اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از جمله اصولی است که به اذعان بسیاری از فعالین حقوق بشر در ایران معطل مانده و این معطل ماندگی سبب افزایش شکاف میان فارسی زبانان ایران و سایر اقوام گشته است. اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان می دارد که: “زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است. اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانههاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است.”
این اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در جلسه ی بيست و دوم در تاریخ بيست هشتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي از سوی مجلس تدوین قانون اساسی ایران که پس از انقلاب ایران در سال 1357 هجری شمسی عهده دار تدوین قانون اساسی شده بود تصویب گردید. این اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از جمله اصولی است که نیمی از آن اجرا و نیمی دیگر معطل مانده است. هم اکنون رسمیت زبان فارسی در تمامی عرصه های حیات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مردم ایران اجرا می گردد ولی هیچ گونه اعتنا و همت دولتی به تدریس ادبیات اقوام در مدارس ایران وجود ندارد. در نوشتار ذیل متن مشروح مذاکرات هنگام تصویب این قانون به خصوص در باب حق تدریس زبان و ادبیات قومی اقوام ایران ارائه و تحلیل گردیده است.
مشروح مذاکرات مجلس تدوین قانون اساسی در تصویب اصل پانزدهم قانون اساسی
جلسه ای که این اصل در مجلس تصویب قانون اساسی ایران تصویب گردید در ساعت شانزده روز 28 شهريور ماه 1358 هجري شمسي برابر با بيست و هفتم شوال المكرم 1399 هجري قمري به رياست آقاي دكتر سيد محمد حسيني بهشتي (نايب رئيس) تشكيل شد. مشروح مذاکرات در تصویب این قانون بدین شرح است:
“طرح و تصويب اصل 21 (اصل پانزدهم) نايب رئيس (بهشتي) ـ اصل بيست و يك مطرح ميشود.
اصل 21 ـ زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي و متون و اسناد و مكاتبات رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي در مطبوعات و رسانههاي گروهي هر محل و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ در اين زمينه موافق و مخالفي هست؟ آقاي رباني مخالفيد؟ رباني ـ ما دو زبان داريم يك زبان فارسي و يك زبان ديني، زبان ديني ما زبان مكتب ما است كه قرآن ما است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مشكيني بفرمائيد.
مشكيني ـ شما ميفرمائيد اسناد و مكاتبات بايد با اين زبان باشد حالا يك قبالهاي به زبان عربي نوشته شد چرا بايد آن سنديت نداشته باشد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ براي اينكه آن وقت در دادگاه بايد يك مترجم رسمي عربي هم باشد تا بتواند آن قباله را ترجمه بكند و قضات بتوانند رويش كار بكنند.
در كلانتري يا بايد مأمور كلانتري عربي بداند يا يك مترجم بخواهد.
آقاي دكتر خالاتيان اگر مخالف هستيد ميتوانيد صحبت بكنيد.
خالاتيان ـ ارامنه كه جا و محل مشخص ندارند و در اينجا جائي براي زبان و خط اقليتهاي مذهبي مشخص نشده است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقا ميگويند ارامنه محل مشخصي ندارند و حال آنكه زباني دارند و ميخواهند يك مجلهاي را به زبان ارمني منتشر كنند بنابراين اگر ما «قومي» را اضافه كنيم تكميل ميشود و چيزي هم كم نميشود.
(نمايندگان ـ اشكالي ندارد.)
خالاتيان ـ بجاي عبارت «مطبوعات محلي» عبارت «مطبوعات خودشان» را بگذاريد بهتر است، حالا كه كلمة «قومي» اضافه شده است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ «مطبوعات و رسانههاي گروهي هر محل» اينجا را ميفرمائيد؟ (خالاتيان ـ بجاي «محل»، «قوم» باشد.)
اشكالش اينست كه مطبوعات دارد ولي رسانههاي گروهي ندارد.
«مطبوعات و رسانههاي گروهي هر محل» بنده گمان ميكنم بنويسيم كه «از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات هر گروه و رسانههاي گروهي هر محل» زيرا وقتي ميگوئيم «قومي» اصلا ديگر مشكلي ايجاد نميكند.
عنايت بفرمائيد اين عبارت «هر محل» بطور كلي زايد است براي اين كه ما در همين دستگاه راديو و تلويزيون فعلي از فرستنده مركزي برنامة كردي داريم بنابراين نبايد بگوئيم «هر محل» وقتي اين عبارت را برداريم مشكل آقايان حل ميشود.
آقاي آيت بفرمائيد.
دكتر آيت ـ توضحيح من اينست كه يك سوء تفاهمي ايجاد شده در حالي كه همة زبانها بايد باشد.
مگر ما به زبان انگليسي و به زبان فرانسه نميتوانيم روزنامه منتشر كنيم؟ اين مطلب كه در اين اصل آمده بيشتر مربوط به تدريس و ادبيات است كه بتوانند تدريس كنند وگرنه خود بخود آزاد است.
(بهشتي ـ جزو مدارس قومي است.)
به هر حال اين مطب بايد روشن بشود.
(بهشتي ـ ديگر جاي بحث نيست.)
(يكي از نمايندگان ـ بجاي زبان فارسي بگذاريم برنامة فارسي ـ چون زبان اخص است.)
نايب رئيس (بهشتي) ـ خير آقا زبان فارسي است يعني از نظر فرهنگي زبان فارسي ميگويند نه برنامة فارسي، (خز علي ـ در اين جا «خط رسمي و مشترك» نوشته شده در صورتي كه در پيش نويس قبلي «مشترك» بوده قيد «رسمي» براي چيست؟) جواب اين مطلب گفته شد، آقا بحث در اينست كه زبان رسمي به آن زباني ميگويند كه در مؤسسات دولتي معمول است و احكام دولتي و امثال اينها بايد با آن زبان باشد.
وقتي گفتيم كه اينها بايد به آن زبان باشد، ميشود رسمي پس چرا بگذاريم رسمي.
(خزعلي ـ همين رسمي كافي است.)
اين براي روح مطلب است اين عبارت تحميل يك چيزي بر آن گروهها است.
ايران كه يك كشور است خود بخود زبان مشترك ميخواهد اين توضيح است و ضرري هم ندارد.
(حائري ـ منظور از اين متون چيست؟ مثلا يكنفر ميخواهد مجله عربي منتشر كند يا يك كتاب عربي بنويسد.)
حالا بنده توضيح ميدهم، اجازه بدهيد، منظور از اين متون عبارت است از متن مقاوله نامهها و قراردادها مثل قانون اساسي، متن قوانين، بنابراين، اين كلمة «رسمي» شامل همه ميشود «متون و اسناد و مكاتبات رسمي».
(منتظري ـ بنويسيد متون و اسناد و مكاتبات رسمي) پس «رسمي» را دنبال همه بياوريم درست ميشود بنويسيم «و اسناد و مكاتبات و متون رسمي».
پس ملاحظه بفرمائيد آقايان يادداشت كنيد تبديل شد به اينكه «زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است».
(يكي از نمايندگان ـ رسمي يعني چه؟) زبان رسمي يعني متون و احكام، يعني كتابهاي درسي كه به زبان فارسي است، احكامي را كه دولت صادر ميكند، اسنادي را كه مبادله ميكند، متون قوانين همه به زبان فارسي است.
(اشراقي ـ فرموديد بايد در ادارات دولتي و مكاتبات به آن زبان صحبت بشود؟) صحبت خير آقا، مكاتبات را عرض كردم يعني دفاتر بايد با آن تنظيم بشود «زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد».
(طاهري اصفهاني ـ ياويرگول يا كاما در جاي مناسب آن بگذاريد.)
اجازه بدهيد هر رويهاي كه براي بقية اصول پيش گرفتيم در مورد اين جمله هم اعمال ميكنيم يك عدهاي واوها را اول جمله ميآورند و ميگويند شيوة ما اينست و آن شيوهاي را كه الان در زبانهاي اروپائي معمول است نميپذيرند و يك عدهاي هم اين را ميپذيرند.
اين را در آخر يك روال خواهيم كرد.
(بشارت ـ سؤالي دارم «در كنار زبان فارسي» شامل همه است يا مال مدارس است؟ مثلا مربوط به مطبوعات و رسانههاي گروهي است؟…)
خير آقا اين مربوط به تدريس است.
تدريس ادبيات آنها در مدارس، در كنار زبان فارسي آزاد است.
(بشارت ـ ممكن است اينها تمام برنامههاي رسانه گروهي خودشان را به زبان خودشان منتشر بكنند.)
سؤال ايشان اينست كه آيا اين «در كنار» شامل رسانههاي گروهي ميشود؟ مثلا يك مجلهاي را به زبان آذري نوشتند، آيا بايد هر ورِ از اين مجله يك طرفش فارسي باشد؟ آخر اينجا نوشتهايم مطبوعات (بشارت ـ رسانههاي گروهي) خوب چه عيبي دارد بنويسيم رسانههاي گروهي آذربايجان فقط به زبان آذري باشد ولي رسانه گروهي تهران به زبان فارسي باشد اين اشكالي ندارد؟ (بشارت ـ خطر ندارد كه مطالب ديگري را هم بيان كنند كه بعضي نفهمند؟) اگر دو تا هم باشد اين خطر را دارد.
(دكتر آيت ـ اگر مسائل گروهي را هم همگاني بنويسيم بهتر نيست؟) رحماني ـ موضوع كتب درسي مدارس قديمه و همچنين كتب درسي دانشگاهي، چه بسا اين اطلاِ شامل همة كتب درسي ميشود كه بايد به زبان فارسي باشد اين را توضيح بدهيد تا روشن شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ سؤال آقاي رحماني سؤال واردي است و آن اينست كه وقتي ميگوئيد متون كتب درسي بايد همه به زبان فارسي باشد اين كلمة درسي شامل كتابهاي دانشگاهي هم ميشود در حاليكه ممكن است در دانشگاه كتاب درسي به زبان خارجي باشد و يا در حوزههاي علوم اسلامي كتابهاي عموماً به زبان عربي است بنابراين بايد يك تعبيري اينجا بيايد كه چنين معنائي را ندهد.
(تهراني ـ اگر شما اين را به اين شكل تصويب كنيد در دبستانها هم بايد در كناز زبان فارسي درس عربي بخوانند.)
حالا ما هنوز به آن اصل نرسيدهايم ما در اينجا اينطور ميتوانيم بگوئيم كه «متون كتب درسي تا پايان دورة دبيرستان».
آقاي حجتي بفرمائيد.
حجتي كرماني ـ زبان و خط مشترك مردم ايران فارسي است و متون و مكاتبات رسمي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي در مدارس و مطبوعات محلي آزاد است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ چون در متن قبلي آن مسألهاي كه بايد متون كتابهاي درسي به زبان فارسي باشد نيامده است بنابراين، اين اشكال هم نيامده است.
پس اشكال اين اصل اين است.
كه اگر اينطور تصويب شود ممكن است بعداً قانوني تنظيم كنند كه كتابهاي درسي مدارس در مناطقي كه زبان محلي هست به زبان محلي باشد.
شما اين را تأييد ميكنيد؟ (حجتي كرماني ـ خير در كنار فارسي ميتوانيم بگذاريم) ما ميگوييم اين عبارت اگر تكليف كتابهاي درسي را روشن نكند بر آن اساس ميشود چنين تصميمي گرفت يا قانوني تصويب كرد.
(حجتي كرماني ـ فقط «در كنار زبان فارسي» را ميتوانيد اضافه كنيد.)
آقاي مؤبد شهزادي بفرمائيد.
مؤبد شهزادي ـ وقتي گفتيم زبان و خط رسمي مشترك مردم ايران فارسي است.
يعني بچههاي مردم ايران بايد فارسي درس بخوانند.
بنابراين ذكر اينكه كتاب درسي هم بايد با چه زباني باشد ديگر لازم نيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي هاشمي نژاد بفرمائيد.
هاشمي نژاد ـ اين عبارت بسيار واضح نوشته شده است و هر چه به آن اضافه كنيم مغلقترش ميكنيم.
بنابراين اينكه كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد اين معنايش اين نيست كه اگر در دبيرستان يا در دانشگاه بخواهند يك برنامهاي را بصورت انگليسي تدريس كنند اين جزو برنامه معمولي و كار آنها است و منافاتي با اين اصل ندارد و هيچكس هم چنين منافاتي را نميفهمد و ضرورتي هم ندارد كه چيزي بر اين اصل اضافه شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم عنايت كنيد آقاي رحماني آن پاسخي كه داده ميشود و بيان آقاي هاشمي نژاد هم كمك ميكند اينست كه وقتي ميگويند كتب درسي بايد به اين زبان باشد معلوم ميشود كتب درسي عمومي است چون بالا هم كلمه مشترك را با تعبير آقاي مؤبد داشت.
(رحماني ـ عمومي بنويسيد) يعني بنويسيم «و كتب درسي عمومي» (عدهاي از نمايندگان ـ متن قبلي بهتر است و لزومي ندارد.)
بنابراين بنظر عدهاي از حاضرين متن اصلي مناسب است و آنرا به رأي ميگذاريم.
آقاي رباني بفرمائيد.
رباني شيرازي ـ كتب درسي را برداريد چون آنكه منحصراً بايد به زبان فارسي باشد متون و اسناد دولتي است يعني عربي آن عربي و انگليسي آن انگليسي و فارسي آنهم فارسي است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي رباني شما چرا كم توجهي ميكنيد؟ يك وقتي در يك مدرسه كتاب انگليسي تدريس ميكنند معلوم است كه كتاب انگليسي است.
آيا كتاب رياضيات يا جانورشناسي و يا گياهشناسي را مقيد ميكنيد كه همه جا به زبان فارسي باشد يا تجويز ميكنيد كه كتاب رياضيات، جانورشناسي و يا گياهشناسي و غيره به زبانهاي مختلف باشد؟ (منتظري ـ يك وقت است كه كتاب ترجمه نشده است.)
آن مورد عمومي است و اشكال ندارد.
بنابراين بنظر اكثر دوستان عبارت كافي است آقاي مكارم بفرمائيد.
مكارم شيرازي ـ آقايان توجه بفرمائيد كه يك حلقة اتصالي براي حفظ وحدت ملي در مملكت لازم داريم اگر بنا شود در هر منطقهاي كتابهاي درسي به زبان آن منطقه تنظيم بشود، از هم فاصله ميگيريم. بنابراين وحدت ملي متزلزل ميشود و اين جمله «كتب درسي» واجب است باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي كياوش بفرمائيد.
كياوش ـ اگر صلاح ميدانيد براي اينكه هيچگونه سوء استفادهاي از متون كتابها نشود اضافه شود «و تدريس ادبيات آنها در مدارس طبق برنامه وزارت آموزش و پرورش در كنار زبان فارسي انجام شود.
» نايب رئيس (بهشتي) ـ اين كه معلوم است كه همه چيز طبق برنامة وزارت آموزش و پرورش خواهد بود.
آقاي مولوي عبدالعزيز بفرمائيد.
مولوي عبدالعزيز ـ اگر كسي بخواهد عربي بخواند آيا دولت براي او معلم عربي ميگيرد يا خير؟ و يا اگر كسي بخواهد زبان بلوچي بخواند آيا دولت ملزم است كه براي او ملعم بلوچي بگيرد يا خير؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ بلي دولت موظف است يعني وقتي آنها حق داشتند اين زبان را تدريس كنند دولت موظف است چيزي را كه آنها حق دارند برايشان تهيه كند.
(مولوي عبدالعزيز ـ يعني هم كتاب و هم معلم بايد تهيه بكند؟) بلي، من متن را يكبار ديگر ميخوانم تا نسبت به آن رأي گرفته شود: اصل 21 (اصل پانزدهم) ـ زبان و خط رسمي و مشترك مردم ايران فارسي است.
اسناد و مكاتبات و متون رسمي و كتب درسي بايد با اين زبان و خط باشد ولي استفاده از زبانهاي محلي و قومي در مطبوعات و رسانههاي گروهي و تدريس ادبيات آنها در مدارس در كنار زبان فارسي آزاد است.
لطفاً گلدآنها را براي رأي ببريد.
(در اين هنگام رأيگيري و شمارش آرا بعمل آمده و نتيجه بشرح زير اعلام شد.)
نايب رئيس (بهشتي) ـ عده حاضر در جلسه شصت و هفت نفر كه البته آقاي غفوري چند روزي است در مسافرت هستند يعني فقط دو نفر غايب داريم.
موافق شصت و دو نفر مخالف هيچ و ممتنع پنج نفر، بنابراين اصل 21 تصويب شد.” (منبع: مشروح مذاکرات مجلس تدوین قانون اساسی، جلد یکم، جلسه بیست و دوم )
نکاتی چند در باب این مذاکرات
در مطالعه ی سخنان رد و بدل شده و جدل های صورت گرفته در تصویب این اصل از سوی تدوین کنندگان قانون اساسی ایران مشاهده می گردد که برخی از افرادی که اکنون از مهمترین مراجع شیعه محسوب می گردند مخالف اعطای حق آموزش به زبان مادری از سوی دولت به اقوام ایرانی بودند. به عنوان مثال آیت الله مکارم شیرازی که هم اکنون از بانفوذترین رجال شیعه در ایران محسوب می شود مخالف تدریس زبان مادری اقوام بوده و در این جلسه نظر خود در باب این اصل را چنین بر زبان می راند:
“مكارم شيرازي ـ آقايان توجه بفرمائيد كه يك حلقة اتصالي براي حفظ وحدت ملي در مملكت لازم داريم اگر بنا شود در هر منطقهاي كتابهاي درسي به زبان آن منطقه تنظيم بشود، از هم فاصله ميگيريم. بنابراين وحدت ملي متزلزل ميشود و اين جمله «كتب درسي» واجب است باشد.”
از سوی دیگر مولوی عبدالعزیز به عنوان نماینده ی قوم بلوچ سؤالی در خصوص چگونگی اجرای این اصل می پرسد که آیت الله بهشتی به عنوان رئیس جلسه چنین پاسخ می دهد:
“مولوي عبدالعزيز ـ اگر كسي بخواهد عربي بخواند آيا دولت براي او معلم عربي ميگيرد يا خير؟ و يا اگر كسي بخواهد زبان بلوچي بخواند آيا دولت ملزم است كه براي او ملعم بلوچي بگيرد يا خير؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ بلي دولت موظف است يعني وقتي آنها حق داشتند اين زبان را تدريس كنند دولت موظف است چيزي را كه آنها حق دارند برايشان تهيه كند. (مولوي عبدالعزيز ـ يعني هم كتاب و هم معلم بايد تهيه بكند؟) بلي.”
اکنون بیش از سی سال از این جدل های لفظی می گذرد و بررسی اجرای اصول قانون اساسی در ایران نشان می دهد که سردمداران این کشور سیاستی به شدت پان فارسیستی را تعقیب می نمایند و علیرغم قول آقای بهشتی به مولوی عبدالعزیز هنوز خبری از تدریس ادبیات اقوام ایرانی از سوی دولت در ایران نیست و نگاه آیت الله مکارم شیرازی در این خصوص در وادی عمل برتری یافته است.
در جلسه ی تصویب اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چه گذشت؟