نامش سیل است. سیل ویرانگری که قدرت ویرانگری اش را مدیون حماقت انسان است. افکار عمومی تحت تاثیر رسانه های جریان اصلی، آن را بلای طبیعی می خوانند و مسئولین -از رئیس جمهور تا ائمه جمعه و وزرا-، آن را نعمتی الهی می دانند؛ که آمده است تا ذخایر آب را غنا بخشیده و مشکل کم آبی را حل کرده و کشاورزی را رونق بخشد. اما پر واضح است که نعمت خواندن این مصیبت، سرپوش گذاشتن بر عدم مدیریت بحران و ناتوانی از پاسخگو بودن به افکار عمومی و مردمی است که همه زندگی شان را جز لباسی که موقع فرار از سیلاب بر تن داشتند، از دست داده اند و جز خاطرات و تصاویر ذهنی از خانه و زندگی و گذشته شان، چیزی برایشان نمانده است. پس طبیعی است که این ویرانگری های فاجعه بار را که ناکارآمدی مسئولین و نهادهای ذی ربط، عامل آن بوده، طبیعی و خارج از کنترل و مدیریت بدانند و مسئولیت کار را از گردن خود وا نهاده و مردم را به آسمان ها ارجاع دهند.
سیلی که یک ماه است از گلستان تا لرستان و خوزستان و خراسان و شیراز، جان ده ها نفر را گرفته، ده ها نفر را ناپدید، هزاران خانه را ویران و زندگی هزاران نفر را نابود و آن ها را آواره ی چادرها و قطارها و اماکن اسکان موقت کرده است، فقط بخش کوچکی از آن به دلیل میزان بیش تر بارش های اخیر بوده است. آن چه موجب خسارات گردیده، عدم پیش بینی و آمادگی برای مهار و مدیریت سیل بوده است. از نگهداری نامناسب سدها، تا لایروبی نکردن روخانه ها و مسیل ها و تخریب محیط زیست، جنگل زدایی، ساخت و ساز بی رویه، تغییر مسیر رودخانه ها، وضعیت اسفناک پل ها، بی توجهی به ضوابط و مقررات رسمی برای پیشگیری از سیل و دیگر بحران های طبیعی که به سبب سال ها سوءمدیریت انسانی به یک فاجعه جبران ناپذیر بدل گشته است. نهایتاً بی توجهی به تعادل زیستی و هر آن چه انسان می تواند برای تشدید عواقب چنین بحران هایی انجام دهد، به قوت خود باقی است.
از سوی دیگر فعالین محیط زیست که به تخریب محیط زیست و برهم زدن نظم طبیعت معترض بودند و با توجه به تخصص شان چنین فجایعی را پیش بینی می کردند، بازداشت شده و با برخوردهای امنیتی مواجه شدند. چه این که اگر به گفته هایشان توجه می شد، شاید جلوی خیلی از خسارات گرفته می شد.
دیوید هاروی چنین می گوید که «هیچ چیز طبیعی در بلایای طبیعی وجود ندارد. حوادث طبیعی رویدادهایی اجتماعی و طبقاتی هستند. این حقیقت وقتی آشکارتر می شود که اثرات یک طوفان یا زلزله را بر طبقات مختلف، زیر ذره بین ببریم. در طوفان کاترینا این فقرا و به حاشیه رانده شدگانِ نیواورلئان بودند (عمدتاً آفریقایی-آمریکایی ها) که مردند یا مفلس رها شدند. چنین اجتماعات به حاشیه رانده شده ای معمولاً در نواحی آسیب پذیرتر با قیمت املاک پایین تر، اطلاعات کم تر، زیرساخت های غیرقابل اطمینان و حمایت های اجتماعی ضعیف تر (مانند بیمه) زندگی می کنند. عملیات نجات و خدمات اضطراری و حمایت های مالی، معمولاً آخر از همه به این افراد تعلق می گیرد (اگر اصلاً تعلق بگیرد)».
در سیل سراسری اخیر نیز، به غیر از مورد شیراز، در مابقی موارد فاجعه دقیقاً ماهیتی طبقاتی داشته است. ویرانی سیل یا شامل روستاها بوده که در مسیر رودخانه ها قرار دارند، یا بخش هایی از شهر که حاشیه تلقی می شوند. محله کل آباد در آق قلا، حاشیه جنوبی شهر بود که بیش ترین میزان تخریب و آب گرفتگی را داشت. حاشیه های معمولان و پلدختر که در حریم رودخانه ساخته شده بودند نیز بدین منوال بودند و بیش ترین میزان تخریب، مرگ و ویرانی را داشته اند.
در بررسی میدانی سیل استان گلستان در شهرهای گمیشان و آق قلا، آن چه به دست آمد این بود که بروز سیل و آب گرفتگی در آق قلا مسبوق به سابقه است؛ چرا که شهر در گودی و پستی قرار دارد. ولی چنین مصیبتی هرگز نمونه نداشته است. بنا به اظهار آنان، سهمگین ترین سیلی که تاکنون در منطقه آمده و در خاطره جمعی اهالی مانده است، به سال ۱۳۷۱ باز می گردد. به شهادت آنان، حجم آب در سیل یادشده بسیار بیش تر بوده، ولیکن سرعت تخیله آب نیز نسبت به سیل اخیر بالاتر بوده است.
مردم علل بروز حادثه را عمدتاً در دو دسته “علل طبیعی و علل انسانی” بیان داشتند.
علل طبیعی
به نظر آنان تخریب پوشش گیاهی در ناحیه ای که آب از آن به شهر می ریزد از یک سو، و عدم روبیدن گیاهان مزاحم و لای از کرانه ای که آب باید از آن خارج شود، از سوی دیگر، موجب شده که در اثر بارش های زیاد، آب با سرعت زیاد به آق قلا سرازیر شده و به کندی از آن خارج شود.
علل انسانی
۱) سرریز شدن آب از “سد وشمگیر” که چند معضل دارد:
الف) سطح آب سد همیشه بالاست. توجیه دولت این است که در روز مبادا و تابستان، این آب به کار می آید. اما به اظهار ساکنان ناحیه، این آب جهت فروش به مالکان زمین های کشاورزی انبار می شود (هر هکتار به مدت ۵ ساعت، ۲۰۰ هزار تومان).
ب) از آن جایی که آب سد چند سالی است تخلیه نشده و در مراقبت از سد اصول ابتدایی رعایت نشده، دریچه سد زیر گل و لای مسدود شده و در روز حادثه امکان فتح نداشته است.
با سرریزی آب از سد، رودخانه یارای حمل حجم بالای آب را نداشته، طغیان کرده و آب را به شهرها و روستاهای اطراف پس زده است.
۲) مشکل خط راه آهن:
محمود احمدی نژاد که در دور دوم ریاست جمهوری اش با شعار “صدای سوت قطار را در گلستان خواهیم شنید”، به این منطقه آمد، گمان نمی برد که خنده های قبیحش روزی چنین سیل اشکی از چشم ساکنان جاری کند. خط آهن افتتاح می شود و هفته ای فقط یک قطار از آن می گذرد. ریل ها از تپه ای خاکی به ارتفاع ۵/۲ متر می گذرد؛ تپه ای که در سیل اخیر مانند یک سد خاکی عمل کرد. یک سمت آق قلا، سد وشمگیر، سمت مخالف، خط راه آهن. آب از یک سمت وارد می شود و از دیگر سو به دیوار بلند دو و نیم متری می خورد و شهر را غرق می کند. تعلل نیروهای نظامی و دولتی در تخریب خط راه آهن موجب شد که ساکنان آق قلا به تهدید برآیند که خود، آن را نیست و نابود خواهند کرد. سرآخر، حاکمان از خواب نوشین برخاسته و ساعت ۸ و نیم شب، مسیر قطار را در هم کوبیدند و آب به خروج افتاد و ارتفاعش در برخی نقاط تا یک متر فروکش کرد. با تمام آن چه رفت، خوشبینانه است که گمان کنیم تا هفته دیگر آب به تمامی از آن جانب بیرون شود.
اما آن چه در استان لرستان، و شهرهای پلدختر و معمولان اتفاق افتاد چیزی ورای سیل گلستان بود. آن چه در سیل گلستان اتفاق افتاد، آب گرفتگی شهرها به دلیل سرریز آب سدها و ایجاد سیل بود. این سیل قدرت تخریب نداشته اما ارتفاعی دو و نیم متری از آب را برای ساکنین شهر به ارمغان آورده بود. ولی سیل لرستان با جاری شدن آب باران از رودخانه ها، به سمت معمولان و پلدختر بوده است که به دلیل حجم و ارتفاع بالا، قدرت ویرانگری شدید داشته است. به گواه اهالی در صد سال اخیر چنین بارندگی و سیلابی جاری نشده بود. میزان بارندگی سالانه استان لرستان حدود ۲۰۰ میلی متر است که امسال فقط طی دو روز حدود ۱۶۶ میلی متر بارندگی داشته است. حاصل این امر جاری شدن سیلابی قدرتمند و عظیم به ارتفاع ۸ تا ۱۵ متر و عرض ۴۰ تا ۱۰۰ متر بوده است. به طوری که سیلاب نه تنها از پل ها گذشته، بلکه به صورت باور نکردنی پل ها و جاده ها را با خود کنده و برده است. وقتی سیل ویرانگر روستاهایی را که در مسیر سیلاب بودند تیغ تراش کرده و بالکل محو کرده و با خود برده و به شهر رسیده، خانه های حاشیه نشینان شهر را که در حریم رودخانه ساخته شده بود، تخریب کرده است. سپس بخش دیگری از شهر را مورد هجوم قرار داده و داخل خانه ها شده است. پس از فروکش کردن سیلاب، بر خلاف سیل گلستان که شهرهای گمیشان و آق قلا دچار آب گرفتگی شده بود و حدود یک ماه این آب داخل شهر مانده بود، شهرهای پلدختر و معمولان دچار گل گرفتگی شدند. حجم عظیمی از ماسه بادی و خاک رس در خانه هایی که ویران نشده بودند باقی مانده و تمام وسایل خانه را مدفون کرده بودند؛ جوری که در بدو ورود به شهر انگار در یکی از لوکیشن های فیلم های آخرالزمانی هالیوودی، یا یکی از شهرهای موشک خورده سوریه قرار گرفته ای. خانه هایی ویران و مدفون، خیابان هایی مملو از گل ولای، بوی تعفنی که تمام شهر را پر کرده و گرد و خاکی که در هوا جاری بود. مردمان آواره ای که همه زندگی شان را از دست داده و هنوز در شوک و بهت سیل، ملول و سرگردان ویرانه هایشان را به نظاره نشسته بودند. مردمی که با ورود سیل با لباسی که در تن داشتند هراسناک جانشان را برداشته و به ارتفاعات گریخته بودند تا زنده بمانند.
بحث مدیریت بحران را در سه سطح می توان بیان کرد: قبل، حین و بعد از وقوع سیل.
برانکو مارکتیچ، درباره تجربه کوبا برای آمادگی در مقابله با بلایای طبیعی می گوید: «در گیرودار بلای هاروی، مردم شروع کرده بودند به منتشر کردن تصاویری از هزاران مورچه آتشین که با چسبیدن به یکدیگر، بر روی سطح آب قایقی درست کرده بودند تا جان ملکه، لاروها و بچه هایشان را نجات دهند. این تصویر مشهور از همبستگی حشرات در برابر یک فاجعه بیش از هر چیز در تضاد با واکنش انسان ها در مقابل طوفان هاروی بود، هرچند به خوبی باعث شد تا ناتوانی و ضعف انسان در مقابله با بلایای طبیعی بار دیگر به او یادآوری شود.
با این همه اگر من به شما بگویم که کشوری هم وجود دارد که ۱۷ طوفان قبلی خود را تنها با ۳۵ نفر تلفات پشت سر گذاشته است؛ یا که بگویم آن کشور دقیقاً همان مدل از همبستگی را به نمایش گذاشت که ما چند خط بالاتر در مورد مورچه ها حسرتش را می خوردیم؛ و این که اگر بدانید آن کشور تولید ناخالص ملی اش در قیاس با ایالات متحده، چیز چندان قابل توجهی نیست، چه واکنشی نشان خواهید داد؟ چنین کشوری وجود دارد: کوبا. وقتی که در سال ۲۰۱۶ طوفان «متیو» ۴۴ نفر را در ایالات متحده به کام مرگ کشاند، در کوبا علی رغم ویرانی های فراوانی که این طوفان با خود در پی داشت، هیچ کس کشته نشد. ایضاً زمانی که بر اثر طوفان «کاترینا»، بیش از ۱۸۰۰ نفر در ایالات متحده جان خود را از دست دادند، در کوبا هیچ کس کشته نشد.
مگر کوبا چه کار می کند؟ راز بزرگی در میان نیست. بعد از چندین طوفان مرگ بار در قرن بیستم، دولت کوبا برنامه جامع و کلانی را در مورد افزایش آمادگی در زمان های مواجهه با بلایای طبیعی، تخلیه منازل و شهرها، تسکین، بهبود و بازسازی بعد از فاجعه، عملی کرد. این برنامه شامل حال تمامی شهروندان کوباست و در تمامی ارگان های ملی و محلی اجرا می شود». (۱)
مدیریت بحران قبل از وقوع سیل
علی رغم وجود نهادهای مسئول و مرتبط با بحران سیل، هم چون سازمان های هواشناسی، مدیریت بحران، محیط زیست، هلال احمر و وزارت نیرو، با وقوف به ورود سامانه ی بارشی به مناطق مذکور هیچ تدبیر و اقدام عملی برای مهار و مدیریت سیلاب اندیشیده نشده بود. آن ها نه تنها آمادگی مقابله با این پدیده را نداشتند، بلکه از قبل در مورد آن تامل هم نکرده بودند. اگر به زعم دولت، وقوع سیل در گلستان غافلگیر کننده بود، چرا در مورد سیل لرستان و اهواز که بسیار مخاطره آمیزتر و مخرب تر بود و با فاصله ۱۰ روز بعد از سیل گلستان اتفاق افتاد و زمان کافی برای مهار مخاطرات داشتند، تدابیری اعم از باز کردن سدها و لایروبی روخانه ها و مسیل ها -که از مهمترین عوامل ویرانگری سیل های اخیر بودند- اندیشیده نشد؟
سطح رودخانه های موجود در مسیر سیلاب در طول زمان به ارتفاع تقریبی دو متر با شن و سنگ پر شده بود. با وجود بودجه ۵۰ میلیارد تومانی سالانه برای لایروبی کف رودخانه ها، اقدامی صورت نگرفته بود. اگر همین سطح دو متر از کف رودخانه ها لایروبی می شد، از شدت تخریب سیل کاشته شده و سیلاب به جای طغیان و رود به شهر، در مسیر اصلی خود به سمت سدها و دریا جاری می شد.
از سوی دیگر در سیل گلستان، علت اصلی ورود سیلاب به شهرها، سرریز آب سد وشمگیر بود که به دلیل عدم رسیدگی به وضعیت سدها و باز نشدن دریچه ی خروجی سد به خاطر گِل گرفتگی اتفاق افتاده بود.
افزون بر این ها، نهادهای متولی مدیریت بحران که باید آمادگی دائم برای مقابله با چنین بحران هایی را داشته باشند، نه آمادگی لازم را داشتند نه امکاناتی اعم از بالگرد و ماشین آلات و تجهیزات در اختیار داشتند. چنان چه علی رغم ادعای مدیریت مطلوب بحران و طبیعی نشان دادن وضعیت، تقاضاهای مکرر دولت از مردم برای کمک رسانی به سیل زدگان، خود گواهی بر ناتوانی و عدم آمادگی دولت و نهادهای ذی ربط برای مقابله با بحران است. چه این که علی رغم جاری شدن قریب الوقوع سیل در بخش های دیگر اهواز و غرق شدن شهرها و روستاها و ویرانی خانه ها و کشته شدن انسان ها، به جای اقدامات زیربنایی، فقط به یک هشدار برای تخلیه ی خانه ها بسنده می کنند.
مدیریت حین بحران
در این مرحله به دلیل گستردگی مناطق سیل زده و حجم بالای خرابی ها، طبعاً نیاز به سطح بالایی از امدادرسانی هم به لحاظ نیروی آماده امدادی هم فراهم کردن امکانات زیستی اعم از سرپناه، لوازم گرمایشی، خوراک، پوشاک و وسایل بهداشتی بوده است. از آن جایی که تامین این سطح از امکانات برای دولتی که از پیش به این مسئله نیاندیشیده بود، مقدور نبود، روزهای اول وقوع سیل، مردم در بدترین شرایط ممکن به سر برده اند؛ آواره، گرسنه، بی لباس و بی سرپناه.
از این رو دولت جهت کمک به سیل زده ها متوسل به مردم شد؛ اما مشروط به رساندن کمک های نقدی و غیرنقدی به نهادهای هلال احمر، بهزیستی و کمیته امداد. با توجه به این که دیوار اعتماد بین مردم و دولت ویران شده، مردم رغبتی به ارسال کمک های خود به واسطه این نهادها را نداشتند و بیش تر راغب بودند کمک هایشان توسط تیم های امدادی مردمی به مناطق سیل زده ارسال شود. اما در همان روزهای اول، با حکم دادستان کل کشور، حساب های نیروهای مردمی مسدود و در برخی موارد کمک های جمع آوری شده به نفع هلال احمر مصادره شد.
همان اتفاقی که در جریان زلزله ورزقان و کرمانشاه در شهرهای تهران، تبریز، کرج، رشت و کرمانشاه افتاد و برخوردهای قضایی و امنیتی که با نیروهای مردمی صورت گرفت. علت این برخوردها نیز ممانعت از بی اعتبار شدن نهادهای دولتی به دلیل بی اعتمادی مردم به آن ها بود. در نتیجه دم دستی ترین شکل مواجهه برای حل این مساله، حذف نیروهای فعال مردمی در عرصه امدادرسانی از صحنه بود که با حذف آن ها، تنها و تنها نهادهای دولتی و حکومتی باقی می مانند و حل بحران به نام آن ها که البته وظیفه قانونی شان است، ثبت می شود. علی رغم همه این برخوردها و فشارها، اما این نیروهای مردمی بودند که قبل از دولت، به هر طریق ممکن به کمک مردم سیل زده شتافتند.
با این اوصاف، آن چه در سیل گلستان مشهود بود، در روزهای اول هیچ نشانی از نیروهای امدادی هلال احمر و بهزیستی و ارتش در منطقه نبود. به گواه مستندات موجود از قبیل عکس ها و ویدئوها و اظهارات مردم سیل زده، حضور مسئولان دولتی هم چیزی جز خودنمایی و خالی نگذاشتن عرصه امداد نبوده است. کمکی هم اگر بود، کمک های مردم بود. از آن جا که دسترسی به خانه های مغروق تنها به واسطه قایق ممکن بود، مردم استان از دو شهر گنبد و بندر ترکمن، بلم های خود را به آق قلا می رساندند. خیرین می گفتند پلیس های راهنمایی و رانندگی در مسیر کمین کرده و ماشین های حامل قایق امداد را به مبلغ ۲۰۰ هزار تومان جریمه می کردند و خلاصه در عزای مظلومان، نانی کف تغار چرب می کردند. سرعت امدادرسانی در آن جا به چهار دلیل کم بود: کمبود قایق، خطر واژگونی قایق ها، گستردگی منطقه و عدم امکان ورود قایق به برخی کوچه ها به دلیل عرض کم. نهایتاً با فشارهای افکار عمومی و رسانه ها نیروهای عمدتاً نظامی -با محوریت سپاه که در مواقع بحرانی، امنیت و مدیریت منطقه به آن سپرده می شود-، وارد منطقه شدند. اما هم چنان خود مردم سیل زده و نیروهای مردمی بودند که دست بالا را در مدیریت بحران اعم از ایجاد سیل بند و خدمات رسانی به سیل زدگان داشتند. با توجه به نبود امکانات لجستیک و ماشین آلات در دست مردم، هلال احمر، وزارت راه و مسکن و ارتش وارد عمل شدند. اما به دلیل بی برنامه گی و نبود مدیریت واحد، کاری از پیش نبردند.
در لرستان اما وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورد. همزمان با ورود نیروهای مردمی با مناطق سیل زده، با توجه به ناتوانی هلال احمر و سازمان مدیریت بحران، سپاه تعداد عظیمی از نیروهای بسیج و طلاب را همزمان با قرار گرفتن در لیست تروریستی آمریکا، به صورت سازماندهی شده در قالب نیروهای جهادی-مردمی و با پوشش هلال احمر، با تمامی امکانات و پشتیبانی ها روانه معمولان و پلدختر کرد. این اقدام سپاه در کنار امدادرسانی آن هم با توجه به دارا بودن تجهیزات کافی، نوعی نمایش قدرت بود.
آن چه در این مرحله برای خروج از بحران و سامان دادن به ویرانه های به جا مانده از سیل نیاز بود، نیروی انسانی برای خالی کردن خانه های فرونریخته و ماشین آلات برای زدودن گل و لای از کوچه و خیابان بود. طبعاً امکانات لازم برای این کار، نه در توان نیروهای مردمی بود نه هلال احمر. از این رو، هم چنان بعد از حدود یک ماه، مردم گلستان، لرستان و اهواز در آوارگی محض به سر می برند. مضاف بر این ها، روستاهایی در مناطق سیل زده وجود دارند که به دلیل تخریب راه های ارتباطی و محاصره توسط سیلاب، جز با بالگرد امکان امدادرسانی به آن ها وجود ندارد. طبق گزارشات و مستندات موجود، تا چند روز هیچ کمکی به مردم نرسیده بود و جاهایی هم که بالگردهای هلال احمر یا ارتش رفته بودند، به دلیل خطر گیر کردن در گل و لای ناتوان از فرود، اقلام امدادی را از بالا سوی مردم پرتاب کرده بودند.
مدیریت بعد از بحران
همان ناتوانی که قبل از سیل وجود داشت، حین و بعد از سیل نیز هم چنان وجود دارد. ساعاتی قبل از وقوع سیل با استیصال به مردم هشدار داده اند که خانه هایشان را تخلیه کنند و این را اقدامی پیشگیرانه برای نجات جان مردم در نظر گرفته اند. اما نگفته اند که هزاران هزار نفر که هم اکنون خانه خراب و آواره و عزادار اند، کجا باید می رفتند و چگونه می رفتند؟ وقتی خودشان در طول سال ها با بودجه های کلان کاری برای پیشگیری از این اتفاقات نکرده اند، چگونه انتظار دارند مردم در عرض چند ساعت خانه هایشان را تخلیه کنند؟ گیریم به فکر جان مردم بودند، چرا به فکر اموال و زندگی مردم نبوده اند؟ خسارتی که در طول چند روز به مناطق سیل زده وارد شده است، به گفته خودشان بیش تر از خسارت ۸ سال جنگ ایران و عراق بوده است. آیا نمی توانستند با مدیریت درست، با هزینه ای ناچیز در برابر این همه خسارت، جلوی نابودی زندگی مردم را بگیرند؟ مردمی که به جز لباسی که موقع فرار بر تن داشتند -به معنای واقعی فاجعه-، همه چیزشان را از دست داده اند. تعدادی در خانه های اقوام پناه گرفته اند، تعدادی در خیابان ها و پشت بام ها چادرنشین شده اند، تعدادی در قطارهای باری اهواز اسکان داده شده اند. حال با توجه به موقت بودن اسکان فعلی مردم و وقوف به این که ساخت هزاران واحد مسکونی و تجهیز آن ها به لوازم زندگی به این زودی میسر نخواهد شد، تعدادی از مردم قصد اجاره خانه در قسمتهای آسیب ندیده شهر را دارند. پیرو همین وضعیت، مردم در پلدختر و معمولان با پدیده بازار سیاه اجاره مسکن و رقم های نجومی مواجه شده اند که هیچ نظارتی از طرف نهادهای مربوطه برای رفع این معضل صورت نمی گیرد.
با توجه به خسارات شدید و از دست دادن خانه، لوازم خانه، زمین های کشاورزی، دام و طیور، شغل و منبع درآمد، تسهیلاتی هم که برای جبران همه این خسارات در نظر گرفته شده، بسیار ناچیز و نامعقول است. بنابراین در این مرحله اقداماتی که باید از طرف دولت برای سیلزدگان و خروج از وضعیت بحرانی صورت بگیرد، باید از قرار زیر باشد؛ که البته تا این لحظه اقدام در خور توجهی صورت نگرفته و خصوصاً در اهواز هزاران نفر هم اکنون در خطر سیل قرار دارند:
۱- ارائه آمار دقیق کشته شدگان سیل و جستجوی مفقودین و مدفونین در گل و لای و جبران خسارات جانی.
۲- ساخت مسکن و انتقال مردم ساکن در حریم رودخانه ها و حاشیه های ویران شده به نقاط ایمن.
۳- ارائه تسهیلات لازم و کافی برای تامین و تجهیز کالاهای اساسی زندگی.
۴- ایجاد بستر مناسب جهت اشتغال و ارائه خدمات تامین اجتماعی و حقوق ماهانه برای افرادی که شغل و منبع درآمد خود را از دست داده اند.
۵- ارائه خدمات بهداشت عمومی با توجه به شیوع بیماری های ناشی از سیل و آلودگی منطقه.
۶- ایجاد امکانات برای جلوگیری از مهاجرت موقت یا دائم سیل زدگان.
۷- رسیدگی به امور زنان و کودکان و ایجاد و ارائه خدمات اجتماعی، پزشکی و روانپزشکی برای خروج از وضعیت بحرانی.
پانوشت:
۱- مارکتیچ، برانکو، سوسیالیسم و کاپیتالیسم در برابر طوفان؛ تجربه کوبا و آمریکا، ؛ ترجمه علی آتشی، رادیو زمانه
نویسنده: امیرچمنی
منبع: ماهنامه خط صلح
آنچه تلاش برای تغییر دموگرافی ملل غیر فارس و بصورت ویژه تورکهای آزربایجان بوده دارای قدمتی۹۰ ساله و مولفه های مختلف است ،که چندین دهه گذشته از رشد منفی جمعیت در بیشتر شهرهای آزربایجان جنوبی در مقابل پیشتازی رشد جمعیت بالاتر از میانگین کشوری در شهرهای مرکزی فارس نشین که تنها عامل موثر در هر دو مهاجرت بوده است.
🔹بی شک بهرهمندی حاکمیت از مولفه عدم توسعه در مقابل توسعه اقتصادی تبعیض آشکار یکی از پرتداوم ترین سیاست ها برای تغییر دموگرافی ملیت ها بوده که افشاگری های صورت گرفته از مقامات بلند پایه رژیم ایران در طول این سالها سند این گونه رفتارها میباشد.
اما آنچه آمار قابل توجه برای تغییر ترکیب جمعیتی ملل غیر فارس در جغرافیای خود به مناطق فارس نشین بوده بهره برداری رژیم از شرایط بحرانی برای پیشبرد سیاست های خود بوده بطوریکه مصادیق این شرایط در طول عمر رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی وجود دارد.
🔹اشاره به چند مورد از آنچه در آرشیو مطبوعات نیز وجود دارد از جمله انتقال اعراب ساکن شهرهای الاحواز به شیراز ،اصفهان،تهران در جریان جنگ عراق، همزمان پس از زمان کوتاهی انتقال لرهای بختیاری به مناطق عرب نشین ، انتقال چند صد هزار خانوار کرد از عراق به غرب آزربایجان به بهانه جنگ و عدم بازگرداندن در دوران پس از جنگ ، به بهانه خشکسالی انتقال زابلی های بلوچستان به تورکمن صحرا، تمامی این اقدامات در شرایط بحرانی با پوشش های انسان دوستانه توسط رژیم ایران صورت گرفته که از جانب ملت های میزبان نیز حساسیت حداقلی را داشته باشد، ولی آنچه آشکار است قراردادن ملت های غیر فارس در پروژه تغییر دموگرافی بوده بطوریکه در بررسی شرایط بحرانی مناطق فارس نشین به مانند حادثه زلزله بم مشاهده میشود ،تنها چند صد متر آنطرف تر نسبت به سکونت مجدد اقدام شده است .
🔹موج بیداری ملی ملت های ساکن جغرافیای موسوم به ایران امروز همزمان در مقاومت با شرایط بحرانی ناشی از بلایایی طبیعی دست ساز حاکمیت و خیزش رژیم برای بهره برداری از این فاکتور برای تغییر دموگرافی جمعیت بصورت ویژه در مناطق نفت خیز الاحواز است.
🔹طی روزهای گذشته درحالیکه تنها چند ساعت از سیل در مناطق عرب نشین گذشته بود که وزارت کشور ایران با صدور بیانه ای شهرهای تهران ، اصفهان ، شیراز و یزد را بعنوان شهرهای معین برای انتقال سیل زدگان احواز معرفی کرد، این درحالی بود که اعراب ساکن شهرها و روستاهای حاشیه سیلاب با سیل بندهای دست ساز به مبارزه با سیلاب رفتند و حجم سیلابی که به نوعی سهم تالاب هورالعظیم بود با هدایت تعمدی رژیم به مناطق عرب نشین انتقال داده میشود و ملت عرب الاحواز به خوبی دریافتند که هدف نهایی رژیم ایران اجبار به مهاجرت آنها از سرزمین آبا و اجادی آنهاست و در مقابل این سیاست تغییر دموگرافی جمعیت با زنجیره انسانی اتحاد مقاومت میکنند تا بی وطن نشوند.
نویسنده: سعید خطایی سردبیر شورای رسانه ای گاموح
تجاوز یک رابطه جنسی،بدون رضایت یکی از طرفین است. قانون تمایزات بسیاری بین انواع روابط جنسی و سطح اجبار استفاده شده برای الزام قربانی به داشتن رابطه جنسی را به وجود می آورد. انواع مختلفی از آزار جنسی یا تجاوز:
۱-تجاوز از طرف آشنا(date/acquaintance rape)
۲-تجاوز زناشویی(marital/spousal rape)
۳-تجاوز از طرف بیگانه(stranger rape)
۴-تجاوز گروهی(gang/multipe assailant rape)
۵-تجاوز به کمک داروها(drug-facilitate rape
تجاوز از طرف آشنا
تجاوز از طرف آشنا جرمی است از نوع تجاوز جنسی. توسط فردی انجام میشود که قربانی را میشناسد.
۱-می تواند در هرجایی یا هرمکانی اتفاق افتد.
۲-متجاوز می تواند دوست پسر،دوست دختر،همسایه،رئیس،همکار،مامور تحویل،تعمیرکار،همسر یا هر کسی که شما میشناسید صورت گیرد. متجاوزین معمولا غریبه نیستند. تحقیقات نشان میدهد که:
٭ بالای ۸۰٪ از نجات یافتگانِ تجاوز، توسط کسی که میشناختند مورد تجاوز قرار گرفته اند.
٭ ۴۷٪ در قرارهای دونفره مورد تجاوز قرار گرفته اند.
۳-از هر چهار زن دانشجو یک زن قربانی تجاوز و یا تلاش برای تجاوز بوده است. ۸۴٪ از آنها متجاوز را میشناختند. ۵۷٪ از تجاوز ها در طی یک قرار ملاقات بوده است.(دکتر مری کاس،محقق دانشگاه ایالتی کنت)
۴-تجاوز از طرف آشنا به ندرت به پلیس گزارش میشود. کمتر از ۲٪ قربانیان این نوع تجاوز، این اتفاق را گزارش کرده اند.
تجاوز زناشویی
گواهی ازدواج سبب نمیشود کسی تسلیم رابطه جنسی خواسته شده شود. هرکسی حق گفتن ”نه“ به هر نوع از رابطه جنسی را دارد. رابطه جنسی با زور و اجبار در یک ازدواج یا رابطه عاطفی فرقی با اجبار توسط فرد غریبه ندارد.
اشتباه است اگر پارتنر شما:
۱-شما را مجبور به اجرای رفتارهای جنسیِ خلاف خواست شما کند.
۲-درصورت عدم قبول درخواست سکس، زندگی را برای شما مشقت بار کند.
۳-به اندام جنسی شما حمله فیزیکی کند.
۴-با بدن شما همچون وسیله سکس رفتار کند
۵-اینکه چکار میکنید،چه کسی را ملاقات میکنید،با چه کسی صحبت میکنید،کجا می روید و… را کنترل کند.
۶-شمارا ناامید کند،باعث شود نسبت به خودتان حس بدی داشته باشید، به شما توهین کند،کاری کند تا فکر کنید دیوانه اید.
۷-برای ترساندن شما را تهدید کند، از رفتار،حالت بدنی،عملی خاص یا صدای بلند استفاده کند.
۸-به شما آسیب جسمی برساند
۹-وقتی نمیخواهید یا خسته تر از آن هستید که بتوانید پاسخی دهید از شما تقاضای make up sex کند.(سکسی که پس از دعوا برای بهتر کردن اوضاع انجام میشود.)
تجاوز از طرف غریبه
تنها ۲۲٪ از مرتکبین، قربانیان خود را قبل تجاوز نمیشناسند، اگرچه تجاوز از سمت غریبه ها حمله ای از پیش طراحی شده است. مرتکبینِ این جرم کسی را که در موقعیتی آسیب پذیر باشد را جست و جو میکنند. اساس این جرم قدرت و کنترل است. قربانیان معمولا ترس بسیار زیادی را تجربه میکنند. قربانی پس از حمله ممکن است بسیار ترسیده تر از آن باشد که بتواند به محل وقوع جرم برگردد. حتی اگر آن محل خانه خودش یا اطراف خانه اش باشد. نجات یافتگان واکنش های روحی یکسانی همانند بقیه انواع تجاوز جنسی تجربه میکنند.
تجاوز گروهی
قربانیانی که مورد تجاوز هم زمان بیش از یک نفر قرار میگیرند، همان آسیب روحی که بقیه نجات یافتگان دیده اند را تجربه میکنند، اما علاوه بر آن، قربانیان تجاوز گروهی احساس حقارت را نیز تجربه میکنند چراکه تجاوز به آنها توسط کسی دیده می شود.
تجاوز به کمک داروها
سواستفاده از الکل و سایر مواد دارویی برای تجاوز یک پدیده جدید نیست. اگرچه این نوع گزارشات اخیرا رو به افزایش است. مواردی که باید مورد توجه قرار دهید:
۱-الکل مشهور ترین داروی مورد استفاده برای آسان کردن تجاوز است.
۲-روهیپنول(Rohypnol)فقط یکی از داروهای موسوم به ”داروی تجاوز به آشنا“(date rape drug) است. انواع دیگر عبارتند از GHB, Ketamine,بقیه Benzodiazepinesها و…
۳-برخی از این داروها قابل تهیه در خانه هستند و برخی به راحتی در بازار سیاه به قیمتی اندک به فروش می رسند.
۴-بیشتر این داروها رنگ،بو،مزه یا ویژگی خاصی برای تشخیص در نوشیدنی ندارند بلکه فقط از راه های آزمایشگاهی میتوان پی به وجود آن برد.
۵-هیچ نوعی از نوارهای شناساگر برای تست وجود داروها در نوشیدنی کارآمد نیستند.
۶-این داروها میتواند تهدید جانی به همراه داشته باشد!!!
•علائمی که نشان میدهد فرد تحت تاثیر این داروها قرار دارد:
۱-خواب آلودگی ۲-عدم هماهنگی
اگر به شما یا کسی که میشناسید دارو خورانده شد سریعا به بیمارستان مراجعه کنید. توجه کنید که:
۱-با دکترها و پرستار ها رو راست باشید و بگویید کسی بدون رضایت به شما دارو خورانده است. از شما ازمایش ادرار گرفته خواهد شد. بسیار مهم است که این آزمایش به سرعت انجام شود، چرا که بعضی از این دارو ها نیمه عمر چند دقیقه ای دارند، یعنی در عرض چند ساعت ممکن است دارو به طور کامل متابولیزه شده و تشخیص آن در بدن غیرممکن شود.
۲- سعی کنید مقداری از نوشیدنی و ظرف حاوی آن را برای انجام آزمایش نگهداری کنید.
۳- بسیار مهم است تا درمورد ”همه“ علائم خود به پرنسل بیمارستان اطلاع دهید،چرا که مواد مورد نیاز انجام بعضی از این نوع تست ها از موادی نیستند که معمولا در بیمارستان ها وجود داشته باشند که در آن صورت شما را به آزمایشگاهی مجهز و مناسب خواهند فرستاد.
یادآوری مهم: مهم نیست چقدر احتیاط کرده اید، اگر مورد تجاوز قرار گرفته اید تقصیر شما نیست. هیچکس لایق تجاوز جنسی یا آزار نیست.
توضیح: این مطلب مربوط به ایالت ایلینویز آمریکا و قوانین آنجاست
منابع:
community crisis center
گر کودک دارید و یا نه، برای جلوگیری از«آزار جنسی» کودکان؛ این نکات را حتماَ بخوانید و با دیگران نیز شریک کنید
گر کودک دارید و یا نه، برای جلوگیری از«آزار جنسی» کودکان؛ این نکات را حتماَ بخوانید و با دیگران نیز شریک کنید
به دختران خوردسال تان هشدار دهید که هرگز روی «زانوی» هیچ کسی ننشیند، حتا روی زانوی (کاکا، ماما و اقارب نزدیک
در حضور کودکانِ بالاتر از ۲سال، هرگز لباس تان را تبدیل نکنید. یا آنها را به محل دیگر بفرستید، یا خود برای (تبدیل لباس) به جای خلوت بروید.
به هیچ شخصی اجازه ندهید کودک تان را حتا به شوخی «شوهرم» و یا «زنم» خطاب کند.- زمانی که کودکان شما برای بازی با کودکان دیگر بیرون میروند، از دور نظاره کنید که آنها مشغول چه نوع بازی هستند!؟ زیرا حالا کودکان خود به همدیگر آزار جنسی میرسانند.- اگر کودک شما مایل به دیدار فرد مشخصی نیست، هرگز به او فشار نیاورید که به دیدار آن شخص برود. اگر کودک شما علاقمند فرد مشخصی شد، مراقب رفتار آن شخص با کودک تان نیز باشید.هرگاه کودک شما، منزوی و گوشهگیر شد، تلاش کنید با پرسش های مکرر، صبر و حوصله مندی، دلیل آن را پیدا کنید.کودکان تان را از ارزش واقعی روابط جنسی به شکل درست و با احتیاط آگاه سازید. باور داشته باشید، اگر شما این کار را نکنید، اجتماع به شکل نادرست این مسائل را به آنها خواهد آموخت.فلم، کارتون، مجله و هرآن چیزی را که شما، یا فرد دیگری به کودک تان خریداری کرده ، قبل ازینکه بدست کودک برسد، تماشا کنید و ا ز محتوای آن خود را مطمین سازید. در کیبل و برنامه های تلویزیونی، مطمین شوید که بخش «خانوادگی» آن را فعال ساختهاید. به دوستان و نزدیکانتان که کودکان شما آنجا (رفت و آمد) دارند نیز گوشزد کنید که از تماشای برنامههای «غیرخانوادگی» در حضور کودکان، خودداری کنند. به کودکانِ بالاتر از ۳سالِ تان گوش زد کنید که هیچ کسی حق دستزدن به «آلت و اعضای خاص بدن» آنها را ندارد
سکس در انترنت، تهدیدی به سلامت و امنیت نوجوانان
سکس در انترنت، تهدیدی به سلامت و امنیت نوجوانان
نوجوانان در اکثرکشورهای جهان همه روزه ساعتها در انترنت مصروف بوده و دسترسی نامحدود به عکس و ویدیوهای سکس در فضای آنلاین دارند
تحقیق تازهای که در پوهنتون میشیگن ایالات متحده صورت گرفته، نشان میدهد که دسترسی به این محتویات خطرات بزرگی در پی دارد و در برخی موارد شماری از این نوجوانان خود قربانی تجاوز جنسی شده اند.یافتههای این پژوهش که در ژورنال جوانان و بلوغ نشر شده است، نخستین پژوهش در نوع خود است، زیرا به جای نگاه اجمالی بر یک گروه بزرگ، یافتهها، متمرکز به تجارب جنسی آنلاین هر فرد شرکت کننده در این پژوهش میباشداین پژوهش به گونۀ خاص و بیشتر از هر تحقیق دیگر، تجارب جنسی دختران را در داخل و بیرون فضای آنلاین بررسی و مطالعه کرده استمیگن مس، استاد پوهنتون میشیگن گفت “درگیر بودن در تعاملات خطرناک در فضای آنلاین به مفهوم خطرات در بیرون از این فضا بوده میتواند. اما ما کردارهای مشخص آنلاین را شناسایی کردیم که با پیامدهای ناگوار در فضای آفلاین ربط دارد گروهی از این دختران که عکسهای سکسی را شبکههای اجتماعی نشر کرده و در انترنت عکس و فلم سکس را تماشا کرده و با بیگانگان تبادلۀ پیامهای جنسی و عکسهای برهنه و تحریک کنندۀ جنسی داشتند، بیش از دیگران معروض به بدرفتاری و تجاوز جنسی بودند
کیف مکتب؛ از شانه کودکان جاپانی تا شانه کودکان افغان
کیف مکتب؛ از شانه کودکان جاپانی تا شانه کودکان افغان
گروهی از رضاکاران جاپانی و افغان کارزاری راه اندازی کرده اند تا با گردآوری کیف های استفاده شده مکتب به “امنیت” و “صلح” در افغانستان کمک کنند. تاکنون نزدیک به ۲۰۰ هزار کیف مکتب برای دانش آموزان افغانستان ارسال گردیده است
دانش آموزان جاپانی، معلمان و والدین شان کیف های استفاده شده مکتب را گردآوری، ترمیم، تمیز و بسته بندی کرده و برای کودکان دانش آموز در افغانستان می فرستند. این کارزار در جاپان پس از انتشار عکس های اوشیبوری تاکشی، یک عکاس جاپانی از وضع دانش آموزان در افغانستان و دانش آموزانی که این کیف ها را دریافت می کردند، در سال ۲۰۱۳ در جاپان بیشتر معرفی و شناخته شدحکومت افغانستان با تجلیل از هفته جهانی معارف میگوید قرار است تا دو سال آینده ۶۰۰۰ باب مکتب در سراسر این کشور برای دسترسی به معارف با کیفیت ساخته شود. این در حالیست که فعلاَ یک هزار مکتب در سراسر افغانستان مسدود استحکومت افغانستان امسال را سال «حمایت از معارف» نام گذاشته است و رئیس جمهور اشرف غنی در آغازین روز سال تعلیمی از بسیج نهادهای دولتی برای بهبود معارف در این کشور سخن گفت. اما معارف در افغانستان با چالشهای زیادی روبرو است
عفو بینالملل: کاهش شمار اجرای حکم اعدام در سال ۲۰۱۸
عفو بینالملل: کاهش شمار اجرای حکم اعدام در سال ۲۰۱۸
سازمان عفو بینالملل گزارش سالانه خود را درباره مجازات اعدام منتشر کرده است. بر اساس این گزارش، تعداد موارد اجرای حکم اعدام در سال ۲۰۱۸ به نازلترین سطح خود ظرف ده سال گذشته رسیده است
بر اساس گزارش سالانه سازمان عفو بینالملل در سال گذشته میلادی دستکم ۶۹۰ نفر در ۲۰ کشور جهان اعدام شدهاند. این رقم یک سوم کمتر از تعداد احکام اجرا شده اعدام در سال ۲۰۱۷ بوده است. لازم به یادآوری است که این آمار تعداد اعدامهای جمهوری خلق چین را شامل نمیشود.چین از انتشار آمار اعدامها در این کشور اجتناب میورزد. سازمان عفو بینالملل بر این باور است که در سال گذشته نیز هزاران نفر در چین اعدام شدهاند. به این ترتیب تعداد موارد اجرا شده حکم اعدام درچین بیش از مجموع همه احکام اجرا شده اعدام در سطح جهان استبر اساس گزارش سازمان عفو بینالملل در سال ۲۰۱۷ در سطح جهان ۹۹۳ نفر اعدام شده بودند. به این ترتیب تعداد موارد اجرای حکم اعدام در سال ۲۰۱۸ حدود ۳۰۰ مورد کمتر از سال پیش از آن استبر اساس گزارش سالانه سازمان عفو بینالملل، حدود ۷۸ درصد کل اعدامهای صورت گرفته در سال گذشته میلادی مربوط به کشورهای جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، ویتنام و عراق میشود.
این که “آیا توهین به سیاستمداران جزو حقوق شهروندی است؟” سوالی است که برخی سیاستمداران و نظام های حقوقی در حال حاضر جواب آن را با حبس و شلاق داده اند و برخی از سیاستمداران احتمالی آینده و اپوزیسیون فعلی، نوید مجازات برای این قبیل اعمال را در ایران بعد از جمهوری اسلامی می دهند.
در ادبیات حقوقی دانشگاهی، توهین به اشخاص معروف و سیاستمداران ذیل عنوان قانون افترا (Defamation Law) بحث می شود و در واقع این قانون سعی در ایجاد توازن بین حق آزادی بیان شهروندان از یک طرف و اعتبار و شهرت اشخاص معروف از طرفی دیگر دارد. (۱) چرا که از یک طرف ما شهروندان آسیب پذیری را داریم که همواره از تصمیمات سیاستمداران و افراد قدرتمند و با نفوذ صدمه می بینند و از طرفی سیاستمداران یا چهره های معروفی را داریم که هم قدرت دارند هم ثروت و هم نفوذ سیاسی و اجتماعی اما تنها دارایی آسیب پذیر آن ها شهرت و محبوبیتشان است. طرفداران آزادی بیان برای جلوگیری از ایجاد دیکتاتوری خواستار نرمش و سهل گیری قانونگذار و سیستم قضایی در برابر توهین و تهمت شهروندان به اشخاص مشهور (Public Figure) هستند و در مقابل، طرفداران حقوق فردی استدلال می کنند که حقوق سیاستمداران هرچند تعداد آن ها اندک باشد، باید محترم شمرده شود و نباید آزادی بیان وسیله ای برای آسیب زدن به اعتبار اشخاص معروف شود.
رویکرد قوانین فعلی جمهوری اسلامی در این باره چیست؟
قوانین جزایی جمهوری اسلامی توهین به مقامات سیاسی را جرم انگاری کرده است و همین طور در رویه قضایی نیز اثبات کرده که نه تنها توهین که در بسیاری از موارد، هیچ انتقادی را نیز نسبت به مقامات سیاسی کشور -علی الخصوص نسبت به شخص اول کشور که از دیدگاه قانون اساسی رهبر جمهوری اسلامی است-، برنمی تابد. لذا ماده ۵۱۴ قانون تعزیرات اشعار می دارد: «هر کس به حضرت امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری به نحوی از انحاء اهانت نماید به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد» و این درحالی است که توهین به افراد عادی را در ماده دیگری به صورت مجزا جرم انگاری کرده است. قطعاً اگر پیگیر اخبار زندانیان سیاسی باشید، بی شمار زندانیان سیاسی را به خاطر خواهید آورد که به خاطر انتقاد به رهبر یا رئیس جمهور و یا حتی یکی از نمایندگان مجلس به شلاق و یا حبس محکوم شده اند. از جمله موارد آخر، محمد نجفی وکیل دادگستری بود که به اتهام توهین به رهبری به حبس محکوم شد.
دادگاه های کشورهای پیشرفته و دارای دمدکراسی نظیر امریکا و اروپا در این زمینه چه رویکردی دارند؟
از نظر دادگاه های آمریکا، به لحاظ عناصر مادی تشکیل دهنده جرم، برای تحقق این جرم، متهم باید یک خبر کذب و دروغ را به یک شخصیت معروف (و نه یک شخص عادی) نسبت دهد و این اعلان، به اعتبار شخص مذکور آسیب وارد آورد. لذا بار اثباتی این جرم بر عهده سیاستمدار است که اولاً ثابت کند این خبر یا اعلانی که منتشر شده، کذب است و ثانیاً باید اثبات کند که این خبر یا اعلان، به اعتبار و شهرت او آسیب وارد کرده است. لذا این گام را قانون در حمایت از آزادی بیان برداشته و بار اثباتی را بر عهده شخص مشهور گذاشته است. دادگاه های آمریکا به صراحت تصریح می کنند که این جرم با صرف ابراز نظر نسبت به یک سیاستمدار محق نخواهد شد. برای مثال اگر شهروندی بگوید من از فلان سیاستمدار متنفرم، این جرم محقق نخواهد شد. در واقع این اعلان یا خبر که به اعتبار آن سیاستمدار لطمه می زند باید حاوی پیامی قابل راستی آزمایی درباره آن سیاستمدار باشد. برای مثال اگر شهروندی بگوید فلان سیاستمدار یک نفر را به قتل رسانده یا بگوید او به همسرش خیانت کرده است در این حالت این جرم محقق خواهد شد. البته در این میان دادگاه های آمریکا به این نکته نیز اشاره می کنند که نسبت دادن القاب زشت مثل “اوسکول” یا “احمق” از موجبات تحقق این جرم نیست و این قبیل توهین ها به سیاستمداران جرم تلقی نمی شود. نکته بسیار مهم این که بعضی از دادگاه های آمریکا اصولاً این جرم را در بستر فضای مجازی قابل تحقق نمی دانند و اگر برای مثال شخصی در بستر اینترنت (و نه رسانه های رسمی) به یک سیاستمدار تهمت انجام جرمی را بزند، این دادگاه ها جرم را محقق نمی دانند و استدلال می کنند که این نظر شخصی بوده که در فضای مجازی ابراز شده و نه یک اعلان رسمی و تاثیرگذار. (۲) هم چنین اکثر ایالت ها برای شکایت از این جرم، مرور زمان یک ساله قائل هستند و شکایت شاکی بعد از گذشت یک سال از وقوع جرم، شنیده نخواهد شد که در واقع این یک بند موثر برای گسترده کردن دامنه آزادی بیان شهروندان است.
تجربه اجرای قانون افترا در آمریکا نشان داده است هزینه دادرسی چنین شکایت هایی بسیار سنگین است. یک طرف دعوی اشخاص ثروتمند و مشهوری هستند که پول و نفوذ بسیار زیادی دارند و به دنبال محکوم کردن یک شهروند عادی اند که شهرت آنها را خدشه دار کرده است و یک طرف دعوی هم شهروندی معمولی ست بدون نفوذ و حتی بدون پول کافی برای استخدام وکیلی که بتواند از خود دفاع کند. معمولاً رسیدگی به این پرونده ها سال ها به طول می انجامد و اشخاص عادی توانایی پرداخت هزینه های این گونه دعاوی را ندارند. نکته جالب تر این که روزنامه های پرطرفدار در این امر بسیار محتاطانه عمل می کنند. تیم حقوقی روزنامه ها چون می دانند اشخاص سیاستمدار و مشهور توانایی مالی و نفوذ بالایی دارند، هر خبر یا تیتری که ممکن است برای آن ها دردسرساز شود را بی درنگ حذف می کنند و این گونه میشود که آزادی بیان خدشه دار می شود. شهروندان عادی از یک سو و روزنامه ها و وبسایت های پرطرفدار خبری از سوی دیگر به دلیل ترس از ثروت و نفوذ افراد مشهور و علی الخصوص سیاستمداران، خودسانسوری می کنند و بدین صورت آزادی بیان قربانی حقوق چند شخص متنفذ می شود. (۳)
از منظر حقوق اتحادیه اروپا، قانون افترا از ماده ۸ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر منشاء می گیرد که اشاره می کند: «هر کسی این حق را دارد که زندگی خصوصی و خانوادگی او محترم شمرده شود». لذا این یک پایه قانونی قوی برای محدود کردن آزادی بیان است تا شهرت افراد تحت حمایت قانون قرار گیرد. در واقع اتحادیه اروپا و دادگاه اروپایی حقوق بشر قانون افترا را هنوز بطور کامل ملغی نکرده است. اما همین حد از احترام به حقوق شخصی افراد در اتحادیه اروپا و قربانی کردن آزادی بیان صحیح نیست و از منظر موسسه جهانی مطبوعات (International Press Institute) به گسترش سانسور و تحدید آزادی بیان ختم می شود. (۴)
نهادهای حقوق بشری در این باره چه می گویند؟
گزارشگر ویژه سابق کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در این مورد به کشورها توصیه می کند که از جرم انگاری توهین به مقامات سیاسی پرهیز کنند؛ چرا که این جرم سدی در راه ابراز نظر و محدود کننده آزادی بیان شهروندان جوامع است.(۵) گزارشگر ویژه سازمان ملل در گسترش و حمایت از آزادی بیان و عقیده می گوید، جرم توهین به مقامات سیاسی (Defamation Law) باید به نفع حقوق مدنی ملغی شود و اشعار می دارد که این قانون «یک تهدید جدی برای آزادی بیان است که کشورها آن را از طریق جرم انگاری این عمل انجام می دهند. رویه قضایی بین المللی با جرم انگاری توهین به مقامات سیاسی مخالف است و کمیته حقوق بشر برای حمایت از نسخ هر گونه قانونی که توهین به دولت ها و مقامات سیاسی را جرم انگاری می کند، بیانیه صادر کرده است و در نهایت به دولت ها توصیه می شود تا در راستای جرم زدایی از توهین به مقامات سیاسی گام بردارند و مجازات حبس برای آن باید به طور کامل از بین برود». (۶)
***
قانونگذار هر کشوری برای جلوگیری از انسداد باب آزادی بیان باید از جرم انگاری و برخورد با متهمین توهین به مقامات سیاسی و اشخاص پرنفوذ، اجتناب کند؛ چرا که سختگیری با شهروندان منتقد و اهالی مطبوعات و تاکید بر حمایت از حقوق فردی سیاستمداران، مساوی خواهد بود با تزریق ترس به جامعه و ارعاب روزنامه نگاران، فعالان مدنی و سیاسی تا مبادا از اشخاص مهم و متنفذ سیاسی انتقادی کنند یا آن ها را مورد هجمه قرار دهند. ترسیدن از یک انتقاد ساده یا گفتن هرچه که این گفتن ملازمه با برچسب زنی و تهمت و توهین به مقامات را در پی داشته باشد، مساوی است با خفه کردن صدای منتقدین و به سکوت واداشتن جامعه مدنی. یک جامعه مدنی پویا که مشخصه اش اصلاح و بهبود اوضاع جامعه است، نباید از فردای حرف زدن بترسد. هرچند که کسی منکر احقاق حق اشخاص صاحب منصب نیست و باید حقوق فردی آن ها نیز محترم شمرده شود، اما کفه ترازوی عدالت همیشه باید به سمت گسترش آزادی بیان و حقوق مردم سنگینی کند.
پانوشت ها:
-
میلو، داریو، افترا و آزادی بیان، نشریه آکسفورد اسکالرشیپ آنلاین، ژانویه ۲۰۰۸
-
برای اطلاعات بیش تر ر.ک به: تعریف قانون افترا در بنیاد مرز الکترونیک
-
مارتین، برایان، قانون افترا و آزادی بیان، دانشگاه ولونگونگ، نوامبر ۱۹۹۶
-
آزادی بیان، قانون رسانه و افترا، گزارش موسسه جهانی مطبوعات، فوریه ۲۰۱۵
-
چگونه افراد قدرتمند از قوانین جرم افترا آمیز استفاده می کنند تا منتقدان خود را ساکت کنند، اکونومیست، ۱۳ جولای ۲۰۱۷
- آزادی بیان، قانون رسانه و افترا، گزارش موسسه جهانی مطبوعات، فوریه ۲۰۱۵نویسنده:
احسان حسین زاده
منبع: ماهنامه خط صلح
سازمان جهانی صحت: زنان طولانیتر از مردان عمر میکنند
سازمان جهانی صحت: زنان طولانیتر از مردان عمر میکنند
به گفته سازمان جهانی صحت، زنان در سراسر جهان، به صورت متوسط طولانیتر از مردان عمر میکنند. دلیل این امر برعلاوه عوامل بیولوژیکی به شیوه زندگی، چگونگی تغذیه و همچنین استفاده از امکانات طبی مرتبط است
سازمان جهانی صحت روز پنجشنبه در ژنیو اعلام کرد که به صورت متوسط دخترانی که در سال ۲۰۱۹ به دنیا آمده اند، نسبت به پسران زاده همین سال ۴.۴ سال بیشتر عمر خواهند کرد. این آمار به مناسبت روز جهانی صحت (روز یکشنبه به تاریخ ۷ اپریل) نشر شده است. سازمان جهانی صحت در ادامه به این اشاره کرد که بین سال های ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶، متوسط طول عمر همه انسان ها از ۶۶.۵ به ۷۲ سال رسیده و به این ترتیب ۵.۵ سال افزایش یافته است.یک دلیل افزایش متوسط طول عمر بهبودی در دسترسی به امکانات طبی در بسیاری از کشورها است. به گزارش آمار سازمان جهانی صحت، به صورت متوسط دخترانی که در سال ۲۰۱۹ به دنیا آمده اند، ۷۴.۲ سال و پسران ۶۹.۸ سال عمر خوبه گفته این سازمان، دلیل افزایش طول عمر زنان، عوامل طبیعی و رفتارهای اجتماعی است. براین اساس زنان اغلب نسبت به مردان بیشتر به صحت شان توجه دارند و به طور مثال از مصرف بیش از حد مشروبات الکولی پرهیز می کننداهند کرد
لحظه به لحظه با سیل؛ هشدار فرونشست زمین در مناطق سیلزده
لحظه به لحظه با سیل؛ هشدار فرونشست زمین در مناطق سیلزده
دبیر کارگروه ملی مخاطرات طبیعی نشست زمین را از پیامدهای مخاطرهآمیز برای تهران و استانهای سیلزده دانست. هواشناسی ایران میگوید که امروز احتمالا اوج طغیان و خطرآفرینی بیشتر رودخانههای خوزستان است
ریزش ضلع غربی تپه قلعه فلکالأفلاک و خسارت سنگین به بناهای تاریخی لرستانمدیرکل میراث فرهنگی استان لرستان از شکستن و خسارتدیدن پل کشکان، پل گاومیشان، افرینه، گپ و همچنین ریزش ضلع غربی تپه قلعه فلکالأفلاک خبر داد.به گفته سید امین قاسمی در اثر وقوع سیلاب در استان خسارات سنگین به ابنیه تاریخی استان واردشده است.او افزود که پل دوره پهلوی کشکان و نیز پایه و طاق الحاقی دوره قاجار پل کشکان در اثر سیل تخریب شدهاند.قاسمی با بیان اینکه پل کشکان، پل گاومیشان، افرینه، گپ و شکسته خسارت دیده است تصریح کرد: براثر بارشهای سنگین قسمتی از ضلع غربی تپه قلعه فلکالأفلاک دچار ریزش شد که خوشبختانه در جریان این رانش به پیکره اصلی قلعه فلک الافلاک آسیبی وارد نشده استسخنگوی وزارت امورخارجه ایران آمریکا را متهم کرد که در کار کمکرسانی به مناطقه سیلزده مانعتراشی میکند. به گفته بهرام قاسمی، “آمریکا حسابهای هلال احمر را مسدود کرده و با این اقدام عملا مانع کمکرسانی از کشورهای دیگر به مردم سیل زده شده است