شوونیسم زبانی
جنگ قدرت در عرصه سیاست و مناسبات جهانی وجهای دارد که کمتر به آن توجه میشود؛ زبان. زبان قدرت میآورد و قدرت موجب حفظ یا نابودی یک زبان میشود. جهان امروز ما جهان انقراضهاست. نه فقط انقراض گونههای جانوری و زیستی، که انقراض گونههای متنوع زبانی و فرهنگی. زبانها همواره در حال نابودی، تغییر شکل، و تولد بودهاند، اما امروز این مسیر تقریبا یکطرفه شده؛ زبانها یکی پس از دیگری میمیرند و اما به ندرت زبانی جدید متولد میشود.
شوونیسم زبانی (linguistic chauvinism) در دنیای امروز مدرن و جهانی شده است و اکنون به نیروی قدرتمندی بدل شده که در حذف دستهجمعی زبانها و فرهنگها مشارکت میکند. انقراض زبان و فرهنگ تبعات سیاسی عمیق و دامنهداری دارد. پیشبینی میشود که نصف زبانهای هنوز زندۀ دنیا تا پایان قرن آینده از بین بروند. گروههای چپ و لیبرال اغلب به درستی به نقش سرمایهداری و رشد بی حد و حصر آن، و همچنین به نقش خود ما به عنوان مصرفکنندگان، در انقراض گونههای زیستی اشاره میکنند. تعداد گونههای گیاهی و جانوری منقرض شده و در حال انقراض در عصر ما به حدی رسیده است که از این عصر به نام ششمین عصر انقراض کرۀ زمین یاد میکنند (به کتاب انقراض ششم، از الیزابت کولبرت رجوع کنید). به همین قیاس، میتوانیم از یک دورۀ اضطراری در مورد انقراض زبانیفرهنگی در دوران سرمایهداری، امپریالیسم و ملتسازی حرف بزنیم.
واقعیت این است که زبانها همواره و به طور طبیعی زاده شده و میمیرند. زبانهایی که آنها را باستانی مینامیم، زمانی زبانهای زنده بودهاند که به دلایل مختلفی چون جنگ، بلایای طبیعی یا کوچ مردمان، از بین رفتهاند و زبانهای جدید، حاصل از تماسهای اجتماعی جدید، زاییده شدهاند. پس مرگ و تولد زبانها امری همیشگی و طبیعی است. اما مسئلۀ اضطراری این است که هیچوقت در طول تاریخ، زبانها با این مقیاس و سرعت که در دهههای گذشته شاهدش بودهایم رو به انقراض نگذاشته بودهاند، و در همین حال فقط تعداد محدودی زبان طبیعی جدید به دنیا آمدهاند (زبان اشارۀ نیکاراگوئه در نیکاراگوئه و وارلپیری جدید در استرالیا از آن جملهاند). به بیان دیگر، در دورانهای قدیمتر، همچنان که مرگ و تولد زبانها در مناطق مختلف جهان رخ میداد، چهرۀ متنوع فرهنگیزبانی همچنان حفظ میشد. اما امروزه مرگ زبانها به سمت قطبیشدگی فرهنگیزبانی به پیش میرود.
چرا باید برای تقویت زبانهای موجود در جهان تلاش کرد؟
دلایل محکمی اعم از دلایل سیاسی، آموزشیتحصیلی، علمی و فرهنگی وجود دارد که زبانهای در خطر انقراض را نجات بدهیم و زبانهای کمتر قدرتمند را تقویت کنیم؛
- یک دلیل سرراست از منظر عدالت و حقوق اقلیت است؛ همیشه قدرتمند، زبان خود را به بیقدرت تحمیل میکند؛ با به رسمیت شناختن زبانهای کمقدرت، آنها نیز رو به سوی توانمندی میروند و آنگاه رابطههای برابرتری میان گویشوران زبانهای گوناگون برقرار میشود. برای بعضی نیازها یک گروه مجبور به یادگیری زبان گروه دیگر میشوند و برای نیازهای دیگر بالعکس.
- دلیل دیگر این است که هر زبانی مخزنی از تاریخ، ادبیات، دانش و خرد در خود دارد که با از دست رفتن هر کدام، فرهنگ و تمدن عمومی بشر به درجاتی فقیرتر میشود. (ممکن است حوزۀ مورد علاقۀ شما مربوط به تکنولوژیهای مدرن باشد و تمام نیازتان را در حوزۀ زبانهای قدرتمند به راحتی پیدا کنید و نیازی به مخزن دانش زبانهای ضعیف نداشته باشید. اما خودخواهی را کنار بگذارید. برای محققانی که به دریافت و پردازش مفاهیم – مثلاً مفهوم رنگ – در گیرندههای حسی انسان و نمود آن در مفهومسازی ذهن علاقه دارند، یافتهها یا دادههایی از تکتک زبانهای دنیا ارزشمند و روشنگرانه است).
- از سوی دیگر، کودکان وقتی به زبان مادری آموزش ببینند، بازده آموزشیشان بسیار بالاتر است، و البته حکومتها اغلب، آنقدر درگیر تبلیغات و همسانسازی هستند که این حق اولیه را نادیده میگیرند.
- یک دلیل روانشناختیاجتماعی هم وجود دارد. پیوستگی فرهنگی و زبانی حس اجتماعی افراد را تقویت میکند و گسستهای زبانی که در مدت عمر یک فرد (و نه مثلاً در طول قرنها) رخ بدهد به سرگردانی در حیات اجتماعی افراد منجر میشود. (نمونۀ این حس سرگردانی را در پیمانهای کوچک در زندگی مهاجران شاهدیم. بیشتر مهاجران با این حس بیگانگی با فرزند آشنا هستند، بیگانگیای که صرفاً به دلیل اختلاف سن نیست؛ بلکه ناشی از آن است که فرزند در زبانی متفاوت با زبان والدین، رشد کرده و آموزش دیده است).
تخریب فرهنگ، همچون تخریب محیط زیست، مبحثی است که برای مقابله با سرمایهداری خشن و بیحد و حصر مطرح میشود. متفکران رادیکال مدت مدیدی است که عنوان میکنند زبانهای استاندارد از مهمترین عناصر کنترل هژمونیک (تک صدایی اکثریت) هستند. از آن طرف، زبانهای سرکوب شده، حاملان مقاومت و اعتراض بودهاند
بنا به اطلاعات سایت اتنولوگ ۷۶ زبان زنده در ایران وجود دارد. از این میان ۵ زبان نهادینه شدهاند یعنی نه فقط در خانه بلکه در نهادهای اجتماعی (مدارس، دانشگاهها، ادارات، رسانههای جمعی) از این زبانها استفاده میشود. این ۵ زبان عبارتند از: فارسی، ترکی، کردی، ارمنی و گیلکی. ۸ زبان دیگر در حال پیشرفتاند و در جوامع خود برای تقویت آنها کار میشود (پشتو، ترکمن، بلوچی، تالشی و…). ۲۷ زبان هنوز گویشوران زیادی دارند و کاملاً زندهاند اما فعالیتی برای پیشرفت آنها انجام نمیشود (بختیاری، دزفولی، لکی، لاری و…)، ۳۱ زبان در خطرند، به این معنی که احتمالاً به نسلهای جوانتر منتقل نمیشوند و ۵ زبان رو به مرگاند، یعنی فقط تعداد کمی گویشور مسن دارند.
از زبانهای ایران که در وضعیت اضطراری رو به انقراضاند، میتوان به این زبانها اشاره کرد: بشاکردی، دری کرمانی، گبری (دری زرتشتی)، گالشی (در گیلان)، سنایا (زبان آشوریان سنندج)، خویینی (در زنجان)، مندایی جدید (زبان صائبین خوزستان)، کُرُشی (در استان فارس). این زبانها بین صد تا کمتر از هزار گویشور دارند و به زودی منقرض میشوند (مگر اینکه رویدادی سیاسی، فرهنگی یا آموزشی رخ بدهد و گویشوران جدید در این زبانها آموزش بینند). دهها زبان دیگر نیز در خطر انقراضند ولی فعلاً گویشوران زیادی دارند. اما تا چند دهۀ دیگر به وضعیت گروه اول دچار میشوند. برای اطلاعات بیشتر از زبانهای درخطر ایران و جهان به اینجامراجعه کنید.
زبانشناسانی از ایران و از دیگر کشورها در حال کار بر روی زبانهای کمگویشور ایران هستند و پروژههایی برای توصیف دستور این زبانها در دانشگاههای مختلف در دست انجام است. اما باید توجه داشت که کار زبانشناسان تاکنون صرفاً ثبت و جمعآوری زبانهای درخطر بوده است، به گونهای که تا پیش از مرگ آخرین گویشور آنها، این زبانها به صورت مکتوب و به منظور پژوهشهای بعدی نگهداری شوند. ولی برای تقویت زبانها کاری فراتر از ثبت زبان لازم است که بتوان آمار گویشوران یک زبان را حفظ کرد یا افزایش داد. به بعضی اقدامات در این زمینه در بخش راهکارها اشاره شده است.