فقر و محرومیت در استان سیستان و بلوچستان و توسعه نیافتگی آن، باعث شده تا مردم این استان در زمینههای مختلف اقتصادی و اجتماعی با مشکلات طاقتفرسایی روبهرو باشند.
نابرابری در این استان روندی در حال افزایش است، در حالی که ظرفیت برای بیرون آوردن مردم از فقر و تنگدستی در آن وجود دارد.
اما دولتهای ضدمردمی در حاکمیت آخوندی این ظرفیتها را در جهت تغییر رفاه مردم بکار نگرفته،
بلکه در جهت غارت و چپاول بکار گرفتهاند از جمله استفاده از ظرفیتی نظیر بندر چابهار.
تبعیض در سیستان و بلوچستان بیداد میکند و عدهیی از مردمان این استان به جنوب کرمان پناه برده که آن منطقه نیر جزو مناطق فقیر کشور است.
مردمان بلوچ در جنوب کرمان خانههایشان کپری است، شبها از روشنایی برق بیبهرهاند و در گرمای سوزان تابستان تنها چارهشان تحمل کردن گرما است و از آب هم خبری نیست.
این سهم مردم محروم بلوچ و فرزندانشان از بیتالمال! و دارائیهای کشور است، طوری که تنها وسیله سرگرمی کودکانشان عروسکهای دست ساخت و پارچهای است.
این کودکان خردسال عروسک به دست در منطقهیی خشک و بیآب و با گرمای بالا خود را سرگرم میکنند تا روز را به شب برسانند.
زاهدان پر است از فقر و محرومیت؛ پر است از آدمهای ژنده و مستاصل در خیابانهایی که حتی آسفالت درست و حسابی ندارند!
آمار کودکان کار و کودکان بازمانده از تحصیل در زاهدان و سیستان و بلوچستان همواره بالا بوده است. علاوه بر اینکه هیچ آمار مستدل و قابل قبولی از نرخ کودکان کار و نرخ بازماندگی از تحصیل در سیستان و بلوچستان و تغییرات افزایشی این نرخها را در دست نداریم، اقدامات اصولی و سازندهای برای جلوگیری از افزایش این نرخها صورت نمیگیرد؛ اقدامات صورت گرفته، همه مقطعی، ناکافی و بدون نقشه راه است.
تبعیضات غیرقانونی و ناروا بر علیه شهروندان بلوچ همواره وجود داشته است، اما اکنون شاهد آن هستیم که برخی از هموطنان هیچگونه ابائی از علنی کردن این نوع تبعیضات ندارند. کارگران بلوچ تنها گروه ایرانی هستند که با آنها همانند مهاجرین افغان رفتار می شود و دست مزدشان کمتر از بقیه کارگران ایرانی است. متاسفانه بلوچها در خارج از استان خویش عامدانه قربانی تبعیض و توهین هستند.
استان سیستان و بلوچستان، بالاترین آمار دختران ازدواج کرده زیر ۱۵ سال را دارد. نبود بیمارستانهای مجهز، کمبود فضاهای ورزشی مناسب بهخصوص برای زنان، خاموش یا کمفروغ بودن چراغ مراکز فرهنگی از جمله سینماها در این استان، در کنار فقر گسترده، از دیگر نشانههای محرومیت در این استان است. به عنوان نمونه، نبود بیمارستان در شهرستان قصرقند موجب شده که گاه بیماران هنگام طی مسیر برای رسیدن به نزدیکترین شهرستان، جان خود را از دست بدهند.
با توجه به رویکرد حکومت مرکزی به اقلیتها و حقوق آنها، به نظر میرسد بیتفاوتیها نسبت به وضعیت سیستان و بلوچستان و مردمان آن چندان هم سهوی نباشد. ضمن اینکه فارغ از بحثهای معیشتی، در سیستان و بلوچستان سرکوب مذهبی شدیدی علیه فعالان مذهبی اعمال میشود و خبری از برابری و آزادی در این زمینه نیست.
حکومت ایران، در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷، عمدتاً به وسیله مداحان وابسته به خود، در مناسبتهای مختلفی که به جشن یا عزاداری برای امامان شیعه اختصاص دارد، به اهل سنت و مقدسات آنان توهین میکند، اما از سوی دیگر، از وحدت میان شیعه و سنی میگوید.
اصل ۱۹ قانون اساسی ایران اما تصریح کرده است که مردم ایران، از هر قوم، نژاد و قبیلهای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، زبان و نژاد برای آنان امتیاز نخواهد بود. اصل دوازدهم همین قانون اساسی هم میگوید که دین رسمی، اسلام شیعه اثنی عشری است، اما مذاهب دیگر اسلام اعم از شافعی، حنفی، مالکی، حنبلی و … دارای احترام کامل هستند و نباید آنان را تحت فشار قرار داد. پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی آزادند و در تعلیم و تربیت دینی مدارس، احوال شخصی مانند ازدواج و طلاق و دعاوی مربوط به آن، در دادگاه رسمیت دارند.
با وجود این اصول قانون اساسی اما حقوق اقلیتهای قومی، مذهبی و نژادی در ایران، به شکلهای مختلفی نقض میشود. به عنوان مثال هیچکدام از اقلیتها در مدرسه به زبان مادری خودشان تحصیل نمیکنند یا درسی به نام درس زبان مادری ندارند. نمونه دیگر اینکه «برادران اهل سنت» (عنوانی که وابستگان حاکمیت به سنیها میدهند)، امکان در اختیار گرفتن پستهای کلیدی و بالای حکومت را ندارند و به کار گرفتن آنان در ردههای میانی هم گاهی چالشهایی را ایجاد میکند.