عشق همجنسگرایان، دور مانده از دید جامعه
آنچه جامعه از رابطه دو همجنس معمولا در نظر میگیرد محدود به سکس میماند و کمتر عشق در این نوع رابطه مد نظر قرار میگیرد، اما چرا همه پیچیدگیهای ممکن در عشق درباره همجنسگرایان معمولا به کناری میرود٬ حتی خود عشق به کناری میرود؟
ساقی قهرمان٬ مدیر سازمان دگرباشان جنسی ایرانی، میگوید: «در قوانین قضایی و اجتماعی و فرهنگی ایران آن چه غیرقانونی و جرم و غیراخلاقی و تابو به شمار میآید سکس است، عشق نیست. آدمها، تا زمانی که نیروی جنسیشان به سود ماشین ادارهکنندهی جامعه مصرف شود، میتوانند برای یک لنگه کفش یا یک گاوآهن هم غزل بسرایند و به یادش به ماه نگاه کنند، اما نیروی جنسیشان را باید فقط صرف خدمترسانی و لذترسانی به واحد تولید مثل جامعه کنند.»

“همجنسباز” لفظ تحقیرآمیزی است که در ادبیات رسمی حاکمیت و زبان کوچه و بازار در ایران برای همجنسگرایان استفاده میشود.
او البته از زاویهای دیگر هم به ماجرا نگاه میکند و میگوید شاید وجود عشقهمجنسگرایان نادیده گرفته نمیشود٬ بلکه موضوع این است که “مردم نمونهای ندارند که ببینند”. او میگوید: «مردم هنوز ما را ندیدهاند که بدانند یا ندانند چقدر عاشق میشویم و چقدر با هم عاشقانه زیست میکنیم، اما عکسهای ما را در حال سکس میبینند. خب از همین هم حرف میزنند. چارهی دیگری ندارند. اگر ما چند نمونه از رابطههای عاشقانهمان را نشانشان بدهیم، از عشق ما هم حرف میزنند.»
عشق به روایت دهخدا ماخوذ از عَشَقه است و میگوید “آن نباتی است که آن را لبلاب گویند، چون بر درختی بپیچد آن را خشک کند، همین حالت عشق است بر هر دلی که طاری شود صاحبش را خشک و زرد کند.” مجتبی پسر ۲۳ سالهای از ایران٬ جایی که سکس با همجنس برای مردان حکم اعدام دارد٬ از عشق میگوید. عشقی که در ادبیات رنگ عرفان و معنویات گرفته و در زندگی واقعی مهر ممنوعیت خورده است. روایت مجتبی از عشق چنین است: «من نمیدانستم گی (همجنسگرا) هستم تا وقتی در ۱۸ سالگی عاشق یک پسر دیگر شدم.» اما جایی در این میان هست که روایت دهخدا و مجتبی به هم میرسند٬ آنجا که مجتبی میگوید: «دو سال باهم بودیم. چطور بود؟ داغ و آتشین و زجردهنده. معشوقم رفت و من داغون شدم، ولی به هیچ کس نمیتوانستم چیزی بگویم. اصل چالش همین بود: سکوت. استرس برایم خواب و خوراک نگذاشته بود٬ منزوی شده بودم.» انگار که مجتبی همان درختی باشد که عَشَقه به او پیچیده بود٬ خشک میشد٬ زرد میشد٬ “منزوی” شده بود.
عشق همجنسگرایان معمولا توسط رسانه و تبلیغات یا به علت سرکوب سیستمهای سیاسی و اجتماعی از دید عموم دور مانده است.