چشم انداز حقوق زنان در افغانستان
وزارت امور زنان افغانستان گزارش از وضعیت حقوق زنان در افغانستان منتشر نموده است که بر اساس آن 4505 مورد خشونت علیه زنان به ثبت رسیده است. این وزارت گزارش خود را از 32 ولایت افغانستان تهییه نموده است. بر اساس این گزارش خشونت علیه زنان هم زیاد شده است. همچنین در این گزارش آمده است که میزان خشونت در تمام ولایات ها زیاد شده است. حال این سوال مطرح می شود که چشم انداز حقوق زنان در افغانستان چگونه خواهد بود. آیا وضعیت حقوق زنان در افغانستان بدتر می شود. یا اینکه ارزش های حقوق بشری جای ارزش های سنتی را می گیرد. این نوشتار در پی پاسخ به این مسائل است. اما قبل از آن لازم است که توجهی به گزارش بی بی سی از مدرسه دینی در قندوز نیز نگاهی بیاندازیم تا تصویر دقیق تر از وضعیت زنان به دست آید.
در گزارش بی بی سی آمده است که در ولایت قندوز مدرسه دینی به نام اشرف المدارس وجود دارد که در آن زنان تعلیمات دینی می بیند. بر اساس این گزارش زنانی که در این مدرسه درس می خواند، شیندن رادیو، دیدن تلویزیون، گرفتن عکس، گرفتن بزرگداشت برای روز مادر، و … را حرام می داند. این زنان پوشش متفاوت از دیگر زنان جامعه دارند. آنچه اهمیت دارد این است که در این مدرسه بنیادگرایی به شکل اساسی و سیستماتیک ترویج می شود. زنان شست و شوی مغزی می شوند و به آن ها افکار و اندیشه های خاصی خورانده می شود. وجود این مدرسه در شمال کشور بیانگر چند مسئله است. اول؛ بنیادگرایی کم کم در سراسر افغانستان ریشه می دواند و تمام مردم افغانستان را به سمت اندیشه های بنیادگرایانه می کشاند. دوم؛ احتمال این وجود دارد که زنان افغانستان گروه بعدی برای انتحار و انفجار باشند.بنابراین مدرسه دینی اشرف المدارس خطری جدی برای حقوق زنان در افغانستان می باشد.
با توجه به دو گزارش مذکور می توان وضعیت کنونی زنان در افغانستان را مورد بررسی قرار داد. در گزارش وزارت امور زنان آمده است که خشونت ها زیاد شده است. چرا خشونت ها در سال های اخیر زیاد شده است. به نظر نگارنده چند دلیل برای افزایش خشونت علیه زنان وجود دارد.
اول؛ سال های سال در افغانستان به حقوق بشر و حقوق زنان توجه نمی شد. در دوره جدید قانون اساسی حقوق بشر را به رسمیت شناخت و دولت متعهد به رعایت حقوق بشر شد. حقوق بشر و حقوق زنان مطرح شد و نهاد های مختلف برای عملی نمودن و اجرا نمودن حقوق بشر و حقوق زنان شکل گرفت. اما در طرف مقابل، نهاد های آموزشی شکل گرفت و یا تقویت شد که آن ها نقش بازتولیدی ارزش های سنتی را بازی نمود. به طور نمونه مدارس دینی موجود در افغانستان بدون استثنا در بازتولید ارزش ها و سنت های گذشته نقش اساسی دارند. این مدارس از آنجایی که نفوذ زیاد در میان مردم افغانستان دارد، ذهنیت مردم را شکل می دهد.بنابراین نهاد ها جدید که در دوره جدید شکل گرفته است نه تنها کاری در راستای ترویج ارزش های جدید نکرده است بلکه این نهاد های سنتی مانند مدارس دینی بوده است که توانسته است به صورت اساسی و سیستماتیک ارزش های و سنت های گذشته را بازتولید کند و در درون ذهن مردم افغانستان نفوذ نماید. بنابراین می توان گفت که تا زمانی که کنترل مستقیم روی این مدارس صورت نگیرد و تجدید نظر جدی در متون درسی این مدارس نشود، وضعیت زنان بهبود نخواهد یافت.نه تنها بهبود نمی یابد بلکه چشم انداز بدی برای حقوق زنان در آینده وجود دارد. زیرا این مدارس بنیادگرایی را در میان زنان ترویج می کند و زنان را از درون وادار به خاموشی و قبول برتری مرد بر زن می کند.
دوم؛حقوق زنان زمانی بهبود می یابد که ما بتوانیم یک دولت مقتدر به وجود آوریم. دولت کنونی ضعیف است و در سراسر افغانستان حاکمیت ندارد و نمی تواند اجرای قوانین را ضمانت کند. ضمانت اجرای قانون از اساسی ترین کارکرد حکومت ها است. در کنار این مسئله حکومت کنونی افغانستان قادر به نظارت بر نظام های آموزشی نیز نمی باشد. به طور نمونه در حکومت کنونی افغانستان نخبگان سیاسی یا اراده نظارت بر مدارس دینی را ندارند و یا اینکه توانایی نظارت و کنترل را ندارند. زیرا نخبگان کنونی بخش از مشروعیت خود را از علمایی دینی می گیرند. بنابراین اولین و اساسی ترین مسئله برای بهبود حقوق زنان شکل دهی یک دولت مقتدر است که دولت خود منافع و مصالح خود را تعریف کند و نخبگان سیاسی در درون آن در صدد تحقق منافع دولت باشند نه در دنبال منافع شخصی خویش. بنابراین وجود یک دولت مقتدر امر ضروری برای بهبود حقوق زنان در افغانستان می باشد.
آینده دولت افغانستان تا کنون معلوم نمی باشد. معلوم نیست که نهاد های شکل گرفته بر اساس قانون اساسی استواری و ثبات خود را حفظ می کند و یا اینکه دچار بی ثباتی می شود. زیرا تهدید های گروه های بنیادگرا زیاد بوده و دولت به تنهایی قادر به پاسخ گویی نمی باشد. از طرف دیگر امکان این وجود دارد که در انتخابات پیش رو، ثبات سیاسی را به هم بزند. زیرا در کشور های جهان سوم که افغانستان جزئی آن می باشد، انتخابات همیشه منجر به انتقال مسالمت آمیز قدرت نمی شود. بلکه در بسا موارد منجر به بی ثباتی سیاسی می گردد. نمونه عینی آن انتخابات 1388 ایران است که منجر به بی ثباتی سیاسی شد. آینده ثبات سیاسی در افغانستان نیز معلوم نیست. از طرف دیگر، همه چیز وابسته به امضا پیمان امنیتی است که این مسئله نیز تا اکنون مشخص نشده است. بنابر این می توان گفت که وضعیت دولت نیز مشخص نیست.
سوم؛ وضعیت حقوق زنان بیش از همه بر می گردد به کارکرد نهاد های آموزشی. زیرا نهاد های آموزشی در تولید، بازتولید و ترویج ارزش ها نقش اساسی دارد. نهاد های آموزشی هم می تواند ارزش جدید را خلق کند و هم می تواند آن را در جامعه نهادینه نماید. زیرا نهاد های آموزشی یکی از مهمترین کانال های اجتماعی شدن می باشد. ما زمانی می توانیم نسبت به حقوق زنان امیدوار باشیم که تغییری در کارکرد نهاد های آموزشی اتفاق بیافتد. زمانی که این مهم صورت نگیرد. بدون شک چشم انداز خوبی برای زنان دیده نمی شود. وضعیت زنان همچنان تاریک خواهد بود.
در پایان باید گفت که زمانی وضعیت حقوق زنان بهبود می یابد که قانون توسط دولت مقتدر اجرا شود و دولت ضامن اجرای جدی قانون باشد. از طرف دیگر، ما بتوانیم دولت مقتدر و قدرتمند را شکل بدهیم که این دولت بتواند نظارت و کنترل بر تمام جنبه های زندگی شهروندان خود داشته باشد. نهاد های آموزشی در تولید، ترویج و گسترش ارزش های حقوق بشر نقش اساسی بازی نماید. در صورتی که این مهم انجام نشود بدون شک چشم انداز روشن برای حقوق زنان وجود نخواهد داشت.