وقوع یک فاجعه ی بزرگ از خروج اندیشمندان کشور دیری ست که آغاز شده است و سیاست های غلط نظام دیکتاتوری شرایط بسیار بدی را برای این جماعت فرهیخته به وجود آورده است.بسیاری از اساتید دانشگاه در ایران با درخواست بازنشستگی پیش از موعد، در صف خروج از کشور قرار گرفتهاند. این موج تازه خروج دانشگاهیان از ایران حدود هفت ماه پس از آنکه ابراهیم رئیسی بهعنوان رئیس قوه مجریه معرفی شد، در ایران به راه افتاده است. مسعود پزشکیان، یکی از نمایندگان مجلس با تایید این موضوع، گفت: «امروز بسیاری از اساتید دانشگاهی ما درخواست بازنشستگی کردهاند یا میخواهند از کشور خارج شوند.»
پزشکیان وضع قوانین ناعادلانه، تبعیضآمیز و سختگیرانه در مورد دانشگاه و دانشگاهیان را از مهمترین دلایل شکلگیری این موج جدید مهاجرت نخبگان از ایران میداند. به گفته او، «مصوبات مجلس، بیشتر دانشگاهها را با مشکل مواجه کرده است و مکانیسمهای پرداختی که برای آنان تنظیم شده محدودکننده است.»
جامعه ایران طی ۴۰ سال، چندین موج مهاجرت را پشت سر گذاشته که دامنه آن در سالهای اخیر به بخشهای فرودست اقتصادی نیز کشیده شده است و فرار مغزها لطمه های بسیاری به بدنه ی جامعه ی ایران وارد کرده است.
آمار، اخبار و گزارشها در ایران نشان میدهد هر روز به تعداد کسانی که بهطور جدی به مهاجرت از ایران فکر میکنند، افزوده میشود. دور نخست مهاجرت از اواخر دهه ۱۳۵۰، پس از آنکه روحانیان شیعه بر ایران مسلط شدند، آغاز شد. آمارها نشان میدهد دستکم ۱۵۴ هزار نفر در این موج مهاجرت از ایران خارج شدند. «پاکسازی متخصصانی که با رژیم سابق همکاری داشتند» و «شروع انقلاب فرهنگی» دو عامل مهم این مهاجرت بود که به خروج هزاران متخصص و دانشگاهی از ایران منجر شد.
موجهای دوم و سوم مهاجرت از ایران هم از سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۰ شکل گرفت؛ بهطوری که براساس برآوردها، دستکم ۴۰۰ هزار نخبه علمی، مدیریتی و صاحب سرمایه طی این مدت از ایران خارج شدند. همچنین آمارهای رسمی در سال ۱۳۹۰ نشان میدهد که حدود ۸۰ هزار و بر اساس آمار غیررسمی، ۲۰۰ هزار دانشجوی ایرانی در کشورهای خارجی مشغول به تحصیل بودهاند.
از مهمترین عوامل خروج دانشگاهیان و نخبگان از ایران «عقبماندگی عمومی»، «نبود امنیت اجتماعی»، «وضع نامناسب اقتصادی»، «نبود فرصتهای شغلی»، «نبود تعادل بین هزینه و درآمد متخصصان»، «بیثباتی سیاسی» و «ایدئولوژیکی شدن ساختار جذب نیروی انسانی» است. «فضای نامناسب سیاسی»، «مالکیت دولتی»، «فشار عوامل فرهنگی و فکری»، «چشمانداز نامطلوب آینده»، «احساس تبعیض اجتماعی» و «شرایط نامطلوب زندگی» از دیگر شاخصهای مهم تاثیرگذار در افزایش موج مهاجرت نخبگان از ایران به شمار میآید.
نتایج تازهترین مطالعهها و بررسیهای «رصدخانه مهاجرت ایران» هم نشان میدهد بیش از چهار میلیون و ۴۰۰ هزار ایرانی، که بخش قابلتوجهی از آنان طی ۴۰ سال اخیر از ایران خارج شدهاند، در نقاط مختلف جهان زندگی میکنند. در این گزارش که سال ۱۴۰۰ منتشر شد، آمده است که «میل به مهاجرت در میان گروههای حرفهای و فعالان استارتآپها هم در سالهای اخیر افزایش یافـه و تحولات اقتصادی سالهای اخیر از جمله مهمترین عوامل تشدیدکننده تمایل بـه مهاجرت بوده اسـت». این گزارش همچنین نشان میدهد تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور روندی صعودی دارد و از ۱۹ هزار دانشجو در سال ۲۰۰۳ به ۵۶ هزار دانشجو در سال ۲۰۱۸ رسیده است و به نظر میرسد در سال ۲۰۲۱، این جمعیت بیشتر هم شده باشد.
سالانه ۱۳ هزار دانشجو و دانشآموز از ایران خارج میشوند
بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، از افزایش آمار مهاجرت دانشآموزان و دانشجویان خبر داد و گفت که در ۱۰ سال گذشته، بهطور متوسط هر سال ۱۳ هزار اجازه اقامت یا ویزای تحصیلی در هر دو بخش دانشآموزی و دانشجویی برای ایرانیان خارج از کشور صادر شده است.» به گفته او، مقصد اغلب این افراد کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی است و نیمی از مهاجران ایرانی پناهندهاند. این پژوهشگر حوزه مهاجرت با بیان اینکه همهگیری کرونا «فنر مهاجرت» ایرانیان را فشرده است، از افزایش آمار مهاجرت با پایان همهگیری کرونا خبر داد.
بر اساس اعلام مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، هماکنون حدود ۶۰ هزار دانشجوی ایرانی در خارج از کشور حضور دارند؛ در حالی که تعداد دانشجویان ایرانی خارج از ایران در سال ۲۰۱۴، حدود ۵۰ هزار نفر بوده است. به گفته بهرام صلواتی، بیشتر دانشجویانی که به کشورهای خارجی مهاجرت میکنند، در رشتههای فنی و مهندسی تحصیل میکنند.
در خبری دیگر، کمال غانمی، معاون دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر، به خبرگزاری ایلنا گفت: «حدود ۵۰ درصد فارغالتحصیلان دانشگاههای شریف و امیرکبیر در رشته معماری کشتی (مهندسی دریا) مهاجرت میکنند.» به گفته او، در رشته مهندسی دریا سالانه ۴۰ تا ۴۵ دانشجوی کارشناسی ارشد جذب میشود اما حدود ۵۰ درصد آنان پس از پایان تحصیل به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.
مهاجرتهای شغلی
بیکاری، تورم، محرومیت از آزادیهای فردی و مشکلات اقتصادی میل به مهاجرت را در میان ایرانیان افزایش داده است. به طوری که علاوه بر مهاجرتهای تحصیلی، آمار مهاجرت از ایران در قالب پناهندگی و شغلی نیز افزایش یافته است.
بهرام صلواتی درباره آمار مهاجرتهای شغلی ایرانیان به خبرگزاری رکنا گفت: «آمارهای رسمی نشان میدهد که در ۱۰ سال گذشته سالانه حدود پنج هزار نفر به دلیل مسائل شغلی و حرفهای از ایران خارج شدند که البته به دلیل فقدان موافقتنامههای مربوط به تبادل نیروی کار، احتمالا آمار واقعی مهاجرت شغلی ایرانیان به خارج از کشور بسیار بیشتر از این مقدار است.»
پناهجویی و پناهندگی
بنابر اعلام مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، بیش از ۵۰ درصد مهاجرتهای ایرانیان از نوع پناهجویی است. بیشترین آمار ثبت شده نیز مربوط به سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۴) است که بیش از ۶۰ هزار ایرانی در کشورهای مختلف دنیا اعلام پناهندگی کردند.
اغلب ایرانیان یکی از کشورهای اروپایی، آمریکای شمالی، امارات متحده عربی یا ترکیه را به عنوان مقصد مهاجرت خود انتخاب میکنند اما به گفته بهرام صلواتی، در سالهای اخیر ترکیه جای کشورهای عربی را گرفته و به یکی از مهمترین مقاصد مهاجرت ایرانیان تبدیل شده است. او «نزدیکی جغرافیایی»، «فرهنگ نزدیک و همزبانی نسبی بخشی از مردم ایران با اتباع ترکیه» و «شرایط نسبتا آسان اخذ اقامت» را دلایل اصلی افزایش چشمگیر مهاجرت ایرانیان به این کشور در سالهای اخیر دانسته است.
مهاجرت به ترکیه نیز در قالب سرمایهگذاری، دانشجویی، خرید ملک یا اعلام پناهجویی است. سازمان ملل متحد پیشتر اعلام کرده بود که بیش از ۸۰ هزار ایرانی پناهجو در ترکیه زندگی میکنند. آمار سازمان روابط اقتصادی خارجی ترکیه نیز نشان میدهد که در حال حاضر حدود شش هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاههای ترکیه تحصیل میکنند.
موج مهاجرت ایرانیان با پایان همهگیری
صلواتی با استناد به آمار بانک جهانی و سازمان ملل متحد، تعداد ایرانیان خارج از کشور را یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر اعلام کرد. پیشتر دبیرخانه شورای عالی ایرانیان خارج از کشور اعلام کرده بود که بیش از چهار میلیون ایرانی خارج از کشور زندگی میکنند.
این پژوهشگر حوزه مهاجرت با بیان اینکه در چند سال گذشته میل به مهاجرت در میان ایرانیان افزایش یافته است، گفت: «کرونا مانع بزرگی برای مهاجرت بسیاری از ایرانیان بوده، بنابراین فنر مهاجرت ایرانیان فشرده شده است. در چنین شرایطی اگر در ماههای آتی اثر کرونا در جهان کمرنگ شود و دولت جدید آمریکا نیز سختگیریهای خود برای ایرانیان را کمتر کند، فنر مهاجرت ایرانیان بازخواهد شد و ممکن است در آینده رشد آمار مهاجرت ایرانیان را شاهد باشیم.»
رصدخانه مهاجرت ایرانیان پیشتر هم اعلام کرده بود: «در ۳۰ سال گذشته، جمعیت مهاجران ایرانی ۲.۲ برابر شده و جایگاه ايران در شاخص فرار مغزها از رتبه ۱۲۴ در سال ۲۰۰۷ به رتبه ۹۶ در سال ۲۰۲۱ كاهش پيدا كرده است. اين يعنی طی اين سالها، همزمان با بدتر شدن وضعيت ایران، خروج سرمايههای انسانی از كشور شدت بيشتری يافته است.»
نتایج یک نظرسنجی جدید در مرکز افکارسنجی کیو، نشان میدهد که از هر سه نفر ایرانی، یک نفر تمایل دارد مهاجرت کند و انگیزه ۸۰ درصد این افراد برای خروج از ایران، مسائل اقتصادی است. دادههای این نظرسنجی نشان میدهد که ۴۷ درصد افرادی که تمایل دارند مهاجرت کنند، افرادی با تحصیلات دانشگاهیاند و ۴۳ درصد آنان زیر ۳۰ سال سن دارند. این آمار حاکی از آن است که از هر دو جوان زیر ۳۰ سال ایرانی، یک نفر به مهاجرت فکر میکند.
زندانی سیاسی پیشین در ایران، شهردار فرانکفورت آلمان شد
نرگس اسکندری-گرونبرگ، سیاستمدار ایرانی-آلمانی عضو حزب سبزها، بهعنوان شهردار فرانکفورت آلمان انتخاب شد.
نمایندگان شورای شهر فرانکفورت نرگس اسکندری- گرونبرگ، سیاستمدار ۵۶ساله ایرانیتبار، را با اکثریت آرا بهعنوان شهردار این شهر بزرگ انتخاب کردند. دوره شهرداری در آلمان ۵ساله است و او پس از پیتر فلدمان، «سرشهردار» (Oberbürgermeister) فرانکفورت از حزب سوسیالدموکرات، که با آرای شهروندان انتخاب شده است، دومین مقام ارشد شهرداری در فرانکفورت را برعهده دارد.
اسکندری-گرونبرگ پیشتر در شورای شهر فرانکفورت رییس کمیته همبستگی اجتماعی [مهاجران و شهروندان آلمانی] (integration) بود و از سال ۲۰۰۸ مسئولیت اداره همبستگی اجتماعی در شهر فرانکفورت را برعهده داشته است.
نرگس اسکندری سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۵ میلادی) در تهران متولد شد و زمانی که ۲۰ ساله بود، به شهر فرانکفورت آلمان مهاجرت کرد. او دانشاموخته مقطع دکترای رشته روانشناسی در دانشگاه فرانکفورت است و از دوره دانشجویی همکاری با حزب سبزهای آلمان را آغاز کرد. او در آلمان با یک روانکاو بهنام کورت گرونبرگ ازدواج کرده است و همزمان با فعالیت سیاسی در حوزه روانشناسی نیز در مطب خود کار میکند. نرگس اسکندری مدتی نیز مدیریت یک مرکز مشاوره سازمان صلیب سرخ برای مهاجران سالمند را در شهر فرانکفورت برعهده داشته است.
شهردار فعلی فرانکفورت، پنجمین شهر بزرگ در آلمان، پیش از مهاجرت به آن کشور، در دهه ۱۳۶۰ شمسی مدتی بهعنوان زندانی سیاسی جمهوری اسلامی در زندان اوین محبوس بود. فرزند نرگس اسکندری، مریم زارع، سال ۱۳۶۲ در زندان اوین متولد شده است. او که درحوزه فیلمسازی و بازیگری فعالیت میکند، سال ۲۰۱۹ در فیلم مستندی با عنوان «متولد اوین» روایت بخشهایی از زندگی خود و مادرش را به تصویر کشیده است. این فیلم مستند همان سال در جشنواره بینالمللی فیلم برلین، جایزه ویژه بخش «چشمانداز سینمای آلمان» را دریافت کرد.
یک ماهه بود که مهاجر شد. توی ایران انقلاب شده بود. کمونیستها حمله کرده بودند به افغانستان. پدر و مادرش از کمونیستها و منششان خوششان نمیآمد. جانشان هم در خطر شده بود. هر کس از کمونیستها خوشش نمیآمد باید میجنگید و جنگیدن با یک ابرقدرت جهانی یعنی مرگ. تصمیم گرفتند که به ایران مهاجرت کنند.
فضه و دیگر خواهر و برادرهایش در قم بزرگ شدند. برای پدر مهم بود که بچهها درس بخوانند برای همین هم وقتی دید نمیتواند با حقوق کارگری در ایران از پس هزینهها بربیاید، دوباره رنج مهاجرت را به جان خرید. تک و تنها به عربستان رفت و ۲۴ سال در عربستان کار کرد تا بچههایش بتوانند در ایران درس بخوانند.
اما باز هم نتوانسته بودند در ایران دوام بیاورند و سه تا از بچهها راه مهاجرت دوباره را پیش گرفته بودند. وقتی دیده بودند هزینههای تحصیل در ایران زیاد است و در نهایت هم نمیتوانند با مدرکشان کار پیدا کنند. از ۶ فرزند، تنها فضه بود که بعد از ۶ سال بیکاری با مدرک پزشکی، تازه توانسته بود پروانه کار بگیرد. ایران سرزمین پزشکهاست. این را خیلیها میگویند. درآمد بالای پزشکها زبانزد خاص و عام است. اما به این شرط که مهاجرزاده نباشی!
فضه دوم دبیرستان که بود به عقد پسر عمهاش درآمد و در ۱۸ سالگی به خانه بخت رفت. حالا یک پسر ۱۵ساله و یک دختر ۵ساله دارد. شوهرش هم مثل خودش درسخوان بود. اما رشتهی مهندسی کامپیوتر را نصفه رها کرد و در بازار مشغول به کار شد. او فضه را تشویق کرد که درسش را ادامه بدهد. در دانشگاه یزد برای رشته پزشکی پذیرفته شد. اما به دلیل مسافت راه به کاشان انتقالی گرفت و بعدها شد فعال فرهنگی استان اصفهان.
سال ۱۳۹۱ پزشکی عمومی را تمام کرد اما پس از آن نه توانست کار کند و نه ادامه تحصیل بدهد. تخصص داخلی دانشگاه اصفهان قبول شد. اما نتوانست از پس هزینههای دلاری آن بربیاید. زمان قبولیاش در تخصص، هزینه تحصیلش سالی حدودا ۴۰ میلیون تومان میشد. کار کردن اتباع و مهاجرین خارجی شرایط سختی دارد و به همین خاطر او تا سال ۱۳۹۷ بیکار بود و تازه یکسال بود که با کمک دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل و مسئولین اداره اتباع توانسته بود کارت کار بگیرد و در یک پایگاه سلامت که وابسته به سازمان ملل بود به کار مشغول شود. میگفت: من اولین مهاجر در استان اصفهان هستم که توانستهام در رشته پزشکی اجازه کار بگیرم.
از دوران دانشجویی دوست داشت برای مهاجرین کاری بکند. پایاننامهاش را هم در مورد مهاجرین افغانستانی نوشت با عنوان “عفونتهای انگلی در بین کودکان مهاجر افغانستانی”. میگفت برخلاف آنچه که فکر میکردم عفونتهای انگلی خیلی شایع است، اینطور نبود.
از شرایط درس خواندن و دانشگاهش راضی بود و میگفت قدردان زحمات اساتید ایرانیام هستم. مدتی در بخش مددکاری بیمارستان کاشان کار دانشجویی انجام داده بود که کمکی باشد به مهاجرین افغانستانی که مشکل مالی دارند و نمیتوانند درمانشان را کامل کنند. همین باب ورودی بود به فعالیتهای اجتماعیاش.
فعالیتهای اجتماعی یک پزشک مهاجر
درسش که تمام شده بود، اجازه کار نداشت. اما او میخواست به نوعی به مردم خدمت کند. تا سال ۱۳۹۵ در جمعهای کوچک و غیررسمی کارهایی را انجام میداد؛ اما بعد از آن فعالیتهایش جدیتر شده بود. شروع کرده بود به همکاری با اداره اتباع و مهاجرین خارجی در برنامه افغانستانشناسی و در فراخوانهایشان شرکت میکرد. اطلاعرسانی برای جذب کسانی که میخواستند در این مسابقات شرکت کنند و نمیدانستند را انجام میداد. سه سال متوالی ۹۵، ۹۶ و ۹۷ در طرحهای CBR که سازمان ملل، بهزیستی و اداره اتباع به صورت مشترک انجام میدهند، همکاری داشت. در این طرح معلوین مهاجر را شناسایی میکردند و به آنان خدمات درمانی ارائه میدادند. اعم از کلاسهای کاردرمانی و گفتار درمانی یا ارائه ویلچر، تخت، تشک مواج، سمعک و مواردی از این دست.
عضو انجمن ایما بود و هم با بیمارستان منتظری نجفآباد همکاری میکرد. میگفت: در این بیمارستان با خیریه قمربنیهاشم در تعامل هستیم که بتوانیم مشکلی از مشکلات مهاجرین در این زمینه کمتر بکنیم. سعی میکنیم ویزیتهای رایگان داشته باشیم، هم مامایی و هم پزشکی و اگر نیاز به بستری داشته باشند در صورت لزوم به کمیساریا معرفی بشوند، اداره اتباع یا جاهایی مثل زنجیره امید که در تهران هست. اینطور هماهنگیها را با کمیساریا انجام میدهیم.
فعالیتهای اجتماعی او به اینجا ختم نمیشد. به نظر میرسید او واقعا بیش از آنچه در توان دارد برای مهاجرین صرف میکند. مدیر خیریهای به نام خیریه امیرالمومنین بود. این خیریه آخر سال ۹۶ برای کمکرسانی به اتباع افغانستانی فعال شده بود و با فرمانداری و آقای ابوترابی نماینده مجلس در تعامل بود. بیشتر فعالین این خیریه را دانشجوها تشکیل میدادند. فعالیتهایشان بیشتر حول کارهای توانمندسازی بود به اضافه کارهای بهداشتی.
فعال بودنش در این عرصه باعث شد بود سال ۹۶ به عنوان مدیر مجموعه ۳۴ هیات مهاجرین افغانستانی در نجفآباد انتخاب شود. انتخابی که با موضعگیریهایی هم همراه بود. میگفت: من به عنوان اولین مدیر زن در مجموعه افغانستانیها که انقدر تعصب دارند روی زنها انتخاب شدم.
کار ۳۴ هیات، کارهای مذهبی بود. مراسمی که در میلادها و شهادتها برگزار میشود. در این مجموعه سه همایش بزرگ به عنوان جشن ویژه مهاجرین در نجف آباد برگزار کرده بود، اینها به عنوان اولین کاری بود که در اصفهان توسط یک خانم مهاجر انجام میشد.
گرفتن پروانه کار شبیه یک معجزه
فضه حسینی میگفت اولین مهاجری است که در استان اصفهان توانسته است در رشته پزشکی اجازه کار بگیرد. اصفهان اداره کار فوقالعاده سختگیری داشت. انگار معجزه شد یا چه اتفاقی افتاد که اندکی تغییر کرد و او موفق شد پروانه کار بگیرد. خودش گرفتن پروانه کارش را مدیون کمکهای اداره اتباع و کمیساریا میدانست. با وجود این همکاریها هم باز روند گرفتن کارت کارش حدود ده ماه طول کشیده بود. کارت کار هم یکساله است و الان دوباره داشت همان روند را طی میکرد.
سختیهای یک زن مهاجر برای فعالیتهای اجتماعی در ایران
اولین سختی که فضه حسینی زنی که تمام عمرش آن را تجربه کرده بود این بود که خود مهاجرین افغانستانی خیلی زن را قبول ندارند. میگفت: کسانی که حتی تحصیلکرده بودند از مردم خودمان جلویم ایستادند و نمیگذاشتند فعالیت کنم.
دومین سختی او برای فعالیتهای اجتماعیاش این بود که خانهدار بود؛ بچهداری، کارهای مهمان و مسائل خانه که بخش زیادی از انرژی و وقتش را میگرفت که میگفت به دلیل همراهی همسرم میتوانم از پسش بربیایم.
میگفت: مشکل بعدی این است که مهاجرت در ارگانهای ایرانی مورد پذیرش نیست. مگر اینکه فردی در آنجا باشد که یک همسایه خوب مهاجر افغانستانی یا دوست خوب افغانستانی داشته که برایش قابل قبول باشد، در غیر این صورت خیلی مورد پذیرش نیست. همه در برخورد با او تعجب میکردند که افغانستانی تحصیلکرده است. تعریف کرد که اولین بار که به فرمانداری یا ارگانهای مختلفی که در شهر نجفآباد میرفت، میپرسیدند: شما واقعا دکتر هستید؟ واقعا درس خواندهاید؟ باورشان نسبت به افغانستانی که میتواند رشد کند کم بود. اصلا باورشان نمیشده است، آن هم یک خانم. به او میگفتند افغانستانی روی خانم سرمایهگذاری نمیکند، همیشه روی پسرها سرمایهگذاری میکند.
مشکل دیگرش مربوط به قانون مرتبط با مهاجرین میشد. وقتی میخواست کارت کار بگیرد، اداره کار میگفت برو نظام پزشکی بگیر، نظام پزشکی میگفت برو پروانه کار بیار. میگفت: قانونها جوری بود که با هم هماهنگ نبودند.
مهاجرت دوباره تنها راه
فضه حسینی میگفت: من خیلی به مهاجرت از ایران فکر کردهام. قبلا دوست نداشت از ایران برود و مقاومت میکرد. شرایط اروپا را دوست نداشت. میگفت: هر کسی معیارهایی دارد. من معیارهایم با آنجا یکی نبود. اما بعد که سختیهای کار پیش آمده بود، با خودش گفته بود: عجب اشتباه بزرگی کردم. الان با اینکه از شرایطش راضی بود چون مشغول به کار بود اما میگفت: الان اگر موقعیتش پیش بیاید شاید بروم چون ما مهاجریم و معلوم نیست آیندهمان چه میشود. برای خاطر همین آینده نامعلوم بود که اصلا دوست نداشت فرزندانش اینجا بمانند. میگفت: هزینه درس خواندن در برخی کشورهای درجه یک از دلاری که باید اینجا برای درس خواندن پرداخت کنند، کمتر میشود.
بهبود وضعیت مهاجرین افغانستانی در ایران چطور ممکن میشود؟
فضه حسینی که قریب به ۴۰ سال به عنوان یک مهاجر در ایران زندگی کرده است، بر این باور است که دو مشکل اصلی در مورد وضعیت مهاجرین افغانستانی در ایران وجود دارد که برای بهبود وضعیتشان باید شرایط در این دو حوزه تغییر کند. اولین مساله قانونهای مرتبط با مهاجرین و دومین نکته نگرشهای مردم. قانونهای مرتبط با مهاجرین مربوط به خیلی سال پیش است و نیازمند به روز شدن هستند. او میگفت: برخی ارگانها واقعا دوست دارند به ما کمک کنند ولی نمیتوانند از آن چیزی که برایشان مقرر کردند، تخطی کنند. این قوانین خیلی دست و پا گیر است. ظاهرا هیچ فرد تبعه خارجی نمیتواند در هیچ ارگان دولتی در ایران کار کند. مگر اینکه طبق تبصرههایی باشد یعنی حقوقش از جای دیگر باشد، شرکتی باشد. مهاجرین فقط میتوانند در لیست مشاغلی که اداره کار تعیین کرده که همه مشاغل سطح پایین هستند، کار کنند. غیر از سختگیریهای قانونی که وجود دارد، طبق گفته فضه حسینی برخی از مراکز هم خودشان سختگیریهای دیگری اضافه میکنند، برای مثال در خمینیشهر به مهاجرین اجازه تحصیل در رشتههای فنیحرفهای را نمیدادند. به غیر از این قوانین، دید مردم ایران نسبت به مهاجرت و مهاجرین هم نیازمند تغییر است. فضه حسینی در این مورد میگفت: بعضی میگویند در بعضی از کشورها مردم تعصبات خاصی دارند ولی در خود ایران هم مردم تعصبات خاصی دارند. اگر این تعصبات کنار گذاشته بشود و از استعدادهای مهاجرین استفاده کنند، هم برای مهاجرین و هم برای خود جامعه ایران منفعت دارد
نویسنده:قمر تکاوران
به مناسبت 15اکتبر روزجهانی زنان روستایی وعشایری
پژوهشها نشان میدهد که درتمام بلایای طبیعی به دلیل نابرابری های جنسیتی؛ زنان درمعرض انواع خطرات از غرق شدگی حتی به خاطرسنگینی لباسها گرفته تاگرسنگی،خشونت وقاچاق و بردگی خانگی وجنسی و تنشهای روانی قرار گرفته اند،درنتیجه جنسیت درکانون توجه به مخاطرات گرمایش وتغییراقلیم است.
خاورميانه یکی ازمخاطره آمیز ترین نقاط تحت تاثیر گرمایش است و از این روایران که علاوه براین چالش، درگیر در مدیریت ناکارآمد،فسادوجهالت بدخیم در مواجهه با آب ومنابع طبیعی است با مشکل بسیارجدی «تنش آبی» نیز دست وپنجه نرم میکند.
البته چالش اساسی این است که مسئولان هنوز مسأله آب وروستاها، بویژه مهاجرتهای اقلیمی وپیامدهای مخاطره آمیز آن هم درمبداودرمقصد چندان جدی نمی پندارند و حتی برخی از روستاهای خشکیده باجمعیت قابل توجه برای متولیان امورروستایی ناشناخته مانده وگویی با سرنوشت شوم شان از نقشه ایران حذف شده اند.
چه باورداشته باشیم یانه این مساله اشکال جدیدی ازمسائل اجتماعی رقم زده و زنان روستایی درکانون این آسیبهایند، زنان روستایی و عشایری مسئول تامین آب برای خانواده هستند و حمل آب چه در مسیر و چه سنگینی بار آسیبهای فراوانی برای آنها داردوحتی موجب مرگ آنان شده است. غرق شدن دختران چابهاردر هوتکها از آن جمله است. تغذیه، امنیت،معیشت وسلامت جسم و روان شان موردتهدید است وآنها را بامهمترین مسأله یعنی مهاجرت به حاشیه شهرها روبروکرده است.
«مهاجران تنش آبی» مسافران اغلب بدون سرمایه، تحت فشار گذران معیشت، بی پول و سرگردانی هستند که براحتی میتوانند به طعمه برای انواع باندهای جامعه ستیز تبدیل شوندو این؛ وضعیت زنان را پیچیده تر میکند.
زنان اگرهمراه باخانواده به حاشیه شهرها مهاجرت کنند، باانواع مخاطرات ناشی حاشيه نشینی روبرو خواهندشد، اگر در روستا بمانند، باتوجه به ازبین رفتن تنها راه معیشت، بارسنگین مدیریت خانواده ای کم درآمد بر عهده خواهندداشت که سرپرستشان دیگری غایبی است که ممکن است رهایشان کند؛ اگرسرپرستان درمحل مانده و مهاجرت نکنند، به دلیل فشارهای روانی ناشی ازبیکاری و بیپولی دچار انواع تنشهای روانی، افسردگی و حتی اعتیاد خواهندبود که خانواده را در معرض خطروخشونت قرارداده و پرواضح است که دراین خانواده ها زنان درخط مقدم آسیب قراردارند.
علاوه براینها محدویتهای قانونی و ساختاری وتبعیض های سیستماتیک وفرهنگی مشارکت درتصمیم گیری ها، حتی تصمیم گیری های فردی را دشوارنموده است.
وظیقه مراقبتگری وتامین نیازهای خانواده مانند حمل آب با زنان است؛ زنان ازسهم غذایشان به نفع نیازمندان خانواده میگذرند و ازخریدوسایل بهداشتی مانند پدهای بهداشتی و درمان بیماریهای گران چشم پوشی می کنند.
برخی ازخانواده ها کودک همسری را به عنوان راه حلی برای بقاء در پیش می گیرند که البته این بخشی از مشکلات عدیده دخترکان است.
مطالعات نشان میدهد که سیاستهای توسعه و سازگارانه بدون درنظرگرفتن تمایزات ازیکسو و توانمندی ها ازسوی دیگرخود میتواند به دسترسی نابرابر منجر شود چرا که متاسفانه دربرخی از مناطق جهان سیاستهای مربوط به گرمایش زمین، انطباق پذیری زنان را نادیده می گیرند وگروههای خاصی از زنان، مانند زنان سرپرست خانوار با آسیب جدی مواجه می شوند.
این موارد نشان میدهد که تمایزات اجتماعی ازقبیل جنسیت، طبقه، سرپرست خانوار بودن، سن ومرحله زندگی،حتی فاصله روستا باشهر، دسترسی به منابع قدرت سیاسی در مرکز و مسائلی از این قبیل تجربیات متفاوتی را درزمینه آسیب پذیری رقم میزند که این به نوبه خود نشان دهنده اهمیت توجه به «تمایز بویژه جنسیت» در سیاست گذاریهای سازگاری اقلیمی است.
روی امیدبخش این است که مطالعات و تجربیات جهانی نشان میدهد که زنان بیش ازمردان مستعد اجرای برنامههاو آموزشهای سازگاری باتغییرات اقلیم ناشی ازگرمایش زمین هستند و سرمايهگذاري برتوانمندی زنان و رفع تبعیضهای جنسیتی میتواند نجات بخش باشد. زنان روستایی سازگاری بیشتری با کم آبی دربخش کشاورزی و اشتغالهای جایگزین وابداع سبکهای خلاقانه سازگاری داشته ومعیشت روستایی را بازسازی کرده اند .
نویسنده:مهتابذرافکن
شرکتهای هواپیمایی میکوشند با تعهدات سنگین یا ممنوعالخروج کردن خلبانها مانع مهاجرت آنها شوند
شرکتهای هواپیمایی میکوشند با تعهدات سنگین یا ممنوعالخروج کردن خلبانها مانع مهاجرت آنها شوند
خلبانها نیز به خیل نیروی انسانی ماهری پیوستهاند که ایران را ترک میکنند. شرکتهای هواپیمایی میکوشند با تعهدات سنگین یا ممنوعالخروج کردن خلبانها مانع مهاجرت آنها شوند. عامل اصلی این موج نارضایتی اقتصادی استنارضایتی از شرایط کار درآمد ناکافی، کاهش پروازها و عدم ایمنی خلبانهای ایرانی را به فکر مهاجرت انداخته است. در سه ماه پایانی سال ۹۷، بیش از صد نفر درخواست مهاجرت دادهاند دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی ایران از بیکاری دو هزار خلبان و کاهش ۱۳درصدی مسافرتهای هوایی در سال ۹۷ نسبت به سال ۹۶ خبر میدهد ازدیاد نیروی انسانی در کنار رشد منفی مسافرتهای هوایی، باعث شده که خلبانها به دنبال جذب در شرکتهای هواپیمایی خارجی به ویژه کشورهای همسایه و منطقه باشند.موج خروج این نیروی کار ماهر آن چنان قوی است که از آن به عنوان “بحران پیش روی صنعت هوایی ایران” یاد میشودوضعیت نابسامان اقتصادی ایران و تفاوت چشمگیر حقوق پرداختی خطوط داخلی و خارجی، دلیل عمده این روند است. کاپیتان غلامرضا محمدی، عضو هیات مدیره انجمن خلبانان ایران در مهر ۹۴ گفته بود: «کمک خلبان در یک کشور همسایه ماهانه ۱۰ تا ۱۲هزار دلار حقوق ثابت دارد در حالی که ایرلاینهای ایرانی به خلبان، سه میلیون تومان حقوق میدهند.»اکثر خلبانهای مهاجر، در ترکیه، هند، امارات، قطر و کشورهای منطقه کار میکنند. علاوه بر انگیزههای اقتصادی، مناسبات محیط کار و رفتار کارفرما نیز در تصمیم آنها نقش دارد
بندر چابهار؛۵۰ هزار نفر حاشیه نشین؛ ۲۰۰ هزار نفر تشنه و ۷۷ هزار نفر بدون برق
براساس آمارها چابهار با بیش از 50 هزار نفر حاشیه نشین یکی از مناطقی است که در مقایسه با جمعیت خود بیشترین شمار حاشیه نشینی را در کشور دارد و حتی جمعیت سکونتگاههای غیر رسمی آن از جمعیت حاشیه نشینی مراکز برخی استانها بیشتر است.
معمولاً افراد ساکن در مناطق حاشیه نشین چابهار کارگر و از قشرهای کم درآمد و ضعیف جامعه هستند که توان مالی برای تهیه زمین در داخل شهر و ساخت مسکن مقاوم را ندارند.
به اذعان رئیس شورای شهر چابهار، “معینالدین سعیدی” و با اشاره به اینکه چابهارنشینان با ۵۰ هزار نفر حاشیه نشین؛ ۲۰۰ هزار نفر جمعیت تشنه و ۷۷ هزار نفر جمعیت بی برق دارای مشکلات اجتماعی زیادی هستند، گفت: اگر قبول داریم محور توسعه انسان است و اگر قبول داریم پیششرط توسعه سواحل مکران، انسان مکرانی است، باید شاخصهای انسانی در چابهار حداقل به مطلوب و متعادل کشوری برسد.
دکتر معینالدین سعیدی رئیس شورای شهر چابهار، از فاجعۀ آب، فقر، بیماری، اعتیاد و حاشیهنشینی در این بخش از کشور سخن گفته و اعتقاد دارد که بیش از فقر، این تبعیضها و بیعدالتیها هستند که مردم را آزار میدهند.
رئیس شورای شهر چابهار در گفتوگو با ایلنا، شهر چابهار را مجموعهای سرشار از تناقضها خوانده و با بیان اینکه این شهر از یکسو سرشار از ظرفیتهای خاص است و از سوی دیگر با چالشها و مشکلات ناشی از توسعهنیافتگیهای عجیب و غریب روبروست، گفت: اینجا در کنار زیباییهای منطقه آزاد، شاهد معضل جدی و روزافزون سکونتگاههای غیررسمی هستیم.
این عضو شورای شهر چابهار، بحران حاشیهنشینی در چابهار را «بیسابقه» عنوان کرد و ادامه داد: در حقیقت الگوی رشدِ حاشیهنشینان در چابهار، بسیار عجیب و غریب و میتوان گفت در کل دنیا کمسابقه است. در گذشته وجود پدیده حاشیهنشینی در منطقه انکار میشد و مسئولان وقت اظهار میکردند که حاشیهنشینان در حقیقت اتباع کشورهای بیگانه هستند و نباید به آنها امکاناتی اختصاص یابد.
سعیدی با بیان اینکه از اواخر سال 93 بالاخره فرماندار در مساله حاشیهنشینی ورود کرده و باور کرد بیش از 95 درصد حاشیهنشینان منطقه؛ ایرانی هستند و مدارک هویتی ایرانی دارند، افزود: این افراد به علتِ مسدودشدن مرز، خشکسالی و نابودیِ کشاورزی به شهر چابهار مهاجرت کردهاند، اما هزینههای زندگی در شهر به علت وجود جذابیتهای کاذبی مانند منطقه آزاد، بسیار بالاست و همین امر مهاجران را مجبور به زندگی در حاشیه شهر کرده است.
رئیس شورای شهر چابهار به وضعیت حاشیهنشینی در این شهر اشاره کرد و گفت: بعضی از مردم با چند بلوک برای خود سرپناه ساخته و عدهای هم در کپر زندگی میکنند، اما هستند افرادی که با گذاشتن چند تایرِ ماشین روی هم، برای خود سرپناه ساختهاند.
وی بحران آب را بیش از هر چالشی؛ جدی عنوان کرد و افزود: مناطقِ حاشیهنشین چابهار بیش از ۵۰ هزار نفر جمعیت دارد، اما حتی یک متر لولهکشی آب هم در اینجا وجود ندارد. شاخص دسترسی به آب در چابهار قابل قیاس با هیچ کجای کشور نیست. شاخص دسترسی به آب فقط 21 درصد است، یعنی 79 درصد مردم از طریق آبرسانی سیار با تانکرها گذران زندگی میکنند.
سعیدی با تاکید بر اینکه مسائل و مشکلات آبادان و خرمشهر در حوزهِ آب هرگز قابل مقایسه با چابهار نیست، ادامه داد: مردم در اینجا به بدترین شکل ممکن به آب دسترسی دارند. سهمیه هر فرد، روزانه فقط 15 لیتر است که باز به همه نمیرسد و درنهایت روزی 10 لیتر به آنها آب میرسد؛ به بعضی از محلهها نیز هفتهای یا ماهی یک بار آب میرسد، این درحالیست که شهروندان تهرانی روزی 250 لیتر آب مصرف میکنند، یعنی 25 برابر بیشتر از کسی که در چابهار زندگی میکند؛ این بیعدالتی واقعاً آزاردهنده است.
چه کسانی از مهاجرت مردم خوزستان به شاهین شهر سود می برند؟ در حالی مردم خوزستان از مشکل گرد و غبار به این شهر پناه می آورند که نزدیکی شاهین شهر به پالایشگاه اصفهان و مشکلات زیست محیطی آن برای ساکنان، سال هاست به یکی از مناقشات اصلی بین شهرداری این شهر و مدیران پالایشگاه تبدیل شده است.
شهر شاهین شهر یکی از شهرهای مهاجرپذیر اصفهان است که به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و نیز تبلیغاتی که برای جذب مردم خوزستان در سه دهه گذشته برای سکونت در این شهر صورت گرفته سبب شده تا وضعیت فرهنگی و نیز بافت اجتماعی شاهین شهر، بسیار متفاوت از شهر اصفهان و حتی شهرهای همجوار آن همون برخوار، میمه و گز باشد. نیمی از جمعیت شاهین شهر را مهاجران خوزستانی که از بعد از جنگ تحمیلی به این سو سوق داده شدند و نیز مردم اهواز که به دلیل وقوع ریزگردها دیگر توان ادامه زندگی در این شهر را نداشتند، تشکیل می دهد و به همین سبب هم شاهین شهر به شهر بازنشسته های خوزستانی که اغلب نیز از کارمندان شرکت نفت هستند، شهره شده است.
موقعیت فرهنگی شاهین شهر به دلیل تفاوت هایی که با شهر اصفهان دارد سبب شده تا مخاطب قشر خاصی از مردم به ویژه از ناحیه جنوب ایران باشد و مردم اصفهان کمتر میل مهاجرت به این شهر را در دهه های گذشته داشته اند. بیشتر هزینه هایی هم که از سوی شهرداری یا ارگان های دولتی برای توسعه شاهین شهر شده است، برای جذب مردم خوستان برای سکونت در شاهین شهر است. تبلیغات زیاد از سوی مسئولان دولتی و شهرداری ها هم جواب داده و بسیاری از مردم خوزستان که از حل معضل ریزگردها ناامید شده اند و توان تحمل شرایط بد آب و هوایی را ندارند، ساکن شاهین شهر می شوند.
مهاجرت روز افزون به این شهر که به عنوان نخستین شهر مدرن ایران هم شناخته می شود، سبب شده تا نرخ زمین و خانه در این شهر حتی در سخت ترین شرایط اقتصادی و رکود هم بالا باشد و بورس بازی زمین به عنوان یکی از معضلات این شهر توان خرید خانه از سوی مهاجران را کاهش دهد. اکثر زمین های شاهین شهر در دست ارگان های دولتی یا شبه دولتی است و با توجه به اینکه این منطقه تا قبل از انقلاب، در دست امریکاییها بود، بعد از انقلاب بسیاری از خانه ها و زمین ها به نفع دولت صادر شد و اکنون بسیاری از معاملات در حوزه زمین و مسکن در شاهین شهر بیش از آنکه به سود بخش خصوصی باشد، انتفاع مالی برای شبه دولتی هایی دارد که توانسته اند با جذب بودجه های دولتی و مهاجران، ارزش افزوده زمین ها را افزایش داده و از آب گل آلود زندگی سخت مردم خوزستان، ماهی بگیرند.
جذب بودجه های دولتی به شاهین شهر زمانی به نفع توسعه منطقه خواهد بود که شهرهای اطراف مانند گز، برخوار و میمه نیز به همان اندازه بهره مند شوند اما این در حالی است که طی هشت سال اخیر نمایندگانی که در این شهرستان بر سر کار آمده اند به جای تمرکز تلاش خود برای بهبود وضعیت منطقه به ویژه رفع معضل بیکاری در قشر معدن دار این شهرستان، تنها به جذب بودجه برای شاهین شهر اقدام کرده اند و غیرمستقیم به افزایش تورم در معاملات زمین و مسکن در این منطقه دامن زده اند.
این روزها مزرعه آقا محمد خان برومند که حالا خیلی ها آن را به نام “پاریس کوچک”، می شناسند به یکی از مناطق لوکس برای پاساژسازها و دلال ها تبدیل شده و بهترین فرصت ها را برای سودجویی فراهم کرده و این در حالی است که مردم خوزستان در رنج و غبار ریزگردها تنها راه پیش روی خود را ترک خانه و زندگی خود و راهی شدن به سوی شاهین شهر اصفهان می بینند! سود فروش زمین و خانه به مردم خوزستان تا جایی بالا است که بسیاری از بساز و بفروش های شاهین شهری، تبلیغات فروش خانه های خود را به جای اصفهان در خوزستان و اهواز منتشر می کنند و در اغلب موارد نیز تبلیغات برای ترک خوزستان از سوی مردم و سکونت در شاهین شهر جواب داده است .
حال سوال اینجاست چرا مسئولان به ویژه نمایندگانی که قدرت چانه زنی فراوان برای جذب بودجه به منظور حل معضل اصلی خوزستان را دارند، لقمه را دور سر خود پیچانده و با توسعه نامتوازن شاهین شهر، مهاجرت را تنها گزینه پیش روی مردم خوزستان گذاشته اند؟!.
روی محرومیت نه تنها در خوزستان بلکه در شهرهای اطراف شاهین شهر نیز روز به روز پرنگ تر می شود اما در شرایط کنونی و با دست هایی که قصد آباد کردن منافع خود در ازای آواره کردن مردم دیگر استان ها را دارند، شاهین شهر با تبدیل شدن به بورس دلالان مسکن و زمین، خود نیز قربانی زیاده خواهی شده است و به نام توسعه و پیشرفت، باری را متحمل می شود که در آینده حیات اجتماعی آن را به خطر خواهد انداخت.
شهر 120 هزار نفری شاهین شهر در مقایسه با شهرهای جدید اصفهان بیش از ظرفیت واقعی خود تجاری سازی را در دل خود جای داده است به گونه ای که مراکز خرید شاهین شهر به یکی از مراکز تفریحی آخرهفته برای شهروندان اصفهانی تبدیل شده است حال آنکه اشتغال زایی در آن تنها به حوزه ساخت و ساز منحصر شده و هیچ فرصت شغلی پایدار برای مردمی که از خود اصفهان ساکن این شهر می شوند، وجود ندارد.
اما مسئله مهم این است که در حالی مردم خوزستان از مشکل گرد و غبار به این شهر پناه می آورند که نزدیکی شاهین شهر به پالایشگاه اصفهان و مشکلات زیست محیطی آن برای ساکنان، سال هاست به یکی از مناقشات اصلی بین شهرداری این شهر و مدیران پالایشگاه تبدیل شده است. شهر کنونی شاهین شهر که روی متروکه پادگان های قدیمی بنا شده است، نه تنها نتوانسته دردی از مردم خوستان را دوا کند بلکه با اضافه کردن بار مهاجرت به استان اصفهان، توازن در توسعه را هم بر هم زده است و در غفلت مسئولان، در این میان تنها جیب عده ای منفعت طلب با پول بازنشستگان خوزستانی پر شده است.
سیستان و بلوچستان؛ برخی از مردم مدتهاست چشمشان به گوشت نخورده و برنج نمیخورند
عزیز سارانی عضو شورای روستای رشید با اشاره به شرایط بسیار بحرانی استان سیستان و بلوچستان گفت که اینجا دیگر مساله مهاجرت از روستاها به حاشیه شهرها نیست بلکه مردم از استان مهاجرت میکنند. اینجا کودکان بدون صبحانه به مدرسه آمده و گرسنه راهی خانه میشوند. سارانی درباره وضعیت تغذیه در این منطقه نیز گفت که برخی از مردم ماههاست که چشمشان به یک تکه گوشت هم نیفتاده است و با نان خشک سر میکنند. با این شرایط بحرانی دیگر کسی نمیتواند برنج خریداری کند، وقتی برنج به کیلویی ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان میرسد یعنی شرایط بسیار اسفناک است به خصوص در این چند روزی که قیمت ارز افزایش یافت و قیمتها به شدت بالا رفت.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایلنا، عزیز سارانی (نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها و عضو شورای شهرستان زابل) با اشاره به وخیمتر شدن شرایط در این منطقه به علت خشکسالی گفت: “ما منتظر محمولههای هلال احمر هستیم. در برخی از روستاها شرایط بسیار بحرانی است و آنها در اولویت قرار دارند”.
وی با بیان اینکه بخش سیستان دارای ۸۰۰ روستا است، افزود: “شرایط روستاهای اطراف زابل بحرانیتر از بقیه است. البته روستاهای اطراف چابهار نیز به شدت از نظر میزان دسترسی به آب، دچار مشکل هستند”.
در اطراف زابل ریزگردهای بسیار خطرناکی وجود دارد
سارانی با بیان اینکه هر بخش از استان با مشکل خاصی روبرو است، در خصوص معضلات روستاهای اطراف زابل تصریح کرد: “در اینجا ما با مشکل شدید ریزگردها روبرو هستیم. در اطراف زابل ریزگردهای بسیار خطرناکی وجود دارد و بادهای ۱۲۰ روزه تبدیل به ۱۸۰ روزه شده و واقعا وحشتناک است”.
عضو شورای روستای رشید با اشاره به اینکه به خاطر خشکسالی کشاورزی کاملا از بین رفته است، افزود: “تنها امید مردم منطقه به کشاورزی بود که آنهم به خاطر خشکسالی از میان رفته است و با قطع شدن آبی که از سمت افغانستان میآمد، امید مردم تبدیل به یاس شد”.
آب بوی نامطبوعی داشته و مزه آن نیز بسیار بد است
وی با بیان اینکه در اطراف سیستان آب لولهکشی وجود دارد و روستاهای بلوچستان از طریق تانکر آبرسانی میشوند، افزود: “البته در اطراف زابل آب لولهکشی مدام قطع شده و کیفیت آن نامناسب است. آب بوی نامطبوعی داده و مزه آن نیز بسیار بد است و قابل شرب نیست. در این منطقه زندگی مردم فقط از طریق یارانه ۴۵ هزار تومانی تامین میشود”.
دیگر کسی نمیتواند برنج خریداری کند
سارانی درباره وضعیت تغذیه در این منطقه گفت: “برخی از مردم ماههاست که چشمشان به یک تکه گوشت هم نیفتاده است و با نان خشک سر میکنند. با این شرایط بحرانی دیگر کسی نمیتواند برنج خریداری کند، وقتی برنج به کیلویی ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان میرسد یعنی شرایط بسیار اسفناک است به خصوص در این چند روزی که قیمت ارز افزایش یافت و قیمتها به شدت بالا رفت”.
نماینده سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها با بیان اینکه افزایش قیمتها، توانایی خرید را از مردم گرفته است، افزود: “خشکسالی موجب ایجاد پدیده حاشیهنشینی در اطراف زاهدان، زابل و چابهار شده و همه این شهرها را با مشکل روبرو کرده است. مسالهی ما دیگر مهاجرت از روستاها به حاشیه شهرها نیست بلکه مساله این است که مردم از استان مهاجرت میکنند”.
مردم در حال خروج از استان هستند
وی در پاسخ به این سوال که پدیده مهاجرت روستائیان به حاشیه شهرها چه اندازه تشدید شده، افزود: “میتوانیم بگوییم روند حاشیهنشینی باتوجه به شرایط امسال افزایش پیدا کرده و وضعیت رو به وخامت است. مردم در حال خروج از استان هستند و ساکنین استان سیستان و بلوچستان به استانهای دیگری چون خراسان رضوی به صورت مجردی یا همراه با خانواده برای کار مهاجرت میکنند”.
عضو روستای شورای رشید، درباره احتمال شیوع بیماری در میان مردم نیز گفت: “اینجا کودکان بدون صبحانه به مدرسه آمده و گرسنه راهی خانه میشوند. به علت تعطیلی مدارس هنوز نمیتوانیم در خصوص تاثیر کلی این مسائل روی سلامت کودکان اظهارنظر کنیم”.
بیماریهای تنفسی غوغا میکنند
وی با بیان اینکه سیستان تاکنون زیاد شاهد بروز بیماری ایدز نبوده است، گفت: “به علت وجود ریزگردها اکثر مردم با بیماریهای تنفسی دست در گریبان هستند و تصور میکنم که سیستان در خصوص بیماری سل در کشور رتبه اول را داشته باشد. می توان گفت اینجا بیماریهای تنفسی غوغا میکند”.
بستههای حمایتی هیچ دردی را دوا نمیکنند
سارانی با اشاره به کمکهایی که سازمان هلال احمر به این منطقه ارسال کرده است، گفت: “این بستههای حمایتی برای مردم هیچ کاری نمیکند، مانند یک قرص مسکن است که فقط یک یا دو ساعت شما را آرام میکند اما مریضی دوباره ادامه پیدا میکند. باید به دنبال یافتن یک چاره اساسی برای مردم سیستان و بلوچستان باشیم”.
وی ادامه داد: “از بستههای حمایتی راضی نیستم چراکه هیچ دردی از مردم را درمان نمیکند. باید به مردم سیستان و بلوچستان به خاطر خشکسالی و خسارتهای ناشی از آن غرامت بدهند. هیچ کارخانه و کارگاهی در اینجا وجود ندارد و تنها امید مردم کشاورزی بود”.
نماینده استان سیستان و بلوچستان در شورای عالی استانها با تاکید بر اینکه باید فارغ از کشاورزی به دنبال راههای دیگر درآمدزایی برای سیستان و بلوچستان باشیم، تصریح کرد: “ما هممرز با افغانستان هستیم اما با تعطیل کردن بازارچههای مرزی این منبع درآمد را هم برای مردم تعطیل کردند. مرز میتواند برای هر دو کشور یک فرصت باشد. مرز کاملا بسته شده است و مهاجرانی که به صورت غیرقانونی از افغانستان میآیند به صورت قاچاق از مرزهای بلوچستان وارد شده و به سمت پایتخت میروند”.
بنا به ادعای مقامات مسئول در مناطق تُرک نشین ایران و تائید این ادعاها توسط سازمان های رسمی آمارگیری در ایران، مناطق تُرک نشین ایران شاهد مهاجرت گسترده ی قشر جوان و خانوارهای مختلف به مناطق مرکزی و فارس نشین ایران می باشد. علت اصلی این مهاجرتها کمبود امکانات رفاهی و اقتصادی در مناطق تُرک نشین و تمرکز سرمایه گذاری های جمهوری اسلامی ایران در مناطق مرکزی و فارس نشین می باشد. این مهاجرت ها علاوه بر تاثیرات منفی که در مناطق مهاجرت فرست به جای می گذارد باعث آسیمیلاسیون فرهنگی در راستای سیاست های نژادپرستانه ی دولتی موجود در ایران در خصوص تُرک ها می گردد. در نوشتار ذیل به بررسی آمار مهاجرت و ادعاهای موجود در باب مهاجرت خانوارهای تُرک از استان های مختلف تُرک نشین به مناطق مرکزی ایران می پردازیم.
تاثیرات منفی مقوله ی مهاجرت
مقوله ی مهاجرت در حالت کلی به دو نوع مهاجرت داخلی و مهاجرت خارجی تقسیم می شود. مهاجرت داخلی به جابه جائی جمعیتی در داخل مرزهای سیاسی یک کشور اطلاق می گردد و مهاجرت خارجی تغییر مکان سکونت از یک کشور به کشوری دیگر است. در هر دو نوع مهاجرت تاثیرات مختلف فرهنگی دیده می شود به خصوص اگر فرهنگ، زبان و روح اجتماعی مقصدها تفاوتی معنی دار با مکان های مبدا داشته باشد. در حالت کلی سازمان ملل مهاجرت را بدین گونه تعریف می نماید: “اژه مهاجرت شکلی از تحرک جغرافیایی یا تحرک مکانی جمعیت است که بین دو واحد جغرافیایی صورت می گیرد ،این تحرک باید تغییر محل اقامت معمولی فرد را از مبدأ به مقصد در پی داشته باشد.” (منبع: لغت نامه جمعیت شناسی سازمان ملل ص ۷۱) به نظر استارک و ونگ مهاجرت داخلی پاسخی به محرومیت هاست و از منظر توماس وزنایسکی نیز بررسی تمایل به مهاجرت (توسط مهاجران)، انتخاب مکان، و بالاخره تصمیم به رفتن (مهاجرت) و یا ماندن سه مرحله ای است که رفتار مهاجران معطوف به آنها می شود. این مدل ارائه شده توسط توماس وزنایسکی در بررسی علل مهاجرتهای قومی و در تحقیقات میدانی مورد استفاده قرار می گیرد. (برای مطالعه بیشتر: مهاجرت، شاید امروز شاید فردا: مصداقهای نظریات مرتبط با مهاجرت در ایران، مرکز مطالعاتی انسان شناسی و فرهنگ) به نظر محققین پدیده ی مهاجرت از ديدگاه فرهنگی، نکته مورد اهمیت در تمام مهاجرتها، یکسان نبودن فرهنگ مبدأ و مقصد است. تفاوتهای فرهنگی میان مبدأ و مقصد مهاجرت میتواند منشأ مسائل و مشکلاتی برای مهاجران باشد. فراوانی میزان ناهنجاریهای اجتماعی و افت تحصیلی، از نمونههای بارز اینگونه مشکلات است. همچنین پدیده حاشیه نشینی و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن از عوارض این گونه مهاجرتها است. کلیه مهاجران از هر گروه سنی و جنسی با هر طبقه اجتماعی، به نحوی مشمول تبعیضهای مناطق پذیرنده می باشند. مهاجران به مجرد ورود به مقصد، با انواع واکنشها و برخوردهای اجتماعی از طرف ساکنان بومی مواجه میشوند. اگر چه عکسالعمل مهاجران ممکن است در برابر تبعیضهای موجود در جامعه مهاجرپذیر متفاوت باشد ولی نمیتوان انکار کرد که تبعیض به هر صورت که باشد، آثار منفی و دیرپایی بر روی رفتارهای مهاجران به جای میگذارد. این مسأله برای ادارهکنندگان جوامع مهاجرپذیر پوشیده نیست؛ با وجود این، تبعیض رسمی و تعصب نژادی و قومی از جمله مشخصات رایج جوامعی بوده است که مهاجران به آنها میپیوندند. (منبع: پایان نامه کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی دانشگاه ازاد اسلامی واحد دهاقان با عنوان جامعه شناسی مهاجرت نوشته محمدرضا محرابی شاتوری)
مهاجرت تُرکها به مناطق مرکزی ایران
چنانکه در سطور فوق ذکر گردید پدیده ی مهاجرات دارای اثرات منفی بر فرهنگ مهاجرین می گردد. بنا به ادعاهای موجود و تائید این ادعا توسط مراکز و آمار رسمی استان های تُرک نشین ایران جز مهاجرفرست ایران محسوب می شود. رئیس مرکز آمار ایران در حالتی کلی در خصوص مهاجرت ساکنین حاشیه ی ایران به مراکز ایران چنین می گوید: “رییس مرکز آمار مهمترین علل مهاجرت را پیروی از خانوار، یافتن شغل و ادامه تحصیل ذکر کرد و گفت: طی سالهای ۷۵تا ۸۵جمعیت مهاجران را اغلب مردان ۱۵تا ۴۰ ساله به خود اختصاص داده بودند. مردان مجرد بیش از مردان متاهل مهاجرت می کنند. مدد افزود: مهاجرت به استانهای مرکزی کشور بیش از سایر مناطق بوده است و استانهای غربی و شرقی همواره مهاجر فرست هستند.” (منبع: نادر زالی استادیار جغرافیا و برنامه ریزی شهری در دانشگاه گیلان طی تحقیقی علمی با عنوان “ابعاد پیوندهای جمعیتی در استان آذربایجان غربی” به مبحث مهاجرت تُرکهای به مناطق مرکزی ایران از جهات گوناگون پرداخت و نتایج به دست آمده را بدین شکل ابراز نمود:
“سیال بودن جمعیت ایران طی سه دهه گذشته و افزایش شدید آن، مشکلات عدیده ای را برای نظام شهری و روستایی کشور پدید آورده است. در وضعیت کنونی به علت عدم توسعه متعادل و متوازن بین مناطق شهری و روستایی، مهاجرت در سطح کشور همچنان ادامه دارد و بر حجم آن در دهه اخیر به شدت افزوده شده به طوری که 17 درصد از جمعیت کشور در دهه 75-85 جابجا شده اند. این نسبت در دهه (65-55) برابر 22 درصد و در دهه (75-65) برابر 3.13 درصد بوده است که تبعات خاص اجتماعی و اقتصادی برجای گذاشته است. همچنین بر اساس آمار سال 1385، در طی دهه 85-75 از مجموع 85 هزار روستای کشور، تعداد 35 هزار روستا خالی از سکنه شده و تعداد روستاها به 46 هزار روستا کاهش یافته است. بر اساس همین آمار روند مهاجرت در ایران طی سالهای 85-65 معادل 1.8 برابر شده است و 93.8 درصد مهاجران کشور به طور عام به استان های غیرمرزی و مرکزی کشور مهاجرت کرده اند. آمارها نشان می دهد استان آذربایجان غربی در هر سه سرشماری اخیر دارای موازنه مهاجرتی منفی بوده و در طی این مدت بیش از 42 هزار نفر از جمعیت خود را از دست داده است.” (منبع: ابعاد پیوندهای جمعیتی در استان آذربایجان غربی، نادر زالی، مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1390، صفحات 83-100)
نادر زالی در تحلیل کلان چگونگی جابجایی جمعیت در ایران طی بیست سال به آمارهای ذیل اشاره می کند:
“در فاصله سال های 1365 تا 1375 تعداد 8718870 نفر در سطح کشور جابجا شده و یا از خارج وارد کشور شده اند. از مجموع 8435865 نفر مهاجرانی که طی سال های 1365 و 1375 محل اقامت خود را در داخل کشور تغییر داده اند، 2939921 نفر در بین استان های کشور و 5495944 نفر در داخل استان های محل زندگی خود جابجا شده و محل سکونت جدید انتخاب کرده اند. بررسی استان های کشور از نظر مهاجرپذیری و مهاجرفرستی نشان می دهد که در سال 1375 تعداد 6 استان از 26 استان کشور شامل استان های تهران، اصفهان، خوزستان، قم، سمنان و یزد به ترتیب اهمیت مهاجرپذیر و 20 استان دیگر مهاجرفرست بوده اند.” (منبع: ابعاد پیوندهای جمعیتی در استان آذربایجان غربی، نادر زالی، مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای، سال سوم، شماره نهم، تابستان 1390، صفحات 83-100)
نگاه به این آمار ارائه شده نشان می دهد که تنها استان های فارس نشین و مرکزی مهاجرپذیر بوده اند و سایر استان های ایران که قومیت های غیرفارس در آنجا ساکن هستند مهاجرفرست بوده اند. چنانکه در بخش پیشین اشاره گردید علت اصلی مهاجرتهای قومی از منظر اقتصادی و برای فرار از فقر صورت می گیرد و تحت تاثیر این مهاجرت، مهاجرین محکوم به ازخودبیگانگی فرهنگی می گردند.
آمار ارائه شده از سوی این استاد دانشگاه در ایران مربوط به تحقیقات صورت گرفته در سال 1375 بود. مرکز آمار ایران در آخرین گزارشی که در این باب منتشر نمود به بررسی مهاجرت داخلی در ایران تا سال 1390 پرداخت. این گزارش ارائه شده که برگرفته از نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1390 بوده است. مطالعه ی این گزارش نشان می دهد که پدیده ی مهاجرت به دلیل فقر اقتصادی از مناطق تُرک نشین و دیگر مناطقی که اقوام غیرفارس در آن زندگی می کنند به مناطق مرکزی و فارس نشین ادامه دارد. بنا به این گزارش “بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن در فاصله سال های 90-1385 مجموعاً 3971854 نفر در بین استان های کشور جابجا شده اند. از مجموع 1985927 نفر مهاجران وارد شده در دوره زمانی 90-1385 تعداد 384025 نفر (19.3 درصد) به استان تهران وارد و ساکن شده اند. بعد از استان تهران بیشترین واردشدگان به ترتیب به استان البرز 192770 نفر (9.7 درصد) و استان اصفهان 140495 نفر (7.1 درصد) کل واردشدگان بوده است.” (منبع: مهاجرت های داخلی کشور در سطح شهرستان بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390- مرکز آمار ایران) بر اساس آمار و نمودار ارائه شده از سوی این مرکز استان های دارای موازنه ی مهاجرت مثبت یعنی استان هایی که تعداد مهاجرین وارد شده بیشتر از خارج شده می باشند عبارتند از: البرز، اصفهان، گیلان، یزد، مازندران، بوشهر، سمنان، گلستان، خراسان جنوبی، هرمزگان، مرکزی، قم. استان های دارای موازنه ی مهاجرت منفی یعنی استان هایی که تعداد افراد خارج شده بیشتر از وارد شده می باشند عبارتند از: زنجان، خراسان شمالی، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، خراسان رضوی، کرمان، قزوین، آذربایجان شرقی، کردستان، اردبیل، آذربایجان غربی، چهارمحال بختیاری، همدان، تهران، فارس، سیستان و بلوچستان، لرستان، کرمانشاه و خوزستان. .” (منبع: مهاجرت های داخلی کشور در سطح شهرستان بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1390- مرکز آمار ایران) مقایسه ی قومی این دو گروه نشان می دهد که تمام استان های دارای موازنه ی مثبت دارای قومیت فارسی بوده و تمامی استان های غیرفارس در گروه دوم یعنی گروه دارای موازنه ی مهاجرت منفی می باشند. اگرچه در گروه دوم برخی از استان های غیرفارس نیز وجود دارد ولی مهاجرین خارج شده از این استان های فارسی به مناطق فارسی بوده است و بدین سبب دارای تفاوت ماهوی با موضوع بحث در خصوص استان های غیرفارس است.
نتیجه گیری
مطالعه ی آمار رسمی مهاجرت داخلی در ایران و تحقیقات صورت گرفته در این باب نشان می دهد که مناطق تُرک نشین و استان های غیرفارس در سی سال اخیر جز استان های مهاجرفرست بوده اند و خانوارهای ساکن در این مناطق به دلایل مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مجبور به مهاجرت به مناطق فارس نشین شده اند. بنا به نظر صاحبنظران حوزه ی فرهنگ پدیده ی مهاجرت اثرات منفی فرهنگی بر مهاجرین دارد و از این رو می توان نتیجه گرفت که توزیع اقتصادی نابرابر در ایران سبب مهاجرت غیرفارس ها و تُرک ها به مناطق مرکزی و فارس نشین می گردد و تحت تاثیر این مهاجرت هم از خسارت های روانی رنج می برند و هم تحت تاثیر فرهنگ حاکم مجبور به ازخودبیگانگی فرهنگی قرار می گیرند و قربانی سیاست آسیمیلاسیونی فرهنگی در ایران می گردند.