در حالی که سران جمهوری اسلامی و سرداران سپاه تروریستی پاسداران به صراحت از حمایتها و کمکهای مالی به سوریه، یمن، لبنان و فلسطین سخن میگویند، گزارشهای دریافتی از شهروندان حاکی از افزایش تعداد افراد بیخانمان، کودکان کار، زنان بیسرپرست و فقر مطلق در جامعه است.
شهروندان بی خانمانان، فراموش شدگان و یا طرد شدگان هستند که از جامعه دور افتادهاند. بی خانمانی آنها اما یک ریشه مشترک دارد، آنهم سیاستهای اقتصادی و اجتماعی سران حکومت.
بیخانمانی ضربهی عمیقی به حیثیت، شمول اجتماعی و حق زندگی انسانها وارد میکند. بیخانمانی نقض آشکار حق انسانی به مسکن مناسب است و ورای حق زندگی برخی دیگر از حقوق انسانی، از جمله حق به عدم تبعیض، حق برخورداری از بهداشت، نظافت، آب، امنیت و رهایی از رفتارهای ظالمانه، تحقیرآمیز و غیرانسانی را نقض میکند.
بیخانمانی نهتنها نشاندهندهی کوتاهی دولتها در تضمین دسترسی به مسکن ایمن، مقرونبهصرفه و کافی برای همه است، بلکه تعدادی دیگر از حقوق بشر را نیز نقض میکند؛ به عنوان مثال قرارگرفتن در معرض بیخانمانی به شدت به سلامت افراد آسیب میزند، آنها را مورد تبعیض قرار میدهد، حق اشتغال و تحصیل افراد را به مخاطره میاندازد و آنها را در معرض خشونت پلیس قرار میدهد. بیخانمانی هرساله باعث چندینهزار مرگ زودرس و قابلپیشگیری میشود که نشاندهندهی شکست دولتها در حمایت کافی از حق زندگی است. به علاوه باید توجه داشت که حق زندگی به خودیخود مفهومی بیش از زندهماندن صرف را در برمیگیرد، زیرا هر انسانی حق دارد از زندگی با عزت و کرامت لذت ببرد.
در جمهوری اسلامی به افراد بیخانمان، به ویژه به زنان انگ زده میشود و اغلب با جرمانگاری بیخانمانی، خشونت و سیاستهای سرکوبگرانه به جای حمایت از حقوق آنها لایههای ستم بر آنها انباشت میشود.
مرگ و میرهای ناشی از فقر و تنگدستی که بی خانمانی و کارتن خوابی را دربر داشته جزو خبرسازترین موضوعات سالهای اخیر است.