۲۰ تن از زنان همبند زندانیان محیط زیست روز دوشنبه ۸ اسفند با انتشار بیانیهای ضمن شرح موارد نقض حقوق بشر در پرونده این فعالان خواستار آزادی آنان شدند.
سپیده کاشانی، نیلوفر بیانی، طاهر قدیریان، هومن جوکار، سام رجبی، امیرحسین خالقی، مراد طاهباز و عبدالرضا کوهپایه از بهمن سال ۱۳۹۶ با اتهاماتی نظیر «جاسوسی» و «همکاری با دول متخاصم» زندانی هستند.
اما بیانیه یادشده از این فعالان به عنوان افرادی نام میبرد که «عاشقانه و دلسوزانه برای حفظ محیط زیست کشورمان در دورافتادهترین نقاط کشور خدمت کرده» و دلیل بازداشت آنان را نیز «سیاستهای اقتدارگرایانه حکومتی و کشمکشهای قدرت» عنوان کرده است.
این بیانیه که به امضای چهرههایی چون نرگس محمدی، فائزه هاشمی و بهاره هدایت رسیده است از مواردی چون «بازجوییهای تحت شکنجه و فشار روحی و روانی شدید، تهمت، افترا، تهدید، ارعاب، نیرنگ و فریبکاری، هتک حرمت و تهدید و آزار جنسی، عدم دسترسی به وکیل تا جلسات دادگاه و محرومیت از آزادی مشروط و مرخصی» به عنوان نمونههایی از نقض حقوق انسانی زندانیان محیط زیست نام میبرد که بر این پرونده سایه انداخته است.
امضاکنندگان بیانیه در ادامه با اشاره به روند دادرسی در این پرونده و موارد مکرر تخلفات بازجویان و نیروهای امنیتی تاکید کردهاند که احکام محکومیت فعالان محیط زیست «اساسا بیاعتبار و فاقد وجاهت قانونی است».
بیانیه مورد اشاره در نهایت بر ضرورت آزادی زندانیان محیط زیست تاکید میکند و میافزاید که «هر چند با آزادیشان هم، رنج و کابوسی که بر زندگی آنها و خانوادهها و جامعه ایران سایه انداخته، جبران نخواهد شد».
دیگر امضاکنندگان این بیانیه که برخی از آنها به تازگی از زندان آزاد شدهاند و برخی دیگر نیز همچنان در زندان بهسرمیبرند عبارتند از ناهید تقوی، زهرا زهتابچی، فاطمه مثنی، مهوش شهریاری، فریبا کمالآبادی، سپیده قلیان، گلرخ ایرایی، ویدا ربانی، شکیلا منفرد، عالیه مطلبزاده، نوشین جعفری، هستی امیری، رها عسگریزاده، ژیلا مکوندی، ملیحه جعفری و گلاره عباسی.
اخیرا برنامه زیستمحیطی سازمان ملل متحد، «یونپ»، هم خواستار آزادی نیلوفر بیانی کلیه فعالان و کارشناسان محیط زیستی زندانی در ایران شده بود. این نهاد وابسته به سازمان ملل در بیانیهای تصریح کرده است که با توجه به «عفو» زندانیان در شرایط کنونی در ایران، بار دیگر درخواست خود را برای آزادی فعالان محیط زیستی تکرار میکند.
زندانیان محیط زیست همگی همکاران موسسه «حیات وحش پارسیان» بودند. کاووس سیدامامی نیز چند روز پس از بازداشت، به طرزی مشکوک در زندان اوین جان داد.
روز گذشته، کشاورزان معترض اصفهانی در اعتراض به کمبود حقآبه زایندهرود و سیاستهای جمهوری اسلامی در حرکتی نمادین صدها تراکتور را به مقصد تهران به حرکت درآورده بودند که امروز با ممانعت شدید و درگیری ماموران حکومتی مواجه شدهاند.
کشاورزان اصفهانی هدف از این حرکت اعتراضی خود را تلاش برای احیای زاینده رود اعلام کردهاند.
یکی از شهروندان در بخشی از گزارش خود بیان میکند: «تمام کشاورزان و تراکتورداران اصفهان، از شرق اصفهان بهخاطر زاینده رود و قطع کردن دست دزد از زاینده رود، تصمیم گرفتن با تراکتورهاشون، صد کیلومتر راه رو تا اینجا رسیدند دم ورودی اصفهان، جولون، و مامورها اومدن جلوشون رو گرفتن. قصد دارند کشاورزها تا تهران برن تا یه بار برای همیشه، دست این مافیا و دزد رو از زایندهرود کوتاه کنند … ولی خب مثل همیشه مامورهاشون رو فرستادن جلو و اجازه رد شدن نمیدند…»
در سالهای گذشته کشاورزان اصفهانی بارها به کمبود آب و خشک شدن زاینده رود اعتراض کردهاند و در تابستان سال ۱۴۰۰ اعتراضات آنها با حمله نیروهای حکومت جمهوری اسلامی به خشونت کشیده شد.
این اعتراضات بستر درگیری بین مردم معترض به بحران آب و دیگر مشکلات با یگان ویژه نیروی انتظامی جمهوریاسلامی شد. دهها نفر از معترضان در پی شلیک گلوله و گازهای اشکآور نیروهای انتظامی و امنیتی مجروح شدند.
جمهوری اسلامی بار دیگر به شیوه همیشگی روی آورده و از حربههای تکراری «تفکیک معترضان به مردمان مطالبهگر و ‘اغتشاشگر’»، «استفاده از قوه قهریه» و «وارونهسازی واقعیتها» برای سرکوب خشونتبار و پایان دادن به اعتراضات خشونتپرهیز استفاده کرد.
در شرایطی که تغییرات اقلیمی پهنه بیشتری از دنیا را در بر گفته و متأثر ساخته است، تداوم اعتراضات ناشی از مشکلات آبی در کشور محتمل است و به صورت یک زنجیره با سیکل زمانی کوتاهمدت میتواند رخ بدهد. مردمی که نبود آب کافی سفره آنها را کوچک ساخته و آسایش را از آنها سلب کردهاست چارهای جز فریاد زدن و آمدن به خیابانها ندارند.
مسئولان شرکت آب و فاضلاب استان آذربایجان غربی درباره دلایل قطع و افت فشار آب توضیحی ندادهاند اما این ماجرای دنبالهدار در حال گسترش به سایر شهرهای ایران است.
در روزهای گذشته، کاربران همدانی در رسانههای اجتماعی اعلام کردند که برخی مناطق این شهر بیش از ۲۴ ساعت آب نداشتند. مردم شهرکرد در استان چهارمحال و بختیاری بیش از ۱۱ روز با مشکل قطع آب شرب مواجه بودند.
آمارهای رسمی حاکی از آن است که ۲۷۲ شهر ایران تنش آبی شدید دارند و ذخایر سدها به حداقل رسیدهاند.
اوایل تابستان امسال، اتابک جعفری، مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب، تنش آبی در بیش از ۲۷۲ شهر ایران را تایید کرد اما وعده داد برای تمام شهرهایی که با تنش آبی مواجهاند پروژههایی مثل حفر و تجهیز چاه، احداث مخازن ذخیره، اجرای خطوط انتقال آب، احداث تصفیهخانه و تکمیل طرحهای آبرسانی اجرا میشوند.
با وجود این وعدهها، مردم مناطق گوناگون ایران در گرمای تابستان با بحران دسترسی به آب آشامیدنی سالم مواجهاند و مسئولان دولتی همچنان مردم را به «مصرف زیاد» و «بدمصرفی» متهم میکنند.
مدیریت ناکارآمد منابع آبی، سدسازیهای بیرویه، طرحهای غیراصولی انتقال آب مواردی است که در کنار خشکسالیهای سالهای اخیر بحران کمبود آب را در ایران تشدید کرد.
طی سالهای اخیر در کشور ما که به طور طبیعی کشور کم آبی است با خشک شدن منابع آبی مهمی روبرو شده ایم و بی تدبیری مسئولان مربوطه، به خصوص در حوزه ی رسیدگی به معضلات و مشکلات کشور فجایع بسیاری به بار آورده که کم آبی از بارزترین این مشکلات به شمار می آید.
تنشهای آبی نارضایتیها و اعتراضهایی را به دنبال داشت که نمونهاش اعتراضهای تیرماه ۱۴۰۰ در خوزستان و اعتراضهای آبان و آذر سال گذشته در اصفهان بود. حکومت ایران در تمامی این اعتراضها با برخوردهای خشونتآمیز، تیراندازی، گاز اشکآور، دستگیری، شکنجه و زندان پاسخ معترضان را داد.
مرکز نقاهتگاه و عقیم سازی سگ ها در منطقه گندک تهران، روز دوشنبه ۳ مردادماه، از کشته شدن بیش از ۱۰۰۰ سگ با گلوله از سوی شهرداری خبر داد.
بنابر این گزارش، از مسئولان شهرداری خواسته شده بود برای تامین آب و مایحتاج ۱۶۰۰ سگ اسکان یافته در این نقاهتگاه، بستری امن فراهم کنند.
در این منطقه تعداد زیادی سگ رها شده و بومی وجود داشت که این مرکز در تلاش بود بستری برای اسکان و ارائه خدماتی مانند زندهگیری و انتقال به سایت جهت انگلزدایی، عقیمسازی و در پایان رهاسازی فراهم کند.
مرکز نقاهتگاه و عقیمسازی سگهای بدون صاحب در منطقه گندک دماوند، در بهمن ماه ۱۳۹۸، با حضور مسئولان افتتاح شد.
در سالهای گذشته بارها کشتار حیوانات شهری با مرگ دردناک با «خوراندن سم، شلیک و تزریق مرگبار» باعث واکنش افکار عمومی در ایران شده است.
فقدان قوانین بازدارنده و لازمالاجرا جزو دلایلیست که بازدارندگی برابر این نوع از حیوان آزاری را صورت نمیدهد. علیرغم وجود قوانینی که برای حفاظت از حیوانات حیات وحش در سازمان محیط زیست وضع شده اما برای حیواناتی چون سگ و گربه خلاء قانونی وجود دارد و قانون مستقیمی موجود نیست.
در نبود قانونی درباره رفتار با حیوانات در ایران، بسیاری از شهرداریها که مسئول کنترل حیوانات در شهرها هستند، شیوههای مختلف و اغلب غیرانسانی را برای کنترل جمعیت سگها بویژه با کشتن آنها به کار میگیرند و هر چند وقت یکبار تصاویری از این اقدامات پخش میشود مثل فیلم شلیک به سگهای ولگرد در رشت که به گفته شاهدان عینی همه سگها در جا کشته نمیشدند و بعضی از سگهای گلوله خورده ساعتها زجر میکشیدند تا بمیرند یا انتشار تصاویری از تزریق اسید به سگهای ولگرد در شیراز یا تصاویر سوزاندن سگهای ولگرد در اهواز که معلوم نبوده پیش از سوختنشان چطور کشته شده بودند.
شهرداریها در ایران با استفاده از شرکتهای پیمانکار برای «سگکشی» تلاش میکنند بار مسئولیت را بر عهده این شرکتهای بی نام و نشان بیندازند. پیمانکارانی که بنابر گزارش مدافعان حقوق حیوانات به ازای هر «لاشه» پول پرداخت میکنند و حساسیتی در مورد شیوه مرگ ندارند.
در پی انتشار فراخوانهایی در شبکههای اجتماعی برای برگزاری تجمع در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه، نیروهای امنیتی در روزهای اخیر اقدام به بازداشت و احضار برخی از فعالان مدنی آذربایجانی در شهرهایی همچون تبریز کردند.
بر اساس گزارشهای، روز چهارشنبه ۲۲تیر۱۴۰۱، مأموران اداره اطلاعات شهرستان تبریز با هدف بازداشت «شاهین برزگر»، به خانه پدری این فعال مدنی یورش بردند. به دلیل نبود شاهین برزگر در خانه، مأموران موفق به بازداشت او نشدند. بااینوجود مأموران اداره اطلاعات بدون ارائه حکم قضایی و با شکستن در وارد خانه آقای برزگر شدند و ضمن تفتیش خانه اقدام به ضربوجرح خواهر و برادر این فعال مدنی کردند. در این حادثه دست «شادی برزگر» بهشدت آسیب دیده و «شهاب برزگر» نیز مجروح شده است.
شاهین برزگر، فعال دانشجویی و مربی رقص آذربایجانی ساکن تبریز است. این فعال مدنی همزمان با برگزاری اعتراضات آبان۱۳۹۸ در منزل پدری خود در تبریز بازداشت و بعدها در این پرونده به زندان و جزای نقدی محکوم شد.
همچنین در روزهای اخیر و پس از انتشار فراخوانهایی در شبکههای اجتماعی برای برگزاری تجمع در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه، نهادهای امنیتی اقدام به احضار تلفنی تعدادی از فعالان مدنی در تبریز کردهاند.
طی یک هفته گذشته و در پی بحرانی شدن وضعیت دریاچه ارومیه و افزایش نگرانیها از احتمال خشک شدن کامل این زیستبوم آبی، شهروندان و فعالان مدنی آذربایجانی با انتشار بیانیهها، دیوارنویسی گسترده در سطح شهرها و راهاندازی کارزارهای اعتراضی در شبکههای اجتماعی، به بیاعتنایی جمهوری اسلامی نسبت به احیای دریاچه ارومیه اعتراض کردند.
یکی از موضوعات این سال ها راجع به عامل خشک شدن دریاچه ارومیه است که در بین مردم پراکنده شده و شاید همه ما ایرانیها بعد از شنیدن خبر خشک شدن دریاچه این سوال را از خود پرسیده باشیم!
یکی از دلایل خشک شدن دریاچه ی ارومیه برداشت بیش از حد مجاز از منابع آبی حوضه آبریز دریاچه می باشد.
در اطراف دریاچه ارومیه و حوضه آبریز دریاچه در طی این سال ها حدود ۴۸ هزار حلقه چاه غیر مجاز نیز حفر شده است که این موضوع نیز باعث کاهش سطح آب های زیرزمینی و میزان آب های زیرزمینی این منطقه شده است. و همچنین احداث جاده ای غیر اصولی از میان دریاچه ارومیه باعث دو نیم شدن دریاچه ارومیه و خشک شدن شدن دریاچه شده است.
طی سالهای اخیر در کشور ما که به طور طبیعی کشور کم آبی است با خشک شدن منابع آبی مهمی روبرو شده ایم. این در حالیست که محیط زیست کشور به طور مثال دریاچه ی ارومیه به کل نابود گشته است.
مدیریت ناکارامد و صدور جواز ساخت و ساز در حاشیه های این منابع ناب طبیعی و سدسازیهای بی رویه ی سپاه تروریستی پاسداران و حفر چاه و پل سازیهای غیر اصولی بدون برنامه ریزی و مهندسی حرفه ای این را در بر داشته که امروز شاهد آن هستیم.
حدود ۲۸۰۰ نفر از شهروندان ایرانی در نامهای به غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه ایران، خواستار بررسی مجدد پرونده فعالان محیط زیست زندانی با توجه به کنارهگیری حسین طائب از ریاست اطلاعات سپاه پاسداران و استفاده آنها از امکان آزادی مشروط شدند.
این نامه که به امضای بیش از ۲۷۸۰ رسیده، از فعالان محیط زیست زندانی به عنوان «برجستهترین و خوشنامترین کارشناسان و متخصصین مطالعات و حفاظت از حیاتوحش کشور» نام میبرد که بیش از چهار سال است در زندان بهسرمیبرند.
مراد طاهباز، نیلوفر بیانی، طاهر قدیریان، هومن جوکار، سام رجبی، امیرحسین خالقی، سپیده کاشانی و عبدالرضا کوهپایه از بهمن ۹۶ با اتهاماتی نظیر «جاسوسی» و «همکاری با دول متخاصم» زندانی هستند. امضاکنندگان این نامه اما موضعگیری رسمی وزارت اطلاعات در دولت پیشین را یادآوری کرده که «رد فعل جاسوسی توسط این اشخاص بود».
نامه یادشده همچنین به گزارش کمیته چهار نفره دولت دوازدهم، متشکل از وزرای کشور، اطلاعات، دادگستری و معاون حقوقی ریاستجمهوری اشاره میکند که آنها نیز «اذعان داشتند هیچ سندی در خصوص فعالیت جاسوسی این فعالین محیطزیست در دست نیست».
دولت حسن روحانی بارها تاکید کرده بود که «وزارت اطلاعات به عنوان تنها مرجع رسمی تشخیص جاسوسی اعلام کرده که این افراد جاسوس نیستند». با این حال مدعی اصلی این پرونده اطلاعات سپاه پاسداران بود که ریاست آن را حسین طائب بر عهده داشت.
امضاکنندگان نامه با اشاره به تغییرات اخیر در ریاست اطلاعات سپاه تروریستی پاسداران و کنارهگیری طائب از این سمت از رئیس قوه قضاییه ایران خواستهاند «پرونده این فعالان از باب بخش تخصصی موضوع مجدداً توسط وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه در زمان تصدی کنونی سردار سرتیپ کاظمی مورد ارزیابی امنیتی قرار گیرد».
این نامه سپس یادآوری میکند که هشت فعال محیط زیست زندانی «کاملا واجد شرايط آزادي مشروط هستند زيرا آنها نهتنها تحمل یکسوم حبس تعزیری بهعنوان اساسیترین شرط آزادی مشروط را دارند بلکه بعضاً حتی بیش از نصف مجازات محکومیت حبس را تحمل کردهاند… و همچنین هیچگونه رأی بر محکومیت آنان برای جبران ضرر و زیان وارده به مدعی خصوصی در این پرونده وجود ندارد».
در میان امضاکنندگان این نامه چهرههای مطرح دانشگاهی، حقوقی، اجتماعی و هنری بسیاری دیده میشود مانند محمود کرمی، استاد تمام دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، عبدالحسین وهابزاده، پیشکسوت محیطزیست و بومشناس، اسماعیل کهرم، استاد دانشگاه و مشاور سابق رئیس سازمان محیطزیست، بیژن فرهنگ دره شوری، اکولوژیست و پژوهشگر ارشد محیطزیست، اصغر محمدی فاضل، هیئتعلمی بازنشسته دانشکده محیطزیست و همچنین هدیه تهرانی، رضا کیانیان، رخشان بنیاعتماد و مجتبی میرتهماسب.
کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه و فعال محیط زیست، نیز یکی دیگر از افرادی بود که در جریان این پرونده به همراه هشت فعال محیط زیست بازداشت شده بود، اما پس از چندی به خانواده وی اطلاع داده شد که او در زندان «خودکشی» کردهاست. خانواده آقای سیدامامی این ادعا را رد کردهاند.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، روز شنبه ۱۴ خرداد، در سخنرانی خود به اعتراضات مردمی اخیر واکنش نشان داد و منکر هرگونه مخالفت و نارضایتی مردم از حکومت جمهوری اسلامی شد.
علی خامنهای که روز شنبه به مناسبت سی و سومین سالمرگ بنیانگذار جمهوری اسلامی در آرامگاه او سخنرانی میکرد تمام نارضایتیها و اعتراضات اخیر در کشور را به «دشمنان» و بهویژه دولت آمریکا نسبت داد.
او همچنین هنگام مقایسه انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران با انقلاب در دو کشور روسیه وفرانسه گفت: « در فرانسه پس از انقلاب، همان خانوادهای که انقلاب علیه آنها انجام شده بود به دلیل حضور نداشتن مردم در صحنه، به قدرت برگشتند.»
خامنهای افزود: «امیدشان به این است که با کار روانی و فعالیت اینترنتی و مزدورپروری مردم را در مقابل نظام قرار دهند. این محاسبه دشمن اما غلط است.»
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه بدون هیچ اشارهای به مشکلات کشور و بهویژه مشکلات معیشتی که در چند ماه اخیر شدت گرفته گفت: «این محاسبه غلط است که میتوانند ملت ایران را در مقابل نظام اسلامی قرار دهند. چرا آمریکاییها این اشتباه را انجام میدهند. آنان مشاورانی دارند که ایرانیان خائن هستند و آن بیچارهها هم طبق مشورت آنها عمل میکنند و شکست میخورند.»
امروز همچنین شماری از شرکت کنندگان در مراسم سی و سومین سالگرد درگذشت روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی نوه او «حسن خمینی» «اخلال» کردند.
تصاویر منتشر شده از تلویزیونهای ایران نیز نشان میدهد که شماری در زمان سخنرانی او به طور ممتد شعار میدهند و ایجاد سرو وصدا میکنند.
در صورتیکه طی چند سال گذشته فاصله اعتراضات مردمی در ایران ماه به ماه کمتر شده و بهویژه در ماههای گذشته کشور هر روز در نقطهای صحنه تجمع و اعتراض مردم، از راننده اتوبوس و کارگر تا معلم و مشتریان فروشگاهها، بوده است.
از تجمعات معلمان و کارگران تا تجمع مردم آبادان که همگی به وضع معیشتی بد و سوء مدیریت و فساد در ردههای مختلف حکومتی اعتراض داشتهاند.
تمام این تجمعات و اعتراضات ابتدا با موضوع و هدفی محدود شروع شده، اما بهسرعت گسترش یافته، سیاسی شده و کل حکومت از جمله علی خامنهای را شامل شده است، نکتهای که از شعارهای مردم نیز پیداست، از «مرگ بر خامنهای» تا «دشمن ما همین جاست، دروغ میگن آمریکاست».
پاسخ حکومت به تمام اینها مقابله و سرکوب و بازداشت و زندان بوده است.
بهگزارش میراث باشی: عمارت اتابکان یا طاق تپوله تنها یادمان شهری ایذه که مربوط به دوران پایتختی اتابکان لر بزرگ به فاصله سالهای ۵۵۰ تا۸۲۷ هجری است و ابن بطوطه سیاح مراکشی از آنجا بازدید کرده و شرح مفصل و مبسوطی از اقامت در آن مجموعهی بیمانند را نوشته، پیش از نوروز توسط شهرداری و پایگاه باستانشناسی ایذه به بهانهی تسطیح و ساماندهی مورد تخریب و آسیب قرار گرفته و بسیاری از الحاقات این بنا که ثبت ملی هم هست از بین رفته است!
در این عملیات غیر کارشناسانه و غیرمسولانه که با بیل و لودر شهرداری ایذه انجام گرفته دیوارهای بیرونی این اثر برداشته شده و قریب ۲۰ کمپرسی و کامیون خاک و مواد بدون آنالیز و تفکیک و بررسی که حاوی سفالینهها و قطعات خردشدهی کاشیهای ایلخانی و تیموری بوده بار زده و به عنوان نخالههای ساختمانی به خارج از شهر ریخته شده است!
کاشیهای عمارت اتابکی در سال ۱۳۵۶ توسط پروفسور «هنری رایت» شناخته شده و ۱۱ عدد آن به موزهی ایران باستان تحویل شده…
غمانگیز است که در ایران امروز، بی توجهیهای گستردهای درباره آثار باستانی اتفاق میافتد و این آثار در معرض تخریب قرار میگیرند، دچار فرسایش شدید میشوند و اساسا تغییر کاربری میدهند.
تخریب آثار تاریخی ایران که به ثبت میراث فرهنگی رسیده است، مساله جدیدی نیست. هر سال خبرهایی مبنی بر تخریب یا تهدید هویت تاریخی بناها و آثار در ایران منتشر میشود و کارشناسان دلیل آن را کمبود بودجه حفاظتی و بی توجهی مسئولان میراث فرهنگی عنوان می کنند.
نخستین تلاش برای تخریب چنین آثاری به بهار سال ۱۳۵۸ باز میگردد، زمانی که صادق خلخالی، حاکم شرع در سفر به شیراز تصمیم گرفت برای تخریب تخت جمشید به عنوان یک اثر مربوط به شاهان گذشته اقدام کند، که البته با مقاومت مردم و نصرت الله امینی، استاندار وقت فارس، این تخریب انجام نشد.
در همان زمان شهریار عدل، باستان شناس ایرانی، تلاش کرد تا برای حفاظت از آثار تاریخی ایران برخی از آثار را در یونسکو به ثبت جهانی برساند. در این راه سه اثر ارزشمند تخت جمشید در فارس، معبد چغازنبیل در خوزستان و میدان نقش جهان اصفهان را در اردیبهشت ماه سال ۵۸ به عنوان نخستین آثار ایرانی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدند. در سالهای بعد نیز با تلاش وی آثار دیگری چون تخت سلیمان در آذربایجان غربی، پاسارگاد در فارس، بیستون در کرمانشاه، گنبد سلطانیه در زنجان، ارگ بم در کرمان و غیره به ثبت جهانی رسیدند.
پنجشنبه اول اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، تصاویر منتشره در شبکه های اجتماعی حاکی از گریه ها و ناله های اسماعیل یغمایی باستانشناس شناخته شده ایران بر ویرانههای ارگان عیلامی است.
این فیلم «اسماعیل یغمایی»، باستانشناس شناختهشده و کهنهکار است که بیش از ۶۰ سال در عرصهی باستانشناسی ایران خوندلها خورده. این اشکهای او بر مزار فرزند عزیزش نیست، بر ویرانههای از دسترفته ارگان عیلامی است.
این فیلم در سال ۹۲ گرفته شده زمانیکه او بعد از انجام حفاریهای علمی در سال ۱۳۶۱ بعد از گذشت ۲۹ سال برای سرکشی به محوطهی ارگان عیلامی به بهبهان میرود و ناگهان با تخریب این محوطه از سوی نهادها و ارگانهایی چون جهادسازندگی، سازمان آب و برق خوزستان، وزارت نفت و شهرداری مواجه میشود. محوطهی عیلامی نابود شده و او بر ویرانههایش اشک میریزد.
در این محوطه، یافتههایی از مقطع پایان دورهي «عیلامی نو و آغاز هخامنشی» به دست آمده که برهه زمانی بسیار مهمی در تاریخ ایران است.
یغمایی حالا بعد از ۲۷ سال از زمانیکه این فیلم تهیه شده، به میراثخبر دربارهی اتفاقی که در ارگان افتاده بود، میگوید: «اولین تخریبها در این محوطه به اوایل دهه ۶۰ برمیگردد، زمانیکه وزارت آب و برق خوزستان داشت سد مارون را میساخت. در حین عملیات ساختوساز تیغهی لودر این وزارتخانه به آرامگاهی با یافتههای بسیار زرین و سیمین برخورد. همانزمان دفتر حفاظت تاریخی به سرپرستی مهندس «باقرآیتاللهزاده شیرازی» که چندان دلخوشی از مرکز باستانشناسی ایران به سرپرستی «محمد اباذری» نداشت دو نفر از کارشناسان بیتجربه خود را برای بررسی به آنجا گسیل داشت.
این افراد که توان کارشناسی نداشتند فقط به جمعآوری آنچه راننده لودر بیرون آورده بود، چون جام زرین و حلقه زرین قدرت پادشاه عیلامی کیدین هوتران و… پرداختند.»پس از دو ماه اما همچنان گزارشهای از وجود آثار تاریخی در این محوطه به مرکز باستانشناسی تهران فرستاده میشود، سرانجام این مرکز، اسماعیل یغمایی، باستانشناس را برای کاوش به آنجا اعزام میکند.
این باستانشناس با حفاری علمی در آرامگاهی که پیشتر کارشناسان دفتر آثار تاریخی به جمعآوری اشیا پرداخته بودند، یافتههای بسیاری کشف کرده و حفاظتهای لازم را انجام میدهد.این محوطه نه تنها ثبت ملی بود بلکه یافتههای ارزشمند معماری آرامگاهی و اشیاء به دست آمده از آن، گواهی میداد که طبق قوانین میراثفرهنگی باید این محوطه حفاظت میشد و هیچ نهاد و گروهی حق ساختوساز در آنجا نداشت.
اما برخلاف تمام قوانین، سازمان آب و برق خوزستان و جهاد سازندگی به بهانه استخراج شن برای سد مارون هر چه تپه باستانی در آنجا بود را ویران کردند. مهندسان ساخت سد شهادت میدادند در دوسویه کنارههای مارون پر از شنریزه بود و اصلا نیازی به تخریب محوطههای باستانی نبود.این تخریبها اما پیکر ارگان عیلامی را دو نیم کرد، پس از برپایی سد که سه بار آن را ساختند و آب برد، سرانجام سد مارون افتتاح شد.
اما باز هم تخریبها تمامی نداشت. یغمایی میگوید: «یکی دیگر از تخریبها با فرود هلکوپتر هاشمی رفسنجانی، رییس جمهور وقت در محوطه باستانی ارگان اتفاق افتاد.»پس از افتتاح سد بقیه ارگانهای دولتی هم بیهیچ هراسی دست به تخریب هرآنچه باقیمانده بود، زدند. شهرداری به بهانه پارک درخت کاشت. وزارت نفت لولههایش را آنجا دپو کرد و… امروز دیگر هیچچیز از این محوطه ارزشمند نمانده است.
ارگان عیلامی نابود شد و ملت ایران از یافتههای این هویت دیرین محروم شدند اما باز هم بهتازگی خبرهایی شنیده میشود، مبنی بر اینکه دستاندرکاران خوزستان بار دیگر عزم کردهاند تا با رد کردن لوله آب از وسط شهر ارگان ساسانی- اسلامی این دوره تاریخی را هم کاملا نابود کنند. این در حالی است که این محوطه سال ۱۳۹۲ از سوی باستانشناسانی چون کامیار عبدی، محمدتقی عطایی و شهرام زارع تعیین حریم شده و به تمامی دستگاههای مربوطه ابلاغ شده است.
گفته میشود، در همین روزهای اخیر، جلسهای در وزارتخانه میراثفرهنگی تشکیل شده تا به عبور این لوله از محوطه مجوز داده شود. این جلسه بدون حضور کارشناسان مربوطه که آنجا را تعیین حریم کرده یا تخصص لازم در آن منطقه را دارند؛ برگزار شده است. به نظر میرسد یکی از موافقان اصلی دادن این مجوز از مدیران وقت رامهرمز است.
سوال اینجاست آیا این بار هم شاهد از بین رفتن بخشهای دیگر این محوطه ارزشمند هستیم که نمونهای بینظیر در تقسیم آب و استفاده از قنات در دنیاست؟ آیا آیندگان ما را به دلیل دادن این مجوزها محکوم نخواهند کرد؟ کارشناسان بر این باورند که این خط لوله به راحتی از بیرون محوطه قابل عبور است اما معلوم نیست، اصرار عدهای برای عبور این خط لوله از وسط شهر ارگان برای چیست؟ چقدر دیگر باید به حال از دست دادن هویت تاریخی ایران گریست؟
محمد درویش فعال محیط زیست: اصفهان تنها کلان شهر ایران است که یک هتل پنج ستاره هم پس از انقلاب در آن تأسیس نشده است. تفکر سنتی متحجر واپس گرای داعشی در اصفهان شکل گرفته که ورود گردشگر را دلیل به خطر افتادن اسلام می داند.
صنعت توریسم و گردشگری در کشورهای دنیا جزو برترین بازوهای اقتصادی به حساب می آید. این مهم نه تنها از ابتدای جمهوری اسلامی در ایران نادیده گرفته شده بلکه سنگ اندازیهای مداومی در این خصوص انجام میگیرد.
با اینکه ایران جزو نخستین کشورها در زمینه ی داشتن آثار باستانی،صنایع دستی و منابع طبیعی وسیعی است اما در بین کشورهایی که از این طریق به اقتصاد خود کمک شایانی می کنند ایران در رده ی بسیار پایینی قرار دارد.
اصفهان که از آثار باستانی و تاریخی منحصر به فردی بهره می برد جزو شهرهایی ست که بستر آماده ای در این زمینه داشته است. اما با وجود تفکرهای مسموم و تحجرگرا همواره در راستای شکوفایی صنعت گردشگری سنگ اندازی شده و عملا توسعه ی تورسیم در این شهر با موانع بزرگی روبرو بوده است.
اگرچه سالانه تعدادی قلیلی از گردشگران خارجی که از نظر آماری بسیار پایین به حساب می آیند از این شهرها دیدن می کنند اما عملا برای توسعه و گسترش گردشگری در اصفهان کاری صورت نگرفته است.
متاسفانه اخبار منتشر شده در طی این سالها که به دستگیری و زندانی شدن توریست های خارجی در ایران پرداخته تاثیر بسیار منفی در این زمینه داشته است و تمایل گردشگران خارجی را برای مسافرت به ایران بسیار پایین آورده است.
حال آنکه اندیشه های غلط و واپسگرا چگونه وجود توریست های خارجی را برای اصفهان مخاطره آمیز می دانند مبحثی ست که در این چند خط نمی گنجد اما باید این را اضافه کرد که کشورهای همسایه با بهره گیری از این صنعت پولساز نه تنها آمار بی کاری و فقر را در جامعه پایین آورده اند بلکه گام بزرگی در زمینه ی شناساندن کشورشان چه از لحاظ تاریخی و فرهنگی و چه از طریق گسترش منابع طبیعی شان برداشته اند.