نویسنده:محمد کریم بلوچ
فاشیسم چیست؟
فاشیسم یک ایدیولوژی اقتدار گرایانه سیاسی است که برای به دست آوردن اهداف خود به بسیج توده ها میپردازد. و توده ها زمانی زیرلوای فاشیسم گرد می آیند که آنرا یگانه ناجی خود بدانند. به ویژه در زمانی که جنگ، بی امنیتی و فقر دامنگیر انهاشود، فاشیسم میتواند ازین وضع سود برده و از درماندگی ان عده مردمی که شعور شان درگرو یک شکم نان و یا یک روز امنیت درکوچه های شان است، سود برده و آنها را زیرلوای فاشیسم گرد بیاورد. چنانچه در سال 1922 نخستین دولت فاشیستی درایتالیا درشرایط نکبتبارامنیتی و فقرناشی از جنگ جهانی اول، به میان آمد و موسولینی توانست برسرنوشت مردم حاکم گردد.
فاشیسم منافع دولت یا حزب مربوط را بالاتر از منافع اجتماع وأفراد جامعه قرار میدهد. به سخن دیگر در جهانبینی فاشیستی فرد و جامعه فدای منافع دولت یا حزب می گردد كه رهبرى انرا به عهده دارد.
گرایش کلیدی درین جهانبینی عدم تحمل دیگران است، یعنی عدم تحمل مذاهب دیگر، زبان های دیگر، دیدگاه های سیاسی دیگر، نظام های اقتصادی دیگر، آیین های فرهنگی دیگر وغیره. یعنی وحدت ملی در یک نظام فاشیستی با تامین و تحمیل یگانه اخلاق، فرهنگ و مذهبی که حزب فاشیست یا دولت فاشیست به آن وابسته و دلبسته است امکان پذیر است و بس. فاشیسم وحدت ملی را در حذف و حل نمودن تمامی فرهنگ ها، مذاهب، نژاد ها و هویت های قومی دیگر و “غیرخودی” می بیند. اینجاست که برتری جویی و خود برتربینی برذهن و روان پیروان فاشیزم حاکم میگردد. آنها خود را “وارث” کشور، برترین نژاد ، بهترین قوم، برحق ترین حزب، و حتی برگزیدهء خدا میخوانند…
واما در تعریف کلی فاشیسم اندیشه، جنبش و یا نظام سیاسی است که ملت، و بسیارگاهی نژاد، را بالاتر ازفرد قرار داده خواهان یک حکومت مرکزی خودکامه زیر رهبری یک دکتاتور با تحمیل یک نظام اقتصادی و اجتماعی شدیداً کنترول شده وسرکوب هرگونه مخالفت با سرنیزه میباشد.
قانون در این گونه از حکومت ها کمترین ارزش و اعتباری ندارد و همواره قابل تغییر، تعویض، نقض و یا حتی قابلِ خرید است و حکمرانان هر آنچه می خواهند به اسمِ قانون انجام داده و هیچ نظارتی بر چگونگی کردارِ رهبرانِ یک دولت فاشیستی وجود ندارد.
تست بسندگی زبان فارسی به سنجش سلامت نوآموزان اضافه شد
رضوان حکیم زاده در نشست خبری اجرای سنجش سلامت جسمانی و آمادگی تحصیلی نوآموزان بدو ورود به دبستان که در سازمان آموزش و پرورش استثنایی برگزار شد با اشاره به خدمات مترقی و ارزشمند سنجش سلامت در کشور اظهار کرد: امیدواریم سنجش را به جای بدو ورود به دبستان، دوسال قبل دبستان انجام دهیم.
وی افزود: اکنون سنجش به صورت اختیاری برای 5 ساله ها و به طور محدود برای 4 سالهها نیز انجام میشود، اما اگر بتوانیم سنجش را دوسال عقب ببریم امکان مداخلات بهتری فراهم میشود،”روند سریع آسیمیلاسیون” البته لازمه آن این است که دوره پیش دبستانی را هم دو سال قبل از کلاس اول داشته باشیم.
وی با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر اهمیت یادگیری زبان فارسی گفت: در کارگروهی پیشنهاد شد بسندگی زبانی را به مجموعه سنجش اضافه کنیم. فرمایشات رهبری مبنی بر اهمیت یادگیری زبان فارسی مهم است و باید کودکان ما در شرایطی باشند که امکان دریافت و درک مطلب به زبان فارسی را داشته باشند و جزو گروهی قرار نگیرند که زودهنگام مدرسه را ترک میکنند.
حکیم زاده ادامه داد: در زمینه افت تحصیلی با دو گروه مواجهیم؛ یک گروه کودکان دیرآموزند و دسته دیگر آنها هستند که در مناطق دوزبانه پیش دبستانی را نگذراندهاند و اگر آزمون بسندگی زبان فارسی را به این مجموعه اضافه کنیم کمک بزرگی برای ایجاد آمادگی هدفمند زبانی در دوره ابتدایی فراهم میشود.
وی درباره سنجش آمادگی بسندگی زبان فارسی گفت: این موضوع یک پیشنهاد بود و قرار شده روی آن کار کنیم و استانداردها را احصاء کنیم. با توجه به تاثیر این آمادگی برای ورود به مدرسه و ایجاد ارتباط به زبان معیار امیدواریم در غربالگری ها این مورد هم ارزیابی شود تا آنها که نیاز دارند خدمت هدفمند دریافت کنند.
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که با همکاری سازمان آموزش و پرورش استثنایی، اضافه کردن بررسی میزان آمادگی زبان فارسی در طرح سنجش سلامت در دستور کار قرار خواهد گرفت و روی آن کار می کنیم.
زبانی که امروز انگلیسی نامیده می شود و دو میلیارد نفر کم و بیش به این زبان تکلم می کنند ، دوهزار سال پیش زبان بومی قبایل ساکن در دانمارک بوده . وایکینگ ها این زبان را به شمال انگلستان بردند و از قرن هشتم میلادی به بعد پنج گویش مختلف آن در ایسلند، اسکاتلند و ایرلند متداول شد.
نیمی از لغات انگلیسی ریشه فرانسوی دارند زیرا هزارسال پیش زبان انگلیسی تحت تسلط فرمانروایان فرانسوی جزیره مرطوب(انگلستان امروزی) به عنوان یک زبان شفاهی در حاشیه قرار داشت و کسی فکر نمی کرد روزی زبان بین المللی گردد و زبان شکسپیر از زبانهای گوته (آلمانی)، مولیر(فرانسه)، دانته (ایتالیائی)، سروانتس (اسپانیولی) و پوشکین (روسی) جلو بیافتد.
هرچند که وجود تاریخی نابغه ای بنام شکسپیر مورد شک است ولی انگلیسی ها زبان خودشان را زبان شکسپیر می نامند. به طنزگفته اند:
به یک انگلیسی حاضر جواب گفتند نویسنده ای بنام شکسپیر وجود تاریخی ندارد و نمایشنامه های معروف انگلیسی را شکسپیری که هنرپیشه تئاتربوده ننوشته بلکه افراد ناشناس دیگرآنها را خلق کرده اند . انگلیسی خونسرد جواب داد ما همان کسی را که این شاهکارهاراخلق کرده شکسپیر می نامیم.
زبانشناسان متفق القول هستند که همه زبانها قادربه تکامل هستند و می توانند بزبان آموزشی وعلمی تبدیل شوند به شرطی که قدرت سیاسی پشت آن زبان قرار بگیرد زیرا زبان تنها یک وسیله ارتباطی نیست بلکه درعین حال یک ابزارقدرتمند سیاسی نیزهست.
زبان انگلیسی مراحل گوناگونی را طی کرده و بعد ازساده شدن به زبان تجارت وسیاست تبدیل شده است. تا اوایل قرن بیستم تنها زبان سیاحت و تجارت انگلیسی بود ولی برای اولین بار آمریکائی ها اصرار کردند که قرارداد ورسای در پایان جنگ اول جهانی بزبان انگلیسی نوشته شود و از آن به بعد زبان دیپلماسی نیز انگلیسی شد.
مهاجرت های بزرگ و مردم مستعمرات عوامل اصلی ساده شدن زبان انگلیسی بوده است واکنون تفاوت های زبان آمریکائی و زبان انگلیسی گواه این ادعاست. ازقرن شانزدهم به بعد ، انبوه اروپائیان که ازهلند، فرانسه، آلمان، ایتالیا و یونان به آمریکا مهاجرت کردند مجبود بودند زبان ارتباطی بین خود داشته باشند و انگلیسی ساده شده زبان ارتباطی آنان گردید. یاد گیری کامل هر زبانی برای بزرگسالان مشکل است و افراد بزرگسال وقتی مجبور به یادگیری زبان دیگری می شوند، لغاتی را به خاطر می سپارند که کاربرد روزمره دارند با اندکی دستور آن زبان برای جمله سازی . مهاجران اولیه آمریکا هم با زبان انگلیسی چنین کردند.
درحال حاضر شش هزار زبان در دنیا وجود دارد. نود درصد این زبان ها کمتر از یک میلیون نفر متکلم دارند بنا برین گسترش جاده ها، اجباری بودن زبان آموزشی مکتوب، مهاجرت از نقاط دورافتاده به شهرهای بزرگ و روند گلوبالیزاسیون و حتی گرم شدن کره زمین باعث خواهد شد که زبانهای غیرمکتوب از بین بروند. مثلا کشور مالدیو که در اقیانوس هند قرار دارد بر اثر گرم شدن کره زمین و بالا آمدن سطح آب اقیانوس در حال غرق شدن است و سازمان ملل متحد در پی یافتن مکانی برای انتقال جمعیت مالدیو به آنجاست. هزاران جزیره دیگرنیز دراقیانوس هند و اقیانوس آرام درآب فرو خواهند رفت و زبانهای موجود درآن جزایر با مهاجرت اجباری ساکنان بومی از بین خواهند رفت.
برآورد می شود که در پایان قرن بیستم تنها ده درصد زبانهای موجود یعنی ششصد زبان باقی خواهند ماند آن هم به صورت ساده شده و آسان برای یادگیری و یکی از این زبان ها، زبان ارتباطی ساکنان کره زمین خواهد شد.
علیرغم نابودی بسیاری از زبان ها، تکنولوژی جدید زمینه نجات وت جدید حیات بعضی از زبانهای به مخاطره افتاده را فراهم کرده است به عنوان مثال زبان « ناواجو» زبان سرخپوستان آمریکا که تقریبا ازبین رفته بود اکنون به همت اینترنت و ایجاد صدها سایت اینترنتی توسط بازماندگان سرخپوستان و نیز تدوین لغتنامه و دایره المعارف از خطر نابودی رسته و درحال تجدید حیات است و یا زبان خلجی که دربیست دو روستا مابین قم و گلپایگان رایج است با کوشش شعرا وم حققان جوان درحال نجات است. این ها و موارد مشابه زبان شناسان خوشبین را امیدوارساخته است تا معتقد شوند که انسان ها موفق خواهند شد بسیاری از زبانهای به خطر افتاده را نجات بدهند زیرا هیچکس نمی خواهد زبان مادری او فراموش شود و تلاش برای ایجاد فرهنگ واحد نیز به معنی بی فرهنگی در جهان خواهد بود.
با توجه به وجود خطرات جدی برای نابودی بسیاری از زبان ها ودرعین حال وجود امکان نجات زبان های به خطر افتاده، یونسکو سیاست توسعه آموزش بزبان مادری را اتخاذ کرده و به همه حکومت ها توصیه می کند که با توسعه آموزش بزبان مادری به تنوع وارتقاء فرهنگی بشریت کمک بکنند زیرا با از بین رفتن یک زبان بخشی از فرهنگ و میراث تمدن بشری از بین می رود.
بعضی از زبان ها از جمله زبان تُرکی بعلت کامل بودن درحال توسعه هستند. زبان تُرکی از دهه آخر قرن بیستم جزو زبان های رسمی در اروپاست و کالاهائی که در اروپا تولید می شوند و یا ابزار ووسایلی که برای مصرف در اروپا، درکشورهای غیر اروپائی تولید می شوند متعهد هستند که راهنمای کاربرد و طرز استفاده از آن وسیله الکترونیکی یا مکانیکی را در کنار سایر زبانهای اروپائی به زبان تُرکی نیز چاپ و دربسته بندی کالا قرار بدهند.
همچنین زبان تُرکی بعد از انحلال اتحاد شوروی به سرعت در آسیای مرکزی که زبان بومی مردم بوده تکامل و گسترش می یابد و جایگزین زبان روسی می شود .زبان روسی در قفقاز و آسیای مرکزی درحال پس رفت است.
درحال حاضر زبان تُرکی، زبان رسمی و آموزشی هفت کشور مختلف است و در تمام دانشگاه های کشورهای اروپائی رشته آموزشی زبان تُرکی وجود دارد وبا توجه به رشد و توسعه آن جزو زبان های درحال رشد سریع محسوب می شود.
بعضی از زبان شناسان معتقدند که زبان چینی یعنی «ماندارین» بعلت کثرت جمعیت چین و رشد اقتصادی بالای آن می تواند زبان دوم زمینی ها در پایان قرن بیست یکم بشود اما این زبان که ازپنج هزارسال پیش بوجود آمده ویژگی آوائی خاصی دارد . یادگیری تکلم ونوشتن آن برای کسی که درمیان جمعیت چینی زبان بدنیا نیامده باشد بسیار مشکل می باشد .
در اواخر قرن نوزدهم بعلت گسترش ارتباطات ضرورت ابداع یک زبان ارتباطی بین المللی بسیار جدی شده بود و حتی یک کشیش آلمانی (باواریائی) با ترکیب نمودن لغات آلمانی، فرانسوی وانگلیسی زبان جدیدی اختراع کرد ونام آنرا «وولاپوک» گذاشت و آرزو داشت که این زبان درآینده زبان ارتباطی جهانیان بشود ولی دیری نگذشت که این زبان ابداعی توسط رقیبش زبان«اسپرانتو» ازبین رفت. اسپرانتو زبان بسیار ساده ای است و قواعد آن را می توان در نصف روز یاد گرفت با این همه اسپرانتو که سودای جهانی شدن داشت خود بوسیله زبان انگلیسی که بعلت گسترده بودن مستعمرات بریتانیای کبیر جهانی شده بود ازاعتبارافتاد. بنابرین به احتمال قوی در پایان قرن بیست یکم، زبان ارتباطی ساکنان کره زمین « انگلیسی» خواهد بود زیرا این زبان که از قرن شانزدهم در اقصی نقاط جهان گسترش یافته واکنون زبان تجاری، صنعتی، علمی و دیپلماتیک شده است، بیش ازهر زبان دیگر شانس و امکان تبدیل شدن به زبان ارتباطی جهانیان را دارد. همین حالا نیز انگلیسی نقش زبان ارتباطی در مناسبات بین المللی را دارد.
مخالفان زبان انگلیسی آن را«اینگلیش کیلر» یعنی انگلیسی کشنده می نامند، زبانی که به سرعت درحال گسترش است ونه تنها زبان ها ی کوچک را می کشد بلکه زبان های قدرتمندی چون فرانسوی و ایتالیائی را نیز تهدید می کند به عنوان مثال قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ زبان خارجی برای آموزش در دبیرستان های ایران فرانسه بود اما بعد از سقوط دولت مصدق با تسلط آمریکائی ها براقتصاد ایران، آموزش زبان خارجی از فرانسه به انگلیسی تغییر کرد. قدرت اقتصادی انگلیس و بعد از آن آمریکا، زبان انگلیسی را در سراسر جهان گسترش داده است. تسلط سیاسی و اقتصادی دیر یا زود تسلط فرهنگی را بدنبال می آورد. نباید فراموش کرد که زبان همه امپراطوری ها در دوره خود چنین بوده است.
گسترش زبان انگلیسی به همسایگی ما نیز رسیده است و درعمارات متحده عربی وقطردرحال به حاشیه راندن یکی ازکاملترین زبان ها یعنی زبان «عربی» است. دانشگاههای خارجی که در شیخ نشین های جنوب خلیج فارس شعبه بازکرده اند به زبان انگلیسی تدریس می کنند و دردبیرستان ها نیز علوم پایه مانند ریاضیات وف یزیک و شیمی به زبان انگلیسی آموزش داده می شود. دبیرستانها خصوصی کلا به زبان انگلیسی هستند و خانواده ها نیز علاقمند هستند که کودکان بزبان انگلیسی زبان باز کنند لذا کلفت و دایه تایلندی یا فیلیپینی استخدام می کنند تا بچه را بزبان انگلیسی بزرگ کند و کودکستان های خصوصی اغلب انگلیسی زبان هستند تا بچه ها بعد از بزرگ شدن لهجه عربی نداشته باشند.
مسئولان آموزشی شیخ نشین ها از حاشیه ای شدن زبان عربی نگران هستند به همین جهت تدریس زبان عربی را در دبیرستان ها برای عموم دانش آموزان الزامی کرده اند به خاطر اینکه اغلب دیپلمه ها قادر نیستند به زبان عربی با مردم کوچه و بازار و حتی با والدین خود حرف بزنند و یا با سایر اعراب ارتباط برقرار کنند .
البته تلویزیون هائی مانند الجزیره و العربیه در هماهنگ کردن لهجه های مختلف عربی موثر بوده اند ولی جوانان خانواده های مرفه که خانواده های حاکم درشیخ نشین ها هستند ترجیح می دهند به فیلم ها و تلویزیون های انگلیسی زبان گوش بکنند و از طریق اینترنت با جوامع انگلیسی زبان ارتباط داشته باشند.
با توجه به نکاتی که ذکر شد این سوال پیش می آید که : سیاستهائی که برای نابودی زبانهای غیر فارس در ایران طراحی می شوند چه اهدافی رادنبال می کنند؟ چرا حکام ایران چه در حکومت گذشته وچه در حکومت فعلی کمر به نابودی زبان های غیرفارس بسته اند؟ آیا این سیاست ها با فرهنگ بشریت هماهنگ هستند یا بر ضد آن می باشند؟
سوالات دیگری راهم می توان درمیان نهاد ولی جواب همه آنها یکی است و آن اینکه آسیمیلاسیون فرهنگی با هر بهانه و توجیهی باشد عملی غیرعلمی است وبا سیاستهای فرهنگی مترقی درجهان معاصر مغایرت دارد . ایران از اعضاء اولیه سازمان ملل متحد و سازمان علمی و آموزشی آن(یونسکو)می باشد. ایران همچنین مصوبات یونسکو درمورد آموزش بزبان مادری را امضاء کرده است ولی متاسفانه مانند بسیاری از موارد دیگر به تعهدات بین المللی خود پایبند نیست و به غیرفارس های ایران اجازه نمی دهد بزبان مادری خود تحصیل کنند . حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، نه تنها آموزش بزبان مادری بلکه حتی آموزش زبان مادری را نیز تهدیدی برای زبان فارسی می داند. گوئی این زبان تنها دریک میدان بی رقیب می تواند بقا داشته باشد. اعضاء فرهنگستان آشکارا علیه اصول پانزده و نوزده قانون اساسی خود جمهوری اسلامی سیاست گزاری می کنند.
درست است که زبان فارسی فعلی موقعیت امروزی خود را مدیون ممنوع بودن زبان های غیر فارس درایران ازجمله عربی و تُرکی است اما نباید فراموش کرد که حتی اگر امروز لغات عربی و تُرکی از زبان فارسی حذف شوند، این زبان غیر قابل فهم می گردد. ممنوع بودن آموزش بزبان مادری در ایران باعث می گردد غیر فارس ها وضعیت فرهنگی خود را با همزبانان خودشان درآن سوی مرزها مقایسه بکنند و بیش از پیش ستم فرهنگی را احساس نمایند و عکس العمل نشان بدهند.
متولیان حاکم زبان فارسی با سرکوبی زبان های غیرفارس، زمینه رشد و تکامل خود زبان فارسی را نیز از بین می برند زیرا از گذشته های دور، فارسی همواره از لغات عربی و تُرکی وام گرفته و خود را غنی ساخته است .
لغات جدید بین المللی هم که هر روز به فرهنگ جهانی علاوه می شوند منبع دیگر رشد و تکامل هر زبانی هستند . فرهنگستان زبان فارسی با ساده اندیشی و به بهانه مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب کوشش بیهوده به خرج می دهد تا معادل شکسته بسته فارسی برای لغات بین المللی اختراع کند که ادامه این کار عملا در درازمدت ممکن نیست و امروز محاوره جوانان تحصیل کرده نشانگر شکست سد سازی فرهنگی است. در دهکده جهانی نسل جوان همدیگر را می فهمند و مخالفان تنوع فرهنگی نمی توانند با انداختن سنگ جلوی سیل را بگیرند .
پان ایرانیست ها وپان فارسیست ها، زبان فارسی را با صفات زبان ملی، زبان مشترک و زبان ارتباطی ایرانیان معرفی می کنند در حالیکه ه رسه صفت نادرست هستند. ایران کشور کثیرالملله است و زبان های مختلف درآن رایج می باشد و همه ساکنان آن نیز فارسی را نمی فهمند درست این است که گفته شود:
فارسی زبان ملی ، ملت فارس است و نه همه ملل ساکن در ایران.
فارسی زبان مشترک همه کسانی است که به لهجه های مختلف فارسی تکلم می کنند نه به زبانهای دیگر.
فارسی زبان ارتباطی کسانی است که فارسی را می فهمند و نه همه اتباع ایران.
می گویند «فارسی را پاس بداریم» ولی در معرفی آن مفاهیم را مخلوط می کنند.
دکتر ماشالله رزمی
“سازمان بسیج مستضعفان” یا به اختصار بسیج، یکی از شاخه های تحت فرمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که وظیفه جذب، آموزش، سازماندهی و بکارگیری نیروهای داوطلب مردمی در راستای اهداف انقلاب اسلامی و محافظت از حکومت اسلامی ایران را بر عهده دارد. این سازمان شبه نظامی در ۵ آذر ۱۳۵۸ به فرمان آیت الله خمینی تشکیل شد و قانون آن در دی ماه 1359 در مجلس ایران تصویب شد. بعد از تصویب قانون در مجلس ایران، تحت نظارت و مدیریت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت.
اصلی ترین عاملی که موجب شد تا سازمان بسیج تشکیل شود، نا آرامی های اوایل انقلاب و تلاش حکومت ایران برای سرکوب شورش های اولیه انقلاب بود. بطوری که حکومت اسلامی طرفداران و حامیان خود را در قالب سازمان بسیج جذب میکند و پس از آموزش و تعلیم نظامی به آنها، از بسیجیان در سرکوب اعتراضات مدنی و شورش های خیابانی استفاده میکند.
در اوایل انقلاب اسلامی ایران، آیت الله خمینی وعده داده بود تعداد اعضای سازمان بسیج به 20 میلیون نفر خواهد رسید. به همین خاطر امروزه تمام دستگاه های حکومتی ایران مسئول هستند تا تعداد اعضای بسیج را افزایش دهند. خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) به نقل از سرهنگ علیرضا لایق حقیقی، مسئول سازمان بسیج کارگری نوشته بود، تا پایان برنامه پنجم توسعه یک میلیون نفر عضو بسیج کارگری خواهند شد. (https://goo.gl/0uDDCf) سرتیپ محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج هم در ژوئن 2011 خبر داده بود که امسال ۲ میلیون نفر بسیجی سازماندهی خواهند شد. (https://goo.gl/CG4PGG)
نیروهای سازمان بسیج در قالب شاخه های مختلفی سازماندهی شده اند. از قبیل بسیج دانشجویی، بسیج دانش آموزی، بسیج اصناف، بسیج ادارات، بسیج کارگری، بسیج روستایی، بسیج محلات و غیره. در تمامی ادارات، دانشگاه ها، مدارس، کارخانه ها، روستاها، مساجد یا محلات، پایگاه های بسیج وجود دارد که وظیفه جذب و سازماندهی داوطلبان را به عهده دارند. پایگاه های بسیج محلات، پر تعدادترین پایگاه های بسیج هستند که تقریباً در تمام محله های تهران و شهرستان ها وجود دارند. در اغلب محله ها، پایگاه بسیج در داخل یا نزدیک مسجد محل قرار دارند و به همین علت، اغلب این پایگاه ها، با نام مسجدی که به آن وابستگی دارند شناخته می شوند.
از لحاظ سازمانی بسیج دارای سه رده بندی (بسیج عادی)، (بسیج فعال) و (بسیج ویژه) است. افراد ابتدا با عضویت در سازمان بسیج به عنوان یک بسیجی عادی شناخته میشوند. افراد بسیج عادی بعد از طی دوره های تئوری و آموزش نظامی به درجه بسیج فعال ارتقا پیدا میکنند. بسیجیان فعال موظف هستند در ماموریت های محول شده با سپاه پاسداران همکاری کنند. در مرحله بعد بسیجیان فعال با گذراندن دوره های نظامی و آموزش تئوریک در پادگان های وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به درجه بسیج ویژه در می آیند. بسیجیان ویژه به طور غیر رسمی در استخدام سپاه پاسداران هستند و از جانب سپاه پاسداران، حقوق ماهیانه دریافت میکنند.
محلی که بسیجیان در آنجا آموزش تئوریک می بینند، پایگاه بسیج نام دارد. فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران در این پایگاه ها حضور پیدا میکنند و کلاس های آموزش تئوریک برای بسیجیان برگزار می کنند. عضویت در بسیج برای افراد ایرانی مزایای زیادی دارد. بسیجیان به ازای هر ساعتی که در پایگاه های بسیج حضور دارند، امتیاز دریافت می کنند. پایگاه های بسیج به عنوان پلی برای ورود به دانشگاه و تخفیف گرفتن در شهریه دانشگاه شناخته می شود. در اوایل بهمن ۱۳۸۷، عبدالرسول پورعباس رئیس وقت سازمان سنجش، که متولی برگزاری آزمون ورود به دانشگاه در ایران است، گفت که سازمان وی تحت فشار است تا ظرفیت بلااستفاده سهمیه رزمندگان را به نیروهای بسیجی اختصاص بدهد. وی گفت: “برای واگذاری باقیمانده ۴۰ درصد سهمیه ایثارگران به بسیجیان فعال، فشار زیادی از ناحیه سازمان بازرسی و قوه قضائیه روی سازمان سنجش وارد می شود، تا جایی که حتی به تهدید انفصال از خدمت مسئول سازمان سنجش نیز منجر شده است.” (https://goo.gl/mSsWGo)
بسیجیان هر چقدر بیشتر در فعالیت های پایگاه های بسیج حضور پیدا کنند، به همان نسبت احتمال بیشتری وجود دارد که بتوانند از رانت های دولتی مانند گرفتن وام، گرفتن پروژه صنعتی-عمرانی از حکومت و استخدام در یک سازمان دولتی برخوردار شوند. در سال ۱۳۸۸ مبلغ ۵۰ میلیارد تومان به عنوان کمک به بسیجیان بیکار از سوی دولت در نظر گرفته شد و معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور احمدی نژاد در همان سال مبلغ ۴۵ میلیارد و ۲۳۸ میلیون تومان افزایش بودجه برای سازمان بسیج در نظر گرفت. (https://goo.gl/3BevCx)
سازمان بسیح دارای بودجه های عظیم و هنگفتی است که از طرف حکومت ایران تامین میگردد. هر ساله مبلغی در حدود ۴۰۰ میلیارد تومان بودجه به سازمان بسیج اختصاص داده میشود و ۱۷۰ میلیارد تومان کمک بلاعوض از طرف نهادهای حکومتی برای تقویت و عضوگیری در اختیار سازمان بسیج قرار میگیرد. (https://goo.gl/3BevCx) فرماندهان سپاه پاسداران با برگزاری کلاس عقیدتی و تئوریک در پایگاه های بسیج، ایدئولوژی رسمی حکومت اسلامی را تدریس میکنند و به اصطلاح جوانان بسیجی را (شستشوی مغزی) میدهند. فرماندهان سپاهی در این کلاس ها به جوانان یاد میدهند که چگونه باید در مواقع اضطراری جان خودشان را به خاطر رهبر دینی و حکومت اسلامی از دست بدهند. فرماندهان سپاهی به جوانان یاد میدهند که چیزی غیر از سرباز رهبر دینی ایران نیستند و این فکر را در مغز جوانان می گنجانند که هر کسی که حکومت اسلامی ایران را قبول ندارد، به عنوان دشمن شناخته میشود. بی بی سی در گزارشی از یک جوان ایرانی با نام امیر فرشاد ابراهیمی می نویسد که قبلا یکی از این بسیجی های ایران بود. او پس از فرار از کشور دوره های آموزشی بسیج را “شستشوی مغزی” می خواند.
نقش سازمان بسیج در آسیمیلاسیون گروه های قومی در ایران
ایران کشوری است چند ملیتی که افراد با گویش ها و زبان های گوناگونی در آن زندگی می کنند. قومیت های مختلف با زبان های گوناگونی مانند ترکی، عربی، بلوچی، ترکمنی و غیره در ایران زندگی می کنند. به دلیل نفوذ افکار شوونیستی و فاشیستی در ذهن سیاستمداران ایران و اعمال این سیاست های قرون وسطایی در جامعه ایران، حکومت ایران از هر فرصتی برای آسیمیله کردن گروه های قومی غیرفارس استفاده میکند. حکومت ایران تمام تلاش خود را میکند تا تمام افراد غیرفارس زبان ایرانی به زبان فارسی صحبت کنند. از دیگرسو چون سازمان بسیج سازمانی است که گستردگی توزیعش در کل کشور ایران بسیار زیاد است و پایگاه های بسیج در تمام محلات، ادارات، دانشگاه ها، بیمارستان ها، مساجد و مدارس کشور وجود دارد، حکومت ایران از این سازمان برای آسیمیله کردن جوانان غیرفارس و تبلیغ ایدئولوژی رسمی خود استفاده میکند. روزنامه گاردین در 8 ژوئیه 2009 به نقل از یک منبع بلندپایه سیاسی در ایران گزارش می دهد که کنترل نیروی شبه نظامی بسیج به مجتبی خامنه ای، پسر آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران، سپرده شده است. (https://goo.gl/4IBdZ8)
اگر بخواهیم روش های آسیمیله کردن مردمان غیرفارس ایران توسط بسیج را بنویسیم، می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
- برگزاری کلاس های تئوریک در پایگاه های بسیج: هر پایگاه بسیج مابین 1000 الی 10000 نفر عضو دارد. فرماندهان سپاه به صورت هفتگی و منظم در پایگاه های بسیج حضور پیدا میکنند و برای اعضای پایگاه سخنرانی می کنند. همه سخنرانی ها به زبان فارسی برگزار می گردد. هدف از برگزاری این کلاس های تئوریک، منحرف کردن ذهن اعضای بسیج و القای ایدئولوژی رسمی حکومت ایران به عنوان تفکر غالب در نسل جوان است. جوان بسیجی که در معرض دستگاه تبلیغاتی حکومت شوونیستی قرار می گیرد، هویت قومی و زبان مادری خود را فراموش می کند و علاقه ای به آموختن زبان مادری خود ندارد.
- پخش کتاب، جزوه های آموزشی و محصولات فرهنگی بین جوانان: از آنجائیکه پایگاه های بسیج از طرف نهادهای مختلف دولتی حمایت می شوند و بودجه های کلانی دریافت می کنند، اقدام به پخش کتاب و دیگر محصولات فرهنگی بین جوانان عضو بسیج می کنند. محتویات این کتاب ها و جزوات، تبلیغ ایدئولوژی رسمی حکومت اسلامی ایران و منحرف کردن افکار جوانان از هویت قومی خودشان است. به عنوان مثال در اوایل تابستان 1391 شمسی، کتابی با نام (یوروویژن 2012، پیروزی اسلامچیلار افول دیکتاتور) توسط مرکز تحقیقاتی آذرآمایش تبریز چاپ و منتشر شد. (https://goo.gl/ZA4fsE) این کتاب به صورت گسترده در تمام پایگاه های بسیج شهرهای ترک زبان ایران توزیع شد. موضوع کتاب تحقیر جمهوری آذربایجان و توهین به مسئولان دولتی جمهوری آذربایجان به دلیل برگزاری مراسم یوروویژن سال 2012 است. در جای جای کتاب به کشور جمهوری آذربایجان توهین شده و از فعالان اسلامگرای جمهوری آذربایجان خواسته شده تا بر علیه حکومت الهام علییف قیام کنند. ترک زبانان ایران و ترک زبانان کشور جمهوری آذربایجان قرابت زبانی و فرهنگی زیادی دارند. بسیجیان ترک ایرانی که این کتاب را می خوانند، از هویت قومی خود دور می شوند و روزبروز بیشتر به افکار اسلامیستی گرایش پیدا می کنند.
- برگزاری اردوهای عقیدتی و ایدئولوژیک: مسئولان سپاه پاسداران با برگزاری اردوهای ایدئولوژیک در مناطقی که که از دوران جنگ ایران و عراق باقی مانده است، جوانان بسیجی را شستشوی مغزی می دهند. این جوانان با حضور در این اردوها، به ایدئولوژی اسلامی حکومت ایران نزدیکتر می شوند و از اصالت قومی خود روز بروز دورتر می شوند.
- استفاده از رسانه های اینترنتی و شبکه های اجتماعی: سازمان بسیج میخواهد در تمام عرصه های جدید تکنولوژی حضور فعالی داشته باشد. به این منظور فرماندهان سپاه پاسداران برای بسیجیان صدها کلاس آموزش کامپیوتر و اینترنت را در سراسر کشور تشکیل داده و به آنها کمک می کند تا با ایجاد هزاران وبلاگ به فعالیت فرهنگی بپردازند و دیدگاه های حکومت را تبلیغ کنند. هفته نامه صبح صادق، ارگان دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نوامبر 2008، اینترنت را ابزار انقلاب مخملی در ایران خوانده و از ورود اعضای بسیج به حوزه وبلاگ نویسی خبر داده است. این هفته نامه خبر داده که ۱۰ هزار وبلاگ برای ۱۰ هزار پایگاه بسیج در ایران راه اندازی شده و هدف آن تولید “محتواهای ارزشی” در فضای اینترنت است. (https://goo.gl/SbYrT5) حال سوال اینجاست جوانی که همه روزه از صبح تا شب در معرض تبلیغات دستگاه حکومتی قرار دارد، چگونه می تواند به شناخت هویت قومی خود بپردازد؟
- تغییر محتوای کتاب های درسی به نفع ایدئولوژی غالب حکومت: قومیت های ایرانی از آموزش به زبان مادری خود محروم هستند. در هیچ یک از مدارس ایران خبری از آموزش به زبان قومیت ها نیست و فقط زبان فارسی در مدارس ایران تدریس می شود. کودکان ایرانی که زبان مادریشان فارسی نیست، از آموزش به زبان مادری خود محروم هستند و این کودکان معصوم، در معرض شدیدترین حملات حکومت برای آسیمیله کردن آنها قرار دارند. از طرف دیگر سازمان بسیج میخواهد محتوای کتاب های درسی را تغییر دهد تا ایدئولوژی رسمی حکومت اسلامی را تبلیغ کند. این کار نیز به نوعی مصداق شستشوی مغزی کودکان ایرانی محسوب می شود. محمد رضا نقدی، رئیس سازمان بسیج در اکتبر سال 2010 گفته بود مطالبه اصلی این سازمان از مسئولان آموزش و پرورش، گسترش فرهنگ شهادت در کتاب های درسی دانش آموزان است. محمدرضا نقدی همچنین گفته بود که سازمان بسیج قصد دارد “دخالت های مستقیم تری” را در تهیه و تالیف کتب درسی از جمله آموزش دفاعی اعمال کند. (https://goo.gl/5KfdIR)
- سانسور اینترنت برای جلوگیری از جریان آزاد اطلاعات: سازمان بسیج با همکاری فرماندهان سپاه پاسداران در حوزه سایبری قصد دارند تا با محدود کردن اینترنت و جلوگیری از دسترسی مردم به جریان آزاد اطلاعات، خبرها و گزارش های مورد پسند خود را به اذهان مردم فرو کنند. محمدرضا نقدی در نوامبر سال 2014 گفته بود در هفته آینده اولین شبکه ملی اطلاعرسانی بومی مستقل از اینترنت از سوی بسیج راه اندازی می شود. او گفته بود که “با امکانات محدود بسیجیان موفق به راهاندازی این شبکه شدهاند.” (https://goo.gl/gA1gfi)
نتیجه گیری
سازمان بسیج سازمانی است که به صورت گسترده از طرف حکومت جمهوری اسلامی ایران حمایت میشود و در تمام ادارات، مدارس دانشگاه ها و مساجد ایران یک پایگاه بسیج راه اندازی کرده است. پایگاه های بسیج به صورت گسترده در سراسر ایران پخش شده اند و اعضای بسیجی آن در فعالیت های همسو با سپاه پاسداران با سپاه همکاری می کنند. حکومت ایران هم که یک حکومت شوونیستی و فاشیستی است، از این فرصت بخوبی استفاده می کند تا قومیت های غیرفارس را آسیمیله کند و ایدئولوژی مورد دلخواه خود را در اذهان مردم فرو کند.
دورانی که در آن زندگی می کنیم، (عصر ارتباطات) نام گرفته است. دلیل این نامگذاری این است که رسانه های ارتباطی مانند تلویزیون، اینترنت، روزنامه، مجله، رادیو و غیره، نقش پررنگی در زندگی روزمره انسانها دارد. به طوری که نمیتوان تصور کرد انسان مدرن امروزی، در زندگی روزمره خود از وسائل ارتباط جمعی استفاده نکند. از طرف دیگر وسائل ارتباطی مانند روزنامه ها، مجلات و شبکه های تلویزیونی نقش مهمی در تکوین هویت فردی افراد حاضر در جامعه بازی می کنند. به طوری که افراد جامعه در روابط اجتماعی خود با یکدیگر، بازخوردی از هویت فردی خود را به نمایش در می آورند. افراد جامعه با تماشای برنامه های تلویزیونی تصمیم میگیرند که چگونه فردی باشند و چگونه رفتار کنند، به چه زبانی صحبت کنند و به چه فرهنگی علاقه داشته باشند. از اینرو نقش برنامه های تلویزیونی در تکوین و شکل گیری هویت فردی افراد جامعه غیر قابل انکار است.
از طرف دیگر حکومت های شوونیستی و فاشیستی که برای تغییر زبان و فرهنگ گروه های قومی غیرمرکزی تلاش می کنند، اهمیت شبکه های تلویزیونی در شکل گیری هویت افراد را بخوبی درک کرده اند و از آنها برای آسیمیله کردن شهروندانی که زبانی غیر از زبان رسمی کشور دارند، استفاده می کنند. این حکومت ها با در اختیار گرفتن کنترل شبکه های تلویزیونی و ساختن برنامه های گوناگون، سعی دارند تا زبان و فرهنگ مورد دلخواه خود را به روح و روان گروه های قومی تزریق کنند. رهبران حکومت های شوونیستی می خواهند همه مردم در جامعه به همان زبانی صحبت بکنند که قوم غالب به آن زبان صحبت می کنند. یا به عبارت دیگر رهبران فاشیست، میخواهند مردم همان هویتی را داشته باشند که مورد تائید دستگاه حکومت است.
حکومت ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. ایران کشوری است که در آن گروه های قومی مانند ترک، فارس، بلوچ، عرب، ترکمن و غیره زندگی می کنند. گروه های قومی غیرفارس اغلب در مناطق مرزی ایران زندگی می کنند و مردمی که به زبان فارسی تکلم میکنند، بیشتر در مناطق مرکزی ایران زندگی می کنند. اساس سیاست های هویتی و زبانی حکومت ایران توسط رضاشاه پهلوی بنا نهاده شد. به گونه ای که رضاشاه با تاسیس حکومت پهلوی، سیاست (تک زبان، تک ملت) را پیش برد و سعی داشت زبان های غیرفارسی در ایران را از بین ببرد. تمام تلاش حکومت رضاشاه این بود تا همه افراد (غیرفارس) را به یک انسان (فارس) تبدیل کند و همه فرهنگ های قومی را در فرهنگ ملی_فارسی استحاله گردد.
پس از فروپاشی حکومت پهلوی و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی سیاست یکپارچه سازی قومی و زبانی یا همان سیاست آسیمیلاسیون فرهنگی توسط سیاستمداران جمهوری اسلامی پیگیری شد و حکومت ایران نیز همانند حکومت پهلوی در تلاش است تا تمام افراد (غیرفارس) را به فردی (فارس) تبدیل کند. به طوریکه برخی روشنفکران معاصر از عبارت (ژنوساید فرهنگی) یا (قتل عام فرهنگی) برای توصیف شرایط حال حاضر ایران استفاده می کنند. منظور از این عبارت این است که حکومت ایران کمر همت برای نابودی تمام زبان ها و فرهنگ های غیرفارس بسته است.
از طرف دیگر رادیو و تلویزیون ایران در انحصار حکومت جمهوری اسلامی است و برای کل کشور برنامه پخش میکند. رادیو و تلویزیون ملّی ایران در سیاست های خود تابع سیاست های کلان جمهوری اسلامی است. حکومت ایران برای آسیمیله کردن مردمان غیرفارس زبان اقدام به تاسیس شبکه های استانی نموده است که شامل شبکه های به زبان ترکی، عربی، بلوچی، کردی، ترکمنی و غیره میشود. بنا به تحقیقی که در سال 1387 توسط کاووس سیدامامی انجام گرفته است (امامی, 1387) ، 78درصد پاسخ دهندگان کرد و 77درصد پاسخ دهندگان ترک از نحوه نمایش چهره خود در تلویزیون جمهوری اسلامی ناراضی بودند. همچنین در این تحقیق وقتی از پرسش شوندگان پرسیده می شد که در سريال ها و فيلم هاي پخش شده از تلویزیون ایران، ترک ها يا کردها در چه نقش هايي ظاهر می شوند، 5/62 درصد دانشجويان کرد و 4/80 درصد دانشجويان ترک به نقشهاي منفي و حاشيه اي اشاره کرده بودند.
اگر بخواهیم به طور خلاصه اهداف حکومت ایران از تاسیس شبکه های استانی را ذکر کنیم، موارد زیر را میتوان بیان نمود:
1) ترویج و گسترش زبان جعلی و خودساخته: زبانی که توسط مجریان و بازیگران برنامه ها و سریال ها در شبکه های استانی از آن استفاده می شود، زبانی است که کاملا فارسیزه شده و در این زبان جعلی، کلمات و افعال اصیل گروه های قومی بندرت استفاده میشود. این زبان جعلی فقط شباهت کمی به زبان گروه های قومی دارد و در آن رنگ و بوی زبان فارسی بیشتر دیده می شود تا زبان آن گروه قومی. بیننده با دیدن چنین برنامه هایی، ناخودآگاه کلمات و افعال اصیل زبان مادری خود را فراموش میکند و زبان جعلی را تکلم میکند.
پخش برنامه های به زبان فارسی: بیشتر از 70درصد برنامه های پخش شده در شبکه های استانی به زبان فارسی است. تمام فیلم ها و سریال هایی که در تلویزیون استان تهران به زبان فارسی ساخته می شوند، در شبکه های استانی پخش میشوند. بندرت میتوان یک برنامه، سریال یا فیلم به زبان غیرفارسی در شبکه های استانی ایران یافت. پایگاه خبری دورنانیوز در خبری نوشته بود، جمعی از اهالی و شهروندان اردبیل از مسئولان صدا و سیمای اردبیل علت حذف خبر ساعت 17 به زبان ترکی شبکه استانی سبلان را جویا شده و خواستار پاسخگویی سریع و شفاف مسئولان به این موضوع شدند.
2) پخش برنامه کودک به زبان فارسی: کودکان گروه های قومی غیرفارس، در معرض شدیدترین تلاش های آسیمیله سازی قرار دارند. در هیچ یک از کانال های تلویزیون ایران نمیتوان برنامه کودکی یافت که به زبان گروه های قومی غیر فارس اجرا شده باشد. مدیر کل صدا و سیمای استان زنجان در مصاحبه مطبوعاتی خود خبر از عدم پخش برنامه های ترکی برای کودکان و نوجوانان خبر داده بود. کودک غیر فارس زبان پس از دیدن این برنامه ها، برای فهم کارتون ها و انیمیشین ها سعی میکند زبان مادری خود را فراموش کند و زبان فارسی را یاد بگیرد. این کودک معصوم که از سیاست های کثیف رهبران شوونیست چیزی نمیداند، تلاش میکند تا برای برقراری ارتباط با شخصیت های محبوب کارتن ها و انیمیشن ها، زبان فارسی را یاد بگیرد و زبان مادری خود را فراموش کند. این عمل چیزی نیست غیر از آسیمیلاسیون فرهنگی.
3) تبلیغ فرهنگ و سبک زندگی فارسی: در تمام برنامه های شبکه های استانی اثری از سبک زندگی گروه های قومی دیده نمیشود. نه از مشاهیر و مفاخر غیرفارس زبان سخنی گفته میشود و نه از فرهنگ فولکلوریک مردمان غیرفارس زبان. آن چیزی که در تلویزیون ملی ایران به عنوان سبک زندگی تبلیغ می شود، چیزی نیست غیر از تلاش های حکومت برای فارسیزه کردن مردمان غیر فارس زبان.
4) القای احساس تحقیر از طریق نشان دادن افراد غیرفارس زبان در نقش های بد و منفی: در بیشتر سریال ها و فیلم های پخش شده از تلویزیون ایران، افراد نادان، احمق، خلافکار، بدچهره و تبهکار به زبان غیرفارسی صحبت میکنند و همه افراد درستکار، خوش چهره، قدرتمند و قانونمند به زبان فارسی صحبت می کنند. افراد جامعه بعد از دیدن این برنامه ها تلاش میکنند تا به زبان فارسی صحبت کنند و انگ نادان بودن یا تبهکار بودن را از خود دور کنند.
رسانه های اجتماعی و در راس آن تلویزیون نقش بی بدیلی در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی افراد جامعه دارد. حکومت های فاشیست و شوونیست از تلویزیون برای آسیمیله کردن گروه های قومی استفاده میکنند. حکومت ایران هم برای از بین بردن زبان و فرهنگ گروه های قومی غیرفارس زبان از ابزار تلویزیون به خوبی استفاده میکند. شبکه های استانی تلویزیون ایران بیشتر برنامه های خود را به زبان فارسی پخش میکنند و هدفی غیر از آسیمیله کردن گروه های قومی غیرفارس ندارند. هدف شبکه های استانی در راستای سیاست یکپارچه سازی قومی رضا شاه پهلوی است و آن چیزی نیست غیر از نابودی تمام فرهنگ ها و زبان های غیرفارسی.