اعمال محدودیت و سختگیری علیه مهاجران افغانستانی در ایران از سوی جمهوری اسلامی، منجر به محرومیت گسترده از حقوق اساسی و نیز مانع بزرگی در مسیر ادغام آنها در جامعه ایران شده است. گفته میشود مدیران برخی از مدارس در ایران از خانواده دانشآموزان مهاجر افغان بابت ثبتنام فرزندانشان در مدرسه، از یک تا سه میلیون تومان رشوه گرفتهاند. برخی از این مهاجران که در یک سال گذشته و پس از سلطه طالبان بر افغانستان به ایران مهاجرت کردهاند و اکنون در شهرهای مختلفی از جمله قم، مشهد و تهران زندگی میکنند،طی گزارشی گفتند که بابت ثبتنام فرزندانشان در مدارس دولتی رشوه پرداختهاند.
مقامات جمهوری اسلامی هنوز درباره این گزارشها اظهارنظر نکردهاند.
تا پیش از سال ۱۳۹۴، مدارس دولتی در ایران از دانشآموزان خارجی از جمله مهاجران افغان، شهریه میگرفتند اما در مرداد آن سال، وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد تحصیل در مدارس ایران برای همه دانشآموزان خارجی رایگان است.
ابراهیم (مستعار)، کارمند دولت پیشین افغانستان که اکنون با خانوادهاش در مشهد زندگی میکند، برای ثبتنام پسرش در کلاس پنجم، یک میلیون تومان به مدیر مدرسه رشوه داده است. ابراهیم میگوید مدیر مدرسه سه میلیون تومان خواسته بود اما او به دلیل نداری و فقر التماس کرد و در نهایت با پرداخت یک میلیون تومان موافقت شد.
ابراهیم گفت که شمار زیادی از دوستان و آشنایانش در مشهد هم بابت ثبتنام کودکانشان در مدارس دولتی ایران به مدیران رشوه پرداختهاند و خانوادههایی که این پول را نداشتند، یا کودکانشان در مدارس پذیرفته نشدند یا آنها را یکی دو کلاس پایینتر نشاندند.
در حالی که بر اساس اطلاعیههای وزارت آموزش و پرورش، قرار است از خانوادههای مهاجر هیچ شهریهای بابت تحصیل در مدارس دولتی گرفته نشود، مدیران مدارس با خودداری از پذیرش کودکان به بهانه اینکه ظرفیت تکمیل است، باب دریافت رشوه را باز میکنند.
مهاجران افغان در ایران در حالی از اخاذی مدیران برخی مدارس شکایت میکنند که حسن کاظمی قمی، نماینده ویژه رئیسجمهوری ایران در امور افغانستان، چند روز قبل در سفر به قم، با شماری از مهاجران افغان مقیم این شهر صحبت کرد و گفت که جمهوری اسلامی تمامی زمینهها برای تحصیل فرزندان خانوادههای مهاجر را فراهم میکند. قمی ادعا کرد که در مدارس ایران، بیش از ۵۲۰ هزار دانشآموز افغان مشغول تحصیلاند.
قمی اضافه کرد تا زمانی که در افغانستان ثبات نیمهپایدار شکل نگیرد، حضور مهاجران افغان در ایران ادامه خواهد یافت. او گفت: «هیچ کدام از کشورهای منطقه حتی پاکستان، جاذبه و ظرفیت مهاجرپذیری جمهوری اسلامی را ندارند.» او همچنین مدعی شد که جمهوری اسلامی تلاش میکند تمامی زمینهها و امکانات لازم را برای جذب کودکان خانوادههای مهاجر افغان به مدارس فراهم کند.
همشهری آنلاین ۱۸ شهریور، در مورد تعداد دانشآموزان افغان در مدارس ایران نوشت: «امسال به جمعیت ۵۶۰ هزارنفری دانشآموزان اتباع، ۳۰۰ هزار نفر اضافه خواهد شد.»
با این حال، تجربه شماری از خانوادههای مهاجر افغان ساکن ایران از ثبتنام فرزندانشان در مدارس نشان میدهد که درخواست رشوه از آنان، در حالی که بیشتر آنان بهسختی روزگار میگذرانند، عرصه را بیشازپیش بر آنان تنگ کرده است.
احمدشاه (مستعار)، مهاجر افغان و پدر خانوادهای شش نفری که در تهران زندگی میکند، هم گفت که بابت ثبتنام سه فرزندش در کلاسهای سوم، چهارم و ششم، سه میلیون تومان پرداخته است. او میگوید از تصمیم حکومت جمهوری اسلامی برای ارائه خدمات آموزشی رایگان به کودکان مهاجر افغان و به ویژه آنهایی که مدارک رسمی اقامت ندارند، بینهایت خوشحال شد، اما زمانی که به مدرسه محل زندگی خود مراجعه کرد، با پاسخ منفی مدیر مدرسه مواجه شد.
احمدشاه افزود: «از ترس اعدام و شکنجه از افغانستان فرار کردم. اینجا با پول کارگری بهسختی خانوادهام را تامین میکنم اما پرداخت سه میلیون تومان به مدیر مدرسه برای ثبتنام بچههایم برایم بسیار سنگین بود.»
ابراهیم افزود که تعداد دیگری از دوستانش هم که در یک سال گذشته با خانوادههای خود از افغانستان به ایران کوچ کردهاند، هنگام تلاش برای نامنویسی فرزندانشان در مدارس با تجربهای مشابه مواجه شدهاند.
رسول خلیلی، از فعالان اجتماعی در میان مهاجران افغان در ایران، میگوید که بر اساس دستور وزارت آموزش و پرورش، به جز مدارس خصوصی، هیچ یک از مدارس دولتی در ایران از کودکان ایرانی و مهاجر پول نمیگیرند. خلیلی افزود: «مدارس خصوصی در مورد اخذ شهریه از دانشآموزان دستورکار مشخصی دارند، اما تاکنون با اخذ پول از سوی مدیران مدارس دولتی مواجه نشده بودیم.» خلیلی که سالها است در ایران زندگی میکند، مدرک رسمی اقامت در ایران را دارد.
یک وکیل مدافع افغان که از ترس شکنجه طالبان، اوایل امسال خانهاش در پنجشیر را ترک کرد و اکنون در ایران زندگی میکند، هم گفت کودکان بسیاری از خانوادههای افغان که در یک سال گذشته به این کشور وارد شدهاند، در مدارس پذیرفته نشدهاند. به گفته این وکیل مدافع سابق، بسیاری از خانوادهها با پاسخ «ظرفیت تکمیل است» مواجه شدند و پولی هم برای پرداخت رشوه به مدیران مدارس نداشتند. اوضاع برای همه مهاجران دشوار است؛ اما کسانی که در یک سال گذشته و با از دست دادن کار و زندگی خود در افغانستان به ایران مهاجرت کردهاند، وضعیت بدتری دارند.
بر اساس آمار نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی، اکنون حدود ۴.۵ میلیون مهاجر افغان در ایران زندگی میکنند که بخشی از این مهاجران، پس از سلطه طالبان بر افغانستان، به ایران آمدهاند. بیشتر مهاجران یک سال گذشته کارمندان نهادهای دولت پیشین افغانستاناند که از ترس شکنجه، بازداشت و اعدام طالبان به ایران پناه بردهاند.
روند اخراج اجباری مهاجران افغان از ایران همچنان ادامه دارد، اما بسیاری از افرادی که در افغانستان در معرض خطر قرار دارند، هنوز ایران را پناهگاهی دردسترس میبینند. با این حال، حکومت جمهوری اسلامی که کنوانسیون حقوق پناهندگان را امضا کرده و به رعایت آن متعهد شده، همواره به بدرفتاری و نقض حقوق مهاجران متهم بوده است.
نژادپرستی و یا راسیسم همان پدیده شومی است که از طریق تحقیر، انکار و یا بی حرمتی در رابطه با هر یک از اجزا تشکیل دهنده نژاد و قومیت، هر دو، حاصل می شود.
برای مثال، زبان یکی از مشخصه های پررنگ و قدرتمند قومیت/اتنیسیتی است. در عین حال، تحقیر و منع زبان انسانها یکی از شنیع ترین و وحشی ترین انواع نژادپرستی و راسیسم است. به عبارت دیگر، راسیسم می تواند محصول تحقیرها و تبعیض های فیزیولوژیک باشد، مثل رنگ پوست، و نیز می تواند محصول تحقیرها و تبعیض های اتنیک و قومیتی باشد، مثل زبان، آداب و رسوم و غیره. گاهی یک قومیت، گاهی مذهب، گاهی جنسیت ، و گاه طبقه اجتماعی مبنای اصلی تفرقه ها و شکاف های اجتماعی می شوند.
آنگاه که عنصر قدرت در امر تبیین و تعریف هویت ها دخالت می کند، مسئله دیگر از حد یک مقوله زبانی خارج می شود و داخل حوزه نابرابری های اجتماعی قرار می گیرد. در مورد مشخص ایران، دخالت های لجام گسیخته گروه حاکم در حیطه زبان و فرهنگ، در امر چگونه تعریف شدن و چگونه تعریف کردن کاتاگوری های متنوع هویتی و صاحبان هویت های متنوع اتنیکی/قومی/ملی، جنسی/جنسیتی و غیره، جنبه ی تجاوزگرانه ای از نژادپرستی افراطی و راسیستی به خود گرفته است.
مثل اکثر جوامع، ایران نیز جامعه ای است که ساکنان آن صاحب هویت های ملی و اتنیکی متنوع هستند: مثلا عرب، فارس، ترک، کرد، بلوچ، ترکمن، لر و دیگران. گروه های اتنیک، ملیت ها و ملت های ساکن در ایران برای نشان دادن تمایز و تفاوت خود از دیگران، از کاتاگوری های هویتی متنوع و متفاوت استفاده می کنند.
تحقیر نژادی و قومیتی در ایران موضوع جدیدی نیست. اقوام و ملل مختلف در ایران بارها شاهد انواع توهینها در میان مردم بودهاند، مانند جوکها و یا تعابیر نادرستی که برای گیلک، کرد، لر، ترک، مازنی، عرب و بلوچ به کار برده میشود.
حکومت ایران به شکل سیستماتیک، نژادپرستی را در جامعه پمپاژ می کند. در کتب درسی، رسانه ها و مطبوعات رسمی ایران نیز، اقوام ایرانی مورد تحقیر قرار می گیرند و تاریخ و هویت آنها انکار و تحریف می شود. انکار هویت اقوام در ایران با هدف اختلاف افکنی صورت می گیرد. جمهوری اسلامی با توجه به حجم نارضایتی های مردم از سیستم حاکم و میل به استمرار حاکمیت خود بر کشور ایران از هر طریقی برای تسلط بر اقوام مختلف ایرانی برنامه ریزی می کند.
نژاد پرستی در جامعه ایران، امری فراگیر نیست ولی رگه هایی از آن در ایران نیز وجود دارد که البته گاه بسیار هم جدی است. خود برتر بینی و تحقیر دیگران که گاه با تمسخر و توهین همراه است و نیز نسبت دادن صفاتی به کلیت یک قوم و قبیله و نژاد، جلوه هایی از نژاد پرستی هستند. این مسأله هم در قبال برخی هموطنان وجود دارد و هم در قبال ملت های دیگری از مردم افغانستان گرفته تا مردم کشورهای عربی. گاه برخی اتفاقات نیز مزید بر علت می شوند تا خشم از یک واقعه خاص، ابعاد نژاد پرستانه پیدا کند.
وقتی پای مسئلهٔ نژاد، نژادپرستی، و اقدامات ضد نژادپرستانه در میان است، گاهی نمیدانیم چگونه میتوانیم بهتر عمل کنیم و به فرزندان خود یاد بدهیم که عملکرد بهتری داشته باشند یا خودمان چطور از نژادپرستی پرهیز کنیم.
تعامل کودکان ما با دنیا هر روز بیشتر خواهد شد و دنیا پر است از آدمهای رنگارنگ، گویشها، لهجههای مختلف و تفکرات و رسم و رسومهای متفاوت. اما چگونه با فرزند خود در مورد نژادهای مختلف و اهمیت ضد نژادپرست بودن صحبت کنیم؟ وظیفهٔ ما در قبال برخورد کودکانمان با رنگها و زبانهای مختلف یا مهمتر از آن گویش و لهجههای بیشمار سراسر دنیا یا در سرزمین مادری خودمان چیست؟
چطور با نژادپرستی برخورد کنیم؟
1- به حقوق هم احترام بگذاریم
2- از به کار بردن برخی کلمات نژادپرستانه خودداری کنیم : از به کار بردن کلمهها و جملههایی با مفهوم تبعیض نژادی که شاید پیش خودمان فکر کنیم گفتنشان ایرادی ندارد هم پرهیز کنیم. پس از به کار بردن کلمهها و عبارتهایی مثل شهرستانی و دهاتی و بسیاری از کلمات مشابه دیگر بپرهیزیم.
4- جوکهای قومیتی تعریف نکنیم : اگر میخواهیم اتفاق خندهداری را تعریف کنیم، سعی کنیم از به کار بردن عبارتهایی به خصوص برگرفته از قویمت افراد کاملاً و به شدت پرهیز کنیم تا این عادت ناشایست و ناخودآگاه از بینمان برود.
5- همیشه در موردش صحبت کنیم: کنار خانواده، دوستان و همکاران خود هم ضدنژادپرست باشید، حتی اگر هیچ مهاجری در میانشان نباشد. همچنین این نوع تفکر و مکالمات باید هر روز در جریان باشد.
6- تکلیف تعیین نکنیم : این رفتار نادرست را نداشته باشیم که به مهاجران افغان یا هر نژاد دیگری بگوییم که شیوههای اعتراض آنها نامناسب است یا اصرار کنیم که دیگران فرهنگ ما را بپذیرند. همگون شدن در این مورد نه درست است و نه مفید.
7- به کودکان احترام و درک سنت ها و قومیت های مختلف را بیاموزیم.
از آنجا که خالق گیتی با رنگ ها و ابعاد گوناگون، با شکل ها و فرم های مختلف و همینطور با تضادهای زیبا در آفرینشش برای ما به درستی بازگو می کند، گونه ها،نژادها و قومیت های رنگارنگ در کنار هم معنا پیدا می کنند و این مهم می بایست در زندگی ما سرلوحه ای باشد برای احترام و پذیرش یکدیگر. تا جهانی مملو از نظم، شادی و آزادی را برایمان فراهم کند.
جمهوری اسلامی با توجه به حجم نارضایتی های مردم از سیستم حاکم و میل به استمرار حاکمیت خود بر کشور ایران از هر طریقی برای تسلط بر اقوام مختلف ایرانی برنامه ریزی می کند. و همینطور به شکل سیستماتیک، نژادپرستی را در جامعه پمپاژ می کند. این روندیست که حاکمیت برای ابقای خود پیش گرفته و در شکلگیری نفاق بین قومیت ها تلاش میکند.
اگرچه ما در ایران شاهد رفتار و ادبیات قوم مدارانه هستیم به جرات میتوان گفت که دولت با سیاست گذاریها و فرهنگ سازی غلط کمک شایانی در این زمینه به گسترش رفتار جامعه به سمت نژادپرستی کرده است.
ظلمی که به اقوام مختلف ایرانی با پیشینه ی فرهنگی و تاریخی عظیمشان در سالهای حکومت جمهوری اسلامی بر ایران شده امروزه در جای جای میهنمان به چشم میخورد و نبود اتحاد و حس ملی گرایی ثمره ایست که نظام با ترفندهای مختلف برای حاکمیت آسانتر به دست آورده.
نژاد پرستی در جامعه ایران، امری فراگیر نیست ولی رگه هایی از آن در ایران نیز وجود دارد که البته گاه بسیار هم جدی است. خودبرتر بینی و تحقیر دیگران که گاه با تمسخر و توهین همراه است و نیز نسبت دادن صفاتی به کلیت یک قوم و قبیله و نژاد، جلوه هایی از نژاد پرستی هستند. این مسأله هم در قبال برخی هموطنان وجود دارد و هم در قبال ملت های دیگری از مردم افغانستان گرفته تا مردم کشورهای عربی.
پر واضح است که سرزمین ایران با پیشینه تاریخی و فرهنگی غنی و قومهایی که هر کدام آنها به سنت ها و زبانهای مختلفی آراسته اند بستریست برای مبارزه با افکار نژادگرایانه و قوم ستیزانه و این مهم میبایست با پایه های آموزشی و خردمندی از سطوح نخستین به جامعه آموزش داده شود تا نه تنها اختلافات و نفاق در بین اقوام شکل نگیرد بلکه اتحادی مثال زدنی برای جامعه جهانی شود.
برای مقابله با این پدیده ی زشت راه های متعددی وجود دارد که افراد می توانند در مقابله با نژاد پرستی و تعصب مشارکت کنند:
شاید نخستین گام آن باشد که تعصبات، غرض ورزی ها و باورهای فکر خود را بیازماییم و آنها را مورد بازرسی قراردهیم.
در خصوص تجارب فردی خود در ارتباط با صدمه دیدن از ناحیه تعصبات، تبعیض ها یا غرض ورزی ها با دیگران به بحث بپردازیم.
درباره فرهنگ خودمان و آنهم در ارتباط با دیگران نکات بیشتری را بیاموزیم.
سعی کنیم تا با فردی از فرهنگ یا پیشینه ای متفاوت دوست شویم.
درباره تاثیرات روانی ناشی از مورد ظلم و ستم قرار گرفتن تحقیق کنیم. همواره آگاه باشیم که اگر با مشکلاتی که دیگران با آنها روبرو هستند، روبرو نشویم این امکان وجود خواهد داشت که به راحتی مشکلاتی را که دیگران با آن مواجهند، فراموش کنیم.
اگر عضو یک گروه فرهنگی هستید که دستخوش آزارهای نژاد پرستانه یا ظلم و ستم قرار نگرفته اید، بد نیست تنها روش هایی را که شما می توانید با تبعیض دیگران از آن سود ببرید در ذهن خود مرور کنید.
بهتر است یک قانون برای خود ایجاد کنید که اظهار نظرها و یا جوک هایی که اصل و نسب نژادی یا فرهنگی فرد یا گروهی را پست جلوه می دهد، جایی در منزل شما نخواهد داشت.
همواره از افرادی که قربانی تبعیض واقع شده اند، حمایت کنید.
سعی کنید تا مدافع حقوق افرادی باشید که در اقلیت قرار دارند.
همواره عضوی فعال از گروه هایی باشید که مشوق تحمل و مروج کاهش نژادپرستی و تعصب هستند.
ساختار سازمانی یا آموزشی خود را به منظور یافتن هر گونه نژادپرستی نهادینه شده بررسی کنید و سعی کنید تا همواره از تغییرات اعمالی بر سیاست های مربوط به نژادپرستی و یا رفتارهای نژاد پرستانه حمایت کنید.
با دیگران درباره نژاد پرستی و تعصب صحبت کنید و زمانی که این گونه رفتارها را مشاهده می کنید به نمونه های گوناگون آن اشاره کنید.
به یاد داشته باشید که دیدگاه ها، نقطه نظرات و ارزش های گوناگون: جهان را به مکانی جالب تر و غنی تر تبدیل می کند؛ به ایده های جدیدتر اجازه مطرح شدن می دهد و همچنین سبب پیشرفت می شود؛ و با آنکه این دیدگاه، نظرات و ارزش های گوناگون لزوما بهتر یا بدتر نیستند، اما آنها متفاوت هستند.
به جهان همانند یک اجتماع جهانی نگاه کنید نه مجموعه ای از کشورها یا آدم های منفرد.
درباره دیگر فرهنگ ها تا آنجا که می توانید مطالبی را بیاموزید.
در فستیوال ها و رخدادهای ویژه بین المللی و مذاهب گوناگون شرکت کنید.
با مردم از گروه ها، فرهنگ ها یا پیشینه های دیگر به صورتی فعالانه همکاری کنید.
سعی کنید اصول حل اختلاف مبتنی بر منفعت طرفین را آموخته و آن را در زندگی روزمره خود اجرا کنید.
روش دیگر افزایش پوشش رسانه ای از موارد حل و فصل موفقیت آمیز عاری از درگیری اختلافات قومی در سطحی داخلی و بین المللی است.
در فیلمی که از کنفرانس خبری پایان بازی ملوان انزلی و استقلال ملاثانی منتشر شده خبرنگاری با بیشرمی تمام، در سخنانی عتابآمیز از سرمربی استقلال ملاثانی میخواهد بابت عربی صحبت کردن بازیکنانش پاسخگو باشد. گویا از نظر ایشان، صحبت به زبان مادری برای بازیکنان عرب خوزستانی، فقط در عربستان مجاز است و ایرانِ آریاییها، چیزی جز فارسی را برنخواهد تافت.
در ایران مدنظر اینان همه باید به زبان فارسی صحبت کنند، چنان که حتی ابراز احساساتی همچون خوشحالی نیز، جز با زبان رسمی مجاز نیست. حذف تمامی هویتها و شیوههای زیست به نفع یک شیوه یگانهی رسمی زیستن، شیوهای که یک دولت مرکزی و ساختار سلسله مراتبی آن را نمایندگی خواهد کرد، دههها است که یکی از الگوهای مهم حکمرانی در سرزمین ایران است.
این هویت چنان برای سوژههای آریایی-شیعی درونی شده و طبیعی و یگانه شکل مجاز ابراز وجود شمرده میشود که حتی مرئی شدن هویتهایی غیر از هویت رسمی _ حتی در حد چند کلمه خوشحالی به زبانی غیر از فارسی_ هم به عربدهکشی و متورم شدن رگهای گردنشان ختم خواهد شد.
در ایران مدنظر آنان نه چیزی به نام سایر ملیتها وجود دارد، نه گرایش جنسی دیگری وجود دارد و نه جز به مذهب رسمی میتوان باور داشت؛ همه یک شکل و یکسان، یک توده در پیشگاه ولی فقیه.
ما در کشوری زندگی می کنیم چند قومی یا چند ملیتی است. نظام جمهوری اسلامی با فعالیت های خود آشکار کرده که کمر به نابودی فرهنگ ها و آداب و سنن ملت ها بسته است. این کار عین بی عدالتی و نابرابری قومی است. این بی عدالتی و نابرابری فقط در زمینه ی فرهنگ نیست بلکه در همه ی جوانب زندگی مردم ملیت های ایران تاثیر بسزائی گذاشته است.
احترام گذاشتن به زبان و فرهنگ دیگران باعث ایجاد دوستی می شود.
وقت آن رسیده تا چشم ها را باز و وجدان های خفته را بیدار کنیم. طبل نفاق افکنی و تبعیض قومی و زبانی را در کشور ایران به پایان برسانیم و دست دوستی و احترام متقابل را به سوی اقوام مختلف ایرانی دراز کنیم و با یک پوزش خواهی ملی، به تمام مردم این مرز و بوم که قربانی سیاست های ناآگاهانه و ناعادلانه مرکز گرایانه ی جمهوری اسلامی شده اند، اطمینان دهیم که آنها نیز مثل ما ایرانی هستند و دارای حقوق مساوی شهروندی.
فقر و محرومیت در استان سیستان و بلوچستان و توسعه نیافتگی آن، باعث شده تا مردم این استان در زمینههای مختلف اقتصادی و اجتماعی با مشکلات طاقتفرسایی روبهرو باشند.
نابرابری در این استان روندی در حال افزایش است، در حالی که ظرفیت برای بیرون آوردن مردم از فقر و تنگدستی در آن وجود دارد.
اما دولتهای ضدمردمی در حاکمیت آخوندی این ظرفیتها را در جهت تغییر رفاه مردم بکار نگرفته،
بلکه در جهت غارت و چپاول بکار گرفتهاند از جمله استفاده از ظرفیتی نظیر بندر چابهار.
تبعیض در سیستان و بلوچستان بیداد میکند و عدهیی از مردمان این استان به جنوب کرمان پناه برده که آن منطقه نیر جزو مناطق فقیر کشور است.
مردمان بلوچ در جنوب کرمان خانههایشان کپری است، شبها از روشنایی برق بیبهرهاند و در گرمای سوزان تابستان تنها چارهشان تحمل کردن گرما است و از آب هم خبری نیست.
این سهم مردم محروم بلوچ و فرزندانشان از بیتالمال! و دارائیهای کشور است، طوری که تنها وسیله سرگرمی کودکانشان عروسکهای دست ساخت و پارچهای است.
این کودکان خردسال عروسک به دست در منطقهیی خشک و بیآب و با گرمای بالا خود را سرگرم میکنند تا روز را به شب برسانند.
زاهدان پر است از فقر و محرومیت؛ پر است از آدمهای ژنده و مستاصل در خیابانهایی که حتی آسفالت درست و حسابی ندارند!
آمار کودکان کار و کودکان بازمانده از تحصیل در زاهدان و سیستان و بلوچستان همواره بالا بوده است. علاوه بر اینکه هیچ آمار مستدل و قابل قبولی از نرخ کودکان کار و نرخ بازماندگی از تحصیل در سیستان و بلوچستان و تغییرات افزایشی این نرخها را در دست نداریم، اقدامات اصولی و سازندهای برای جلوگیری از افزایش این نرخها صورت نمیگیرد؛ اقدامات صورت گرفته، همه مقطعی، ناکافی و بدون نقشه راه است.
تبعیضات غیرقانونی و ناروا بر علیه شهروندان بلوچ همواره وجود داشته است، اما اکنون شاهد آن هستیم که برخی از هموطنان هیچگونه ابائی از علنی کردن این نوع تبعیضات ندارند. کارگران بلوچ تنها گروه ایرانی هستند که با آنها همانند مهاجرین افغان رفتار می شود و دست مزدشان کمتر از بقیه کارگران ایرانی است. متاسفانه بلوچها در خارج از استان خویش عامدانه قربانی تبعیض و توهین هستند.
استان سیستان و بلوچستان، بالاترین آمار دختران ازدواج کرده زیر ۱۵ سال را دارد. نبود بیمارستانهای مجهز، کمبود فضاهای ورزشی مناسب بهخصوص برای زنان، خاموش یا کمفروغ بودن چراغ مراکز فرهنگی از جمله سینماها در این استان، در کنار فقر گسترده، از دیگر نشانههای محرومیت در این استان است. به عنوان نمونه، نبود بیمارستان در شهرستان قصرقند موجب شده که گاه بیماران هنگام طی مسیر برای رسیدن به نزدیکترین شهرستان، جان خود را از دست بدهند.
با توجه به رویکرد حکومت مرکزی به اقلیتها و حقوق آنها، به نظر میرسد بیتفاوتیها نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان و مردمان آن چندان هم سهوی نباشد. ضمن اینکه فارغ از بحثهای معیشتی، در سیستان و بلوچستان سرکوب مذهبی شدیدی علیه فعالان مذهبی اعمال میشود و خبری از برابری و آزادی در این زمینه نیست.
حکومت ایران، در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷، عمدتاً به وسیله مداحان وابسته به خود، در مناسبتهای مختلفی که به جشن یا عزاداری برای امامان شیعه اختصاص دارد، به اهل سنت و مقدسات آنان توهین میکند، اما از سوی دیگر، از وحدت میان شیعه و سنی میگوید.
اصل ۱۹ قانون اساسی ایران اما تصریح کرده است که مردم ایران، از هر قوم، نژاد و قبیلهای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، زبان و نژاد برای آنان امتیاز نخواهد بود. اصل دوازدهم همین قانون اساسی هم میگوید که دین رسمی، اسلام شیعه اثنی عشری است، اما مذاهب دیگر اسلام اعم از شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی و … دارای احترام کامل هستند و نباید آنان را تحت فشار قرار داد. پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی آزادند و در تعلیم و تربیت دینی مدارس، احوال شخصی مانند ازدواج و طلاق و دعاوی مربوط به آن، در دادگاه رسمیت دارند.
با وجود این اصول قانون اساسی اما حقوق اقلیتهای قومی، مذهبی و نژادی در ایران، به شکلهای مختلفی نقض میشود. به عنوان مثال هیچکدام از اقلیتها در مدرسه به زبان مادری خودشان تحصیل نمیکنند یا درسی به نام درس زبان مادری ندارند. نمونه دیگر اینکه «برادران اهل سنت» (عنوانی که وابستگان حاکمیت به سنیها میدهند)، امکان در اختیار گرفتن پستهای کلیدی و بالای حکومت را ندارند و به کار گرفتن آنان در ردههای میانی هم گاهی چالشهایی را ایجاد میکند.
رفتار و ادبیات توهین آمیزی که متضمن تحقیر “دیگری” باشد در ایران معاصر بیسابقه نیست. هم در ادبیات مکتوب و شفاهی و هم در رفتارهای اجتماعی میتوانیم ردی محسوس از دیگر ستیزی هویتی و خود بزرگ بینی فرهنگی ببینیم. اما همچون بسیاری از حوزههای دیگر، در این حوزه نیز تاکنون مطالعه مستقلی که نشان دهد این دیگرستیزی تا چه میزان در میان ایرانیان رواج دارد، انجام نشده است.
آنچه اینجا گفته میشود نه ادعایی برای نژاد پرست نشان دادن “ایرانیان”، که تحلیل آن دسته از ادبیات و رفتارهای دیگرستیزانهای است که ما یا در چارچوب فرمهایی عادی از تبعیض همچون نادیده گرفتن، تمسخر کردن و متفاوت رفتار کردن یا در قالب رفتارهای آشکارا نژادپرستانه، به طور روزانه در فضاهای عمومی و جمعهای خصوصی در ایران و شبکهها و رسانههای اجتماعی مجازی فارسی زبان میبینیم.
در جنوب ایران، اقلیتی بومی زندگی میکنند که تیرگی رنگ پوست، آنها را به لحاظ ظاهری از دیگر ایرانیان که رنگ پوستشان غالبا روشنتر یا سبزه است متمایز میکند. این اقلیت تجربه تلخی از ادبیات سخیف و زبان نژادپرستانه برخی از هموطنانشان دارند و از شنیدن خطابهای نژادپرستانهای چون کاکاسیاه، سیاسمبو و … آزار دیدهاند.
اما فارغ از این تجربه تلخ که ما ایرانیان با پوست روشنتر، درک بلاواسطهای از آن نداریم، انواع دیگری از رفتارهای دیگرستیزانه که گاه مولفههایی آشکارا نژادپرستانه دارد در ایران بیداد میکند. در چارچوب پارادایم نژادپرستی فرهنگی، مهم نیست رنگ پوست سیاه باشد یا سفید، لُر باشی یا عرب، بلوچ باشی یا کُرد، چرا که در مقام تحقیر، حذف و انکار، خصیصههای رفتاری و فرهنگی تو یا آنچه نسبت داده میشود میتواند موجب تبعیضنژادی شود.
نارضایتی گسترده در بین اعراب ایرانی عوامل مختلفی دارد اما عنصر کانونی آن شاید به نزاع تاریخی عرب- فارس نیز برگردد که در پی تحولات تاریخ معاصر و بخصوص عملکرد منفی جمهوری اسلامی و ناکامی حکومت دینی و تحمیل مشکلات مختلف بر مردم و کشور ابعاد آن را گسترش داده است. این بستر در کنار رویارویی ناسیونالیسم عرب و ناسیونالیسم ایرانی در تاریخ معاصر که یکی از نمودهای آن نزاع بر سر نام خلیج فارس است و برخورد منفی مطلق گرایانه بخشی از مردم ایران که در برخی موارد رنگ و بوی نژادپرستانه به خود میگیرد باعث شده تا زیست ایرانیان عربتبار موقعیت بحرانی پیدا کند. حل مشکلات ایرانیان عرب بیش از هر چیز نیاز اصلاح نگرش نسبت به اعراب است.
عملکرد جمهوری اسلامی با توجه به پیش زمینههای فرهنگی، نگرشی را بر جامعه حاکم کرده است که همدلی با اعراب ایرانی کم شده و انزوای آنها از بافت جامعه ایرانی به طور نسبی بیش از دیگر قومیتها باشد. یا حداقل میتوان گفت حساسیتها در این زمینه بیشتر است. ثروتمندی استان خوزستان نیز مزید بر علت است تا توجه حکومت مرکزی بیشتر بوده و پارهای اقدامات مهندسی شده برای تغییر غیر طبیعی ترکیب جمعیتی استان خوزستان انجام شود.
از جمهوری اسلامی و نهادهای تبلیغی و ترویجی آن انتظاری نیست، اما از اپوزیسیون، نیروهای جامعه مدنی و روشنفکران ایرانی انتظار میرود در این خصوص تلاش کرده تا عربستیزی با توجه به پیامدهای مخرب آن در زیست اعراب ایرانی و همچنین تعامل با کشورهای همسایه و ملل خاورمیانه، کنار گذاشته شود. این کار نیازمند زمان و فرهنگسازی است اما تعلیق آن و بیتفاوتی اوضاع را بغرنجتر ساخته و تهدیدات در خصوص همبستگی ملی و تمامیت ارضی را افرایش میدهد.
روزنامه جوان ارگان مطبوعاتی سپاه تروریستی پاسداران، با انتشار مطلبی ضمن تلاش برای فرافکنی و توجیه عدم ناتوانی دولت در تنظیم قیمتها و بازار، از گران شدن نرخ نان دفاع کرد!
این رسانه حکومتی در تحلیلی عجیب و نژادپرستانه نوشت: باید به استفاده حدود ۱۰ میلیون مهاجر خارجی از نان دولتی اشاره داشت که بعضا با برخورداری از رژیم غذایی نانپایه، چندبرابر خانوادههای ایرانی نان مصرف میکنند و در واقع از سرانه یارانه آرد بیشتر از ایرانیان برخوردار هستند!
این روزنامه همچنین در ادامه مالهکشی عملکرد فاجعهبار سرکردگان جمهوری اسلامی و دولت رئیسی، از گرانیهای اخیر به عنوان تدبیر اقتصادی دولت جدید نام برد! حال اینکه ارتباط گرانی نان با تدابیر اقتصادی چیست و چکونه می توان از طریق گرسنگی و فشار بر مردم به شکوفایی اقتصادی رسید سوالی ست که دولتمردان بی خرد جمهوری اسلامی باید به آن پاسخ بدهند.
موج گرانیهای جدید در حالی است که مقامات جمهوری اسلامی از آغاز دولت رئیسی پیوسته از افزایش فروش نفت و دریافت پول آن همچنین آزاد شدن منابع بلوکه شده ایران خبر دادهاند.
این روزها خبرهایی از شرایط اقتصادی و فشار حاصل از آن بر مردم منتشر میشود که باور آن برای کشوری با زیرساخت ها و سرمایه ملی ایران بسیار دشوار است.
نان که اولین و مهمترین کالای سبد خانواده ها محسوب میشود در چند سال اخیر با افزایش قیمت هولناکی مواجه شده و در مقایسه با کیفیت و استانداردهای تعریف شده برای این کالا هر روزه از حجم و مرغوبیت آن کاسته میشود. با اینحال میبینیم که خبرها از کنترل و بازرسی مصرف حکایت دارد و این مطلب به وضوح خبر از وخامت شرایط در آینده ای نه چندان دور را در کشور میدهد.
با وجود تلاشهای روزانه مردم ایران برای امرار معاش و مدیریت زندگی سرعت و پپیشرفت فقر در جامعه آنقدر پیشی گرفته که اساسا براورده کردن ملزومات برای خانواده ها امکانپذیر نمیباشد.
برنامه های استعدادیابی در کشورهای مختلف با شکل و شمایلی شبیه به هم اجرا می شود و ماحصل آن افرادی گمنام هستند که با توجه به استعدادها و توانایی هایشان وارد عرصه ی هنر می شوند.
در سالهای اخیر رسانه های داخل کشور ما نیز برنامه هایی در این خصوص تولید کرده و استعدادهایی از سرتاسر کشور به این برنامه ها مراجعه کرده اند. اما با وجود محیط بسته ی داخلی مسلما راه برای شکوفایی این استعدادها آنگونه که در کشورهای دیگر وجود دارد باز نیست.
در ویدیوی منتشر شده، شاهد رفتاری غیر حرفه ای از داور برنامه با یکی از شرکت کننده ها هستیم که برای راهنمایی شرکت کننده از عباراتی استفاده می کند که واکنش جامعه را دربرداشته است.
آنچه حساسیت بیننده گان این برنامه را برانگیخته عبارتی ست که با وقاحت تمام از زبان داور برنامه بیان می شود. داور ضمن اشاره به اینکه شما باید در خصوص ورود به عرصه ی هنر از دانش های پایه برخوردار باشی به لهجه ی شرکت کننده اشاره می کند و برای موفق عمل کردن شرکت کننده یکی از شروط را فراموش کردن لهجه ی او می داند!
زبانها و گویش های فراوانی در کشور ما ایران وجود دارد که موسیقی های گوناگونی را در بر میگیرد. این تنوع گویش، کشور ما را از بسیاری کشورها متمایز می کند و افراد با پرداختن به موسیقی نواحی خود می توانند در عرصه ی هنر به خوبی بدرخشند و چنانچه کسی خود را صاحب نظر در این حیطه می داند، به کار بردن چنین عباراتی برای فرد شرکت کننده نه تنها درست نیست بلکه کاملا غیر حرفه ای و اخلاقی است.
با وجود ارتباطات و پارتی بازیهایی که در چنین اموری بسیار مرسوم است استعدادهای درخشان داخل کشور شانس زیادی برای ورود به دنیای هنر ندارند اما بر هیچکس پوشیده نیست که ایران دارای مردمانی هنر دوست و سرمایه ای بزرگ از ریشه های تاریخی در زمینه ی هنر می باشد.
ایرانیان سیاهپوست؛ اقلیتی بافرهنگ، اما سرکوبشده و قربانی تبعیض
وقتی جنبش «جان سیاهان مهم است» به راه افتاد، مقامها و رسانههای جمهوری اسلامی فرصت را غنیمت شمردند و کارزاری تبلیغاتی را علیه آمریکا و دیگر کشورهای غربی به راه انداختند، اما این مقامات و رسانهها هرگز از وضعیت و اهمیت زندگی «سیاهان ایران» سخنی به میان نیاوردند.
سیاهان در ادبیات کهن ایران، از شعر حافظ و مولوی تا ناصرخسرو و سنایی، آدمهای بدشگون و بیارزشاند. این شاعران، سیاهان را در آثارشان با کلماتی چون «هندو»، «زنگی» و «حبشی» نکوهش کردهاند.
مثلاً حافظ میگوید: «ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم، تو سیاه کمبها بین که چه در دماغ دارد»
این تفکر سنتی در دوران جدید نیز با نادیده گرفتن موجودیت آفریقاییتباران ایران و همچنین عدم آگاهیبخشی دربارهشان، موجب اعمال تبعیض گسترده علیه آنان، چه از سوی حکومت و چه از سوی جامعه شده است.
شکلگیری جمعیت ایرانیان سیاهپوست
«ما هم بخشی از نقش و نگار گونهگون ایرانی هستیم. اگر دقیقتر نگاه کنید، ما را میبینید.»
این شعار «جمعیت ایرانیان سیاهپوست» است که به تازگی با راهاندازی یک سایت اینترنتی، گشایش حسابهایی در شبکههای اجتماعی و تولید محتوا از جمله انیمیشن، اعلام موجودیت کرده است.
بر اساس آنچه خود جمعیت ایرانیان سیاهپوست اعلام کرده، این جمعیت «سازمانی غیرانتفاعی، غیردولتی و چند شعبهای» است.
همچنین این سازمان، هدف خود را تقویت صدای سیاهپوستان و آفریقاییتباران ایرانی دور از وطن، آموزش درباره ارتباط بین هویت آفریقاییتبار/سیاهپوست و ایرانی و حمایت از به رسمیت شناختن تجربههای سیاهپوستان در روایتهای ایرانی اعلام کرده است.
در شرایط کنونی ایران که گزارشهای متعدد از نقض حقوق بشر و اقلیتها منتشر میشود، تشکیل جمعیت ایرانیان سیاهپوست در رسانههای بینالمللی به ویژه منطقه خلیج فارس بازتاب داشته است.
شبکه قطری الجزیره، در گزارشی به سراغ پریسیلیا کونکو-هویدا، مؤسس این جمعیت رفته و با او گفتوگو کرده است.
بنیانگذار جمعیت ایرانیان سیاهپوست گفته که طرح اصلی شکلگیری چنین تشکیلاتی بر سه پایه استوار بود: تقویت، آموزش و دفاع؛ این که بر تاریخ کسانی تأکید شود که از فرهنگی آفریقایی-ایرانی برخاستهاند و با وجود ایرانی بودن، ریشههای آفریقایی دارند.
خانم کونکو-هویدا در فرانسه از پدری کنگویی و مادری ایرانی به دنیا آمده، اما دوران کودکی خود را در تهران و اصفهان و همزمان با دوران جنگ ایران و عراق گذرانده است. او به خوبی به یاد میآورد که در زمان بمباران شهرها، چگونه با خانوادهاش به زیرزمین پناه میبرد و پدربزرگش «برای متوقف شدن بمبارانها قرآن میخواند».
او که اکنون با سازمان ملل متحد و سازمانهای غیردولتی در آفریقا همکاری دارد، به الجزیره گفته که تأسیس جمعیت ایرانیان سیاهپوست با مشارکت پنج نفر دیگر که در چهار کشور مختلف زندگی میکنند، یک «کار عاشقانه» بوده است.
آنان با انتشار قطعههایی از تاریخ، ادبیات، انیمیشنهای کوتاه، عکس و موسیقی، تلاش میکنند به آموزش موضوعاتی مربوط به ایرانیان سیاهپوست به ویژه تاریخ بردهداری در ایران بپردازند. در سال ۱۳۰۷، با تلاش بریتانیا تجارت برده در ایران ممنوع شد.
اعضای جمعیت ایرانیان سیاهپوست همچنین به جایگاه سیاهان در جامعه ایران و نمود آن در فرهنگ و هنر این کشور نیز میپردازند.
اما مسئولیت بخش تاریخ این جمعیت بر عهده بیتا بقولیزاده، استاد تاریخ و مطالعات آفریقای دانشگاه بوکنل است. او در قطعه کوتاهی که در حساب توئیتر جمعیت ایرانیان سیاهپوست منتشر شده، بخشی از داستان نهیم، یک آفریقایی سوار بر یک کشتی بادی را روایت میکند.
این کشتی از سواحل آفریقا به راه افتاده و قرار است به یک بندر ایران برود تا در آنجا باری از تیرکهای چندل زنگباری را برای ساخت دیوار و سقفهای کاهگلی خانهها و بازارها بفروشند: «گوش کن به او که سفر را برای همراهانش روایت میکند، به او که از باد و خورشید و دریا میخواند، به او که از خدا یاد میکند، به او که سخت آرزومند دیدار یار است و همکشتیانش به دوری خانوادههای خود فکر میکنند.»
نهیم صدای خوشی دارد که «التیامی بر دشواری سفر» همراهانش است و خدمهی کشتی که ترکیبی از آفریقاییها، اعراب، هندیها و فارسی زبانان هستند، با همسرایی بخشهایی از آهنگهایش که قبلاً به آنها آموخته بود، با او همراه میشوند: «نهیم در حالی که ترانههایش را با حرکت امواج موزون میکرد به افق مینگریست. کرانه سواحل را که از دور دید، آواز سر داد: رسیدیم! رسیدیم!»
اعضای جمعیت ایرانیان سیاهپوست تأکید دارند که پیوند ایران و آفریقا به دستکم هزار سال پیش میرسد.
مثلاً این جمعیت در یک رشته توئیت، موضوع «مهاجرت ایرانیان [شیرازیها] به شرق آفریقا» را پیش کشیدهاند: «امروزه شکاف میان ایران و سواحل شرقی آفریقا بسیار بزرگتر از چند قرن پیش به نظر میرسد. در حالی که این فاصله در گذشته آنقدر کوچک بوده که گفته میشود گروهی از شازدههای شیرازی در سواحل شرق آفریقا (Swahili) سکونت داشته و روابط خود را با ایران برای قرنها حفظ کرده بودند.»
بر این اساس، گفته میشود که مهاجرت شیرازیها به زنگبار به اوایل قرن دهم میلادی بازمیگردد که «برای دستیابی به فرصتهای تجاری بهتر» بوده و با ادامه داد و ستد میان زنگبار و ایران، روابط میان این دو ناحیه افزایش یافته و همبستگی فرهنگی بین آنها شکل گرفت، به گونهای که اکنون برخی در این منطقه مدعی «میراث فرهنگی شیرازی» هستند.
هرچند خود جمعیت ایرانیان سیاهپوست تأکید کرده که «برخی از محققان صحت این ادعاها را به چالش کشیده و مدعی هستند اطلاعات از این تاریخ بسیار بیثباتتر از آن است که بتوان با قطعیت به آن ارجاع داد»، اما این نهاد به نقشه اقیانوس هند در کتاب «مسالک و ممالک» نوشته ابواسحاق ابراهیم اصطخری اشاره میکند که «اصطخری در سمت چپ یک خط طولانی برای ساحل زنگبار کشیده و در سمت راست، شبه جزیره عربستان، رود دجله، چندین شهر بندری در امتداد خلیج فارس، رودخانه مهران و یک مثلث بزرگ را (شامل شبه قاره هند) نشانهگذاری کرده است.»
جمعیت ایرانیان سیاهپوست نتیجهگیری کرده که «نقشه اصطخری به جای آنکه خلیج فارس را مجزا به تصویر بکشد، آن را با اقیانوس هند در هم میآمیزد، و به ما نشان میدهد که این دو کرانه ساحلی و مردمانش چقدر به هم نزدیک بودهاند.»
آغاز تحقیق درباره آفریقاییتباران ایران
اما با وجود روابط کهن ایران و آفریقا و به ویژه تاریخ طولانی بردهداری در ایران، این موضوع چندان مورد توجه جامعه ایران نبوده است.
در این بیتوجهی، حکومت نقشی تعیینکننده داشته، اما با این حال، در سالهای اخیر با تلاشهای فردی، توجه به این موضوع نسبتاً بیشتر شده است.
بهناز میرزایی، پژوهشگر ایرانی-کانادایی و استاد دانشگاه براک، در این زمینه نقشی مؤثر داشته است. او که یکی از معدود محققان درباره سیاهان ایران است، حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد از جمعیت جنوب ایران را آفریقاییتبار دانسته و گفته که حتی بسیاری از اعضای جامعه ایرانیان آفریقاییتبار، گذشته یا خاستگاه خانواده خود را نمیدانند.
بر اساس برخی منابع، گذشته آفریقاییتباران ایران به ۵۰۰ سال پیش، زمانی که بازرگانان پرتغالی هزاران آفریقایی را به سواحل جنوبی ایران میآوردند، بازمیگردد.
به عقیده بهناز میرزایی، بعدها در قرون هجدهم تا بیستم، بازرگانان عرب بردههایی را از شمال و شمال شرق آفریقا به ویژه تانزانیا، کنیا، اتیوپی و سومالی به ایران آوردند. این بردگان در صیادی، کشاورزی، کارهای خانه، پرستاری بچه و حتی خدمت در ارتش فعال بودند.
گفته میشود که در قرن نوزدهم، بیش از ۲۰۰ هزار برده سیاهپوست به ایران آورده شد.
به گفته این پژوهشگر، در بعضی مناطق، به ویژه در استان سیستان و بلوچستان، آفریقاییتباران بر اساس نظام فرقهای زندگی میکنند؛ به این معنی که مثلاً «دورزاده»ها در این منطقه خود را برتر از «غلام»ها میدانند، زیرا میگویند که نیاکانشان برده نبودهاند.
انتشار آثار هنری درباره آفریقاییتباران ایران
همچنین در سالهای اخیر هنرمندان ایرانی نیز در این زمینه آثاری را خلق کردهاند. به عنوان نمونه، مهدی احصائی، عکاس ایرانی-آلمانی، پنج سال پیش، کتاب عکسی را با عنوان «آفریقایی-ایرانی، اقلیت ناشناس» در آلمان منتشر کرد که شامل شصت قطعه عکس از ساکنان سیاهپوست جنوب ایران است.
احصائی که بر «ناشناخته بودن» سیاهان ایران بسیار تأکید دارد، گفته که خودش در جریان یک مسابقه فوتبال با حضور یک تیم هرمزگانی متوجه وجود این اقلیت در ایران شده است. او فهمید شعری که سردسته هواداران این تیم فوتبال میخواند «بیشتر آفریقایی بود تا ایرانی.»
این عکاس به این موضوع علاقهمند شد و برای گرفتن عکس به جنوب ایران سفر کرد. در آنجا بود که دریافت آفریقاییتباران ایران با وجود تعداد اندکشان، تأثیری شگرف بر فرهنگ و آداب و رسوم منطقه جنوب ایران گذاشتهاند؛ از موسیقی تا پوشاک.
سعید شنبهزاده، نوازنده و موسیقیدان ایرانی ساکن فرانسه نیز که خود از آفریقاییتباران ایران است، گفته است بوشهر تنها شهری است که مردم موقع خاکسپاری میرقصند و این «یک سنت به ارث رسیده از آفریقا» است.
او در سالهای اخیر آلبومی را با عنوان «پورآفریقا» منتشر کرده که ستایشی از نیاکان آفریقایی خود است.
شنبهزاده در گفتوگویی با نشریه لوپوئن گفته است: «فرهنگ آفریقایی-ایرانی در ایران به رسمیت شناخته نمیشود. اگر تو به یک سیاه ایرانی بگویی که او از نوادگان آفریقاییهاست، برای او یک توهین است. هیچ کس نمیخواهد از اصلیت خود با افتخار سخن بگوید».