مصطفی بادکوبه ای و دميدن در بوق نژادپرستى، مرا به قعر جهنم ببر اي خدای عرب، به شرط آنکه نیاید در آن صدای عرب
هنگامی که برای اولین بار شنیدم شخصی شعری به نام “خدای عرب” سروده و در این شعر نه تنها به مردم عرب که به انسانیت توهین کرده به هیچوجه باورم نمی شد که در قرن بیست و یکم و در شرایطی که جهانیان به دنبال نزدیکی و تقارب هستند ، کسی این چنین کینه توزانه و بدون دلیل به صدها میلیون انسان توهین کند . در باورم نمی گنجید کسی با نفرت و حقارت از دیگران سخن گوید . چه شده است ؟ انسانهای بی گناه عرب چه آنانی که فعلا در جغرافیای ایران هستند و چه آنانی که در اقصی نقاط جهان زندگی می کنند چه گناه نابخشوده ای مرتکب شده اند که اینچنین باید در معرض توهین های بی شرمانه این فرد راسیست بی شرم قرار بگیرند؟ آیا مردم عرب، مصطفی بادکوبه ای را به نبرد یا رزم فراخوانده که او این چنین بی محابا درصدد آماده سازی میدان نبرد و رزم است ؟
بادکوبه ای با این اهانت ها با این اشعار به دنبال چیست؟ و از این درشت گویی و تحقیر و توهین در پی چیست؟ چه چیزی می خواهد؟ او برای توجیه اشعار موهن خویش حتی به تحریف و جعل حقایق نیزد دست یازیده و آشکارا برای دیگران اصل و نسب تعیین می کند. او نه تنها به صدها میلیون عرب بی احترامی کرده، بلکه به هموطنان عرب خود نیز وقیحانه بی حرمتی می کند و به هنگامی که خبط خویش را ملاحظه می کند، هموطنان عرب خود را غیر عرب و … و آنهایی که زبان عربی آموخته اند معرفی می کند.

وقتی بادکوبه ای این چنین توهین و تحقیر می کند ، آیا نباید انتظار داشته باشیم آن طرف دعوا نیز سخنانی همتراز بادکوبه ای بیان کند؟
کاش مصطفی بادکوبه ای به عوض کوبیدن برطبل کینه توزی و کینه ورزی و استعاره از نام بزرگانی چون حافظ و سعدی و مولانا و خیام، اندکی در اشعار و اندیشه های آنان کنکاش می کرد و از اندیشه پاک آنها بهره می جست. کاش مصطفی بادکوبه ای به این کلام عالمانه سعدی یعنی “بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند” عنایت می کرد و از آن درس می گرفت. بیتی که حتی کودکان آن را شنیده اند و آن را از بر می خوانند و آن را سرلوحه کار خود قرار داده اند. کاش مصطفی بادکوبه ای به “از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست” مولوی توجه می کرد و در قالب یک انسان و اندیشه های والای انسانی حرکت می کرد.
اما شکوه و گله من از به اصطلاح هموطنان صاحب فضل و دانش است، آنهایی که قلبشان برای انسان و انسانیت می تپد، آنهایی که ادعای احترام به انسانیت دارند، آنهایی که اندیشه شان و قلم شان در راه اعتلای ارزش های والای انسانی است، چرا این قبیل افراد، سخنان اهانت بار و پر کین و غرض مصطفی بادکوبه ای را پاسخ ندادند و در مقابل آن ساکت ماندند؟ آیا سکوت به معنای رضا نیست؟
وقتی مصطفی بادکوبه ای این چنین توهین و تحقیر می کند، آیا نباید انتظار داشته باشیم آن طرف دعوا نیز سخنانی همتراز بادکوبه ای بیان کند؟ آیا فقط بادکوبه ای می تواند توهین و تحقیر کند؟ قدر مسلم انسان عرب نیز می تواند پاسخ بادکوبه ای را با همان سبک و سیاق و با همان عبارات و با همان وزن بدهد. شاید بر عده ای از ان ها احساسات چیره شود و تند تر از بادکوبه ای شوند. آیا این فضا به ضرر انسانیت و مسلمانان نیست؟ گیرم که آنها جواب دادند و بادکوبه ای نیز پاسخ تند تر داد، (که از او بعید نیست) سرانجام و پایان این سخنان چیست و چه چیزی عاید ما می شود؟
قدر مسلم این قبیل سخنان و این قبیل اشعار که توسط مصطفی بادکوبه ای وامثال او بیان می شوند، ذره ای از ارزش های والای کلام عرب کم نمی کند . اما آنچه بیش از هر چیز هویدا و آشکار می شود سطح فکر و سطح بینش نژادپرستان ایرانی است. افرادی که در جهان معاصر و در دوره علم و تکنولوژی و در عصر عقلانیت و خردمندی ، در دوران گفتگو و نزدیکی انسان ، فاقد جایگاه هستند.