متاسفانه برخی از روزنامههای موسوم به اصلاح طلب، همچنان ستون های خود را در اختیار افراد و گرایشهای خطرناک پانایرانیست، ضدملی، ضدانقلاب، شووینیست، نژادپرست و رسما باستانگرا قرار میدهند که در حال شکلدادن به نسل جدیدی از پانایرانیستهای فاشیست در ایران هستند. از مشخصات اصلی این گروهها اینکه با گستاخی و وقاحت تمام، انگشت اتهام را به سوی اقوام ایرانی به خصوص عرب های ایران میگیرند و به برخی گرایش های نژادپرستانه در نزد آدمهایی عقبمانده و بیفرهنگ از دو طرف در این زمینه دامن میزنند.
در نتیجه، دائما بحث هایی انحرافی را پیش میکشند که گویی در جنگ تحمیلی، مساله، نه تجاوز یک قدرت دیکتاتوری و منفور بعثی به ایران به مثابه یک کشور مستقل و چندفرهنگی بوده، بلکه ما با نمونهای جدید از جنگ میان «عرب ها» و «پارسیان» روبرو بودهایم. سخنی که دقیقا به وسیله صدام در تمام طول جنگتحمیلی مطرح شدهبود. چنانکه دائما از خیالاتی انحرافی و حوادثی تاریخی چون «قادسیه» سخن میگفت تا «برتری عرب بر عجم» را به عنوان هدف اصلی جنگ مطرح کند. این در حالی بود که در ایران هرگز گفتمان رسمی به طرف استفاده از بحثهای انحرافی نژادپرستانه نرفت و در این رویداد بزرگ، عربهای خوزستان از بزرگترین مدافعان کشور بودند و لحظه ای در ذهن و رفتار خود تردیدی در دفاع از کشور خویش نشان ندادند: هزاران تن از این جوانان شهید شدند تا از ایران و پایندگی و آینده آن دفاع کنند. برای این جوانان لحظه ای جنگ به معنای جنگ «فارس و عرب» نبود.

برخی از روزنامههای موسوم به اصلاح طلب، ستون های خود را در اختیار افراد و گرایشهای خطرناک پانایرانیست، قرار میدهند
برخی روزنامه های اصلاح طلب شروع به ارائه تزهای باستانگرایانه کرده اند و زبان عربی و برخی مطالبات شهری مثلا برای نامگذاری خیابانها را بهانهای کردهاند که به هموطنان عرب تبار ما حمله کنند. این کار بارها و بارها تاکنون در رسانههای کشور انجام شده است و توهینهای قومی و زبانی و نژادپرستانه از سوی مجریان، برنامه نویسان، طنزنویسان و … مطرح شده است.
دولت باید از چالشی بزرگ در برابر خود و خطری که همه ما را تهدید میکند، برحذر باشد و هر چه زودتر در برابر گرایشهای پانایرانیستی و باستانگرا در هر رده و از جانب هر کسی مطرح شود و البته از طرف دیگر با هرگونه تمایلات قوم گرایانه و ضدملی و واگرایانه جلوگیری و برخورد کند. اما اعتماد ما با توجه به تاریخ این پهنه بسیار بیشتر به اقوام این کشور است که در طول هزاران سال نشان داده اند به آن پایبند هستند تا به به افرادی که خود را به اصطلاح «متخصص»، «نخبگان فکری» و «روشنفکران» و «دانشگاهیان»ی معرفی میکنند که بیشترین گسست را با مردم دارند و خود را تافته جدا بافته میدانند و میخواهند برای مردم تعیین تکلیف کنند و با پناه گرفتن دروغین زیر تظاهر به حمایتشان از دولت مرکزی، در واقع این دولت را به سوی تخریب خودش هدایت کنند.
باستانگرایی، همواره جز خیانت و سرسپردگی به قدرتهای بیگانه کاری در این کشور نکرده، ایرانی که باستانگرایان از آن صحبت میکنند هرگز در هیچ زمانی در کشور ما وجود نداشتهاست و به شهادت بزرگترین ایرانشناسان جهان، چیزی نیست جز ملغمهای از نداشتن دانش نسبت به جهان باستان و تاریخ ایران و تمایلات راست سیاسی و خودباختگی دربرابر قدرت های بیگانهای که دائما عصر طلایی پیش از انقلاب به ویژه دوره پهلوی اول را در زرورقی دروغین برای مردم ما به نمایش می گذارند.
ایران همواره سرزمین فرهنگها، زبانها، سبکهای زندگی و تنوع بیاندازه ای از همه جنبههای فرهنگ بودهاست و سیاستهای گوناگون توانستهاند این تنوع را مدیریت کنند و هر وقت نتوانستهاند این کار رابکنند، کشور از دست رفته است. دولت آقای روحانی باید بتواند با این گرایشهای خطرناک و تخریبگر که به دیگران از جمله به طرفداران دفاع از فرهنگ مردم عرب تبار ایران تهمت میزنند، برخورد کند.
انتشار چنین مطالبی در مطبوعات ما، و بازتاب سخنان نژادپرستانه یا قومپرستانه در همه رسانههای ما باید، همچون همه کشورهای پیشرفته جهان، ممنوع و شامل مجازاتهای عمومی باشند. نباید به این افراد اجازه داد به هیچ یک از اقوام ما توهین کنند زیرا این گونه رفتارها خاصیت سرایت دارند. این امر به خصوص درباره عربهای ایرانی که از محرومترین و همچنین وفادارترین و صبورترین مردم ایران هستند صادق است؛ آنها بودند که در جنگ تحمیلی جان و مال و شهرهای خود را از دست دادند و امروز هم برغم سختترین شرایط اقلیمی و عدم رفاه، یک لحظه دست از حمایت از دولت وانسجام ملی برنداشتهاند و هرگز اجازه ندادهاند دشمنان این کشور از سختیهای آنها برای منافع خود سودی به دست بیاورند و علیه دولت مرکزی تحریکشان کنند رفتار انتخابی این مردم در انتخابات اخیر خود گویای این امر بود.
نویسنده: جناب ناصر فکوهی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و مدیر موسسه ‘انسانشناسی و فرهنگ’