عرب ستیزی یا توجیه ناتوانی؟
آنچنان که من فهمیدهام ما ایرانیان سعی میکنیم با تحقیر اعراب نشان دهیم که از جایگاه سترگی در جهان گذشته برخوردار بودهایم ولی به واسطه تهاجم تازیان از آن دور افتادهایم. به فرض که چنین باشد، آیا با گذشت بیش از هزار سال میتوان همچنان از این ادعا توجیهی برای کمکاریها و کوتاهی های امروزمان بیرون کشید؟
به نظر میرسد که این کلیشه مدتهاست که نخنما شده است. وانگهی در این مجال قصد آن دارم که با بهرهگیری از دیالکتیک مشهور هگل موسوم به خدایگان و بنده نشان دهم که نتیجه این تلاش، عکسِ چیزی است که در پی آن هستیم. هگل در دیالکتیک مشهور خود میگوید که فرد جهت اثبات هویت و استقلال خود نیاز به دیگری دارد که او را تایید کند. همان دیگری که فرد با او به منازعه برمیخیزد؛ ولی در مرز میان مرگ و زندگی او را حذف نمیکند تا بتواند همچنان تایید کننده او باشد. فرد که بر حریف فایق آمده است تبدیل به خدایگانی میشود که حریف را فقط به عنوان بنده تلقی میکند، حریفی که اکنون منزلتی بسیار پایین تر دارد و تایید او نمیتواند برای خدایگان رضایت بخش باشد.
پارادوکس زمانی رخ میدهد که فرد باید در انتها منزلتی برابر به حریف بخشد تا بتواند از این رابطه احساس رضایت کند. هوشیار باشیم که حتی اگر در انتهای این تنازع میان ایرانی و عرب، ما به مرتبه خدایگانی دست یابیم و آن ها به منزلت بندگی قناعت نمایند، باز هم ناچار خواهیم بود به صورت برابر با یکدیگر زندگی کنیم. بنابراین منطقاً نیازی به این همه صرف انرژی برای عرب ستیزی نیست.
مهران صولتی
دانشجوی دکتری جامعه شناسی
دانشگاه علامه طباطبایی