تجزیهی ایران، خیانت یا حق تعیین سرنوشت
در ایران تحت سلطه آخوندها و آقازادههای زالو صفتشان، کارگران و توده های محروم و زحمتکش از استثمار بیرحمانه و شرایط نا هنجارستم اقتصادی به شدت رنج می برند. در حالی که سردمداران رژیم ثروت های افسانه ای اندوخته و در غارت و چپاول هستی ملت هستند. در کنار مسائل اقتصادی بحث تبعیض علیه ملیتها و اقلیت ها در ایران به معنای مدرناش با پدیدار شدن سیستم ملت- دولت همزمانی میکند. ملت- دولت (nation-state) مفهومی است که به شکل خاصی از دولت (حکومت) اشاره دارد، شکلی که در حقوق و روابط بینالملل مشروعیت خود را از اِعمال حق حاکمیت ملی در یک قلمرو ارضی مشخص کسب میکند. یکی از ویژگیهای اساسی سیستم حکومتی ملت-دولت ضرورت بر داشتن یک قومیت مشخص در ساختار سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است که این ویژگی به خودی خود مکانیزم تولید و بازتولید تبعیض علیه دیگر اقوام در آن مرزهای جغرافیایی مشخص است.
انقلاب 1979، که منجربه قدرت گرفتن نظام سیاسی مستبدی چون جمهوری اسلامی ایران شد، در اصل تاریخ شروع دوران هاری تبعیض و اعدام علیه قومیتهای موجود و به ویژه اقلیتهای دینی-مذهبی است. در زمینه ستم گری بر اقلیت های مذهبی و پایمال ساختن حقوق ملت های غیرفارس، عملکرد رژیم بس بیرحمانه و ضد انسانی است . سی و هشت سال تمام است رژیم، مذهب شیعه اثنا عشری را مذهب رسمی کشور اعلام کرده و اقلیت های مذهبی و در درجه اول میلیون ها سنی مذهب ساکن کشور اعم از کردها و ترکمنها و … را در معرض بدترین اجحافات و تعدی ها قرار داده است. اینک برای عینی سازی استدلال مذکور میزان توسعهی چند شهر بسیار محروم ولی ثروتمند از نظر منابع طبیعی و انسانی مانند اهواز، مناطق کرد نشین، آذربایجان و سیستان و بلوچستان را با کشورهایی که از منظر مساحت جغرافیایی کوچک ولی از نظر اقتصادی و رفاه اجتماعی دارای سطح بالایی هستند مقایسه خواهیم کرد.
اهواز شهری با فقر مطلق کنار شاه لولههای نفت است. اهواز شهریست که به خوبی طعم تبعیض و تحقیر و فاشیسم را همواره چشیده است ونه آب و نه هوا و نه حقی دارد. دلیل وضعیت ناراحت کنندهی اهواز سیاست های آگاهانه، مغرضانه، تبعیض آمیز و در عین حال فاشیستی جمهوری اسلامی علیه اقلیت های مذهبی و قومیتی است. جمهوری اسلامی سی و هشت سال است به شکلهای گوناگون عامدانه مانع توسعهی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مناطقی میشود که اقلیتهای قومیتی و مذهبی مانند اعراب، کردها و ترکها در آن زندگی میکنند. سیاستهای غیرعقلانی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در زمینهی محیط زیست که مستقیما در راستای منافع مالی مافیای سپاه است منجربه بحران آب در اهواز و کل ایران شده است. جمهوری اسلامی آگاهانه در این مناطق هیچگونه سرمایهگذاری اعم از اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نمیکند.عمق فاجعه به حدی است که مردم سنی و عرب اهواز مدتهاست آب آشامیدنی ندارند و میزان آلودگی هوا همیشه بالاتر از خط قرمز است. این یعنی محکوم کردن اهوازی ها به مرگ تدریجی به کارگردانی جمهوری اسلامی. برای فهم بیشتر موضوع نگاهی مقایسه ای را پیش خواهیم گرفت. برای مثال در حالی که مساحت کشور ثروتمند قطر 11.571 کیلومتر مربع و تولید ناخالص داخلیاش 152 بیلیون دلاراست، استان خوزستان دارای 64.057 کیلومتر مربع است و اهالی این استان در فقر اقتصادی و امکاناتی بسیار وحشتناکی تلاش بر زنده ماندن دارند. هر دو مساحت جغرافیایی دارای منابع زیرزمینی بسیار ارزشمندی همچون نفت هستند ولیکن این سرمایهِ طبیعی دراستان خوزستان توسط دولت مرکزی چپاول میشود، این در حالی است که دولت قطر آن را خرج توسعه و رفاه ملتاش میکند. برای درک بهتر مسئله تولید ناخالص داخلی قطر مابین سالهای 2008 – 2017 را در چهارچوب نمودار نشان میدهیم.
اهوازی ها که تاوان عرب و سنی بودنشان را میدهند در دوران جمهوری اسلامی به ندرت توانستهاند اتحادی در مقابل ظلم جمهوری اسلامی نشان دهند. دلیل این موضوع نزاع و نفرتی است که دستگاههای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به شکلی بیرحمانهای مابین ملیتها و اقلیتها با هدف مانع شدن از هر گونه اتحاد احتمالی علیه خود ایجاد میکند. اختلاف بین ترک و کرد، شیعه و سنی، ترک و فارس از جمله اختلافاتی است که جمهوری اسلامی به جان ملیتها و اقلیت ها انداخته. وقتی میزان توسعهی کشوری کوچک مثل قطر را با خوزستان ایران مقایسه میکنیم عمق فاجعه بیشتر از پیش به چشم میخورد.
استان سیستان و بلوچستان سنی نشین بر روی کمربند فلزی و معدنی جهان قرار گرفته و با داشتن ذخایر مس، کرومیت، منگنز، سرب و روی، قلع، تنگستن، طلا و کانسارهای غیر فلزی، دارای ظرفیت های کم نظیری در بخش معدن است. این استان که اهالی آن در وضعیت بغرنجی زندگی میکنند هم قربانی ایدئولوژی فاشیسم اسلامی شدهاند. این استان 180 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و دارای پنانسیل ارزشمند جغرافیایی و انسانی است. ولیکن شرایط موجود چیز دیگری است. سال 1397 برای سیستان و بلوچستان بدل به سال فقر و قحطی شده است و آمارها از فقر 75 درصدی مردم این استان حکایت دارد. وضعیت محیط زیستی در این استان و در نتیجهی سیاست های غلط و مغرضانهی حکومت مرکزی بسیار بد است به طوری که آمارهای دانشگاه علوم پزشکی زاهدان علت 76 درصد از مرگ ها در این استان را بیماریهای غیر واگیردار مثل بیماری قلبی گزارش کرده است که خود این نشان دهندهی وضعیت اسفناک آب و هوایی در این استان است. سیستان و بلوچستان را میتوان با کشور امارات متحده عربی که از نظر مساحت تقریبا نصف مساحت سیستان و بلوچستان را دارد مقایسه کرد. تولید ناخالص داخلی امارات متحده عربی 348 بیلیون دلار است و با سرمایهگذاری در صنعت توریسم توانسته است تبدیل به قطب اقتصادی منطقه بشود. از این مقایسه به چنین نتیجهای میرسیم که چرا سیستان و بلوچستان که دارای منابع زیرزمینی قابل توجهی است باید در فقر مطلق زندگی کند در حالی که میتواند در صورت ایجاد سیستم فدرالی مبدل به ایالتی ثروتمند با صادرات مس و طلا شود.
یکی دیگر از قومیتهایی که قربانی تبعیض ساختاری جمهوری اسلامی شدهاند بی شک کردها هستند که نام آنها همواره با اعدام های بی رحمانهی نظام قضایی جمهوری اسلامی ذکر میشود. کردها که همانند اعراب با تبعیضی مضاعف به دلیل کرد وسنی بودنشان مواجه بودهاند هم به شکل های گوناگون تبعیض و تحقیر شدهاند. نقض حقوق بشر علیه تمام اقوام غیر فارس و غیر شیعه به طور وحشیانهای وجود داشته است. برای مثال اعدام هایی که برای فعالین کرد صادر میشود: «فرزاد كمانگر، علی حیدریان و فرهاد وكیلی، كه هر سه كرد هستند در فوریه 2008 پس از یك روند به شدت پرایراد كه فاقد بسیاری از استانداردهای بینالمللی یك دادگاه عادالنه بود به جرم محاربه (دشمنی با خدا) به اعدام محكوم شدند. اتهام محاربه علیه كسانی به كار میرود كه به مخالفت مسلحانه علیه حكومت متهم شوند، علی حیدریان و فرهاد وكیلی، ظاهرا به دلیل جعل اسناد، همچنین به 22 سال زندان محكوم شدهاند. بر اساس قوانین ایران، آن دو باید پیش از اعدام محكومیت زندان خود را بگذرانند». برای ادامه دادن به رویکرد مقایسهای این مقاله کردستان ایران را با اقلیم خودمختار کردستان مقایسه میکنیم. اگر معیار این مقایسه را درآمد سرانه برای هر نفر، که در اقلیم کردستان قبل از تحولات سیاسی اخیر 7000 دلار بود، قرار بدهیم میبینیم که کردهای ایران تحت چه فشار سنگین اقتصادی و سیاسی زندگی میکنند و یکی از شغل های رایج در این مناطق که از بیکاری رنج میبرند کولبری است. علاوه بر این طبق آمار تولید ناخالص داخلی اقلیم کردستان حدودا 23 بیلیون دلار است که خود این نشان دهندهی توسعهی اقتصادی آن نیز است. فراوانی منابع طبیعی و معدنی شرایط بسیار مطلوبی را به اقلیم کردستان داده است. اقلیم کردستان نه تنها از نظر تولیدات کشاورزی و دامپروری خودکفا می باشد، بلکه مازاد این محصولات را به دیگر شهرهای عراق صادر میکند. لازم به ذکر است که مساحت اقلیم کردستان 40 هزار کیلومتر مربع است که این موضوع استدلال «کشور کوچک رفاه بیشتر» را تایید میکند.
کردستان ایران هم همانند خوزستان و سیستان و بلوچستان دارای منابع طبیعی و زیر زمینی هستند و از نیروی انسانی جوان و خلاق میتوانند بهره ببرند ولی با این وجود در فقر مطلق و محروم از نیازهای اساسی و انسانیاشان زندگی میکنند. هر یک از این شهرهای ظلم دیده هم از نظر اقتصادی-جغرافیایی و هم از نظر نیروی انسانی قابلیت توسعه و در نتیجه حتی تبدیل شدن به یک کشور را دارند. حال سوال اینجاست که با وجود چنین شرایطی، یعنی مناطقی غنی از نظر منابع طبیعی و نیروی انسانی وجود دارند که در آن مناطق اقوام غیر فارس و غیر شیعه زندگی میکنند و فقط به همین دلیل در حالی که میتوانند در رفاه و آرامش کامل زندگی کنند با شکلهای غیر انسانی از تبعیض و خشونت مواجه میشوند و در نتیجه یا در حین کولبری یا از بی هوایی و بی آبی کشته شده و یا به تعبیر آلتوسر توسط «دستگاه سرکوب نظام» صبح هنگام بی صدا اعدام میشوند، چه ضرورتی وجود دارد که این مناطق قسمتی از ایران باقی بمانند و زیر ظلم و ستم و فقر زندگی کنند، در حالی که هر یک میتواند همانند کشورهای ثروتمند کوچک دارای سطح بالایی از رفاه و آزادی باشد. این نوع از سیاست گذاری در مورد مناطق ترک-آذری نشین نیز صدق میکند. مناطق آذربایجان ایران یکی از مناطق ثروتمند از منظر منابع زیر زمینی همچون مس، طلا است ولی متاسفانه آنها نیز در شرایط نابسامان اقتصادی و محیط به سر میبرند.
با توجه به تمامی استدلالهایی که پیشتر درموردشان بحث کردیم سوال چه کسانی مدافع تمامیت ارزی ایران هستند و از این موضوع چه سودی به جیب میزنند؟ حائز اهمیت میشود. شهرهایی که هر یک پتانسیل مبدل شدن به یک کشور را دارند چرا باید در فقر مطلق و جهنمی سوزان زندگی کنند؟ اگر نگاهی ساختاری به پدیدهی موجود داشته باشیم بی شک این را در خواهیم یافت که فقیرسازی مناطقی که اقلیتهای قومی و مذهبی در آن زندگی میکنند کاملا به صورت سیستماتیک و عامدانه از طرف صاحبان قدرت و سرمایه برای حفظ منافع شخصیاشان انجام میشود. اینها کسانی هستند که خود را «ژن خوب» نامیده و سپس با آشامیدن خون مردم به خصوص اقلیتها که با مرگ دست و پنجه نرم میکنند ثروتهای کلان را به حساب بانکیهای اروپاییاشان انتقال میدهند.
حال با وجود چنین شرایطی آیا برگزاری یک رفراندوم دموکراتیک برای دادن حق تعیین سرنوشت به کسانی که در عین دارایی در فقر و ظلم مطلق زندگی میکنند خیانت است؟ قطعا خیر. نمونههای تاریخی همچون بوسنی, سودان جنوبی, کوسوو, تیمور شرقی, جمهوری چک, اسلوکیا و … گواه این ادعا هستند. حق تعیین سرنوشت یکی از اساسهای حقوق انسانی است که در مورد ایران همانند موارد دیگر صدق نمیکند. سوال اساسی این است که چرا سکنهی مناطقی مانند اسکاتلند و کبک، هر چند که نتیجهی رفراندوم ماندن در کشورشان شد، حق رای دادن به سرنوشت خود را دارند ولی اقوام ایرانی از این حق طبیعیشان محرومند. در سیستمی که به اساسی ترین حقوق ملتاش احترام نمیگذارد تنها راه حل اتحاد در برابر ظلم و ستم است. از طرفی تجزیه طلبان همواره کسانی هستند که مورد ظلم قرار گرفتهاند، از طرفی دیگر مخالفان تجزیه کسانی هستند که در رفاه و قدرتی که حکومت مرکزی برای آنها فراهم ساخته زندگی میکنند.
در این قسمت از این مقاله میزان صادرات کشورهای کوچک و ثروتمندی که علیرغم عاری بودن از منابع زیرزمینی و طبیعی با اتکا به نیروی انسانی و عقلانی خود پیشرفت در تکنولوژی را سرلوحهی کار خود قرار داده وشرایط بسیار خوبی را برای خود و ملتاشان فراهم ساختهاند به صورت مختصر مورد بحث قرار میدهیم. کشورهایی همانند ژاپن، کرهی جنوبی، هنگ کنک و سنگاپور دارای منابع زیرزمینی مناسبی نیستند ولی زمانی که به اقتصاد و میزان صادرات، صنعت و تولید این کشورها نگاه میکنیم به راحتی میبینیم که این کشورها چگونه تبدیل به قطبهای اقتصادی شدهاند. مسئله اینجاست که چرا مناطق محروم شدهی ایران در صورت خواستن افرادی که آنجا زندگی میکنند تبدیل به ایالتهایی کوچک با رفاه بالا نشوند؟ کافیست نگاهی به در آمد صادراتی سالیانهی بعضی از کشورهای کوچک و ثروتمند بیندازیم تا پی ببریم که تجزیهی این مناطق نه خیانت بلکه تقدیم حق تعیین سرنوشت کسانی است که از فقررنج میبرند.
۱. ژاپن درآمد صادراتی سالانه اش ۷۸۷ میلیارد دلار
۲. کره جنوبی درآمد صادراتی سالانه اش ۵۵۲ میلیارد دلار
۳. هنگ کنگ درآمد صادراتی سالانه اش ۴۳۸ میلیارد دلار.
۴. سنگاپور درآمد صادراتی سالانه اش ۴۱۵ میلیارد دلار.
فهرست منابع
Invest in Group. (2013). Determined to Grow: Economy. تم الاسترداد من Invest in Group: https://investingroup.org/review/236/determined-to-grow-economy-kurdistan/
Lonelynight. (2006). تم الاسترداد من 8 countries with no natural resource but, thrive to become world major exporters: https://www.gamespot.com/forums/offtopic-discussion-314159273/8-countries-with-no-natural-resource-but-thrive-to-29364331/
Trading Economics. (2018). Qatar GDP – Forecast. تم الاسترداد من https://tradingeconomics.com/qatar/gdp/forecast
اعتراض در خوزستان: پیشینه و زمینه. (2018). تم الاسترداد من اینترنشنال: https://iranintl.com/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%9B-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%88-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%D9%87
ایران اینترنشنال. (2018). سال فقر و قحطی در سیستان و بلوچستان. تم الاسترداد من ایران اینترنشنال: https://iranintl.com/%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%81%D9%82%D8%B1-%D9%88-%D9%82%D8%AD%D8%B7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D9%84%D9%88%DA%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
عفو بینالملل. (2008). ایران: به تبعیض علیه اقلیت كرد خاتمه دهید. تم الاسترداد من https://www.amnesty.org: https://www.amnesty.org/download/Documents/PRE012052008PERSIAN.pdf