«بحران معیشت» سراسر کشور را فرا گرفته است
در روزهای اخیر انتشار اخبار و تصاویر تلخ و تکاندهنده از چهار گوشه ایران، سرعت زیادی گرفته؛ اما به نظر میرسد افکار عمومی در شوک این ضربههای پیاپی به نوعی بیحسی مطلق دچار شده و دیگر هیچ خبری جامعه را برانگیخته نمیکند. کمتر از یک دهه پیش، خودسوزی یک دستفروش منجر به آغاز انقلاب در تونس و چند کشور عرب دیگر شد. اما ۲ خودسوزی مظلومانه در یک روز هم نتوانست جامعه کرونازده و خسته و گرسنه ایران را تکان بدهد.
چهارشنبه گذشته، یک کارگر ۴۵ ساله در مقابل سندیکای کارگری کرمانشاه دست به خودسوزی زد و پس از انتقال به بیمارستان، به دلیل سوختگی ۱۰۰ درصدی جان خود را از دست داد. همان روز اما چندین کیلومتر آنسوتر در بندرعباس، زنی ۳۵ ساله از سر استیصال و در اعتراض به تخریب چهاردیواری کوچکش توسط ماموران شهرداری، خودش را آتش زد.
فیلم هر دو اتفاق به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شد و همه هم پیکر سوخته آن کارگر را دیدند و هم ضجههای دلخراش دختربچهای که در برابر تخریب سرپناهشان توسط ماموران شهرداری، خدا را صدا میزد. اما در این آخرهفته سیاه، فیلم دیگری نیز منتشر شد که احتمالاً آن را هم همه دیدهایم: مردم محروم محلهای در آبادان، به خاطر گرانی گوشت و مرغ مجبور به خریدن استخوان به قیمت ۱۵ هزار تومان شدهاند. دور وانتی چرک و غیربهداشتی جمع شدهاند و استخوان برهنه میخرند؛ لخت، نه لخم. استخوان لخت!
میدانیم که این شرایط فقط خاص یک محله یا یک شهر نیست و «بحران معیشت» سراسر کشور را فرا گرفته. دیگر صحبت از امنیت غذایی و حق دسترسی به غذا و رژیم غذایی مناسب نیست؛ مردم گرسنهاند و سوتغذیه بیداد میکند. در چنین شرایطی، افزایش آمار خودکشی کارگران و خودسوزی مادران سرپرست خانوار قابل فهم میشود. خودکشی کودکان قابل درک میشود. خطر کردن و بیرونزدن مردم از خانه در زمانه کشتار کرونا تازه معنا پیدا میکند. بله، گرسنگی تا مغز استخوان را میسوزاند و ظاهراً این درد مادر تمام دردهاست.