قتل عام تسیخه! کریم خان وکیل الرعایا یا قاتل الرعایا؟
تسیخه واژه ای گرجی می باشد به معنی زندان و این کلمه در طبیعت معنی دژ پیدا می کند؛ همانگونه که از نام آن پیداست، کوه تسیخه همچون دژ نفوذ ناپذیری می باشد که از یک مسیر معمول می توان وارد آن شد و دور تا دور آن را خط الرأسی با چهار قله فرا گرفته است بطوری که اگر این کوه را از بالا در عکس هوایی مشاهده کنید شبیه به دهانه یک کوه آتشفشانی می باشد.
کوه تسیخه برای مردم گرجی نشین فریدونشهر مقدس می باشد بطوری که آن را نماد ایثار و مقاومت می دانند؛ مردم گرجی نشین فریدونشهر که در حدود ۴۰۰ سال پیش (دولت صفوی)، در یک مهاجرت اجباری از کشور گرجستان به منطقه فریدونشهر کنونی کوچانده شدند ، سنگ بنای اولیه این شهر (فریدونشهر) را بنا نهادند و پس از سال ها به کمک دولت نادر شاه افشار در جنگ ها پرداختند و آن پادشاه آنها را از دادن مالیات معاف گردانید؛ پس از سال ها کریم خان زند برای دریافت مالیات به این منطقه حمله کرد و مردم گرجی نشین فریدونشهر نیز با پناه گرفتن در کوه تسیخه موضعی تدافعی گرفتند اما متأسفانه کریم خان تمام آن ها را به قتل رساند و زنان گرجی برای اینکه تسلیم این شاه نگردند، خود را از دیواره های این کوه به پایین پرتاب کردند.
سعید گوگونانی، محقق تاریخچه فریدونشهر و مؤلف دو جلد کتاب در این باب، این حادثه را مربوط به حدود ۲۵۰ سال قبل دانسته و ماجرا را این گونه بیان میکند: «آن چه سینه به سینه از واقعه آن روز سیاه نقل شده بیانگر این است که مردم فریدونشهر توسط پادشاهان گذشته از پرداخت مالیات و خراج معاف شده بودند تا زمانی که کریم خان زند بر تخت حکومت ایران زمین نشست. بخشی از همسایگان فریدونشهر از دادن مالیات به دولت مرکزی امتناع میکردند لذا شاه، لشکری را برای گرفتن مالیات و خراج راهی این مناطق میکند. لشکر کریم خان زند به فرماندهی یکی از سردمداران نظامی وی، به مناطق همجوار فریدونشهر عزیمت کرده و اقدام به دریافت مالیات و خراج از این مناطق میکند. خبر مالیات ندادن مردم فریدونشهر را نیز به گوش ایشان میرسانند و آنها بعد از رسیدگی به وضع دیگر مناطق، وارد فریدونشهر گرجی نشین شده و از مردم میخواهند مالیات و خراج سالانه را پرداخت کنند و اصرارهای مردم برای نپرداختن مالیات نیز نتیجه بخش واقع نمیشود.
مردم که اصرارهای خود برای نپرداختن مالیات را بی نتیجه میبینند ناچار به سمت کوه تسیخه پناه میبرند. این کوه مخروطی شکل بوده و تنها از دو سمت قابل دسترس است به همین جهت گرجیها آن را قلعه مینامند و آنجا را برای پناه بردن انتخاب میکنند. از آن جا که سند مکتوبی برای این ماجرا وجود ندارد، به طور دقیق مشخص نیست نبرد چگونه آغاز شده اما با آغاز جنگ، گرجیها از تاریکی شب استفاده میکنند که از بخشی از کوه که پرتگاهی بوده و مسیری در آن جا وجود داشته، بگریزند که در این حین به علت دشواری مسیر و تاریکی هوا، تعدادی از زنان از کوه به پایین سقوط کرده و جان خود را از دست میدهند. از سویی نیز لشکر حکومتی به بالای کوه راه پیدا کرده و اقدام به قتل مردم میکنند.»
کریم خان سر مست از این پیروزی به خود می بالید دستور داد تمام اسیران و زخمی ها را در مکانی به نام کهریز بالادست جمع کنند او که می خواست غلبه اش بر گرجیان درس عبرتی برای همه باشد دستور داد تا سر های مقتولین را از بدن پاره پاره آن ها جدا کنند وقتی سر های گرجیان از اطراف سیخه جمع شد سربازان مامور شدند که از سرها کله مناره بسازند سپس به دستور کریم خان تعدادی را که احتمال می داد از سران و رهبران گرجیان باشند از میان گرجیان جدا کرد تا آنها را تیرباران کنند سپس کریم خان برای تکمیل تراژدی خود دستور داد ارج قلی بیگ که از سران گرجی بود را به توپ ببندند و بقیه جنگجویان را تیرباران کنند.
واقعه قتل عام گرجیان توسط وکیل الرعایا در کتب مختلف مورد اشاره قرار گرفته است که در اینجا به سه مورد آن اشاره می نمائیم:
۱. کریم خان که در میان پادشاهان ایران مشهور به داشتن چهرهای عدالت خواه و دور از خونریزی میباشد، بعد از این پیروزی به خونریزی شدیدی دست زد. جان. ری. پری چنین مینویسد: با این وجود کریم خان آشکار ساخت که آرزومند تسلط بر سرزمین کوهستانی بختیاری است. پس از پیروزی بلافاصله خراجی از تمام افراد مقیم و همسایهٔ بختیاری طلب کرد. گرجیهای ساکن روستای آخره (نام قدیمی فریدونشهر) از دادن خراج خودداری کردند و به اتفاق مردمان روستاهای ارمنی نشین مجاورشان به مقاومت مسلحانه پرداختند. کریم خان نیز با قوای نظامی اش به آنان حمله کرد. بسیاری از دهقانان کشته و اسیر گردیدند و رهبران گرجیها تیرباران شدند و خان زند با تعداد زیادی اسیر آنجا را ترک کرد.
جان. ری. پری، کریم خان زند، ۴۲
۲. «کشتار مردم سلحشور و مقاوم سیراوی در صفحات لرستان و خوزستان (فریدونشهر با هر دو استان مجاور است) که فرمان او را مبنی بر دادن سرباز و ملازم رکابی قبول نکردند و در جنگی نابرابران سران آنها به قتل رسیدند و سرهای آنان را کلهٔ منار ساختند و اطفال و زنانشان را اسیر کردند … برخی از زنان نیز خود را از کوه به پایین پرتاب کردند تا به اسارت سربازان خدامراد خان سردار نظامی کریم خان نیفتند».
پناهی سمنانی، لطف علی خان زند، ۳۹
۳. پس ازسه روز محمد خان به سپاهش فرمان داد تا به آبادیهای ارمنی و گرجی نشین افتادند. زیبا دختران را اسیر کردند و تمام حیوان و حشم آنها را غارتیدند وبا هرچه به چنگ آورده بودند با غنایم فراوان به اردوی کهیز بازگشتند.کشیش استپانوس که آن دوران اسارت را با چشم خود دیده است، مصیبت ارمنیان فریدن را چنین تصویر می کند «مادران برای دخترانشان میگریستند، پدران برای فرزندان برادران برای برادران و خواهرانشان و مردها برای همسرانشان، اما اسیران برای والدینشان برای محبوبانشان و خویشانشان.، ضجه های اسیران، فریاد پدران، شیون مادران، زاری خواهران و گریه برای دوستان و اقوامشان چنان با صدای حوانات در هم آمیخت که گویی تندر از میان ابرها می غرید.» این وقایع اسارت در بیست و سوم ژوئیه ۱۷۸۵ رخ داد.
هارتون درهودانیان، تاریخ جلفای اصفهان، ۲۶۰
در پایان لازم به توضیح است که گرجی های ایران از خط و زبان و تاریخ خود مهجور مانده اند.