پیروان آیین یارسان در اسارت تبعیض های چند گانه!
آیین یارسان در قرن چهارم هجری شکل گرفته که آمیزه ایست از ادیان ایران باستان مانند زروانی، زرتشتی و میتراییسم. اما در طی زمان و تحت سلطه حکومتهای شیعه بر اثر فشارها و تضییقات پیروان این آیین بە ناچار برخی از اعتقادات تشیع را نیز پذیرفته اند، با این حال هیچکدام از مناسک و مراسم اسلامی را بجای نمیاورند و به اصول و فروع دین اسلام اعتقاد ندارند.
جمعیت پیروان یارسان را حدود ۴ میلیون نفر تخمین میزنند که حدود دو و نیم میلیون آن در ایران و بقیه در کشورهای عراق، سوریه، ترکیه و لبنان، ساکن هستند. اکثریت پیروان آیین یارسان در استان کرمانشاه و در شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب، اسلام آباد، گیلانغرب، ازگله، کرند و صحنه زندگی میکنند و بقیه نیز در استانهای همدان، آذزبایجان شرقی، زنجان، خراسان، لرستان و قزوین ساکن هستند.
در اوایل انقلاب رژیم غیر از سرکوب دگراندیشان در صدد به اسلام درآوردن پیروان آیین های غیر رسمی مانند بهایی و یارسان بود و با اقداماتی گسترده و تبلیغ، تهدید و ارعاب تلاش میکرد تا از برگزاری مراسم آیین یارسان جلوگیری کند و آنان را به شرکت در نماز جماعت در مساجد و مراسم عزاداری محرم وادار کند، اما بدیهی است هرگاه هویت و فرهنگ یک قوم یا آیین مورد سرکوب و تبعیض قرار گیرد مقاومت برای حفظ عقیده و هویت آن بیشتر میشود، از این رو پیروان آیین یارسان به مقاومت در مقابل این زورگویی ها و فشارها برخاستند و حاکمیت در تحمیل باورهای تشیع به مردم یارسان با شکست مواجه شد.
از دیگر باورهای مردم یارسان که رژیم آنرا برنمی تابد، نواختن تنبور و خواندن آواز دسته جمعی در خانه هاست که در این مراسم از خرد و کلان و زن و مرد در کنار یکدیکر تنبور مینوازند و هماهنگ آواز آیینِی شان را میخوانند،و رژیم باتمام تلاشهایش نتوانستە است مانع از برگزاری این مراسم شود.
مردم یارسان انواع مشکلات و رنجها را تجربه کرده اند، در آغاز انقلاب عده ای از مردم یارسان که از فشارها و تضییقات رژیم به ستوه آمده بودند، به کشور عراق پناهنده شده و در اردوگاه رمادیه اسکان داده شدند. برخی از آنان توسط سازمان ملل به کشورهای اروپایی و کانادا اعزام شدند، عده ای نیز به ایران بازگشتند که هنوز فاقد کارت ملی هستند و عده ای نیز پس ۳۸ سال هنوز در اردوگاه بسر میبرند و فاقد امکانات بهداشتی و آموزشی هستند، سرنوشت ساکنین این اردوگاه در این ۳۸ سال یکی از فاجعه بارترین سرنوشتهای بخشی از مردم فقیر و محروم کشورمان است.
در زمان جنگ پس از استان خوزستان بیشترین میزان ویرانی و آوارگی را مردم این منطقه تحمل کردند. شهر باستانی قصرشیرین در اثر جنگ به ویرانه ای تبدیل شد و شهرهای سرپل ذهاب و کرند و تمامی روستاها اطراف نیمه ویران و خالی از سکنه شدند و عده ای از مردم غیر نطامی و کشاورز نیز به اسارت ارتش عراق در آمدند و سالها در اسارت بودند و عده دیگری نیز در اسارت درگذشتند .
در آغاز انقلاب شهرهای سرپل ذهاب و کرند پایگاه نیروهای چپگرا بویژه “فداییان خلق” بود. ستاد سازمان فدایی در شهر کرند مستقر بود و اغلب جوانان ،هوادار این سازمان بودند و مردم شهر و روستا برای حل مشکلات خود به ستاد سازمان مراجعه می کردند. در انتخابات مجلس خبرگان که در سال ۵۸ برگزار شد و سازمانهای سیاسی هم میتوانستند کاندیدا معرفی کنند، کاندیدای های سازمان فدایی درشهرهای کرند و سرپل ذهاب تمام آرا مردم این دو شهر را کسب کرد. این نتایج برای حاکمیت خوشایند نبود و بر تبعیض خود بر مردم محروم یارسان افزود.
دستگیری و زندانی کردن پیروان یارسان بدلایل واهی از دیگر اقدامات کینه توزانه حاکمیت نسبت به پیروان یارسان است، در سال ۹۴ بعلت اهانتی که در زندان همدان نسبت به زندانیان یارسان شد، دو نفر از یارسانیان در واکنش بە آن خود را در برابر فرمانداری همدان به آتش کشیدند. نیکمرد طاهری بر اثر آتش سوزی جان سپرد و حسین رضوی نیز دچار سوختگی ۶۰ درصد شد. تمام دردها و رنجهایی مانند جنگ، آوارگی، بیکاری، محرومیت و تبعیض را مردم یارسان در این سالها تحمل کرده اند. حاکمیت نه تنها درصدد جبران این مشکلات و رفع آنها برنیامده و تبعیضات قومی و مذهبی و بیکاری و مشکلات اقتصادی همچنان بە قوت گذشتە ادامه دارد .