طالبان و فاجعه ملی در سیستان و بلوچستان
سوال مهم از سازمانها و احزاب و فعالین بلوچ
فرو ریختن یک شبهی جامعه مدنی افغانستان به دامان طالبان همانند یک میوهی رسیده و آبدار آنهم بعد از بیست سال تلاش و هزاران قربانی و بیش از یک هزار میلیارد دلار سرمایه گذاری اقتصادی, اجتماعی, انسانی, فرهنگی, نظامی و غیره, باید زنگ خطری باشد به سطحینگری آنانی که از زیر پوست جوامع قبیلهای و سنتی و به غایت مذهبی و طایفهای مثل بلوچستان یا آگاهی کامل ندارند, یا با تظاهر و تعصب خود را “تافتهی جدا بافته” میپندارند و وانمود میکنند “ایشالا گربه است”
سوال اساسی از احزاب و سازمانها و فعالین بلوچ که سکوت کردهاند این است که چرا در قبال فاجعه افغانستان و حمایت بیدریغ رهبران مذهبی بلوچ و پیروان آنها از طالبان, نه تنها موضع خود را روشن نکردند, بلکه با فرصتطلبی سکوت اختیار کردند تا مبادا مورد هجمه و هتاکی متعصبین و افراطیون قرار بگیرند.
تنها حزب مردم بلوچستان (یعنی تنها حزب جدی و مطرح بلوچستان) به دور از عافیتطلبی رایج به مسئولیت سیاسی تاریخی خود عمل کرد و بیانیه داد که قابل تقدیر است.
جمعی از روشنفکران و دانشگاهیان داخل بلوچستان نیز شجاعانه بیانیه دادند و ثابت کردند از برخی از مدعیان پر مدعای خارجنشین فرسنگها جلوتر هستند.
وظیفه مهم احزاب و شخصیتها, روشنگری, تجزیه و تحلیل و گسترش آگاهی, فرهنگسازی, سکولاریسم, دموکراسی, مدنیت و مدرنیته مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و ارزشها و هنجارهای جهانشمول است و نه ابنالوقت بودن.
وای به حال جامعه بلوچستان که بسیاری باسواد و بیسواد آن شوربختانه و ابلهانه در “ریخت گله ـ چوپان” در صفحات فضای مجازی مثل اینستاگرام در اوج بلاهت و حماقت مطلق میگویند “مرگ بر حقوق بشر؛ زنده باد طالبان؛ جانم فدای علما”
واضح و مبرهن است که جامعه افغانستان در کلیت خویش از جامعهی سنتی, طایفهای, قبیلهای و مذهبی بلوچستان چند قدم جلوتر است.
اگر فرقه تمامیتخواه, ارتجاعی, متعصب و جزمگرای طالبان با کمک پاکستان توانست به این راحتی بر کل جامعهی افغانستان غلبه و سیطره پیدا کند و تمجید و تحسین علمای بلوچستان از جمله مولوی عبدالحمید (امام جمعه زاهدان) را برانگیزد, در فردای صبح آزادی و حتی اگر در استان انتخابات آزاد برگزار شود در مورد سرنوشت بلوچستان باید جدا نگران بود زیرا بسیاری از علمای بلوچستان که غایتِ آرزوی آنها حکومت طالبانی است, فارغ التحصیل همان مدارس دیوبندی جهادی از پاکستان هستند و معتقدند با آمدن حکومتی مثل طالبان باران نور و رحمت میبارد و امنیت بینظیر برقرار میشود.
اگر شخصیتها, فعالین و احزاب و سازمانهای بلوچ مایلند جدی تلقی شوند, باید بدون فرصتطلبی مواضع خود را روشن کنند.
بلوچستان تحت سلطه امثال طالبان, القاعده و داعش و همفکران آنها حتی در مقایسه با افغانستان هزار بار فاجعه بارتر خواهد بود.
باید با شهامت؛ سالها قبل از وقوع بلای مصیبت بار هشدار داد و به علمای مذهبی بلوچ گفت که دخالت دین در سیاست و استقرار حکومت مذهبی ثمرهای جز کشتار, نابودی, قتل عام, فقر, مصیبت, فساد و دزدی و در نهایت “دین گریزی” و ضدیت با دین به همراه نداشته. نمونه بارز آن داعش و جمهوری اسلامی و طالبان و الشباب و بوکوحرام هستند.
در ضمن باید از همه رسانه ها و نیروهای باورمند به ارزشهای جهانشمول حقوق بشری, مدنیّت و سکولاریسم تقاضا کرد تا بلوچستان را دریابید زیرا نیروهای طالبانی (و چه بسا بدتر از آن) با کمک کشورهایی مثل پاکستان, عربستان, جمهوری اسلامی و اکنون افغانستان طالبانی بلوچستان را مستعدترین و حاصلخیزترین مکان برای پرورش افراطیگری و جزمگرایی مذهبی هدف گرفتهاند.
در طی هفتههای گذشته, بر اساس لیست منتشر شده, دهها طلبهی بلوچ با هماهنگی و مساعدت نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای “جهاد فی سبیل الله” به طالبان پیوستند.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان، لندن
رنج مضاعف مهاجران افغانستانی در ایران
ناهید خداکرمی عضو #شورای_شهر_تهران در گفتگویی با اشاره به محرومیت مهاجران افغانستان از حداقلهای #حقوق_شهروندی گفت: «یک کارگر افغانستانی که بیش از ۳۰ سال است در ایران زندگی میکند هنوز یک حساب بانکی نمیتواند داشته باشد و یا خانه بخرد و گواهینامه تهیه کند.»
چندی پیش #فرشته_حسینی بازیگر افغانستانی مقیم ایران در مصاحبهای با رسانهها به این موضوع اشاره کرده بود. #خودسوزی پسر نجیب مایل هروی، شاعر و نویسنده سرشناس افغانستانی در #مشهد در اعتراض به انتظار ۴۰ ساله پدرش برای دریافت #تابعیت ایران یکی از تاسف برانگیزترین نمونههایی است که میزان درد و رنج این مهاجران را آشکار میکند.
از سوی دیگر #سپاه_قدس با سواستفاده از محرومیت و #فقر این مهاجران و با مشوق اعطای تابعیت، بخشی از آنها را جذب و به جبهه های جنگ در #سوریه اعزام میکند.
اعمال محدودیت و سختگیری علیه مهاجران افغانستانی در ایران از سوی جمهوری اسلامی، منجر به #محرومیت گسترده از حقوق اساسی و نیز مانع بزرگی در مسیر ادغام آنها در جامعه ایران شده است.
گلایهی بازیگر افغانستانی سینما از تبعیض در ایران
فرشته حسینی، بازیگر افغان تبار سینمای ایران از مشکل تحصیل آنلاین خواهرش به دلیل نداشتن حق خرید سیم کارت گلایه کرد.
او طی یادداشتی در صفحه شخصی خود نوشت: امروز صبح وقتی خواهر کوچکم نتوانست در مدرسهی آنلاین شرکت کند، مادرم متوجه میشود که سیمکارتش مشکلی برایش پیش آمده، به مخابرات میرود و مشکل را میگوید و طبق معمول به مادرم میگویند “صاحاب سیمکارت باید بیاد!”.
او با اشاره به اینکه صاحب سیم کارت شخصی بوده که امکان خرید آن را داشته و اکنون در دسترس نیست، میگوید: “آقا یا خانم مسئول! خانواده ی من ، مادر من، به صورت کاملا “قانونی” و با مدارکی که خود شما هر سال برای تمدیدش مبالغ نه چندان کمی را دریافت میکنید در این کشور زندگی میکنند! پس چرا حق خرید سیمکارت ندارند؟”
نسل سوم خانواده های#مهاجر_افغان غالبا در ایران متولد شده و رشد کردهاند، با وجود این همچنان با نقض بسیاری از #حقوق_شهروندی از جمله محدودیت در شغل، تحصیل، سفر و ازدواج، بیمه، حساب بانکی، امکانات ارتباطی، مالکیت و محدودیت در رانندگی روبرو هستند.
بیشتر بخوانید
کوه البرز شاهنامه در کجا است؟
در شاهنامه فردوسی از البرز کوه به کرات یاد شده که بیانگر اهمیت این کوه میباشد. البرز محبس و محکمه ضحاک است، البرز پرورشگاه فریدون است، البرز آشیانه ی سیمرغ و پرورش گاه زال است، البرز بوسه گاه گامهای آرش کمانگیر است و …، نقش البرز کوه در افسانههای اساطیری شاهنامه آنچنان مهم است که تحمل وجود آن را در خارج از جغرافیای کنونیِ ایران، غیر قابل تصور و تحمل مینماید.
البرز کوه کجا است؟
این که این کوه چه ربطی با رشته کوه های البرز در شمال ایران دارد روشن نیست اما بدون شک رشته کوه البرز و دماوند نامدارش ارتباطی با داستانهای شاهنامه ندارند و به جز دکتر معین و بعضی از متاخرین، تقریبا همه متخصصین بر این قول متفق هستند.
شهیدی مازندرانی در جغرافیای شاهنامه شرح بیشتر داده است که “کوه شمالی ری و دماوند را البرز نمیگفتهاند … به طور کلی روشن نیست که نامگذاری البرز بر کوههای ری و دماوند از چه تاریخی آغاز شده است و اینگونه مینماید که نام البرز برای کوههای شمالی ری و دماوند بیش از دو یا سه سده نمیگذرد.” (حسین شهیدی مازندرانی، راهنمای نقشة جغرافیایی شاهنامه، ص ۵، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۴ خورشیدی.)
البرز کوه کجا است؟
آقای احمدعلی کهزاد، مورخ و باستانشناس نامور افغان، معتقد است که مقصود از البرز کوه، «کوهی است در حوالی جنوب بلخ» که البته این کوه هنوز هم با عین نام در حدود پنجاه کیلومتری جنوب بلخ موجود است، اما استاد مینوی می گوید “مراد از آن کوه های شمال هندوستان است نه کوه های شمال ایران فعلی”.
در آثار کلاسیک در طبقات ناصری نوشته قاضی سراج جوزجانی آمده است که “در غور پنج پاره کوه است. یکی از آن زال مرغ مندیش است و گویند که سیمرغ زال زر را که پدر رستم بوده در آن کوه پرورده است” اما از آنجا که رودابه دختر مهراب شاه کابلی، ارگش به این کوه نزدیک بوده واین نزدیکی سبب عشق وی و زال شده به احتمال بایستی کوهی در همان حوالی باشد و این به گفته استاد مینوی نزدیک تر است.
اما اگر کابل را کابلستان به فرض نقشه “الفنستن” در نظر بگیریم، آن گاه شامل حدود بامیان نیز میشود که در نزدیکی البرز کوه بلخ است، آن گاه گفته مرحوم کهزاد دقیقتر مینماید.
بیشتر بخوانید
رنجنوشته یک بانوی افغانستانی من یک مجرم هستم!
من یک مجرم هستم! من دیگر از هیچ ایرانی نه گله ای دارم نه شکایتی، بلکه خودم را مجرم می دانم که به ایران رفتم و از ایرانیان انتظار رفتار انسانی داشتم. من خودم را مجرم می دانم از غذایی خوردم که حق ایرانیها بود لباسی پوشیدم که باید بر تن یک ایرانی می بود و سر میزی نشستم و درس خواندم که باید یک کودک ایرانی می نشست.
من مجرم هستم اکسیژن ایران را داخل ریه هایم فرستادم و تبدیل به دی اکسید کربن کردم و در هوا ازاد ساختم.
من مجرم هستم که با کودکان ایرانی همبازی شدم و با انها خندیدم و شاد بودم و بی خبر از انکه پایین تر از انها هستم.
من مجرم هستم چون هر ازگاهی دلم می گرفت و به پارکها و فضای خارج شهر می رفتم اصلا افغانی را چه به دلتنگ شدن و پارک رفتن و از این غلطهای زیادی..
من مجرم هستم از اتوبوس ایران از مترو و تاکسی استفاده کردم باید شعور می داشتم و می دانستم نباید جای مردم شریف ایرانی را تنگ کنم.
من مجرم هستم در ماه محرم به مسجد ایرانیها می رفتم و برای امام حسین سینه می زدم.
باید مرا در دادگاهی محاکمه کنند چرا من لایق شدیدترین مجازاتها هستم چون من افغانی هستم.
افغانی یعنی نژاد پایین تر از نژاد ایرانی من می توانم ادعا کنم با یک المانی یا یک روسی و امریکایی و کانادایی برابر هستم ولی هرگز حق ندارم خود را همتراز نژاد ایرانی بدانم.
نژاد ایرانی یعنی نژاد برتر و وقتی بخواهم در کنار ایرانیها زندگی کنم باید بدانم تحقیر کردن کمترین حق ایرانیها است چون من مجرم هستم وجرمم افغانی بودن است.
اگر یک ایرانی با من مثل انسان رفتار کند من به عنوان یک مجرم باید تعجب کنم چون خیلی وقت است ایرانی انسان ندیدم، شاید ایرانی انسان فراوان باشد ولی من که افغان هستم نمی بینم چون من یک مجرم گناهکار هستم.
تصویر تزئینی است.
ایران مد نظر فردوسی کجاست؟؟
در بررسی اشعار شاهنامه متوجه می گردیم که بیشتر جغرافیایی کە امروز جزو کشور ایران است از نظر حکیم عالی قدر شعر و ادب پارسی جزو ایران محسوب نمیشود، بعنوان مثال:
سپه را ز زابل بە ایران کشید
بە نزدیک شهر دلیران کشید
حضرت حکیم زابل را جزو ایران نمیداند!!
ز ایران رە سیستان بر گرفت
از آن کارها ماندە اندر شگفت
حکیم کل سیستان را از ایران جدا میداند!!
چو دار از ایران بە کرمان رسید
دو بهر از بزرگان لشکر ندید
کرمان هم از ایران جدا شدە!!
همی سرفراز کە ایشان کی اند؟؟
بر ایران و مازندران بر چی اند؟؟
مازندران هم از ایران جدا شدە
نشتنگهش جند شاپور بوَد
از ایران و باختر دور بوَد
چو صد مرد بیرون شد از رومیان
از ایران و اهواز و از هر میان
اهواز هم از ایران جدا شدە
همان گونه کە دیدیم بیشتر جغرافیایی کە امروز جزو کشور ایران است از نظر حکیم ابوالقاسم فردوسی، جزو ایران محسوب نمیشود و حال ببینم ایران مد نظر فردوسی کجاست؟؟
فردوسی در جایی از شاهنامه، شهرها و نواحی ایران را معرفی کرده است. در نامۀ «پیران» به «گودرز» می خوانیم که سردار تورانی از شهرهای ذیل به عنون شهرهای عمدۀ ایران یاد می کند و متعهد می شود که در قبال صلح با ایرانیان، این شهرها و نواحی را از سپاه تورانی تخلیه کند:
هر آن شهر کز مرز ایران نهی/ بگو تا کنم آن ز ترکان تهی
از ایران به کوه اندر آید نخست/ در غرچگان از بر بوم بُست
دگر طالقان شهر تا فاریاب/ همیدون در بلخ تا اندرآب
دگر پنجهیر و در بامیان/ سر مرز ایران و جای کیان
دگر گوزگانان فرخنده جای/ نهادست نامش جهان کدخدای
دگر مولیان تا در بدخشان/ همین است از این پادشاهی نشان
فروتر دگر دشت آموی و زم/ که با شهر ختلان برآید برم
چو شگنان و ترمذ و ویسه گرد/ بخارا و شهری که هستش به گرد
همیدون برو تا در سغد نیز/ نجوید کسی پادشاهی به چیز
وزان سو که شد رستم گردسوز/ سپارم به او کشور نیمروز
ز کشمیر و ز کابل و قندهار / شما را بود آنهمه زین شمار
اگر کسی آشنایی اندکی با نقشه افغانستان داشته باشد متوجه می شود که شهرها و مناطقی که در این شعر به عنوان شهرها و نواحی ایران ذکر شده مانند غرچگان، بُست، طالقان، بلخ، فاریاب، مرو، کابل، قندهار، نیمروز، بامیان، پنجهیر، اندرآب، بدخشان و … همگی در قلمرو افغانستان امروز قرار دارند.
حقیقت این است که بیش از نود درصد شهرهایی که در شاهنامه از آنها نام برده شده، در افغانستان امروزی واقع شده اند.
روز شنبه ۳ اسفند ماه، یک نوجوان بر اثر انفجار یک مین بر جای مانده از جنگ ایران و عراق در مناطق مرزی شهرستان قصرشیرین واقع در استان کرمانشاه، جان خود را از دست داد.
به گزارش آرادا، سازمان مبارزه با نژادپرستی و افترا به نقل از ایسنا، مرادعلی تاتار، فرماندار قصرشیرین، از کشته شدن یک نوجوان در این شهرستان به دلیل انفجار مین به جا مانده از دوران جنگ ایران و عراق خبر داد.
فرماندار قصرشیرین ضمن اعلام این خبر گفت: “روز شنبه ۳ اسفند ماه ۱۳۹۸، یک مورد انفجار مین در منطقه “تنگاب” واقع در بخش مرکزی قصرشیرین رخ داد که متاسفانه باعث فوت یک نوجوان شد”.
وی افزود: “این نوجوان که به چوپانی مشغول بوده، هنگام چرای دام با این مین برخورد کرده و جان سپرده است”.
مینهای برجای مانده از دوران جنگ همه ساله موجب مرگ و مصدومیت تعدادی از هموطنان در مناطق مرزی میشود.
در حدود ۴۲۰۰۰ کیلومتر مربع از اراضی ایران آلوده به مین های به جا مانده و عمل نکرده جنگ ایران و عراق است.
دولت ایران نیز همچنان به تولید و کاشت مین های ضد نفر ادامه میدهد و برخلاف مقاوله نامه های بینالمللی، معتقد است استفاده از این مینها تنها راه مؤثر برای تأمین امنیت مرزهای طولانی این کشور است.
بر همین اساس بخشهایی از مرزهای ایران با افغانستان، پاکستان و عراق مینگذاری شده است؛ در جریان درگیریهای دهه ۱۳۶۰ در کردستان هم بسیاری از اراضی این منطقه مینگذاری شدند.
به تازگی نشریه انآرسی (NRC) هلند گزارش داده که بیش از دو هزار و ۵۰۰ کودک در ۱۰ سال گذشته از اردوگاههای پناهندگی هلند بیهیچ نشانی ناپدید شدهاند.
بر اساس گزارشهای سالانه مرکز اسکان پناهجویان هلند (COA)، در طی ده سال گذشته ۱۱ هزار و ۷۰۰ کودک زیر ۱۸ سال بدون والدین و یا با حداقل یکی از والدین خود در کشور هلند تقاضای پناهندگی کردهاند که دو هزار و ۵۵۶ نفر از این کودکان تا پایان سال ۲۰۱۹ بیهیچ نشانی ناپدید شدهاند.
سازمان حمایت از کودکانِ نیدوس (NIDOS) که مسئول پیگیری پرونده کودکان ناپدید شده است، آمار مربوط به سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۱۴ را در اختیار رسانهها قرار نداده است. به همین دلیل رسانههای هلند گمانهزنی میکنند که ممکن است آمار کودکان ناپدید شده بیشتر از تعداد اعلام شده در این گزارش باشد.
مسئولان نگهداری از پناهجویان نابالغ گفتهاند که راههای جلوگیری از ناپدید شدن کودکان محدود است. آنها همینطور اضافه کردهاند که بارها شاهد توقف مشکوک خودروهایی در اطراف کمپهای پناهجویان بودهاند و در این رابطه به پلیس محلی خبر دادهاند یا شماره این خودروها را یادداشت کرده و در اختیار پلیس قرار دادهاند. به گفته این مسئولان جلوگیری از این که کودکان سوار چنین خودروهای مشکوک یا ناآشنا شوند، تقریبا غیر ممکن است.
از سال ۲۰۰۶ و از هنگامی که مشخص گردید تعداد زیادی از دختران نابالغ الجزایری از مراکز پناهندگی به بازار سیاه تنفروشی جذب شدهاند، سازمانهای پناهندگی هلند برای جلوگیری از اتفاقهای مشابه در حال تقویت ساختار خود در مراکز پناهندگی هستند.
بنا بر گزارش موجود، ۲۵۵۶ کودک ناپدید شده در ده سال گذشته از کمپهای پناهندگی هلند بیشتر از کشورهای افغانستان، مراکش، الجزایر، اریتره، سوریه و ویتنام بودهاند. تحقیقات ویژه سازمانهای مسئول در رابطه با پرونده این کودکان ادامه دارد.
جدال دو تیم پیشتاز انتخابات ریاست جمهوری افغانستان در شبکههای اجتماعی بر سر یک بحث “نژادپرستانه” بالا گرفته و واکنشهای گسترده در میان کاربران این شبکهها به دنبال داشته است.
این جنجال زمانی آغاز شد که روز گذشته، امرالله صالح، معاون تیم انتخاباتی محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان در صفحه فیسبوک خود از یک گفتوگو در یک نشست خصوصی اعضای تیم انتخاباتی ثبات و همگرایی نوشت.
او در این نوشته مدعی شد که یکی از اعضای ارشد تیم ثبات و همگرایی که رهبری آن را عبدالله عبدالله، رئیس اجرایی افغانستان به عهده دارد، در یک نشست که وکلای مجلس نمایندگان، سنا و چند مقام دولتی حاضر بودند، زمانی که روی راه اندازی تظاهرات بحث شده، گفته: “حق هزاره به اندازه بینیاش است. وقتی خدا بینی تقسیم میکرد نوبت هزاره که رسید برایش بینی کوچک داد و گفت دلت میگیری یا که بی بینی میباشی.”
آقای صالح در نوشتهاش این مکالمات را “نژادپرستانه و تعصب انگیز” خواند و گفت اگر دادستانی و دادگاه خواسته باشند او حاضر است برای پیگیری عدلی قضیه صدای این گفتوگو را در اختیار آنها قرار دهد.
این نوشته او به سرعت با واکنش کاربران شبکههای اجتماعی رو به رو شد. بسیاری خود او را متهم به نژادپرستی کردند و شماری هم به حمایت او تیم ثبات و همگرایی را. شمار زیادی از کاربران نیز از او خواهان منتشر کردن فایل صوتی این گفتوگو و مشخصات و نام گوینده این نقل قول شدند و شماری نیز شنود یک نشست خصوصی و چگونگی رسیدن این جزئیات را به آقای صالح زیرسوال بردند.
محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان و از افراد بانفوذ در بین مردم هزاره که از شرکای انتخاباتی آقای عبدالله است، در واکنش به این نوشته آقای صالح، گفت: “شرف به بینی نیست شرف به اخلاق و انسانیت است. تو به فکر خودت باش که بعد از این همه خوش خدمتی به چند تایی پشه حساب هستی… به گمانم دو تایی پشه.”
صالح در پاسخ، محقق را “پیش کسوت سیاست همیشه ناکام” خواند و گفت برایش عفت کلام و درک ادبیات سیاسی آرزو دارد.
کمی بعدتر اعلامیهای از سوی تیم ثبات و همگرایی در صفحه فیسبوک آقای عبدالله عبدالله، منتشر شد.
در این اعلامیه سخنان آقای صالح “شرم آور و تاسف بار” خوانده شد و گفته شد که هدفش نفاق افکنی است.
تیم ثبات و همگرایی، رهبری تیم دولت ساز (محمد اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان) را متهم کرده که در پنج سال گذشته حکومتش، با عملکردهای “ناعادلانه و ناسنجیده” اعتماد میان اقوام این کشور را متزلزل ساخته است.
در این اعلامیه این اظهارات “استراتیژی جنگ روانی و برخورد استخباراتی” خوانده شده و آمده که “باور ما این است که ویژگیهای فیزیولوژیکی و اندازه صورت و بینی مشکل ساز نیست. آنچه مشکل ساز است اندازه شعور واخلاق انسانی انسان است.”
آقای صالح این اعلامیه را “اغوا کننده” خوانده و بار دیگر ادعا کرده ثبوتی که در دست دارد شامل ساعتها حرف و برنامهریزی است.
او گفته: “اگر ثبوت وجود نمیداشت این قدر دست و پاچه و مضطرب نمیشدید … حالا که شما بحث ثبوتهای ما را دروغ و شرم آور خواندید، سر از فردا دیده شود که آیا ثبوت وجود دارد یا خیر.”
آقای صالح وعده سپرده که به زودی فایل صوتی آنچه را که ادعا کرده، منتشر کند. کاربران شبکههای اجتماعی نیز در کمپینی خواستار منتشر شدن این فایل شده و خواهان برخورد عدلی و قضایی با گویندگان اصلی این سخنان گردیده که به باور آنها ممکن یکی از اعضای تیم ثبات و همگرایی باشد یا خود آقای صالح.
تیمهای انتخاباتی افغانستان پیش از این نیز جدالهایی در شبکههای اجتماعی با یکدیگر داشتند و در نوشتههایشان یکدیگر را متهم ساخته بودند اما این بحث تازه، افزون بر خود آنها، بسیاری از کاربران دیگر را نیز برافروخته است.
امرالله صالح: اگر جک و شوخی بوده، ‘معذرت میخواهم ‘
امروز، روزنامه اطلاعات روز، یکی از روزنامههای افغانستان در مطلبی که گویا نویسنده آن به فایل صوتی نشستی که آقای صالح به آن استناد میکند دست یافته، نوشت که بخشی از سخنانی که آقای صالح یاد کرده، دست کاری شده است.
در این مطلب به گونهای این ماجرا تعریف شده که گویا یک جُک به دلیل دیرآمدن یکی از اشتراک کنندگان در جلسه گفته شده و از بخشهایی از نوشته آقای صالح اصلا در این نشست یادی هم نشده است.
آقای صالح پس از منتشر شدن این مطلب بار دیگر در صفحه خود نوشت که گویا اعضای تیم ثبات و همگرایی به این روزنامه گفتهاند که حرفهایشان تنها جُک و شوخی بوده است، اگر قرار است از کنار این مساله به این سادگی گذشت “پس تمام حرفهای گفته شده جوک بوده است.”
او نوشته: “اگر پرده برداری من از این جوک/جک و شوخی ثبات و همگرایی باعث جریجه دار شدن احساسات فرد و یا گروهی شده باشد از صمیم قلب معذرت میخواهم. جدا معذرت میخواهم. هدف من ایجاد اصلاح در رفتارهای سیاسی و ادبیات سیاسی بود که حالا جوک پنداشته شده است.”
آقای صالح در پست تازه خود در مود منتشر کردن فایل صوتی که آن را مدرک حرفهایش میخواند، چیزی نگفته است.
برخورد قانونی با تبعیض در افغانستان
بحثهای قوم گرایانه در افغانستان بیپیشینه نیست اما برخورد قانونی با عاملان آن چیز تازهای در این کشور است.
حدود سه سال پیش، درز یک سند غیر رسمی تحت عنوان “کارهایی که باید انجام شود” که گفته شد منسوب به آقای ثوابالدین مخکش، معاون پیشین اداره “نظارت و ارزیابی کل اداره امور ریاست جمهوری افغانستان” بود و از سوی او در یک گروه تلگرامی نشر شد، به رسانهها درز کرد.
این سند که امضا و مهری نداشت، حاوی رهنمودهایی بود مبنی بر اینکه چگونه میشود کارمندان بیشتری از قوم پشتون را در بخشهای مختلف و افراد “مورد اعتماد” را در بخشهای کلیدی اداره امور ریاست جمهوری جابهجا کرد.
پرونده آقای مخکش در نهادهای عدلی و قضایی دنبال شد و او به اتهام “نقض تساوی قومی و مذهبی” به دو سال حبس تعلیقی محکوم گردید.
دادستانی کل افغانستان گفته بود که این نخستین پرونده در نوع خودش است که در نهادهای عدلی و قضایی افغانستان مورد بررسی قرار میگیرد.
انتخابات افغانستان
انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به تاریخ ششم میزان/مهر برگزار شد. پس از برگزاری انتخابات هر دو تیم؛ تیم ثبات و همگرایی و تیم دولت ساز، خودشان را پیروز اعلام کردند.
اما با گذشت تقریبا دو ماه هنوزنتایج ابتدایی انتخابات اعلام نشده و مشخص نیست دقیقا چه وقت اعلام خواهد شد.
در این مدت هر دو تیم یکدیگر را به تقلب متهم کردهاند. آنها در بحث بازشماری بخشی از آرا نیز با یکدیگر اختلاف دارند؛ روندی که اکنون با بن بست رو به رو شده و مانع اعلام نتایج ابتدایی شده است.
بازشماری آرا به دلیل مخالفت اکثریت تیمهای انتخاباتی به خصوص تیم انتخاباتی آقای عبدالله در هفت ولایت این کشور آغاز نشده اما تیم انتخاباتی آقای غنی از این روند حمایت کرده است.
منبع:بی بی سی فارسی
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان در تازهترین گزارش خود گفته که زنان و دختران زیادی در افغانستان هرساله قربانی خشونت جنسی میشوند و این نوع خشونت “از مشکلات جدی زنان در افغانستان است.”
این نهاد گزارش خشونت علیه زنان در هفت ماه گذشته را امروز، شنبه( دوم قوس/آذر) منتشر کرده و خشونت جنسی را “جنایت” خوانده و افزود که این نوع خشونت از تابوها در جامعه افغانستان است و همواره کتمان میشود.
در گزارش این کمیسیون آمده که به همین دلیل بسیاری از موارد خشونت جنسی علیه زنان گزارش نمیشود. با این حال در هفت ماه گذشته سال جاری خورشید حدود ۱۲۳ مورد خشونت جنسی با زنان در دفاتر منطقهای و و ولایتی کمیسیون ثبت شده است.
این نهاد افزوده که خشونت جنسی ۴ درصد از کل موارد خشونت علیه زنان را تشکیل میدهد. کمیسیون توضیح داده که خشونت جنسی ثبت شده شامل ۲۴ مورد تجاوز جنسی، ۲۴ مورد رابطه نامشروع شوهر با دیگران، ۳۰ مورد آزار و اذیت جنسی، ۷ مورد سقط جنین اجباری، ۱۵ مورد داشتن روابط اجباری زن و شوهر و ۲۳ موارد اجبار زن به تن فروشی است.
دادستانی کل افغانستان اعلام کرده که در سال ۱۳۹۸ به بیش از دو هزار و ۵۰۰ پرونده خشونت علیه زنان رسیدگی کرده که ۱۴۹ مورد آن تجاوز جنسی بودهاست.
جمشید رسولی، سخنگوی دادستانی افغانستان گفت که رسیدگی به موارد خشونت علیه زنان در اولویت این نهاد قرار دارد و به تمام شکایتهای زنان درباره خشونت به صورت جدی، عادلانه و منصفانه، مطابق قانون افغانستان رسیدگی خواهد کرد.
افزایش خشونت علیه زنان
کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان افزوده که در هفت ماه سال ۱۳۹۸ خورشیدی دو هزار و ۷۶۲ مورد خشونت با زنان در این کمیسیون ثبت شده که نسبت به سال گذشته بیشتر از ۸ درصد افزایش را نشان میدهد.
این کمیسیون افزوده که از مجموع انواع خشونتهای ثبت شده یک هزار و ۴۱ مورد آن خشونت روانی و کلامی است. ۸۶۱ مورد دیگر خشونت فیزیکی، ۴۸۵ مورد خشونت اقتصادی، ۱۲۳ مورد خشونت جنسی و ۲۵۲ مورد نیز سایر خشونتها است.
در این گزارش درباره خشونت فیزیکی با زنان آمده که این نوع خشونت ۲۶ درصد کل خشونت علیه زنان را تشکیل میدهد که شامل ۷۴۴ مورد ضرب و شتم،۳۰ مورد قتل، هفت مورد آتش زدن، هشت مورد کار اجباری و یک مورد قطع عضو زنان را شامل میشود.
پیامد رفتار خشونتبار با زنان
این کمیسیون افزوده که خشونت با زنان پیامدهای ناگوار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را بر زندگی آنان میگذارد.
در این گزارش توضیح داده شده که اعمال خشونت با زنان در ۸.۲ درصد آنان مشکلات روانی و روحی، در ۳۷.۱ درصد باعث بیسرنوشتی زنان، در ۱.۷ درصد اقدام به خودسوزی آنان، در یک درصد موجب اقدام به خودکشی، در یک درصد ترک تحصیل، در ۶.۵ درصد ترک منزل، در یک درصد ترک کار، در ۱۴.۴ درصد تقاضای طلاق و در یک درصد باعث بچهدار شدن به دلیل تجاوز جنسی شده است.
این کمیسیون سایر پیامدهای خشونت علیه زنان را نیز رو آوردن زنان به فحشا، ابتلا به امراض جنسی، معلولیت اعضای بدن و سایر موارد دانسته است.
محیط خانه ناامنترین جا برای زنان افغان
این کمیسیون گفته که بیشترین خشونتها علیه زنان یعنی از دو هزار و ۷۶۲ مورد، بیشتر از ۹۷ درصد این خشونتها در خانه صورت گرفته و افزوده که محیط خانه ناامن ترین جا برای زنان افغانستان است.
این کمیسیون تاکید کرده که افزایش آگاهی مردم درباره حقوق و امتیازات اجتماعی، بهخصوص جایگاه و موقعیت حقوقی زنان در روابط خانوادگی و اجتماعی؛ همچنین مبارزه با عرف و سنتهای ناپسندیده و مبارزه با استمرار فرهنگ مردسالار باعث کاهش خشونت علیه زنان خواهد شد.
کمیسیون حقوق بشر افزوده که باید سهم زنان در تصمیم گیری بیشتر شود، زمینه استخدام آنان در نهادهای دولتی افزایش یابد و نهادهای اجرای قانون، قابل اعتماد شود و همچنین اصلاحات لازم در قوانین مربوط به زنان ایجاد و بخصوص قانون منع خشونت علیه زنان تعدیل شود.
منبع: بی بی سی فارسی