فرهنگ ایرانی از رویا تا واقعیت!
بعد از قرعه کشی جام جهانی فوتبال ۲۰۱۴ و هم گروه شدن تیم های ایران با آرژانتین نیجریه و بوسنی در یک گروه، عده ای از ایرانیان به صفحه فیبسبوک لیونل مسی بازیکن تیم ملی آرژانتین رفته و به او فحش و ناسزا دادند و برای او رجز خواندند. در این بین عده ای هم از این کار متاسف شده بنای عذرخواهی گذاشتند. مرضیه رسولی روزنامه نگار در صفحه فیسبوک خود می گوید “همه جای دنیا طرفداران متعصب فوتبال همینطوری هستند.” اما آیا در ایران این رفتار فقط از طرفداران دوآتیشه فوتبال سر می زند؟ یا فحاشی و توهین و ناسزا جزئی از فرهنگ بخش بزرگی از جامعه ایرانی است؟ واقعیت فرهنگ ایرانی چیست؟
فرهنگ غالب یک جامعه معمولا خیلی عیان و آشکار نیست. چون نمایندگان فرهنگی یک ملت که آداب و رسوم و رفتار آن ملت را نمایان می کنند توسط فرهیختگان آن جامعه معرفی و شناخته می شوند که نویسندگان، هنرمندان، محققین و دانشمندان و … جزئی از آن بشمار می آیند که عموما انسانهایی روشن فکر آگاه و محترمی می باشند. اما آنچه هویت یک ملت است در لایه های زیرین جامعه نهفته است.
این روزها تکنولوژی پرده از واقعیت برداشته است. و به مدد اینترنت و فضای مجازی یک شکاف فرهنگی و دره عمیقی را نمایان کرده است وآن فرهنگ فحاشی و چاله میدانی و لمپنیسم ایرانی است. بجز هجوم گسترده برخی کاربران ایرانی فیسبوک به صفحه لیونل مسی و فرناندا لیما مجری برنامه قرعه کشی جام جهانی، تا کنون چندین بار حملات فیسبوکی گسترده از این دست توسط کاربران ایرانی گزارش شده است. حمله به صفحه ملک عبدالله پادشاه عربستان در واکنش به ماجرای خلیج فارس، حمله به صفحه فیلا فدارسیون جهانی کشتی پس از شکست سعید عبدولی کشتی گیر ایرانی با استیو گینو فرانسوی در المپیک لندن، حمله به صفحه ناسا، حمله به صفحه لوران فابیوس وزیر امورخارجه فرانسه و … برخی از این رفتار اجتماعی بوده اند.
اما ماجرا تنها به حملات فیسبوکی ختم نمی شود. بلکه کافی است نگاهی به دنیای واقعی بیاندازیم. در روزهای آغازین محرم، بر روی شیشه یا بدنه بعضی ماشینها جملههایی مذهبی یا ذکرهایی متناسب با حادثه عاشورا دیده می شود.که البته این خلاف قانون است. اما به تازگی نوعی دیگری از ماشیننویسیها در محرم رواج پیدا کرده که در نوع خود حیرتانگیز است. نوشتن فحشهای رکیک خطاب به یزید و شمر نیز به بخشی از فرهنگ ماشیننویسی در دهه محرم تبدیل شده است. گاه در پشت شیشه برخی از خودروها عبارتهایی نوشته شده که در حالت عادی برزبان آوردن یا نوشتن آنها در اماکن عمومی باعث شرمساری است.
از طرف دیگر نگاهی به آمار نزاع های خیابانی گوشه دیگری از ماجرا را نمایان می کند. طبق گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور، تنها در سال ۱۳۹۱ بیش از ۶۱۷ هزار نفر به دنبال وقوع نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کردهاند؛ و براساس گزارش مرکز آمار ایران سالانه به طور میانگین ۷۰ هزار پرونده نزاع و ضرب وجرح در حوزه استحفاظی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران ثبت میشود؛ و این بجز هزاران نزاع پنهان خانگی است که صحبتی از آن بمیان نمی آید و در مسائل و مشکلات یا شرم و حیا خانواده ها پنهان می ماند.
اگر بخواهیم واقع بین باشیم تنها در نزاع های خیابانی و خانگی فحاشی و ناسزا گویی رواج ندارد. بلکه بسیاری از ایرانیان و حتی ایرانیان تحصیل کرده در شوخی ها، متلک گوییها و حتی در ابراز محبت خود هم از فحش و ناسزا با شوخی و خنده استفاده می کنند. واقعیت این است فحاشی در رگ و پی بخش بزرگی از طبقات اجتماعی ایرانی نفوذ کرده و جزئی از فرهنگ او شده است. و در این سالها به دلایل متفاوت این فرهنگ زشت، تقویت شده و گسترش بسیاری پیدا کرده است.
از منظر دیگر نگاهی به رفتار و سخنرانی های مقامات رسمی و غیر رسمی ، نمایندگان مجلس، امامان جمعه و …. نشان می دهد که فحش و ناسزا بخشی از دیالوگ ارتباطی راس حکومت بوده که آن را به کرات تکرار کرده و در دوران حکومت جمهوری اسلامی از پیدایش تا امروز به وفور از آن استفاده شده است.و باز نشر پیدا کرده است.