دولت ملی ایران به سبک خونین فرانسوی
در ایران وقتی می خواستند در دوره رضاشاه دولت ملی درست کنند از #انقلاب_فرانسه تقلید کردند. درست است که انقلاب #فرانسه در واقع مدل اصلی در ساخت دولت های ملی بود اما در قرن نوزدهم و در ابتدای قرن بیستم ما نمی توانیم به صورتی خودکار #دولت_ملی را براساس دولت فرانسه بسازیم. چون اصل و اساس انقلاب فرانسه، #ژاکوبینسم و خشونت بوده است و #سرود_ملی فرانسه هنوز هم از جوی های خون صحبت می کند که باید با کشتن بیگانگان (آلمانی ها) به راه انداخت.
در این شعر گفته می شود آنقدر باید سرباز آلمانی کشت که تمام کشتزارهای ما با خون آن ها سیراب شود! و عین همین شعر هنوز هم خوانده می شود. البته الان فقط آهنگ آن را می زنند و شعر را نمی خوانند چون فوق العاده خشونت آمیز است. کافیست ترجمه شعر سرود فرانسه را بخوانید تا بفهمید انقلاب فرانسه چه بوده است. حالا تاریخ فرانسه این است و باید یک سیستم مرکزی ایجاد شود و هرکس جداسری کرد نابود شود. از جمله زبان های محلی و این کار را هم کردند. به شرق فرانسه رفتند و گروه های گسترده ای را که حاضر نبودند فرانسه صحبت کنند، قتل عام کردند. در همان سال های اول انقلاب فرانسه قتل عام های گسترده ای اتفاق افتاد. چندین هزار نفر را کشتند فقط به جرم این که حاضر نبودند فرانسه صحبت کنند و این یک مدل بود. این مدل را رضاشاه سعی کرد در ایران پیاده کند ولی حتی او هم نتوانست پیروز شود. رضاشاه با خشونتی شدید علیه #اقوام و #عشایر ایرانی سعی کرد یک نوعی از این مدل را پیاده کند و نتوانست. بعد از او هم هیچکس نتوانست.
دکتر #ناصر_فکوهی
استاد گروه انسانشناسی دانشگاه تهران
عضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و ایرانشناسی
سلاح برگیرید! شهروندان!
گُردانهای رزم را تشکیل دهید!
قدم رو، به پیش!
بگذار تا خون پلشت دشمنانمان،
شیارهای دشتهایمان را سیراب سازد.
یارسانها، اقلیتی در میان اقلیت
ایران سرزمین ادیان گوناگونی است، علاوه بر ادیان ابراهیمی، پیروان مذاهب و آئینهای مختلفی با تواریخ متفاوت در جغرافیای این کشور سکونت دارند. علاوه بر مذهب شیعه که حکومت ایران بر مبنای آن بنا نهاده شده و بنابه اصل ١٢ قانون اساسی دین رسمی کشور است و تا ابدالدهر غیرقابل تغییر عنوان شده، در قانون اساسی تنها سه دین زرتشت، مسیحی و کلیمی به رسمیت شناخته شده است. یکی از ادیانی که بنابه آمارهای غیر رسمی حدود ٣ میلیون پیرو دارد و پیروانش معتقدند بزرگترین اقلیت دینی در ایران هستند، آئین یارسان است.
پیروان آئین یاری که پیروان آن را یارسان میگویند، عمدتا در مناطق کردنشین ایران به ویژه در استان کرمانشاه ساکن هستند، در آئین یاری، یارسان یکی از نامهای خداوند است و به هر فرد یارسانی نیز یار میگویند. کتاب مقدس این آئین که به گفته پیروانش، حاصل تطور و تکامل فرهنگ و باور چندهزار ساله ساکنان زاگرس است، “دیوان گوره” نام دارد. آیین یاری ریشه در آیینهای کهن ایرانی دارد و شباهتهایی هم به مانویت و آیین زرتشتی دارد.
پیروان آئین یاری نیز همانند دیگر آئینها و مذاهب ساکن در ایران، از سوی حاکمیت مورد تبعیض و نابرابریهای فراوان قرار گرفته و میگیرند، عدم استخدام پیران این آئین و اهانت به مقدسات آنها، از سوی افراد و نهادهای حاکمیت دو موردی است که حتی برخی از پیروان این آئین را مجبور به خودسوزی کرده است.
چندی پیش با برزو احمدی، فعال سیاسی مدنی یارسان، در گفتوگویی با علیاصغر فریدی، با اشاره به اینکه طی چند دهه حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، مردم یارسان از بیحقوقترین و ستمدیدهترین مردمان جامعه ایران بودهاند، گفت: «تمام راههای حیات آزاد جامعه به روی مردم یارسان بسته شدە است، آنها با حفظ هویت خودشان نه حق تحصیل دارند و نه حق استخدام و از همه چیز در جامعه محروم هستند.»
همچنین رضا شاهمرادی از فعالان مدنی و از پیروان آئین یاری، در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی حکومت با آیین یارسان چیست و چرا جمهوری اسلامی علیه پیروان آئین یارسان بە این اهانت و فشار بر آنها متوسل میشود؟ گفت: «از دو منظر میشود به این مساله پرداخت. یکی از منظر دینی و دیگری از منظر سیاسی. نظام جمهوری اسلامی یک نظام دینی و یک حکومت ایدئولوژیک بر آن حاکم است. یعنی نگاه آنها کاملن نگاه بستهای است و نمیتوانند تفکر و عقیدهای را غیر از تفکر خودشان تحمل کنند. در این رابطه ما میبینیم فشارهایی را حتی بر مسلمانان اهل سنت و اقلیتهایی مانند بهاییها وارد میآورند. اینها معتقدند که دین برتر هستند و دینی غیر از دین خودشان را برنمیتابند. اما از منظر سیاسی به خاطر آن اجتماع و پتانسیلی است که در بین مردم «یارسان» وجود دارد و می توانند با فعالین کرد و جنبشهای مدنی کرد پیوند برقرار کنند. اگر پیروان آیین یاری با فعالین منطقه کردستان ایران پیوند بخورند می توانند از پتانسیل بیشتری برای مخالفت با حکومت برخوردار شوند. برای همین مردم یاری تاوان زیادی را از این بابت پرداخت میکنند.»
اگرچه جمعیت قابل توجهی از پیروان آئین یاری، علاوه بر تهران، کرج شهریار و کلاردشت، همدان، قزوین و آذربایجان ساکن هستند و علاوه بر ایران در عراق و ترکیه هم این آئین دارای پیروانی است و برخی از آذری زبانهای ایران هم پیرو آئین یارسان هستند، هستند، برخی فعالان مدنی و سیاسی پیرو این آئین معتقدند که مسئله یارسان و مسئله کرد در ایران به هم مرتبط هستند، در همین رابطه موسی باباخانی معتقد است که «مسئله یارسان بخشی از مساله کرد است و خواستههای آنها بخشی از خواستههای ملت کرد. یارسان مورد ظلم مضاعف قرار گرفتهاند. هم به خاطر داشتن دین متفاوت از دین رسمی حکومت ایران و هم به خاطر کرد بودن.»
او همچنین میگوید: «مردم یارسان در ایران بخشی از جامعه کرد هستند و میدانیم که کردها در ایران به عنوان یک اقلیت با تفکر و ایدئولوژی جمهوری اسلامی در تضاد هستند و حکومت قادر به تحمل این تضاد نیست. جهانبینی دین یارسان با ولایت فقیه در تضاد است. این دین یاری تلفیقی از بودیسم، میترائیسم و زرتشت است. این، دین دین انساندوستی است. دین عشق است و با ایدئولوژی جمهوری اسلامی که خودشان را نماینده خدا در زمین میدانند، کاملن متفاوت است. به همین دلیل در طول این ٣۴ سال نه تنها هیچ حقی را برای پیروان این دین قائل نبودهاند بلکه نتوانستهاند وجود آن را هم تحمل کنند».
علاوه بر اهانت و تبعیض سیستماتیک علیه پیروان آئین یاری و عدم استخدام آنها در ادارات و ارگانهای دولتی، فرزندان آنها برای تحصیل در مدرسه و دانشگاه نیز باید در فرمهای پذیرش گزینههای اسلام و شیعه را انتخاب کنند، چون اولا این آئین در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده و دوما گزینهای غیر از اسلام، مسیحیت، زرتشتی و کلیمی در این فرمها وجود ندارد.
از لحاظ قانون جزایی نیز بنابه قانون اساسی ایران، چون آئین یاری یک دین غیر رسمی است، خلاء قانونی به وجود آمده باعث نقض حقوق یارسانها در ایران شده است. قانون مجازات اسلامی برای مجازات فرد مسلمانی که مرتکب قتل شده در صورتی که مقتول مسلمان باشد قصاص در نظر گرفته است، اما در همین قانون اگر مقتول از اقلیتهای دینی غیرمسلمان رسمی مانند کلیمیها، زرتشتیان و مسیحیها باشد مجازات قاتل دیه است. اما در همین موقعیت، وضعیت اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته نشده در قانون اساسی، مانند یارسانها و مندائیان و بهاییان بسیار بغرنجتر است. به عنوان مثال اگر فردی یک اقلیت یارسانی را به قتل برساند، قانون درباره مجازات او روشن نیست و این مسئله دست قضات را در ایران باز گذاشته تا با مهدورالدم دانستن این اقلیتها، قاتلان آنها را از مجازات عادلانه برهانند.
در اصل ١٢ قانون اساسی ایران که مذهب جعفری اثنیعشری را به عنوان مذهب رسمی کشور و آن را تا ابدالدهر غیرقابل تغییر میداند، فقط در در رابطه با مذاهب دیگر اسلامی از جمله حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل معرفی میکند. یعنی تنها این پنج مذهب از اسلام اهل تسنن را از اهانت مصون میداند و در مورد سایر ادیان و مذاهب سکوت کرده است. بنابراین میتوان گفت این خلاء قانونی، زمینه را برای توهین علیه سایر اقلیتهای دینی فراهم کرده و چنانچه در سالهای گذشته شاهد بودیم، نقض حقوق بشر در مورد اقلیت یارسان و توهین به عقاید و رسوم این آیین بارها با اعتراض پیروان آن همراه بوده حتی در مواردی آنها برای رساندن صدای اعتراضشان دست به خودسوزی زدهاند.
با توجه به اینکه اکثریت پیروان دین یاری همواره از فعالیتهای سیاسی پرهیز کردهاند، فشارها و تبعیضهای سیستماتیک قانونی و اجتماعی در ایران، زندگی را برای آنها روز به روز سختتر کرده و چند سال پیش شاهد بودیم که تعدادی از یارسانها در مقابل مجلس شورای اسلامی برای پیگیری حقوقشان دست به خودسوزیهای اعتراضی زدند و پیش از آن نیز یک پیرو آئین یارسان در پی تراشیدن سبیل یک یارسانی زندانی، در مقابل فرمانداری همدان اقدام به خودسوزی کرد.
آنها که نمیدانند نژادپرستانه حرف میزنند
دوست داشتن کشور چه ربطی به این دارد که حال کسی از مردم کشوری دیگر به هم بخورد؟ قطعا هیچ. این نگاه زشت و خطرناک نه از دوست داشتن ایران که از ذهنیت احتمالا ناخودآگاه نژادپرستانه برآمده است.
نژادپرستی خطرناک است؛ هم برای فرد و هم برای جامعه. پیش از این در بحثی که پس از قتل ستایش قریشی پیش آمد کوشیدم با استناد به متنهای آکادمیک تعریفی دقیق و غیرشخصی از نژادپرستی بدهم. نتیجهی آن کوشش این بود «نژادپرستی یک واقعیت اجتماعی است که ربطی به مفهوم تخیلی نژاد ندارد، گروههای اجتماعی را هدف قرار میدهد و میتواند ذهنی، گفتاری یا اجرایی باشد، میتواند فردی، نهادی یا اجتماعی باشد. به هر حال نژادپرستی در هر یک از اشکالش نژادپرستی است و نمیتوان از کنارش آسان گذشت.»
از پیچیدگیهای نژادپرستی این است که میتواند کاملا ناخودآگاه باشد. به عبارت دیگر ممکن است کسی نداند که رفتارش نژادپرستانه است و باز هم رفتارش نژادپرستانه باشد. دقیقا همان طور که ممکن است کسی اسم – برای مثال – خودآزاری را نشنیده باشد اما به خودآزاری مبتلا باشد. بسیاری اوقات کار درست این است که به جای اصرار بر این که چنین و چنان هستیم یا نیستیم، اول بدانیم که دقیقا از چه صحبت میکنیم.
هر رفتاری که خودآگاه یا ناخودآگاه، به صراحت یا تلویح، در گفتار یا در عمل به تبعیض میان گروههای انسانی دامن بزند یا بر اساس این تبعیض تنظیم شده باشد رفتاری نژادپرستانه است هر چند فاعل آن رفتار گمان دیگری داشته باشد.
اینها نمونههایی از گفتار نژادپرستانه هستند [به عمد از مثالهای رایج در ایران استفاده نکردم که در ترویجشان سهیم نباشم]: «به نظر من باید قبول کرد قدبلندها هوش بیشتری دارند»، «ولش کن اونو، اون بچهی هارلم اه، نمیفهمه»، «من نژادپرست نیستمها، اما این زردپوستها پر از ویروس و باکتری هستند»، «چرا دولت میذاره این آفریقاییهای جنایتکار بیان به کشور ما؟»، «دست خودم نیست، از نروژیها بدم میآد»، «دیگه بوداییها هم برای ما آدم شدهاند»، «به خدا این آلمانیها حقشونه که پیشرفت کنن، خیلی باهوشن»، «مشکلی ندارما، اما واقعا میخوای این یارو رو که مجرد هم هست دعوت کنی به جشن تولدت؟».
مثالهایی مانند قد، محله، دین، و مجرد بودن هر چند به نژاد و مفهوم سنتی نژادپرستی ربطی ندارند، اما از لحاظ نظری در همان مقولهای تقسیمبندی میشوند که نژادپرستی سنتی. من کاوه آفاق را نمیشناسم. دقیقتر، تا یک روز پیش از نوشتن این مطلب نام او را نشنیده بودم. تشخیص این که او در موسیقی چه جایگاهی دارد از عهدهی من خارج است. این که او تلاش کرده تا در بعضی عکسهایش شبیه جان لنون باشد یا نه، نیاز به نیتسنج دارد که من ندارم. این که مدعای او که در شرایط مشابه بسیار موفقتر از جان لنون میشد چه قدر حرف حساب است نیز در حد درک من نیست، شاید درست بگوید، اما بی هیچ تردیدی میتوان گفت جملهای که از او در این خبر نقل شده، یعنی جملهی «حالم از انگلیسیها به هم میخورد» جملهای نژادپرستانه است و البته با کمال تاسف ظاهرا او در ادامهی این جمله گفته است «نژادپرست نیستم اما کشورم را دوست دارم».
دوست داشتن کشور چه ربطی به این دارد که حالت از مردم کشوری دیگر به هم بخورد؟ قطعا هیچ. این جملهی زشت و خطرناک نه از دوست داشتن ایران که از ذهنیت احتمالا ناخودآگاه نژادپرستانه برآمده است.
لوسیل بریجز، قهرمان مبارزه با نژادپرسنتی
لوسیل آن مادر شجاع و بینظیری است که در سال ۱۹۶۰، دختر کوچکاش روبی را در مدرسهی سفیدپوستان در نیواورلئان ثبتنام کرد.
روبی ششساله همراه مارشالهای قضایی درحالی که بچهها و والدین سفیدپوست سنگ میانداختند، گوجه و تخممرغ پرت میکردند، تف میکردند و تمسخر وارد مدرسه شد.
حتی پلیسهای محلی شهر جلوی راه او را بستند. اما مارشالهای قضایی که روبی را همراهی میکردند با اصرار پلیسهای سفیدپوست را کنار راندند تا او وارد مدرسه شود.
بعد از آن هم بریجز برای بیش از یک سال، از لابلای تظاهرات و تحقیر نژادپرستان، هر روز روبی را تا مدرسه مشایعت میکرد. به خاطر فرستادن کودکش به مدرسه، کارش را هم از دست داد، مغازهها و بقالیها شهر حاضر نبودند به او چیزی بفروشند.
اگر حمایت سازمانهای مردمنهاد سیاهپوستان نبود به سختی میتوانست گذران زندگی کند. همسایهها و دوستان هر روز به نوبت مواظب خانه و زندگیاش بودند تا از حملهی نژادپرستان در امان باشد.
روبی در مدرسه هم روزگار سختی داشت. تنها یک معلم سفیدپوست حاضر شد به روبی درس بدهد، آنهم در کلاس یکنفرهای که تنها شاگرد بود. زنگ تفریح تنها بود و باید با خودش بازی میکرد.
با همهی اینها روبی حتی یک روز غیبت نداشت. دختر کوچولوی شش ساله با پشتکار درسش را ادامه داد و فارغالتحصیل شد. راه مادر را هم ادامه داد، بنیادی غیرانتفاعی به راه انداخت تا کمک کند دیگر بچههای سیاهپوست هم بتوانند از حق تحصیل برخوردار شوند.
لوسیل بریجز یکی از قهرمانان بیادعای من است. ۸ کلاس سواد داشت، سالها در زمین کشاورزی جان میکند، دستش به زحمت به دهانش میرسید اما باور داشت که تحصیل، راه نجات است و بهترین آموزش را برای هر شش بچهاش میخواست.
تصویر کار شجاعانهی او بعدها در نقاشی مشهوری از نورمن راکول با عنوان «مشکلی که همه با آن زندگی میکنیم» جاودانه شد.
چندسال پیش مصاحبهای با لوسیل بریجز را گوش میدادم.
ازش پرسیدند نگران نبود که دخترش روبی دچار تروما شود؟ گفت «با همهی وجود.» اما باز شب قبل از اولین روز مدرسه، پشت میز آشپزخانهاش نشست و قاطع فکر کرد حتا اگر بچهی من، پارهی تن من، تراما بگیرد میارزد به اینکه بساط ظلم جداسازی نژادی برچیده شود.
گفت چیزهایی هست مهمتر از چهاردیواری خانهی شما، «امنیت» نیمبند و پوشالی شما، چیزهایی مثل کثافت نژادپرستی و جداسازی نژادی که باید بساطاش برچیده شود. میارزد تمام زندگیات حتا بچهات را به خطر بیندازی؟ بله، معلوم است که میارزد.
لوسیل بریجز در سن ۸۶سالگی درگذشت.
زبان و هویت اتنیکی (قومی، ملی)
هویت اتنیکی بیش از آن که مفهومی ابژکتیو و عینی باشد، مفهومی سوبژکتیو و نوعی ساختمان بندی اجتماعی برخاسته از “حس تعلق” گروهی است که در متن (کنتکست) و شرایط متفاوت می تواند کمرنگ یا پررنگ گردد.
امروز تعریف اتنیک بر پایه “ویژگی” بیولوژیک (خونی و خویشاوندی) بیاعتبار شده و به جای آن بر “وِیژگیهای فرهنگی” تأکید میشود. بسیاری بر این باورند که تکیه بر “ویژگیهای بیولوژیک” برای تفکیک موهوم نژادی بهقصد فاصلهگذاری و توجیه برتری نژادی به کار رفته است. درحالی که در قوم شناسی، از “فرهنگ مشترک” همچون عنصری در تحکیم روابط درون گروهی یاد می شود.
پرسش این جا است که تا چه حد میتوان بر حس تعلق مشترک گروهی تأکید کرد، بدون آنکه مرز خود با “دیگری” را پررنگ نمود. علاوه بر آن، فرهنگ پدیدهای ایستا نیست و گروههای اتنیکی نیز گروههای یکدستی نیستند که بتوان اشتراک فرهنگی را یکسره مبنای هویتیابی قومی برشمرد.
زبان مشترک شاید تنها عنصر ابژکتیو در تعریف هویتهای اتنیکی است که نقش مهمی در فعال نگه داشتن روابط درونی گروه اتنیکی ایفا میکند؛ هرچند برخی دراین مورد نیز تردید دارند.
گروههای اتنیکیای وجود دارند که به زبانهای متفاوت سخن میگویند، حال آنکه برخی دیگر بهرغم تمایز اتنیکی به زبان واحدی سخن می گویند.
مهرداد درویشپور (جامعهشناس)
رنجنوشته یک بانوی افغانستانی من یک مجرم هستم!
من یک مجرم هستم! من دیگر از هیچ ایرانی نه گله ای دارم نه شکایتی، بلکه خودم را مجرم می دانم که به ایران رفتم و از ایرانیان انتظار رفتار انسانی داشتم. من خودم را مجرم می دانم از غذایی خوردم که حق ایرانیها بود لباسی پوشیدم که باید بر تن یک ایرانی می بود و سر میزی نشستم و درس خواندم که باید یک کودک ایرانی می نشست.
من مجرم هستم اکسیژن ایران را داخل ریه هایم فرستادم و تبدیل به دی اکسید کربن کردم و در هوا ازاد ساختم.
من مجرم هستم که با کودکان ایرانی همبازی شدم و با انها خندیدم و شاد بودم و بی خبر از انکه پایین تر از انها هستم.
من مجرم هستم چون هر ازگاهی دلم می گرفت و به پارکها و فضای خارج شهر می رفتم اصلا افغانی را چه به دلتنگ شدن و پارک رفتن و از این غلطهای زیادی..
من مجرم هستم از اتوبوس ایران از مترو و تاکسی استفاده کردم باید شعور می داشتم و می دانستم نباید جای مردم شریف ایرانی را تنگ کنم.
من مجرم هستم در ماه محرم به مسجد ایرانیها می رفتم و برای امام حسین سینه می زدم.
باید مرا در دادگاهی محاکمه کنند چرا من لایق شدیدترین مجازاتها هستم چون من افغانی هستم.
افغانی یعنی نژاد پایین تر از نژاد ایرانی من می توانم ادعا کنم با یک المانی یا یک روسی و امریکایی و کانادایی برابر هستم ولی هرگز حق ندارم خود را همتراز نژاد ایرانی بدانم.
نژاد ایرانی یعنی نژاد برتر و وقتی بخواهم در کنار ایرانیها زندگی کنم باید بدانم تحقیر کردن کمترین حق ایرانیها است چون من مجرم هستم وجرمم افغانی بودن است.
اگر یک ایرانی با من مثل انسان رفتار کند من به عنوان یک مجرم باید تعجب کنم چون خیلی وقت است ایرانی انسان ندیدم، شاید ایرانی انسان فراوان باشد ولی من که افغان هستم نمی بینم چون من یک مجرم گناهکار هستم.
تصویر تزئینی است.
نفرتپراکنی شهروندان ایرانی علیه کشورهای همسایه
دکتر مصطفی اقلیما، جامعهشناس ایرانی: نفرتپراکنی بین شهروندان این کشور در سالهای اخیر افزایش یافته و به کشورهای اطراف کشیده شده که این روند بسیار نگران کننده است.
به موازات سیاهنمایی گسترده رسانههای ایران علیه دو کشور همسایه، ترکیه و جمهوری آذربایجان، نفرتپراکنی شهروندان این کشور نیز بعد وسیعتری یافته است، به گونهای که جامعهشناسان ایرانی نسبت به این مساله شدیدا ابراز نگرانی میکنند.
هرچند افراد نفرتپراکن از رفتار خود دفاع کرده و آن را در راستای «احساسات ناسیونالیستی» تعبیر میکنند، اما کارشناسان حوزه اجتماعی این حجم از نفرتپراکنی علیه قومیتها در داخل و همسایهها را «خطرناک» و «نگران کننده» ارزیابی کرده و نسبت به پیامدهای آن هشدار میدهند.
ضمن اینکه در این رابطه،
نکته قابل تامل این است که نفرتپراکنیها نه علیه کشور اشغالگر که دهها سال است شهرها و اراضی کشوری دیگر را به زور به اشغال خود درآورده، بلکه علیه کشور محق و مظلوم که ضمن دفاع مشروع به آزادسازی اراضی خود میپردازد، صورت میگیرد.
موضوعی که تعجب کارشناسان حوزه اجتماعی را برانگیخته و آن را مصداقی نادر میخوانند، چرا که همواره این اشغالگران و غاصبان هستند که تنفر و خشم مردم را بر میانگیزند، اما در اتفاق اخیر در ایران نفرتپراکنی علیه کشوری که بهحق بوده و صرفا در اقدامی مشروع به آزادسازی اراضی اشغالی خود که قطعنامههای سازمان ملل هم بر اشغال آنها صحه میگذارند، صورت میگیرد.
اقلیما در ادامه در تشریح یکی از علل مهم سیاستهایی که نفرتپراکنی در ایران را دامن زد، گفت: «علت اینکه مردم ایران نفرتپراکن شدند این است که میبینند زلزله آمده، خانههایشان خراب شده و پول ندارند بسازند اما حکومت در لبنان و سوریه خانه میسازد. در عراق جادهسازی میکند، در حالیکه در همین خوزستان جاده نداریم
بله این خوب است که ما وقتی پول داریم به کشورهای دیگر هم کمک کنیم. اما وقتی در کشور خودمان زلزله آمده و مردم بی سرپناه ماندهاند و هیچ کاری برای مردم انجام نمیدهند و از آن طرف میبینند حکومت چقدر خانه برای لبنان ساخته و یا اصلا در همین تهران، پایتخت کشور اگر بیماران پول ندهند آنها را از بیمارستان ترخیص نمیکنند، اما حکومت کشور در کربلا بیمارستان میسازد و افراد رایگان درمان میشوند و اینجا مردم اینهمه بدبختی میشوند، این مساله تنفر ملت را بر میانگیزاند و متاسفانه نسبت به بقیه نیز تسری پیدا میکند».
منبع: خبرگزاری اناتولی
لینک خبر
راهکارهای مقابله با تبعیض نژادی!
تبعیض نژادی مجموعهای از رفتارهای خواسته یا ناخواسته است که همچون آفتی بدخیم در همه جای دنیا ریشه دوانده، روزی نیست که در اخبار تلوزیون، خبرگزاریها و یا شبکههای اجتماعی صحبت از خشونت و تبعیض نباشد.
گردشگران، دانشجویان بین المللی و آنها که همیشه در سفرند، گاه و بیگاه با این چالش رویا روی میشوند. در این مقاله به موقعیتهایی میپردازیم که تبعیض نژادی علیه شخص شما اتفاق میافتد و راهکارهایی برای مقابله در شرایط گوناگون را پیشنهاد میدهیم.
۱. بی دلیل عصبانی نشوید
برخی رفتارهای جزئی و بیاهمیت اغلب ناخواسته به چهره تبعیضآمیز نمود میکند(ریز پرخاشگری یا microaggressions) که ممکن هست حتی خود شخص هم متوجه آن نباشد. اگر این نوع رفتارها مایه آزار شما میشود، از این به بعد نباید به آن اهمیت دهید. . پژوهشها نشان میدهد که بیشتر رنگینپوستان روزانه مورد این اهانتهای تبعیضآمیز جزئی قرار میگیرند و این در حالی است که بیشتر کسانی که مرتکب این رفتارها میشوند خود از تبعیضآمیز بودن آن آگاه نیستند و یا حتی آن را انکار میکنند. این باعث میشود رنگینپوستانی که چنین احساسی دارند بیشتر به خیالپردازی متهم شوند و مورد بیتوجهی قرار بگیرند.
۲. گاهی بهتر است صحنه را ترک کنید
اگر برداشت کردید در معرض رفتارهای تبعیضآمیز جزئی و یا همانند آن قرارگرفتهاید، به سادگی میتوانید خود را از بحث کنار بکشید چرا که هیچ اجباری نیست شما با چنین افرادی همدم شوید. اصلاح شخص لغزشکار به هیچ عنوان وظیفه شما نیست. بحثهای اینچنینی بیشتر خستهکننده، فرسایشی و نگرانکننده است و شما به سادگی میتوانید صحنه را ترک کنید. اما در نهایت انتخاب با شماست. میتوانید بمانید و با شخص خاطی وارد بحث شوید.
۳. باید رفتار یا گفتهی تبعیضآمیز را هدف بگیرد، نه خود شخص را…
به جای متهم کردن خود شخص به تبعیض نژادی که باعث میشود شخص موضع تدافعی به خود بگیرد، بهتر است به رفتار یا صحبت تبعیضآمیزی که از وی سرزده اشاره کنید.
برای نمونه به جای گفتن ” تو به من توهین کردی” بگویید “این رفتار با خاورمیانهایها سراسر نژادپرستانه است”. با این کنش شما نوک پیکان را بهسوی جمله و یا رفتار شخص نشانه میروید، نه خود او.
۴. با نزدیکان خود قاطع و روشن برخورد کنید
شما به هیچ روی ناچار نیستید به خاطر جلوگیری از ایجاد اصطکاک میان خود و دیگران رفتارهای تبعیضآمیزشان را بپذیرید. تبعیض تبعیض است و شما حق دارید به آن معترض باشید. اگر کسی با شما به طور تبعیضآمیز رفتار کرد، رک و آشکار مشکل رفتار او را برایش تشریح کنید. اما حواستان جمع باشد که اغلب افراد در چنین موقعیت هایی حالت تدافعی به خود میگیرند، پس شیوه طرح مسئله و برخورد شما با طرف مقابل بسیار تعیینکننده است.
۵. با رفتار یا صحبتهای تبعیضآمیز در جمع مقابله کنید
هنگامی که شخصی در یک جمع رفتار یا حرف تبعیضآمیزی میزند، شیوه مقابله شما با طرف بسته به عواملی ممکن است کارساز باشد و یا حتی کارایی عکس داشته باشد. هدف خود را از واکنش خود پیدا کنید: آیا تنها میخواهید همه بدانند که شما هرگز چنین رفتارهایی را تحمل نمیکنید و یا میخواهید رابطه دوستانه خود را با کسی که ممکن است بدون غرض رفتار تبعیضآمیزی در قبال شما مرتکب شده را از آسیبهای جدی بعدی حفظ کنید؟
اگر تنها اندیشه دارید بگویید هرگز چنین رفتارهایی را تحمل نمیکنید، اشاره به رفتار یا گفته شخص خاطی در گروه بسیار موثر است اما احتمال حالت دفاعی به خود گرفتن شخص را هم بسیار زیاد میکند. اما اگر احتمال میدهید رفتار شخص خودخواسته نبوده بهتر است موقتی سکوت کنید و در آینده به صورت شخصی موضوع را با طرف در میان بگذارید تا از ایجاد خصومت ناخواسته میان خود و دوستانتان جلوگیری کنید. پیام سکوت در قبال این رفتارها این است که نخست شخص ناآگاهانه چنین رفتاری کرده و خود از رفتارش پشیمان خواهد شد. و دوم اینکه شما با چنین رفتارهایی بزرگمنشانه رفتار میکنید و خود را وارد هر بحث و درگیری بیارزشی نمیکنید.
۶. انواع واکنشها را برای شرایط مختلف تمرین کنید
راههای مختلفی برای پاسخگویی به یک حرکت تبعیضآمیز وجود دارد و اینکه شما کدام را برای مقابله گزینش میکنید بستگی به منش و نوع رابطه شما با شخص مقابل دارد. یک راه این است که بگویید: “خیلی ناراحت میشوم وقتی مردم چنین حرفی میزنند و یا چنین رفتاری مرتکب میشوند، چون… ” این حرف اشاره مستقیم به شخص ندارد و به همین جهت کمتر ممکن است منجر به حالت تدافعی گرفتن طرف مقابل شود. با این همه چون غیر مستقیم است ممکن است در بلند مدت خیلی جوابگو نباشد. · یک راه دیگر گفتن “شما نباید چنین رفتاری بکنید یا چنین حرفی بزنید. این نسبت به فلان نژاد خاص توهینآمیز است چون…” است. از این روش شما یکسره طرف را متوجه رفتار یا صحبت تبعیضآمیزش میکنید. این روش الزامآوری بیشتری دارد.
۷. چگونگی برخورد با رفتارهای تبعیضآمیز مافوق خود را یاد بگیرید
اگر استاد یا کارفرما شما به خاطر نژادتان رفتار متفاوتی با شما دارد، در این شرایط بهتر است در نحوه مقابله خود با آنها بیشتر دقت کنید زیرا آنها در موضع قدرتاند و مستقیما در نمره یا درآمد شما موثر اند. · این را در نظر داشته باشید که ممکن است رفتار معلم یا رئیس شما غیرعمدی بوده و هیچ غرضی پشت آن نباشد. همیشه صحبت کردن برای رفع چنین سوتفاهم هایی بسیار موثر است. · وقتی میخواهید با استاد یا کارفرما خود دراینباره صحبت کنید کوشش کنید در ساعات اداری و سر کلاس نباشد و به صورت خصوصی موضوع را در میان بگذارید. خیلی واضح، رک و غیر احساسی نگرانی خود را مطرح کنید. به بهطور مثال بگویید” گاهی احساس میکنم به خاطر رنگ پوستم بین من و دیگران تفاوت قائل میشوید.
امیدوار بودم بتوانیم درباره این مسئله صحبت کنیم تا چنین سوتفاهم هایی در آینده رخ ندهد.” · اگر برداشت میکنید رفتار انجامشده عمدی و از روی غرض بوده و احتمال میدهید صحبت با شخص مورد نظر بر آینده کاری یا تحصیلیتان تاثیری منفی خواهد گذاشت، بهتر است موضوع را با مافوق او در میان بگذارید. در مدرسه این میتواند مشاور یا مدیر مدرسه باشد. در محیط کار میتواند مسئول منابع انسانی یا مدیر ارشد شما باشد. مدارک دقیق برای بازنمایی گفته خود را به همراه داشته باشید و در یک ملاقات خصوصی موضوع را در میان گذاشته و بر اهمیت اصلاح آن رفتار یا گفتار پافشاری کنید.
۸. به حقوق خود آگاه باشید…
اگر در یک محیط کاری یا هر محیط رسمی دیگری مورد تبعیض نژادی قرار گرفتید، بدانید که از حقوق قانونی برخوردار هستید. قوانین و مقررات بسیاری برای مقابله با تبعیض نژادی وجود دارد(برای نمونه در آمریکا: قانون حقوق مدنی مصوبه ۱۹۶۴). اگر در محیطهای رسمی چنین رفتارهایی علیه شما صورت گرفت و احساس کردید در نتیجه آن از حقوقی همچون امنیت، مسکن، شغل یا سایر آزادیها محروم شدهاید، با یک وکیل یا کارشناس حقوق مدنی تماس بگیرید. بسیاری از کشورها برنامههای مشخصی برای مقابله با تبعیض نژادی دارند.
· اگر میخواهید یک پرونده قانونی علیه شخص خاطی تشکیل دهید اما از پس هزینههای آن بر نمیآیید، بهتر است بدانید بسیاری از سازمانهای حقوق بشری برای پشتیبانی در چنین مواردی وجود دارند. در آمریکا مرکز حقوقی جنوب برای افراد کم بضاعت(Southern Poverty Law Center) یا اتحادیه مقابله با نفرت پراکنی(Anti-Defamation League).
۹. سعی کنید میان دیدگاه تبعیضآمیز و رفتار تبعیضآمیز تمایز قائل شوید
افراد نژادپرست بیشتر مغرض هستند و از روی کور باوری چنین رفتارهایی میکنند که بهاحتمال زیاد حتی با گفتگو هم نمیتوان تغییری در رفتارشان پدید آورد. اما رفتارهای تبعیضآمیز بیشتر ناآگاهانه و یا گاهی برگرفته از هنجارهای اجتماعی- فرهنگی خاصی است که شخص در آن بزرگ شده است.
· اگر کسی آگاهانه رفتار توهینآمیزی با شما داشته، بحث و گفتوگو برای آگاه کردن او از رفتار نادرستش کاری عبث و بیهوده است. آنها بیشتر شما را حساس به مسئله نژاد جلوه میدهند و خود را بیتقصیر خواهند دانست.
کسانی که در نتیجه صحبت با شما رفتار خود را تغییر دهند اندکاند. حتی گاهی این مقابله با آنها ممکن است آسایش شخصی شما را هم به خطر بیندازد، اما اگر فرد، ذاتا بیغرض است و گاهی رفتارهای تبعیضآمیز از وی سر میزند، این اغلب از روی ناآگاهی است و با صحبت و گفتگو میتوان او را از تأثیرات منفی رفتارش آگاه کرد تا آن را اصلاح کند. این تصمیم با شماست که بخواهید وقت خود را صرف افرادی که تبعیض قائل میشوند و یا رفتارها یا سیاستهای تبعیضآمیز آنها کنید. چون اقلیت هستید دلیل نمیشود وظیفهتان آموزش دادن به دیگران باشد.
۱۰. مراقب خودتان باشید…
مسئلهی تبعیض بسیار بغرنج و از نگرش احساسی فرساینده است. سعی کنید اطرافیان خود را از افراد مورد اعتماد انتخاب کنید و روی توان روانی خود کار کنید. استرس ناشی از مقابله با تبعیض نژادی بسیار ویرانگر است و مستقیما بر روی کارایی روانی شما و کارکردتان در دانشگاه، و حتی افزایش احتمال ابتلا به بیماریهای خطرناک موثر است. · سعی کنید در گروههای دانشجویی یا سازمانهای سیاسی و یا سایر گروههای این چنینی که برای افرادی که از مسائل مشابه رنج می برند ایجادشده، عضو شوید و با افراد مختلف ارتباط برقرار کنید. با اعضای خانواده خود دراینباره صحبت کنید و از آنها راهنمایی بخواهید. پژوهشها نشان داده ارتباط با کسانی که میتوانید با آنها تجربیات منفی مشترک را در میان بگذارید، بسیار برای مقابله با فشارهای عصبی ناشی از آن موثر است.
آیا وطن پرستی و میهن دوستی همان نژاد پرستی است؟
در روزهای گذشته، پس از انتشار بعضی از مقاله های نگارنده که در آن ها از ایرانیان، رک و پوست کنده درخواست شده بود تا تکلیف شان را ابتدا با خودشان و هویت شان مشخص کنند سپس قدم های بزرگ را برای آزادی وطن بردارند، عده ای معلوم الحال که بسیار روشن است که سیل اعتراضات شان از کجا آب می خورد، نگارنده را متهم به نژاد پرستی کردند و اعلام کردند که نباید میهن پرستی را با سایه نژاد پرستی لکه دار کرد.
حال در پاسخ به این گونه انسان های سطحی نگر و زود قضاوت کن، نگارنده را بر آن داشت تا چند نکته را یادآور شود و تفاوت های میان نژاد پرستی و میهن دوستی را برای آن دوستان مشخص کند تا بیش از این، این دو واژه و صفت کاملا جدا از هم را، به یکدیگر ربط ندهند و یک فرد وطن پرست را با یک دیوانه نژاد پرست اشتباه نگیرند.
نژاد پرستی چیست؟
نژادپرستی نوعی تبعیض بسیار مخرب میان انسانها و یک رفتار بسیار تند و خشن و پر قدرت بر اساس نژادشان است. باوری را میتوان نژادپرست نامید که ادعا کند یک گروه از انسانها بصورت ذاتی و درونی و غیر اکتسابی نسبت به بقیه انسانها والاتر یا پست ترند و لذا شایسته احترام و برخورداری از حقوق برابر با سایر انسانها نیستند. این طرز تفکر از نظر نگارنده بسیارعقب افتاده و مشمئز کننده است و تنها می تواند میان انسان ها و به خصوص میان مردمان کشوری همانند ایران که از اقوام گوناگونی تشکیل شده است اختلاف و جدایی بیاندازد و منجر به تجزیه کشور و از بین رفتن دوستی، عشق و اتحاد میان مردمان یک سرزمین شود.
هیچ کسی نمی تواند به خاطر نژادش، رنگ پوستش،زبان مادری اش و کشوری که در آن متولد شده است، از شخص دیگری بالاتر و بهتر باشد، اینگونه تفکرات دیوانگی محض است و کسی که اینگونه می پندارد باید بدون لحظه ای درنگ خود را به تیمارستان معرفی کند چرا که مغز او ذره ای قدرت فکر کردن و سبک – سنگین کردن مسائل را ندارد.

باید برای ایجاد محبت و دوستی و از بین بردن تبعیض و افکار نژادپرستانه تلاش کرد. نژاد پرستی یک عمل زشت ناپسند است و هیچ ارتباطی با وطن پرستی ندارد.
وطن پرستی چیست؟
برای دانستن معنای وطن پرستی نخست به معنای وطن پرداخته شود؛ معنی واژه وطن در لغت نامه دهخدا: جاباش مردم ، جای باشش مردم، جای باشش، محل اقامت ، مقام و مسکن و … .
معنای آمده در فرهنگ فارسی معین نیز به معنای مقیم شدن در جایی، اقامت در جایی، محل اقامت، جای باش، شهر زادگاه و نیز کشوری که شخص در یکی از نواحی آن متولد شده و نشو و نما کرده آمده است. همچنین در جایی برای وطن ریشهای ایرانی را قائل شده و آن را بهتر از تن معنا کرده بودند.
اما برای دانستن معنای واژه پرستش نباید به ریشه آن توجه شود، این واژه مشتق از واژه پرستار و آن نیز مشتق از پرسیتار میباشد. حال باید دید پریستار چیست و به چه معنایی است:
پرسیتار از دو جزء تشکیل شده است، جزء نخست آن پرسی که معنای پیرامون و دورا دور را می دهد و جزء دوم ایستار، همان ایستادن یا ماندن هست.
منظور از این واژه پرستش یعنی دورا دور هستی یک چیزی گشتن و آنرا به تمامی حفظ کردن است، بسان پرستاری که دورا دور بیمارش میگردد تا از هستی او دفاع کند، بنابراین وطن پرستی به معنای دورادور هستی وطن گشتن و آنرا حفظ کردن و آن را از هر گونه گزند و زخمی دور ساختن و محافظت کردن است.
حال باید دید وطن فقط مشتی خاک است که باید دورا دورش چرخید و از چهارگوشه آن مراقبت کرد و یا وطن را باید خاکی فرا انسانی، فرا مذهبی و فرا معنوی دید که با هستی و نیستی و گوشت و پوست و خون یک انسان گره خورده است؟ نگارنده بر این باور است که وطن را باید ورای همه چیز و همه کس دید، وطن برای یک انسان باید مهم ترین و با ارزش ترین دارایی باشد.
حال آیا محافظت از وطن فقط به معنای دفاع از آن در برابر هر گونه تجاوز بیگانگان است و یا وطن در خود هویت، تاریخ، فرهنگ و هنر و ادبیات کهن و غنی و بی نظیری دارد که باید بسان تخم چشم از آنان در مقابل هجمه اجنبی ها و بیگانگان محافظت کرد و دست نخورده و ناب و تحریف نشده، آن را تقدیم نسل های آینده کرد؟
ایران بدون تاریخ چند هزار ساله معنایی دارد؟ آیا ایران بدون کوروش و خشایار و داریوش و اردشیر و یا ایران بدون فردوسی و حافظ و سعدی و یا ایران تهی از قهرمانانی چون آرش و رستم و سیاوش، فقط و فقط مشتی خاک همانند همه دیگر نقاط دنیا نیست؟
این فرهنگ و هنر و تاریخ ماست که ایران را از دیگر کشورهای جهان متمایز می کند و احترام و ستایش جهانیان را بر می انگیزد و اگر نه که یک فرد خارجی به خاطر دریای مازندران و یا طبیعت غرب ایران، قدم بدین کشور نمی گذارد چرا که می تواند دریایی با ساحلی بهتر و یا طبیعتی بکر تر و زیباتر را در جاهای دیگر دنیا بیابد.

آرش کمانگیر، نماد میهن پرستی و از خود گذشتگی در راه وطن است، حال انسانی همانند آرش کمانگیر با آن منش و شخصیت مثال زدنی چگونه می تواند نژاد پرست باشد؟ وطن پرستی و نژاد پرستی دو مقوله کاملن جدا از هم می باشند.
حال، یک انسان وطن پرست کیست؟
یک انسان وطن پرست، حاضر است جان خود را برای حفظ و زنده نگاه داشتن فرهنگ، هنر، تاریخ و هویت ملی کشور خود که هزاران سال است نسل به نسل چرخیده و سینه به سینه به حال منتقل شده است، بدهد. یک انسان وطن پرست، تاریخ مملکتش را از بر است و سعی می کند راجع به تاریخ کشورش و آنچه که بر سرش آمده بیشتر مطالعه کند تا بتواند دوست را از دشمن و حقیقت را از دروغ تشخیص دهد.
یک انسان وطن پرست بر این باور نیست که نژادش برتر و بهتر از نژادهای دیگر است و انسان هایی از نژادهایی دیگر شایسته احترام نیستند، بلکه یک انسان میهن دوست ضمن احترام به تمامی انسان های دیگر با هر نژاد و رنگ و زبانی، به داشته های تاریخی، فرهنگی و هنری سرزمینش افتخار کرده و در نگهداری و زنده نگاه داشتن آن ارزش های بی نظیر کوشاست.
حال، اگر از نظر دوستان، میهن پرستی و عشق به سرزمین مادری و تلاش برای حفظ و زنده نگاه داشتن فرهنگ اصیل ملی و هویت راستین ایرانی و کوشش برای جلوگیری از تخریب و تحریف تاریخ گوهربار خانه و کاشانه اش، نژاد پرستی است، لطفن نام نگارنده را به عنوان نژادپرست ترین ایرانی، در لیست نژادپرستان خود ثبت کنید.
در روز شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹ طبق دادنامه ای از طرف شعبه ۱۰۱ دادگاه کیفری ۲ ماکو، یاور سلطانی خبرنگار و مدیر صفحه اینستاگرامی “ماکو تایمز” و فرید محمد نژاد مدیر صحفه اینستاگرامی”یورت تی وی” به اتهام “تحریک و ترغیب افراد به اعمال خشونت آمیز و تجمعات با نشر فیلمی بر اقدامات نژادپرستانه در اینستاگرام” از سوی قاضی عرفانی به یک سال حبس تعزیری برای هر کدام محکوم شده اند.
تیرماه امسال آقای سلطانی با انتشار ویدئویی در صفحهی اینستاگرامی ماکوتایمز ضمن اشاره به تظاهرات علیه نژادپرستی در نقاط مختلف جهان بعد از مرگ جورج فلوید و نیز ذکر برچیده شدن مجسمههای نژادپرستانه در انگلستان، آمریکا و … ، ابراز امیدواری کرده بود مجسمهی برچیده شده ابولقاسم فردوسی از میدان «هفته فلکهسی» ماکو دیگر به این میدان بازنگردد و این سخنان توسط مقامات امنیتی_قضایی مصداق جرم قلمداد شده و پرونده ای برای ایشان باز شده بود.
دلایل اتهامی فرید محمدنژاد ادمین صفحهی یورت تیوی نیز با ویدئو در خصوص ابولقاسم فردوسی ، ویدئوی دیگری در مورد تصرف زمین توسط افراد غیربومی عنوان شده است.
یاور سلطانی دانشآموختهی مکانیک سیالات و فعال دانشجویی سابق دانشگاه اورمیه و دانشجوی فعلی دانشگاه آزاد ماکو است. وی طی ۴ سال گذشته مدیریت صفحه اجتماعی ماکو تایمز را برعهده داشته است. این صفحه طی این مدت در کنار دیدگاهی انتقادی در بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی شهر ماکو، فعالیت گستردهای در کمک به دانشآموزان کم بضاعت، حضور در مناطق سیلزده، ایجاد کمپینهایی در جهت کمک به مبارزه با بیماری کرونا و نیز فعالیتهایی در راستای حفظ زبان زبان مادری(تورکی آذربایجان)داشته است