خدمت سربازی در بعضی از کشورها به صورت داوطلبانه و بعضی دیگر به صورت اجباری ست. قوانین تصویب شده در این خصوص شامل پرداخت حقوق، بیمه و همینطور مرخصی می باشد که به اجرا نگذاشتن قوانین مصوبه موجب فشار بیش از حد روحی به سربازان می شود و در این خصوص در کشور ما آماری از خودکشی ها و بعضا قتل دیگر سربازان و همینطور فرار از خدمت بوده است.
گزارشها از خودکشی یک سرباز در پادگان «فتح» هوانیروز سپاه پاسداران در کرج حکایت دارد. سایت «نسیم آنلاین» خبر خودکشی این سرباز را منتشر و علت آن را «اعمال اضافه خدمت در روزهای پایانی خدمت و عدم اجازه برای ترک پادگان» اعلام کرد.
دوره سربازی این جوان آنطور که اعلام شده قرار بود ۲۰ اسفند ماه سال ۱۴۰۰ به پایان برسد. آسیبهای ناشی از اجرای قانون «سربازی اجباری»، تاکنون منجر به خودکشی یا دیگرکشی شمار قابل توجهی از سربازها در پادگانها و مراکز نظامی ایران شده است.
روز اول فروردین ماه امسال نیز یک سرباز در پادگانی در شهر «دیلم» استان بوشهر، چهار سرباز دیگر را کشت که علت این اقدام «اجازه ندادن برای رفتن به مرخصی» اعلام شد که سازمان قضائی نیروهای مسلح حاضر به تائید انگیزه قتل نشد.
تیرماه ۱۳۹۶ نیز یک سرباز وظیفه در «آبیک» قزوین سه سرباز را کشت و ۹ سرباز دیگر را زخمی کرد.
اواخر شهریور ماه سال ۱۳۹۵ هم یک سرباز در شهر «یاسوج» استان کهگیلویه و بویراحمد، سه سرباز را کشت و با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد.
مهرماه سال ۱۳۹۴ هم رسانهها گزارش کردند «مشکلات روحی و اختلاف سلیقه یک سرباز با برخی سربازان مستقر در زندان آباده»، باعث کشته شدن پنج سرباز و زخمی شدن یکی دیگر از سربازان شد.
قانون «سربازی اجباری» بیش از ۹۰ سال است با وجود انتقادها و اعتراضهای فراوان در ایران به اجرا گذاشته میشود.
مدت سربازی براساس این قانون ۲۱ ماه است که در مناطق جنگی و بد آبوهوا این مدت به ۱۸ و ۱۹ ماه کاهش مییابد.
ایران از معدود کشورهایی است که همچنان طرح خدمت «سربازی اجباری» را اجرا میکند و از ستاد کل نیروهای مسلح به عنوان یکی از مهمترین حامیان این قانون نام برده میشود.
در ایران سالانه حدود ۷۰۰ هزار نفر به «خدمت سربازی» فرا خوانده میشوند و در حال حاضر سه میلیون نفر هم از نظر قانون «سربازی اجباری» غایب محسوب میشوند که حاضر به حضور در این دوره اجباری نشدهاند.
در این ایام به ویژه در شمال کشور، نرخ تمام خدمات به شکل سرسامآوری افزایش یافته است. در اکثر ممالک دنیا صنعت گردشگری و سرمایه گذاری مهم شمرده شده و حتی در کشورهای همسایه ی ما درصد بالایی از درآمد کشور به این زمینه اختصاص داده شده است. در کنار آن مردم هر کشور می توانند از تسهیلات فراهم شده برای زمان فراغت و تفریحات خود استفاده نمایند.
این در حالیست که صنعت گردشگری عملا در کشور ما به فراموشی سپرده شده و برای تسهیلات عمومی مانند هتل ها،پارک ها،موزه ها و مناطق توریستی بهای پرداختی گزافی تعیین گردیده که عموم مردم موفق به استفاده از این تفریحات نمی شوند.
اقشار زیر خط فقر در جامعه ی ما برای پرداخت هزینه های زندگی شان آنقدر دغدغه دارند که جایی برای تفریح و زمان فراغت باقی نمی ماند. با این حال برای تعطیلات نوروزی که اگر هم موفق به مسافرت به شهرهای دیگر بشوند و شبی را در چادر سر کنند برای رفتن به پارک یا موزه و یا حتی استفاده از وسایل تفریحی با مبالغ بالایی مواجه می شوند که از پس پرداخت این هزینه ها برنمی آیند.
در ایام نوروز هر ساله موج عظیمی از مردم به علت تعطیلات سالانه برای استفاده از این تفریحات عمومی به شهرهای دیگر مسافرت می کنند که این امر موجب سو استفاده ی این مکانها برای کسب درآمد بیشتر می شود.
با وجود فشارهای اقتصادی و روند رو به رشد گستردگی فقر در کشور، توانایی مردم برای پرداخت هزینه های تفریحی بسیار پایین آمده و استفاده از این تسهیلات برای تمامی اقشار امکانپذیر نیست.
ناموفق بودن دولت در زمینه ی مهار قیمت ها و همینطور عملکرد نادرست در زمینه ی ساخت و سازهای عمومی و شهری که موجب راحتی و آسایش برای عموم مردم میگردد گوشه ای از علل وجود قیمت های سرسام آور برای تسهیلات و تفریحات عمومی است و آنچه مردم را هرروزه فقیرتر می کند سرازیری سرمایه به جیب رانت خواران و دزدان اقتصادی است.
«احمد وحیدی» وزیر کشور جمهوری اسلامی در گفت و گویی با صداوسیما درمورد حوادث ورزشگاه مشهد با بیان اینکه نیروی انتظامی وظیفه ذاتی خود را انجام داده گفت: «عدهای خارج از ضوابط اقدام به فروش جعلی بلیط کرده بودند. یک مورد گاز فلفل منتشر شده ولی هنوز مشخص نیست چه کسی زده.»
احمد وحیدی وزیر کشور طی سخنانی در گفت وگوی ویژه خبری درباره حواشی بازی ایران و لبنان در مشهد گفت: «به معاون وزیر کشور ماموریت دادیم تا با مسئولان ذیربط و کسانی که دستاندرکار بودند برای بررسی جزئیات و اتفاقاتی که رخ داده جلسه ای داشته باشد.»
وی با اشاره به گزارش ناجا درباره حواشی رخ داده، گفت: «براساس این گزارش ورزشگاه کاملا پر شده بود و تعدادی بیش از ظرفیت پیشبینی شده در بیرون ورزشگاه حضور داشتند و فرمانده انتظامی موظف بوده که از ورود افراد بیش از حد ظرفیت به ورزشگاه جلوگیری کند و نیروی انتظامی وظیفه ذاتی خودش را انجام داده است».
براساس گزارشها، در پایان مسابقه فوتبال بین دو تیم ایران و لبنان که روز سهشنبه، نهم فروردینماه در مشهد برگزار شد، یگان ویژه نیروی انتظامی با گاز فلفل به زنانی که بیرون ورزشگاه در حال اعتراض بودند حمله کرد.
فدراسیون فوتبال ایران پیش از این به فیفا تعهد داده بود که زنان طبق قوانین فدراسیون بینالمللی فوتبال از حق برابر با مردان برای تهیه بلیت و ورود به ورزشگاه برخوردار باشند.
جلوگیری از ورود زنان به استادیوم در ایران در حالی است که فدراسیون جهانی فوتبال بر حق ورود زنان به ورزشگاه به عنوان نیمی از جمعیت، تأکید کرده و بارها به فدراسیون فوتبال ایران هشدار داده است طبق تعهد دستاندرکاران فوتبال در ایران، اجازه ورود زنان به استادیوم برای تماشای همه مسابقات الزامی است.
در صورتیکه که فدراسیون فوتبال ایران همواره موضوع را به مقامات بالاتر احاله داده و مدعی است که نهادهای بالاتر باید مجوز لازم برای ورود زنان به ورزشگاه را صادر کند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی در اقدامی عجیب و سوال برانگیز، در یک برنامه ویژه کودکان جزییات اعدام را برای آنان به نمایش گذاشته است.
پخش اینگونه برنامه ها امنیت روانی کودکان را با خطر جدی مواجه می کند و ترویج آشکار خشونت است. کودکان ایرانی به جای آنکه با برنامه های مفرح و سازنده و تاثیر گذار آداب انسانیت و مهر و نوع دوستی را فرا بگیرند، در معرض خطرات روحی و روانی برنامه های تولیدی صدا و سیما قرار دارند.
در اکثر کشورهای دنیا تماشای اینگونه برنامه ها برای کودکان ممنوع است و هشدارهای لازم به والدین نسبت به گزینش برنامه های تلویزیونی مخصوص کودکان داده می شود و تخطی والدین از قوانین مخصوص کودکان با مجازات های سنگین روبرو می شود.
اعدام که به خودی خود در جوامع بین المللی مردود و غیر قابل قبول است و روزانه به کشورهایی که برای حذف آن از سیستم قضایی خود اقدام می کنند افزوده می شود در ایران سوژه ای برای ساخت محتوای فرهنگی خاص سنین پایین شده است.
روحیه ی لطیف و آسیب پذیر کودکان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و به مراقبت دقیقی نیازمند است. و نه تنها کودکان، بلکه امروزه در سطح جوامع بین المللی برای بزرگسالان نیز انتشار و پخش تصاویر دلخراش محکوم و بعضا ممنوع می باشد با این وجود شاهد این هستیم که تولید کنندگان برنامه های داخلی در رده سنی پایین اعدام را برای کودکان روایت میکند و با تولیدات خود به راحتی آثاری عمیق بر روح و روان این نسل های آینده میگذارند.
بچه ها با دیدن چنین تصاویری نگاهشان نسبت به زندگی و آینده به شکلی تغییر می کند که جبران چنین خسارتی عملا امکانپذیر نیست و اینکه چنین تولیداتی با چه هدفی برای سنین پایین تهیه می شود سوالی است که پاسخ آن را باید از زبان مسئولین فرهنگی کشور پرسید !
سرکوب هنرمندان و ایجاد خفقان در جمهوری اسلامی به بهانههای مختلف همچنان ادامه دارد.
بر اساس تصاویر منتشر شده در شبکههای اجتماعی، ماموران سرکوبگر اداره اماکن، به بهانه حضور نوازنده زن در یک گروه موسیقی، مانع اجرای این گروه شدند. به دنبال این ممانعت، یکی از اعضای این گروه موسیقی، با صدای بغضآلود آرزو کرد، روزی برسد که بتوانند بدون اینگونه مزاحمتها هنر خود را به نمایش بگذارند.
نخستین خاکریز جمهوری اسلامی برای سرکوب مردم ایران، زنان و حقوق آنها بود. حذف زنان از صحنه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور، هدفی بود که داغ آن بر دل زمامداران حکومت اسلامی ماند.
بغضی که در گلوی هنر ایران نشسته و رفتار ناروایی که بر هنر و تمدن این و مرز و بوم انجام گرفته تبعات بسیار زیادی داشته است. از مهاجرت سیل عظیمی از هنرمندان تا خانه نشینی برای آنانی که روزی در جامعه محبوب بودند و امروزه جوانانی که برای درخشیدن در عرصه های هنری ساعت ها تمرین می کنند و در آخر با برخوردهای سلیقه ای و قانون های نانوشته سرخورده و مغموم اجراهایشان لغو می شود.
هزینه ی گزافی که بدنه ی فرهنگی جامعه برای رسیدن یک هنرمند به سکوهای نمایش می پردازد به یکباره با یک ممنوعیت سوخت می شود و دودش هم به چشم همان مردمی می رود که فرهنگ و اصالتشان از آنها دزدیده شده است.
زن ستیزی و نابرابری در نظام جمهوری اسلامی امری غیر قابل انکار است و این مساله در زمینه های هنری به روشنی دیده می شود. تا آنجا که حضور زن در یک اجرای نوازندگی منجر به لغو کنسرت شده و ساعت ها تمرین و زحمت یک تیم هنری را به هدر می دهد.
با وجود این سانسورها و موازین غیر انسانی که هر روزه در بدنه ی حکومت به آن پرداخته می شود عده ای هم با ایجاد روابط و اتصال به خواستگاه های نظام می توانند از این موانع عبور کرده و چهره ی مبتذلی از آزادی را به تصویر بکشند. این پارادوکس، اندیشه ی هر انسانی را به خود مشغول می کند و نتیجه گیری در این خصوص گیج کننده است.
آسیب دیدگی زنان و دختران پس از حمله ماموران امنیتی با اسپری فلفل وگازاشک آور به آنان در جریان بازی فوتبال بین ایران و لبنان در مشهد.
دستور این حمله پیشتر توسط احمد علم الهدی امام جمعه مشهد و نماینده رهبر جمهوری اسلامی در خراسان رضوی صادر شده بود.
زنانی که امروز برای تماشای آخرین بازی مقدماتی ایران در راه جام جهانی ۲۰۲۲ میان ایران و لبنان به ورزشگاه امام رضای مشهد رفتند، نه تنها با در دست داشتن بلیت امکان ورود نیافتند، بلکه از آنها با اسپری فلفل پذیرایی شد.
جلوگیری از ورود زنان به استادیوم در ایران در حالی است که فدراسیون جهانی فوتبال بر حق ورود زنان به ورزشگاه به عنوان نیمی از جمعیت، تأکید کرده و بارها به فدراسیون فوتبال ایران هشدار داده است طبق تعهد دستاندرکاران فوتبال در ایران، اجازه ورود زنان به استادیوم برای تماشای همه مسابقات الزامی است.
ورود زنان به ورزشگاه برای تماشای بازی ایران و لبنان از روزهای قبل محل بحث و تردید بود اما حسن کامرانی فر، دبیرکل فدراسیون فوتبال، دو روز قبل درباره حضور زنان در ورزشگاه گفته بود:
«نظر فدراسیون فوتبال حضور بانوان در بازی است. با توجه به تاکیداتی که از سوی فیفا شده نظر ما بر حضور آقایان و بانوان در کنار هم به عنوان تماشاگران بازی ملی ایران و لبنان است».
با وجود چنین اظهارنظری، فدراسیون فوتبال ایران همواره موضوع را به مقامات بالاتر ارجاع داده است. سالهاست مبارزه مدنی و تشکیل کمپینهای مختلف برای احقاق حق ورود زنان به ورزشگاهها در جریان است اما این تلاشها در داخل ایران به نتیجهای نرسیده.
ممنوعیت ۴۳ ساله حضور زنان در ورزشگاهها، در نهایت منجر به آن شد که زنان ایرانی برای بهدست آوردن این حق مسلم از جامعه جهانی و فدراسیون فوتبال آسیا و جهان استمداد بطلبند. فیفا همه کشورها را مکلف کرده تا مردان و زنان با داشتن حق مساوی و برابر بدون تبعیض جنسیتی و محدودیت رقابتها را تماشا کنند و به تشویق تیمی که هوادار آن هستند بپردازند. جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.
استمداد زنان ایران از فدراسیون جهانی فوتبال باعث شد فیفا بارها در این خصوص نامه بزند و درخواست کند که شرایط برای حضور زنان و دختران کاملا آزاد و بدون محدودیت فراهم شود. از همین رو با وجود برخی مخالفتهای داخلی، قوانین بینالمللی و فشار فیفا و AFC در این خصوص باعث شد این موضوع به طور جدی در چند مقطع بررسی شود و شرایط ایجاد آن با توجه به موازین و عرف داخلی در دستور کار قرار بگیرد.
فشار فیفا در نهایت فدراسیون فوتبال ایران را وادار کرد تا برای محروم نشدن از رقابتهای جهانی با تمهیداتی نظیر راه دادن گروهی خاص از زنان به ورزشگاه آزادی برای رقابتهای مقدماتی جام جهانی، ورود گزینشی زنان را در دستور کار قرار دهد. تنها در بازی ایران مقابل کامبوج که در مهر ماه ۹۸ و پیش از شیوع پاندمی کووید-۱۹ برگزار شد، رویای چهار دههای به تحقق رسید و زنان بدون گزینش در ورزشگاهها حاضر شدند.
پیش از بازی امروز، در مسابقه فوتبال ۷ بهمن ۱۴۰۰ میان ایران و عراق در ورزشگاه آزادی، حضور زنان برای تماشای این رقابت چنان که از تصاویر منعکس شده دیده میشد، به شکل انتخابی و گزینشی صورت گرفت که اعتراض گسترده زنان را برانگیخت.
با ورود مسافران به سواحل شمالی کشور، مردم در کمال تعجب دیدند که برای قدم زدن کنار ساحل نیز باید پول بپردازند.ابراهیم رئیسی در اواسط بهمنماه سال گذشته سفر کوتاهی به استان گیلان داشت. وی در این سفر دستور داد که سازههای ساحلی که تا ۶۰ متری دریا بنا شدهاند، تخریب گردند. کارگزاران حکومتی این اقدام رئيسی یعنی آزادسازی سواحل را یک کار انقلابی قلمداد کردند و تبلیغات گستردهای را پیرامون آن به راه انداختند. در راستای همین اقدام، برخی از سازههای اماکن دولتی نیز تخریب شد.
تلویزیون حکومتی با تبلیغات بسیار سعی کرد این اقدام رئیسی را حرکتی در راستای بهرهمندی بیشتر مردم از سواحل دریا نشان دهد. خود رئیسی نیز در ژستی عوامفریبانه اعلام کرد که سواحل باید به طور کامل در دسترس مردم باشد و بتوانند از آن استفاده نمایند. اما هنوز دو ماه از این اقدام نگذشته که معلوم شد طرح آزادسازی سواحل ترفندی دیگر از جانب دولت رئیسی برای چپاول بیشتر مردم بوده است.
با نگاهی به قبضهای صادر شده برای استفاده از ساحل، مشاهده میشود که این قبضها علاوه بر چاپیدن مردم، دستور کتبی سرکوب هم میباشد. در قبض صادره ۷ مورد ذکر شده تا کسانی که به ساحل قدم میگذارند، آنها را رعایت کنند.
هنوز زمان زیادی از موضوع آزادسازی سواحل توسط رئیسی نگذشته است که معلوم شد این کار او حقهای دیگر برای چپاول مردم بوده است.
اولین و مهمترین نکتهای که در قبض صادره آمده است، رعایت حجاب، شئونات اسلامی و احترام به حقوق دیگران است. یعنی در همین یک ماده، سه موضوع سرکوبگرانه را قرار دادهاند تا با هر بهانهای بتوانند مزاحم مردم شده و مانع تفریحات آنان شوند.
مشکلاتی که امروز از حیث حکمرانی در جامعه ایران وجود دارد، به حیطههایی مربوط است که ولیفقیه با فرا قانونی بودن، پاسخگو نبودن و فقدان نظارت به کنترل خود در آورده است و همچنین در حوزه روش حکمرانی نیز تحولی رخ نداده است و وعدهها در حال تبخیرند.
به دنبال انتشار ویدیوی اجرای حرکات ورزشی جامپینگ فیتنس، توسط زنان در کنار ساحل ماهشهر، دو تن از مربیان حاضر در این ویدیو از مربیگری تعلیق شدند.
طبق دستور مدیر کل ورزش و جوانان استان خوزستان کارت مربیگری آسیه دنیاری و آمنه کعبی تا اطلاع ثانوی تعلیق شده است.
همچنین براساس نامه دیگری که در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، رئیس اداره ورزش و جوانان ماهشهر دستور داده است که هیچ ورزشکاری به صورت تیمی یا انفرادی، بدون هماهنگی با هیات ورزشهای همگانی، اجازه تولید و انتشار کلیپ ورزشی در فضای مجازی را ندارد.
به راستی چرا امروزه با اینکه در تمام ممالک اسلامی ورزش و موسیقی لازمه ی سلامت جامعه می باشد و نه تنها ممنوعیت در خصوص آن وجود ندارد بلکه برای پرورش روحیه ی شاد زیستی از این مهم بهره می برند هنوز حکومت در ایران با این مساله به شدت برخورد می کند؟
رقص، شادی و پایکوبی ممنوع ! این همان حکمی ست که از ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی به گونه های مختلف به اجرا گذاشته شده است اما از آنجا که هر ملتی نسبت به فرهنگ و اصالت خود واکنش رفتاری نشان می دهد از همان ابتدای حکومت اسلامی به نحوه های مختلف با آن مبارزه شده است.
مردم به بهانه های مختلف گرداگرد هم شادی می کنند و حتی با استفاده از ابزار ورزش به رقص می پردازندو این همان چیزی ست که حکومت آن را بر نمی تابد.
گرچه آن چیزی که در این ویدیو مشاهده می کنیم حرکات ورزشی همراه با موسیقی و تدوین آن در یک ویدیو می باشد منجر به تعلیق و مجازات افرادی می شود که عملا هیچ جرمی انجام نداده اند.
با وجود این فشارها و محدودیت هایی که حکومت بر مردم وارد آورده به هر بهانه ای و با هر ترفندی در پارک ها، مهمانی ها و حتی در سکانسی از یک فیلم این تابو شکسته می شود و قبح این موضوع هر روز کمرنگتر می شود.
برنامه های استعدادیابی در کشورهای مختلف با شکل و شمایلی شبیه به هم اجرا می شود و ماحصل آن افرادی گمنام هستند که با توجه به استعدادها و توانایی هایشان وارد عرصه ی هنر می شوند.
در سالهای اخیر رسانه های داخل کشور ما نیز برنامه هایی در این خصوص تولید کرده و استعدادهایی از سرتاسر کشور به این برنامه ها مراجعه کرده اند. اما با وجود محیط بسته ی داخلی مسلما راه برای شکوفایی این استعدادها آنگونه که در کشورهای دیگر وجود دارد باز نیست.
در ویدیوی منتشر شده، شاهد رفتاری غیر حرفه ای از داور برنامه با یکی از شرکت کننده ها هستیم که برای راهنمایی شرکت کننده از عباراتی استفاده می کند که واکنش جامعه را دربرداشته است.
آنچه حساسیت بیننده گان این برنامه را برانگیخته عبارتی ست که با وقاحت تمام از زبان داور برنامه بیان می شود. داور ضمن اشاره به اینکه شما باید در خصوص ورود به عرصه ی هنر از دانش های پایه برخوردار باشی به لهجه ی شرکت کننده اشاره می کند و برای موفق عمل کردن شرکت کننده یکی از شروط را فراموش کردن لهجه ی او می داند!
زبانها و گویش های فراوانی در کشور ما ایران وجود دارد که موسیقی های گوناگونی را در بر میگیرد. این تنوع گویش، کشور ما را از بسیاری کشورها متمایز می کند و افراد با پرداختن به موسیقی نواحی خود می توانند در عرصه ی هنر به خوبی بدرخشند و چنانچه کسی خود را صاحب نظر در این حیطه می داند، به کار بردن چنین عباراتی برای فرد شرکت کننده نه تنها درست نیست بلکه کاملا غیر حرفه ای و اخلاقی است.
با وجود ارتباطات و پارتی بازیهایی که در چنین اموری بسیار مرسوم است استعدادهای درخشان داخل کشور شانس زیادی برای ورود به دنیای هنر ندارند اما بر هیچکس پوشیده نیست که ایران دارای مردمانی هنر دوست و سرمایه ای بزرگ از ریشه های تاریخی در زمینه ی هنر می باشد.
مراد طاهباز زندانی دو تابعیتی و یکی از متهمان پرونده فعالان محیط زیست، با گذشت نه روز کماکان در اعتصاب غذا بسر میبرد.
خانواده آقای طاهباز پیشتر از انتقال وی به مکانی نامعلوم و اعتصاب غذای او خبر داده بودند. آنان گفته بودند که قرار بود این شهروند به همراه نازنین زاغری رتکلیف و انوشه آشوری آزاد شود، امری که تاکنون محقق نشده است.
پیشتر لیز تراس وزیر خارجه بریتانیا با انتشار مطلبی از اعزام آقای طاهباز در روز چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ به مرخصی خبر داده و گفته بود: به تلاشهای خود جهت خروج آقای طاهباز از ایران ادامه خواهد داد.
مراد طاهباز، فعال محیط زیستی ایرانی-آمریکایی و دارای تابعیت بریتانیا است. وی به دلیل ابتلا به سرطان پانکراس و سرطان روده، پیش از بازداشت تحت درمان بوده است. آقای طاهباز پیشتر عضو هیأت مدیره موسسه حیات وحش میراث پارسیان بود. او در سال ۱۳۹۲ با موافقت معصومه ابتکار، رئیس وقت سازمان محیط زیست به عنوان یکی از شرکای پروژه حفاظت از یوز معرفی شد.
روشی که جمهوری اسلامی در خصوص زندانیان دوتابعیتی با کشورهای غربی اتخاذ کرده یک معامله ی کثیف و عملا گروگانگیری محسوب می شود. زندگی افرادی که به هر دلیلی کاری یا شخصی از کشورهای غربی به ایران مسافرت می کنند بعضا درگیر این بازی سیاسی می شود که با اتهام جاسوسی دستگیر و زندانی می شوند و فقط در مقابل تحقق مطالبات جمهوری اسلامی این افراد امکان آزادی را خواهند داشت.
اغلب این افراد بعد از آزادی به شرایط بد زندان و شکنجه های روحی و روانی اذعان داشتندو کشورهای خود را بابت اقدام دیر هنگام برای آزادی شان مقصر می دانند. هنوز هستند افرادی که در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی با شرایط بسیار بدی نگهداری می شوند و تا سرمقصد تحقق خواسته های نظام دیکتاتور مجبور به تحمل این شرایط خواهند بود.
نهادهای ناظر بر وضعیت حقوق بشر ایران میگویند حکومت ایران از دوتابعیتیها برای تسویه حسابهای سیاسیاش استفاده میکند.
بسیاری از زندانیان دو تابعیتی در ایران با با اتهامهای سیاسی و امنیتی سنگین از جمله “جاسوسی” و “همکاری با دولت متخاصم” متخاصم مواجه شدهاند.