معلولین جسمی و تبعیض، رنج نوشته خانم سمیرا علیپور در خصوص مراجعه ایشان به اداره ثبت احوال
متاسفم برای اداره محترم ثبت احوال که وقتی من را دید ترسید!
من را ببخشید که سرم صاف نیست،شرمنده ام که دست های من کج هستند،ببخشید که نمی توانم صاف بنشینم و به جرم تمام این تفاوت ها محکوم به توهین شدم.
متاسفم برای مملکتی که در هیچ قانون و تبصره اش فکری به حال من و امثال من نشده است،
متاسفم برای خودم که به جرم تفاوت باید تحقیر شوم،به من بگویند تو اصلا برای چه تحصیلات دانشگاهی می خواهی؟! اصلا کارت ملی نیاز نداری شما! این جمله را وقتی امروز از زبان یکی از کارمندان محترم اداره ثبت احوال شنیدم مثل خنجری در قلبم فرو رفت و نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم.
چرا خیلی راحت نمی گویید تو اصلا زندگی برای چه می خواهی؟!
I am so sorry for the staff of the Registry office that were scared today by seeing my face. I am so sorry that I do not have a round head. I am ashamed that I do not have normal hands. I am so sorry that I can not sit like a normal person and that I deserve to be insulted bwcause of these differences.
I am so sorry for a country that in any parts of it’s constitution, people like me have never been counted as a human.
I am so sorry for myself because I deserve to be insulted for being abnormal
. I have been told: why do you need to literate? why do you need to go to university? why do you even need ro have ID card?
when I heard these questions today from a staff of Registry Office, it was like they put a knife into my heart and I couldn’t stop crying.
why don’t you tell me, why do I even want to stay alive?