سال جدید در ایران با اعتراضاتی آغاز گشت که دگرباره مسئله اقوام و ملل غیرفارس را در مرکز توجه افکار عمومی ایرانیان قرار داد. عربهای ساکن در بخشهای جنوبی و جنوب غربی ایران در اعتراض به یک میان برنامه که از شبکه دوم رسانه ملی پخش شد اقدام به برگزاری تظاهرات اعتراضی گسترده ای در شهرهای مختلف نمودند. معترضین عرب که این برنامه تلویزیونی را نمودی از سیاستهای کلی موجود در ایران در قبال ملت عرب می دانستند ابتدا در مقابل ساختمان صدا و سیما در اهواز تجمع کردند و خواستار عذرخواهی رسمی شدند. اما بی تفاوتی مسئولین در قبال این اعتراض عربها سبب شد که اعترضات به مناطق مرکزی اهواز و سایر شهرهای عرب نشین سرایت کرده و شعارهای سرداده شده به شعارهایی فراتر از درخواست عذرخواهی رسمی تبدیل گردد.
نمود بارز این اعتراضات تاکید مجدانه معترضین بر لزوم توجه به هویت عربی در ایران، نادیده انگاشته شدن مطالبات عربها در این خصوص و تبعیضهایی با خاستگاه هویتی بود. شعارهایی که معترضین و شرکت کنندگان در تظاهرات سر دادند اگرچه شعارهایی حول محورهای مختلفی همچون حق تحصیل به زبان مادری، مشکلات بیکاری، انتقال آب از سرشاخههای کارون، توقف روند تخریب محیط زیست، متوقف شدن روند دستگیری و زندان کنشگران عرب و تاسیس روزنامه و رسانههای مستقل به زبان عربی بود. اما آنچه که بخش اعظم شعارها تشکیل می داد تاکید بر هویت عربی مردم عرب اهواز و مخالفت با اقدامات و برنامههایی است که این هویت را انکار می کند.
مسئله ای که در این میان نیاز به توجهی مبرم دارد این است که آیا به راستی پخش یک میان برنامه به تنهایی سبب به وجود آمدن این اعتراضات گسترده گشت؟ یا این اعتراضات برونریزی انباشت رویکردهای نژادپرستانه در ایران پس از به حکومت رسیدن پهلوی و تداوم آن در جمهوری اسلامی ایران نسبت به ملل غیرفارس بود؟ اگرچه ذهنیت مرکزگرای ایرانی که وارث شبه مدرنیسم ایرانی می باشد با توجیهات گوناگون سعی در انکار وجود نژادپرستی در ایران و تایید استبداد ایرانی دارد اما آنچه که حقیقت جامعه و حیات جمعی جاری در شهرهای ایران بیانگر آن است اعتراضات صورت گرفته واکنشی در قبال ذهنیت استبداد زده ی حاکمان و تسری آن به فرهنگ سیاسی بخش اعظم مخالفان مرکزگرا بوده و نمودی از بیداری ضدنژادپرستانه در ایران می باشد. بیداری که هم گفتمان رسمی جمهوری اسلامی ایران که مبتنی بر تشیع شعوبیه گرا را به چالش می کشد و هم رویکرد نژادپرستانه و ایرانشهری مرکزگرایان مخالف جمهوری اسلامی ایران که تنها در ظاهر تمایل به استفاده از مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر و آزادی را دارند را با چالشی جدی مواجه ساخته است.
جهان معاصر در اقصی نقاط جهان شاهد زیروبم های گسترده ای بود که گهگاه کشوری را به ویرانه تبدیل کرده و گهگاه نیز از ویرانه های آن کشور، جامعه ای مترقی را سر برآورد. نگاه به تاریخ معاصر آلمان، ژاپن، روسیه، کره جنوبی، ترکیه و بسیاری از کشورهای اروپای شرقی بیانگر این است که این کشورها چندین بار علیرغم تمامی ناملایمات، خویشتن را از خاکستر خود دگرباره ساختند. وجه مشترک روشنفکران و طبقه ی حاکم این کشورها چیزی جز توان داشتن نگاه انتقادآمیز به گذشته خود، تحلیل مسائل و مشکلات در قالب چارچوبهای عقل گرایانه و پذیرش ایده های نوین نبود. اما ذهن استبدادزده ایرانی در مواجهه با ناملایماتی که تنها مختص به این کشور نبود محملی گشت برای تبنلی ذهنی، عجز تاریخی، عدم داشتن نگاه انتقادآمیز به گذشته، یافتن بهانه های گوناگون برای کینه توزی نسبت به هر آنچه و هر آن کس که به عظمت پارسیان رویکردی انتقادی داشت و خواستار جامعه ای گردد که پارسیان بدانها اجازه حضور انسانی با احترام به موجودیت فرهنگیشان بدهند. این ذهنیت استبدادزده ایرانی است که وقتی به تفسیر تاریخ می پردازد قلدرمابی های خود را ضرورت تاریخی، ملی، سیاسی و فرهنگی قلمداد کرده و مشکل اصلی تاریخ ایران را حملهٔ اسکندر، مسلمانان، مغولها، ترکها، امپریالیسم انگلیس، آمریکا، روسیه و… بیان می کند. این ذهنیت استبدادزده ی ایرانی است که توان و جرات نادیده انگاشتن بدیهیات را به خود داده و عرب را عرب زبان، ترک را آذری و توهین را امری نه چندان مهم در قامت فکری خود می پندارد. اما شاید خود نیز غافل از این است که قربانی نخستین این ذهنیت دیگرستیز در وهله نخست خویشتنی گشت که نه تنها نتوانست زندگی آبرومندانه ای را برای جامعه خویش به بار آورد بلکه جامعه ایران را به مرحله ای رساند که دیگر سخن گفتن از روح جمعی یکپارچه در ایران لطیفه ای بیش نیست. آنچه که امروز عربها در ایران بدان اعتراض می کنند نه اعتراض به میان برنامه ای کوتاه و نه دسیسه ای از سوی بیگانگان است. اعتراض عربها به ذهنیت استبدادزده ای است که بنیان آن بر نادیده انگاشتن تکثر ملی، انکار، توهین و عرب ستیزی استوار است. اعتراض عربها نمودی دگرباره از بیداری ضدنژادپرستانه در ایران می باشد.