تولیدمثل و بقای نسل مهمترین اصل طبیعت است. بدون بارداری و زایمان نسل بشر ظرف مدت کوتاهی از روی کره زمین حذف خواهد شد. در حالیکه تقریبا تمام بار تولیدمثل و بقای نسل بر دوش زنان است این ویژگی نه تنها هیچ امتیازی برای زنان نداشته که به بزرگترین دشمن و مهمترین عامل انفعال زنان در طول تاریخ و عقب نگه داشته شدن آنها در جوامع تبدیل شده است.
مردان و دولتها وظیفه دارند در ازای نقش مهمی که زنان در بقای جوامع بشری بازی میکنند شرایط را برای آنها طوری فراهم کنند که تولیدمثل و مادری مانع از پرورش سایر استعداد ها و ابعاد انسانی زندگی زنان نشود. دولتها باید با حمایت از مادران شاغل، برخورد با تبعیض جنسیتی در مشاغل، و فراهم نمودن مهدکودک های ارزان قیمت و با کیفیت، و مردان باید با بر عهده گرفتن بخشی از بچه داری و خانه داری و مرخصی زایمان، زنان را در این امر یاری کنند.
ولی در عوض در جوامع مردسالاری مانند ایران قضیه کاملا برعکس شده و اجبار جای حمایت را گرفته است. نه تنها هیچ حمایتی از زنان برای پرورش سایر ابعاد وجودشان نمیشود بلکه تا میتوانند مسیر هر چیزی غیر از ازدواج و زایمان و بچه داری را بر زنان مسدود میکنند تا تنها گزینه پیش روی زنان تولیدمثل و بچه داری باشد.
هیچ حمایتی از پرورش استعدادهای دختران نمیشود، در عوض آنها را برای مادری و خانه داری آماده میکنند و علنا در مدارس به دختران گفته میشود که رسالت و وظیفه اصلی شما زاییدن و مادری ست و قید جاه طلبی و آرزوهای بزرگ را بزنید، اینها مخصوص مردان است.
دولت سعی میکند موانع اشتغال زنان را بیشتر و بیشتر کند: اولویتهای استخدام مردان هر روز بیشتر میشود، هیچ برخوردی با آزارهای جنسی در محل کار صورت نمی گیرد، بسیاری از زنان شاغل در بخش خصوصی پس از زایمان بیکار میشوند، کارفرماها به دلیل احتمال گرفتن مرخصی زایمان و خستگی و عدم تمرکز زنان در اثر وظیفه توامان خانه داری و بچه داری تمایلی به گرفتن نیروی زن یا ارتقای شغلی و سپردن مشاغل حساس و کلیدی به زنان ندارند.
بسیاری از زنان به دلیل تنوع بسیار کم شغلی زنان و فرصتهای نابرابر از داشتن شغلی در راستای علایق و استعدادهایشان محرومند. اساتید یا همکاران مرد علنا سکسیسم را با وقاحت در صورت زنان فریاد میزنند و به آنها میگویند اصلا چرا آمده اید این رشته و جای مردان را گرفته اید؟ آخرش که باید غذا بپزید و پوشک بچه عوض کنید، شما را چه به این کارهای مردانه؟
از آن طرف هم مردان نه تنها هیچ سهمی از بچه داری و خانه داری بر عهده نمیگیرند که اگر درآمدشان کفاف زندگی را دهد علنا از همسرشان میخواهند ( یا شرایط را عمدا طوری فراهم میکنند) تا شغلش را ترک کند تا حامله شود یا بیشتر به بچه ها برسد. برخی مردان حتی اجازه اشتغال به زنان نمیدهند. بسیاری از زنان که همزمان از عهده خانه و بچه و کار بیرون از خانه بر نمی آیند درنهایت تسلیم شده و به خیل عظیم زنان خانه نشین می پیوندند.
دولت با ممنوع کردن وازکتومی، توبکتومی و سقط جنین و محدود کردن شرایط دسترسی به لوازم پیشگیری از بارداری مطمئن نظیر IUD و ندادن آموزشهای رایگان پیشگیری در مناطق محروم زنان را وادار به زادولد میکند.
تا وقتی این شیوه های جبری برای راندن زنان به کنج خانه ها به منظور تولید مثل و مادری جواب میدهد مردان و دولتها دست از آن نخواهند کشید. در واقع در طول هزاره ها تاریخ مردسالاری این شیوه های جبری به خوبی کار کرده اند زنان را عملا از سطح جامعه حذف کرده تا حتی بدتر از یک حیوان ماده فقط به تولیدمثل و بچه داری بپردازند.
ما زنان حداقل اگر خواستار امتیاز بابت زحمت و رنجی که برای بقای نسل می کشیم نیستیم باید از مردان و دولت بخواهیم توانایی مادری ما را دستمایه تبعیض و سرکوب بیشتر قرار ندهند و شرایط را طوری فراهم کنند که زنان مادری را با عشق انتخاب کنند و از سایر استعدادها و ابعاد زندگی انسانی باز نمانند نه از روی ناچاری سهمشان از زندگی و انسان بودن فقط زاییدن و بچه داری باشد. حتی حیوان ماده هم در طبیعت آزاد و مستقل است و برای خودش شکار میکند.