هرچند در مورد محرومیت کودکان بلوچ بسیار خوانده و گفته شده ولی هنوز مشکلات این کودکان پابرجا است. شماری از آنها در مدارس کپری یا مدارس درختی درس میخوانند. اگر جایی درختی در روستا بوده که امکان جمع شدن زیر سایه احتمالی آن وجود داشته است، چندتایی از کودکان روستا جمع شده و درس خواندهاند. کودکان بسیاری مجبور به ترک تحصیل و کار کردن در مسیرهای قاچاق سوخت هستند و در این راه کشته یا زخمی میشوند.
تعداد بسیار زیادی از کودکان در بلوچستان فاقد شناسنامه، که اولین حق هر انسان پس از تولد بوده، میباشند. به همین دلیل از تحصیل و آموزش باز مانده و به جمع کودکان کار میپیوندند.
عدهی زیادی هم که دارای شناسنامه میباشند، به دلیل عدم برخورداری از امکانات سخت افزاری کافی مانند کلاسهای مناسب درس، سیستمهای مناسب تهویه از تحصیل باز میمانند.
مشکل عمدهی دیگری که سلامت و آیندهی کودکان را در بلوچستان تهدید میکند مسئلهی “سوء تغذیه” است. سیاستهای تعمدی حکومتهای اشغالگر در یک قرن اخیر در بلوچستان موجبات فقر اقتصادی مردم و به دنبال آن سوء تغذیه و شیوع بیماریهای فراوان در میان کودکان را فراهم آورده است که این امر را به وضوح میتوان در کاهش متوسط رشد کودکان در صد سال اخیر مشاهده نمود.
فقر، وضعیت بد بهداشت، آموزش و اقتصاد دست به دست هم دادهاند و وضعیت نقض حقوق کودکان بلوچ را در این استان چندین برابر کرده است.
بنابر آمارهای رسمی، بلوچستان بالاترین آمار فقر در بین استانهای ایران را دارد و بیش از ۶۰ درصد بلوچیان زیر خط فقر زندگی میکنند. سالانه صدها سوختبر کشته میشوند. بعد از مرگ سرپرست خانواده، کودکان مجبور به کار میشوند. کودکان بسیاری در مزارع و دامداریها کار میکنند که جزو آمار کودکان کار محسوب نمیشوند. کودکان بیشتر جذب کارهای کاذب مثل دستفروشی در سایر شهرها و استانها میشوند. برخی از آنها در تعمیرگاهها و برخی دیگر در مقابل دریافت مواد غذایی کار میکنند».
بر اساس گزارشهای رسمی، بیش از ۵۰ درصد از جمعیت استان سیستان بلوچستان در روستاها زندگی میکنند؛ روستاهایی که هیچ امکاناتی ندارند؛ نه آب آشامیدنی سالم، نه برق و نه ارتباطات و مخابرات که همه بر زندگی و تحصیل کودکان در این استان تاثیر گذاشتهاند. بالطبع، والدین و سرپرست کودکان هم به دلیل ضعف آموزشی، یا بیسواد هستند یا بسیار کمسواد.
در کنار فقر گسترده، سوء تغذیه فراگیر و نرخ بالای ترک تحصیل به دلیل فقر، هیچ واژه دیگری جز «تبعیض سیستماتیک و هدفمند» نمیتواند نابرابری در دسترسی به امکانات آموزشی و فرصتهای یادگیری برای فرزندان بلوچ را توجیه و یا توضیح بدهد که حاصل عملی آن نابودی یک نسل است.