بر اساس آمارهای رسمی حدود ۲۰۰ هزار نابینا در ایران وجود دارد. رئیس پیشین سازمان بهزیستی ایران در مورد نابینایان ایران گفته است: «بیشتر آنها با مشکل اشتغال مواجه هستند و متاسفانه اکثر این افراد دچار مشکلات معیشتی هستند. البته این وضعیت در مناطق کم برخوردار وخیمتر است. »
اما مساله اشتغال و درآمد تنها اول ماجرای مشکلات نابینایان، کم بینایان و البته سایر معلولان ایران است. دسترسیپذیری امکانات اجتماعی در تمام عرصهها یکی از مشکلات اصلی نابینایان و معولان ساکن ایران است. گستره این دسترس پذیری از کتابخانه و منابع گرفته تا حمل و نقل عمومی را شامل می شود.
جمهوری اسلامی همه روزه حقوق نابینایان را پایمال میکند. از نامناسب بودن زیرساختهای شهری و حمل و نقل برای نابینایان گرفته تا وجود نگاه ترحمآمیز و نادیده گرفتن حمایتهای حداقلی موجود، نشان از حذف سیستماتیک نابینایان توسط سیستم فعلی است.
رعایت حقوق نابینایان، معلولین و بیماران خاص در سطح جامعه بر هر شهروندی لازم الاجراست و ایجاد مکانها و معابر مخصوص این افراد وظیفه ی شهرداری می باشد که در این خصوص عملکرد شهرداری در جمهوری اسلامی بسیار ضعیف بوده و اغلب افراد معلول در گذرگاه هایی مثل مترو،عابر پیاده و حتی جای پارک به مشکل بر می خورند.
تبعیض از سوی حاکمیت علیه شهروندان هر جامعه در همۀ ادوار و در هر کشوری امری مذموم و ناپسند است؛ خواه این تبعیض علیه سرخپوستان و سیاهپوستان در آمریکا صورت بگیرد یا علیه زنان در ایران و افغانستان. شهروندان معلول، از جمله اقشاری هستند که همواره در بیشتر جوامع در معرض تبعیض قرار دارند. در ایران ما نیز تبعیض علیه معلولان و نابینایان در همۀ سطوح زندگی و در همه جوانب اعم از سیاسی، فرهنگی و اجتماعی به چشم میخورد و بهنظر میرسد ارادهای نیز از طرف حاکمیت برای رفع آن وجود ندارد. تبعیضهای موجود علیه نابینایان و ناهماهنگیهای دستگاههای اجرایی در برابر نیازهای آسیبدیدهگان بینایی نهتنها در سالهای اخیر کاهش نیافته؛ بلکه با گذر زمان پررنگتر هم شده است. ازاینرو اغلب نابینایان ایرانی احساس شهروند درجهدوم بودن میکنند و از تبعیضهای موجود رنج میبرند.
به علت آنکه زیرساختهای موجود در ایران فرصتهای شغلی بسیاری را از معلولان گرفته و مشوقهای دولت برای بخش خصوصی در راستای اشتغال نابینایان نه کافی و نه کارآمد است، بسیاری از آنها آزمونهای استخدامی دولت را فرصتی برای رهایی از بیکاری میدانند؛ اما آزمونهای استخدامی و در رأس آن استخدام آموزش و پرورش برای بسیاری از نابینایان به یک قصۀ پرغصه تبدیل شده است. چه بسیار افرادی که حدنصابهای نمرۀ قبولی کتبی را به دست آوردند و در زمان تشکیل پرونده، پیش از مصاحبه کنار گذاشته شدند و چه فراوان متقاضیانی که در زمان مصاحبه و صرفاً بهخاطر نابینا بودن، طرد شدند.
استفاده از خدمات بانکی در بخشهای مختلف، یکی دیگر از مواردی است که نابینایان را در معرض تبعیضی آشکار قرار داده است. با وجود بخشنامههای بالادستی بانک مرکزی مبنی بر عدم نیاز نابینایان به معرفی امین برای انجام امور بانکی، همچنان برخی بانکها برای انجام اموری همچون صدور کارت عابربانک، افتتاح حساب یا دریافت دستهچک، انواع موانع را سر راه نابینایان قرار میدهند. نابینایان در این کشور امکان استفادۀ مستقل از دستگاههای عابربانک و کارتخوان را ندارند و عمدتاً در استفاده از همراهبانک و اینترنتبانک با محدودیتهای جدی مواجه میشوند.
عدم ارائه پلاک ویژه به نابینایان، یکی دیگر از مواردی است که آسیبدیدهگان بینایی را در معرض تبعیضی آشکار قرار داده است. فراجا و بهزیستی همواره توپ را به زمین یکدیگر میاندازند و فرماندهی انتظامی پاسخگوی این تبعیض ناروا علیه نابینایان و ناشنوایان نیست.
عدم اجازه کاندیداتوری برای مجلس شورای اسلامی، یکی دیگر از مصداقهای بارز تبعیض علیه نابینایان در حوزه مسائل سیاسی است. امروزه با توسعۀ تکنولوژی، نابینایان نیز مانند سایر افراد جامعه میتوانند به تمامی اسناد و فایلها دسترسی داشته باشند. حاکمیت بر چه مبنایی نابینایان را از این حق مسلّم خود محروم کرده است؟ این در حالی است که نابینایان در سایر کشورها حتی در سطح وزیر کابینه دولت هم پیش رفتهاند.
فرودگاهها یکی دیگر از اماکن عمومی محسوب میشوند که نابینایان هنگام مراجعه به آن بعضاً دچار تبعیض میشوند. کم نیست مواردی که مسئولین پرواز، از سوار شدن یک مسافر نابینا به هواپیما فقط به این خاطر ممانعت به عمل بیاورند که به تنهایی مبادرت به سفر کرده است. در این شرایط فرد نابینا باید استرس فراوانی را به جان بخرد، با این رئیس و آن مدیر صحبت کند تا اجازه سفر به او بدهند. حین پرواز نیز هیچ کدام از استانداردهای بینالمللی که باید برای یک فرد نابینا تدارک دیده شود، توسط ایرلاینهای داخلی رعایت نمیشود. از جملۀ آنها میتوان به دفترچۀ امنیت پرواز و امکانات هواپیما به خط بریل اشاره کرد.
(سیستم بریل در دو قرن گذشته برای کمک به آموزش کسانی که مشکل کم بینایی یا نابیانایی دارند استفاده شده است. سیستم بریل نشان داد که چطور اراده میتواند برمحرومیتهای فیزیکی فائق آید و برای میلیونها نابینا این امکان را فراهم کرد تا زندگی مستقلی داشته باشند.
کشورهایی که این معاهده را پذیرفتهاند موظف هستند برای توانمند ساختن افراد معلول گامهایی را بردارند تا این شهروندان از یک زندگی مستقل و مشارکت کامل در تمام جنبههای زندگی برخوردار باشند. معاهده از دولتها میخواهد در ساختمانهای دولتی و عمومی خط بریل به اشکال خوانا و قابل فهم ارائه شود.
بر اساس این معاهده افراد دارای معلولیت باید از حق آزادی بیان و عقیده ، از جمله آزادی جستوجو، دریافت و انتشار اطلاعات و ایدهها ، از طریق همه اشکال ارتباطی از جمله از طریق خط بریل برخوردار باشند. همچنین از خط بریل به عنوان یکی از روشهایی نام برده شده که افراد دارای معلولیت باید حق انتخاب آن را در تعاملات رسمی داشته باشند.
سیستم بریل با بسیاری از زبانها از جمله فارسی کار میکند و میتواند با دست بر روی یک قاب ساده نوشته شود و امروزه حتی با کامپیوتر هم میتوان بریل را تایپ و با چاپگرهای بریل چاپ کرد. هر چند این چاپگرها ارزان نیستند .
در دنیای امروز کامپیوترها، تلفن و ساعتهای هوشمند و کتابخوان الکترونیکی قابل استفاده با سیستم بریل هستند. اما دسترسی به این ابزارها چندان ارزان نیست و اگر کمکهای دولتی نباشد نابینایان و کم بینایان از استفاده از این پیشرفتها محروم خواهند ماند.)
دانشجویان نابینا از دیگر اقشاری هستند که از سوی وزارت علوم با محدودیت و نوعی از تبعیض دستبهگریبان هستند. این وزارتخانه و دانشگاه آزاد هیچ امکانات مشخص آموزشی و تجهیزات کمکتوانبخشی را برای نابینایان پیشبینی نکردهاند. این مراکز آموزشی خود را متعهد نمیدانند که کتابهای درسی افراد نابینا را با فرمتهای قابل دسترس آنها در اختیارشان قرار دهند و نابینایان با ورود به دانشگاه، عملاً رها میشوند.
تبعیض علیه نابینایان مصادیق بسیار زیادی دارد. دامنۀ تبعیض، فقط خدمات عمومی را شامل نمیشود و مصادیق تبعیض در موقعیتهایی قابل مشاهده است که باورش برای هر بینندهای دشوار است. از جملۀ تبعیضهای رواداشتهشده علیه نابینایان، این است که از تحصیل آنها در بیشتر مراکز حوزههای علمیه ممانعت بهعمل میآید.
نابینایان در ایران، در استفاده از موزهها، مراکز تفریحی، تجهیزات کمکتوانبخشی، پارکهای آبی، مراکز خرید و فروشگاهها، سالنهای سینما و تئاتر، پارکها و بوستانها، مراکز سیاحتی و زیارتی، مبلمان شهری، وسایل حمل و نقل عمومی و… در اشکال مختلف با تبعیضهایی دستبهگریبان هستند. این امر باعث شده نابینایان زندگی خود را با همنوعانشان در آن سوی مرزها مقایسه کنند و به فکر مهاجرت بیفتند؛ امری که در بسیاری از موارد آنها را از چاله به چاه میاندازد.
بر مسئولان امر در حوزههای مختلف واجب است در راستای ایفای وظایف قانونی و مسئولیتهای اجتماعی که حاکمیت و قانون به آنها محول کرده، هر چه سریعتر به تبعیضهای سازمانیافته علیه نابینایان پایان دهند. نابینایان هم بخشی از شهروندان این جامعه هستند، مانند سایر مردم مالیات میدهند و انتظار دارند حاکمیت به آنها به چشم شهروندان درجه دوم نگاه نکند. از سازمان بهزیستی انتظار میرود همانطور که از نامش برمیآید، با ایجاد تغییرات ساختاری، زندگی بهتری را برای معلولان به ارمغان بیاورد؛ نهآنکه خود متهم درجه اول ناقضان قانون باشد. امید است روزی را شاهد باشیم که دیگر هیچ فرد دارای آسیب بینایی احساس درجه دوم بودن نکند و حقوق این جامعۀ کوچک اما پر مشکل، بهدرستی استیفا و اجرا شود.