زبان مادری هر کسی برای او شکر است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست
به عقیده کارشناسان، محرومیت از تحصیل به زبان مادری پیامدهای فرهنگی، روانشناسی و اجتماعی ناگواری دارد. تاثیرات این امر اما بیش از همه بر ساختار اجتماعی جوامع محروم از تحصیل مشاهده میشود. در بعضی موارد هم پیامد محرومیت از این حق بشری منجر به دامنه دار شدن اختلافات سیاسی و عقیدتی شده است.
عبدالستار دوشوکی، فعال سیاسی و رئیس مرکز مطالعات بلوچستان در لندن در این مورد میگوید: “آموختن زبان فارسی و تحصیل به آن زبان، برای غیر فارس زبانان باعث افت نسبی در بازده آموزشی و در نهایت تحصیل و کسب مدارک دانشگاهی میشود، زیرا هموطنان فارس زبان از همان ابتدای کار برتری نسبی نسبت به غیر فارس ها دارند. این عدم توازن در زبان آموزشی کشور به همراه نابرابریها و تبعیضات متعدد در زمینههای فرهنگی، احتماعی، اقتصادی و اشتغال باعث تولید ستم مضاعف، نابرابری در رقابت برای اشتغال و موفقیت میشود.”
علیرضا اصغرزاده، استاد جامعهشناسی دانشگاه یورک تورنتو ـ کانادا ـ هم اعتقاد مشابهی را مطرح کرده است: “ممنوعیت تحصیل به زبان مادری از زمان ورود به مدرسه بر روند هویت یابی افراد تاثیر منفی میگذارد. زمانی که فرد در صدد مقایسه خود با دیگران بر میآید، احساس یک نوع عقده حقارت به او دست میدهد. از نظر پیشرفت در امر تحصیل هم، معمولا بچههایی که زبان مادری آنها زبان تحصیل نیست، نسبت به بچههایی که زبان تحصیل آنها زبان مادری است با افت تحصیلی چشمگیرتری مواجه خواهند شد، هر چند همیشه استثناهایی وجود دارد.”
به گفته این استاد جامعهشناسی رابطهای مستقیم بین امر تحصیل و زبان مادری وجود دارد و افراد زیادی به علت اینکه زبان آنها زبان تحصیل نیست از امر آموختن باز ماندهاند: “اکنون در سطح جهانی هفتاد میلیون کودک به دلایل مختلف با امر محرومیت تحصیلی روبرو هستند. تحیقات نشان میدهد که زبان حدود شصت در صد آنها زبان تحصیل نیست.”
منصور تیفوری، نویسنده، مترجم و مدرس سابق زبان کردی در کردستان بر این باور است که محرومیت از تحصیل به زبان مادری در چند سطح قابل دسته بندی است: “در سطح فردی میتوان به برخوردهایی اشاره کرد که یک فرد غیر فارس زبان درایران به هنگام ورود به مدرسه با آن روبرو میشود. زبان فارسی یکباره و بدون اینکه انتخابی در کار باشد، بر او تحمیل میشود. به عبارتی یاد نگرفتن زبان فارسی به معنی محرومیت از تمامی حقوق انسانی است.”
او میافزاید: “این همان تجربهای است که پناهندگان در بدو ورود به کشورهای دوم و سوم دارند. آنها تا زمانی که زبان کشور محل اقامت جدید را یاد نگیرند نمیتوانند از حقوق انسانی خود به صورت کامل برخوردار شوند.”

بسیاری از درک این حقیقت ساده عاجزند که زبان مادری هر کسی برای او شکر است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست.
حق تحصیل به زبان مادری، در بسیاری از اسناد و معاهدات حقوق بشری مانند منشور زبان مادری، اعلامیهی جهانی حقوق زبانی، بندهای ۳ و ۴ مادهی ۴ اعلامیهی حقوق اشخاص متعلق به اقلیتهای قومی، ملی، زبانی و مذهبی، ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک، مادهی ۲۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و… مورد تاکید قرار گرفته است؛حقی که کارشناسان معتقدند در ایران، نه فقط در قانون اساسی بلکه از سوی برخی فارس زبانان نیز نقض شده است.
علیرضا اصغرزاده میگوید: “در ایران علاوه بر تبعیضهای قانونی، ما با یک نوع نژادپرستی نسبی در سطح اجتماع هم روبرو هستیم که نمودهایش را میتوان در مساله زبان جست. به نظرم نباید از کنار این مساله به سادگی گذشت. زبان امر پیچیدهای است. امتیازی که فارس زبانان ایران به لحاظ زبانی نسبت بقیه دارند و حاضر نیستند از آن دست بردارند، باعث دامن زدن به یک نوع نابرابری در تمام سطوح شده است.”
عبدالستار دوشوکی هم باور مشابهی دارد: “اگرچه عوامل تبعیض آمیز و ضد انسانی متعددی در تولید نابرابریهای اجتماعی تاثیرگذارند، ولی مسئله زبان مادری در صدر لیست قرار دارد. متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکز نشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر هنر نزد ایرانیان است و بس! و فارسی شکر است، بسیاری از درک این حقیقت ساده عاجزند که زبان مادری هر کسی برای او شکر است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچها نیز به زبان بلوچی میگویند عـسـل یا شـهـد.”