نژادپرستی در ایران به دو شکل آشکار و پنهان نمود می یابد. شکل آشکارش را در آثار مکتوب و در رسانه های فارسی زبان می خوانیم و می شنویم. نمود آن را هم اکنون در اغلب کتاب ها، تلویزیون ها، روزنامه ها، سایت ها و سایر رسانه های گروهی در داخل و خارج می بینیم. نژادپرستی پنهان، به آنگونه تفکر یا رفتار نژادپرستانه می گوییم که شخص بدون اینکه خود بداند مرتکب فکر یا کنش نژادپرستانه می شود و این ناشی از رسوبات ذهنی است که گاه در ناخودآگاه شخص جای می گیرند. علی رغم اینکه حتی این شخص ممکن است ظاهرا مخالف نژادپرستی باشد.
تبعیض و نژادپرستی درمیان ایرانیان گاه شکلی خشن و آشکار به خود میگیرد و گاه با تردستی و ظرافت، در لفافه بیان میشود.
پیشداوریهای رایج درمورد ملتها و اقوام گوناگون زمینهساز افکار نژاد پرستانهاند. افراد اغلب این پیشداوریها را در تربیت دوران کودکی و جوانی درونی کردهاند. ترس از بیگانه و نفی او در افکار نژادپرستانه به عبارت دیگر لازمه مشروعیت و مقبول بودن خودی و رد و طرد غیر خودی است.
جمهوری اسلامی با توجه به حجم نارضایتی های مردم از سیستم حاکم و میل به استمرار حاکمیت خود بر کشور ایران از هر طریقی برای تسلط بر اقوام مختلف ایرانی برنامه ریزی می کند.نژادپرستی در طول یکصد سال گذشته در ایران نهادینه شده و اقوام مختلف در این کشور مکررا مورد تحقیر و توهین های نژاپرستانه قرار می گیرند و همچنین حکومت ایران نیز به شکل سیستماتیک، نژادپرستی را در جامعه پمپاژ می کند.
سوال اینجاست که آیا در زمینه بررسی مسائل نژادپرستانه در مطالعات جامعه شناختی ایرانیان تحقیقات همه جانبهای صورت گرفته است؟ آیا برخورد ما با رنگ پوست یعنی درجه سیاهی و سفیدی آن و هم ملیت و مذهب و مواردی اینچنین، برخوردی متعارف و منطبق بر ارزشهای انسانی و دموکراتیک است؟ آیا به عنوان نمونه سیاهی پوست نمادی از زشتی و هم فرودستی اجتماعی است؟ آیا زبان ما هیچ از حیث مسائل نژادپرستانه مورد بازنگری قرار گرفته است؟ آیا به عنوان نمونه استفاده رایج و روزمره از واژه “سیاه سوخته” در توصیف افراد سیاهپوست، برخوردی نژادپرستانه نیست؟
آدمی در مهاجرت و با فاصله گرفتن از جامعهای که در آن بزرگ شده است، اغلب ارزشهای فرهنگی خود و هنجارهای معمول در جامعه جدید را مقایسه میکند. این بازنگری هم فردی و هم جمعی است. در چنین شرایطی فرد میتواند آگاهانهتر و بهتر به خویشتن و هم جامعهای که در آن بزرگ شده است نگاه کند و به تعمق در ویژگیهای فرهنگی و رسم و رسومی بپردازد که با آنها بزرگ شده است.
آنچه تا به امروز در کشور ما به انجام نرسیده در خصوص اختلاف زدایی اقوام و فرهنگ سازی برای ریشه کن کردن نژادپرستی، نیاز مبرم به پردازش زیرساخت های فرهنگی بوده است. خسارات وارد آمده به اقوام و باورهای غلط شکل گرفته در سطح جامعه تنها از طریق آموزش های فرهنگی و برنامه ریزی دقیق و هدفمند و همینطور ارزش گذاری برای فرهنگ و تاریخ اقوام و تشریح آن در مراتب آموزشی می باشد.