طی دو هفتهی گذشته، صدایِ «مکتوب»، کوتاه و مستقیمِ راویانی در شبکههای مجازی (خاصه توییتر) بهمیان آمده است که ذیل افشاگری تجربههایی ظاهراً شخصیْ اما در کلیت امر (تماماً سیاسی) از تجاوز و تعرض های جنسی وارد آمده علیه خود، طی سالیان گذشته گفتند.
تکثر و ازدیادِ نفسگیرِ روایتهای مطرحشده، نامهای بیشماری را به میان آورده است. از نقاش و مجموعهدار اعظمی که کمتر از «استاد» مورد خطاب قرار نمیگرفت تا ردیفی از اسامی موزیسینها، شاعران، بازیگران، اینفلوئنسرها و مورد مشخصِ اخیراً مطرح شده، فارغالتحصیل باستان شناسی که با بیشترین حجم از روایات متحد تجاوز همراه بود.
نوع مواجههی مخاطبان و دیگر کاربران شبکههای اجتماعی با روایاتی از تجاوز یا اعمال آزارهای جنسی از سوی «سلبریتیها»، متکی بر حیرت/انکار اولیه و یا ایجاد فضایی باز جهت شنیدن و تزریق اعتماد بهنفس به فرد قربانی بوده است.
در حقیقت، بخش اعظم مخاطبان این روایات، با مخدوش شدن تصویر آن فیگورِ هنرمندِ متجاوز در ذهن، از سویی با احساس انزجار درونی در نسبت خود با آثار موسیقایی/بصری فرد متجاوز قرار گرفته است و از سمتی دیگر، موشکافانه و با حساسیت بیشتری با تک به تک کلمات نوشتاری فرد افشاکننده برخورد میکند. گویی که آن تجاوز، تعدی به برساختههای ذهنی او نیز بوده است.
حال، پرسشی که به میان میآید این است که آیا کلیت «سرمایهی اجتماعیِ» سلبریتیها، بهمثابه پیادهنظامهاییاند که تشویق و حمایت از فرد مورد نظر را با ادراکی کورکورانه پیش میبرند و یا نه! ساحت پولادین فرد مشهورِ آزارگر را ورای کارنامهی فعالیتی وی میپذیرند؟
پاسخ به این پرسش، بدون درج «گزارهی زمانی» و اهمیت پذیرا بودن اذهان عمومی در دریافت حقیقت موجود در عملکرد متجاوزان مشهور، میسر نمیشود. امری که بهسادگی هم محقق نشده است.