زن کشی یکی از مسائل جدی و پیچیدهای است که در جوامع مختلف جهان، از جمله ایران، به عنوان نقض حقوق بشر زنان و نوعی خشونت جنسی بر علیه زنان به وجود میآید. ایران نیز از بین کشورهایی است که برخورداری از آمار نگرانکنندهای در زمینه زن کشی دارد.
فاتیما باباخانی، زنی که با تمامی کارشکنیها و دشواریهای کار کردن برای زنان و کودکان آسیبدیده در ارومیه و شهرهای دیگر استان آذربایجان غربی فعالیت میکند، در یک پست اینستاگرامی از قتل زن جوانی در روستای قطور از توابع شهرستان خوی خبر داد. قتلی که تلاش شده خودکشی جلوه کند و در یک همدستی آگاهانه توسط نزدیکان زن، خانواده همسر و سایر اهالی منطقه چنین تعریف شده است: « مریم سلیمانی دو روز بعد از طلاق خودکشی کرده و خود را در منزل خانوادگیاش بهدار آویخته است.»
بنا بر آنچه «فاتیما باباخانی»، مدیر خانه امن «شمس مهرآفرید» در حساب اینستاگرامی خود نوشته، روز جمعه ۲۵فروردین۱۴۰۲، پدر و برادران «مریم سلیمانی»، زن ۳۴ ساله اهل یکی از روستاهای خوی، پس از تراشیدن موهای سر، ضربوشتم و شکنجه شدید او، زن جوان بیپناه و مادر سه کودک را وا داشتند تا خود را حلق آویز کند.
مریم سلیمانی اهل روستای قزل آخ منطقه الند خوی، در ۱۳ سالگی وادار به ازدواج شد و سه فرزند داشت.
مریم سلیمانی در خانوادهای هشت نفره به دنیا آمد. سه خواهر و سه برادر بودند. در ۱۳ سالگی و در میانه کودکی، به صلاحدید پدر و برادرانش با مردی از اقوامشان ازدواج کرد و از روستای «قزلآغل» منطقه الند، به روستای «گیوران» قطور در خوی آمد. او در حالی که خود کودک بود، سه بار باردار شد در ۳۴ سالگی بر سر آنچه «مسائل ناموسی» خوانده میشود، جانش را از دست داد.
به گواه آنچه فاتیما باباخانی در حساب اینستاگرامش منتشر کرده، پدر و دو تن از برادران مریم در ماجرای مرگ او دخیل هستند و همانها هم سناریو را به گونهای نوشتهاند که قتل مریم خودکشی قلمداد شود.
مقامات شهرستان خوی از جمله دادستان این شهر در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» تایید کرده است که اگر ماجرا قتل بود «پرونده تشكيل میشد، هنوز در اين خصوص پروندهای تشكيل نشده است.»
یک فرد آگاه در خصوص ماجرای منجر به قتل مریم میگوید: «تصور کنید زنی در خلوت و تنهایی از خودش عکسها و ویدیوهایی بگیرد که خصوصی تعریف میشوند. بعد فردی که به خانه آنها رفتوآمد داشته، به این تصاویر دسترسی پیدا میکند. تصویرها به ابزار تهدید زن جوان تبدیل میشوند و وقتی زن به خواست فرد آزارگر که او نیز متاهل بوده و برای کار گچکاری به خانه مریم رفته بوده توجه نمیکند، تصاویر را برای همسر او و باقی اهالی روستا ارسال میکند.»
این فرد آگاه میگوید همسر مریم سلیمانی بعد از انتشار ویدیو اول به خاطر علاقه به همسر و زندگیاش گفته است که فرزند کوچکشان به اشتباه ویدیو را از تلفن همراه او ارسال کرده است. چراکه در خودش این ظرفیت را میدیده که از همسرش سوال کند و پاسخ بخواهد، اما دریغ که مردم فیلمها را دستبهدست چرخاندند؛ بین در و همسایه، دانشآموزان مدرسه و مغازهدارها. پشت در خانههایشان، بدن مریم را به ابزاری برای تنبیه او بدل کردند. سلام و علیک و هر رابطه با خانواده مریم و همسرش را قطع کردند و گفتند باید که آبروی عشیره را تطهیر کنند.
مریم سلیمانی از بد حادثه در جایی زندگی میکرد که شرافت قبیله از جان او با ارزشتر بود. شبی بعد از انتشار ویدیو دوم، بزرگان و ریشسفیدان دور هم جمع شدند و شوهرش را وا داشتند تا او را طلاق دهد. بعد برادران و پدر مریم، کودکانش را از آغوشش بیرون کشیدند و در مقابل چشم همگان همانطور که فریاد میزد و از همسرش کمک میخواست، او را همراه خود بردند. ۸ شب ۲۴فروردین، مریم به منزل کودکیهایش بازگشت و ساعت ۳:۳۰ بامداد خبر دادند که حلقآویز در همان خانه جان داده است.
«الی خرسندفر»، جامعهشناس و پژوهشگری که بر خشونتهای مبتنیبر جنسیت پژوهش کرده است، درباره پدیده نقض حریم شخصی به «ایرانوایر« میگوید: «مساله نقض حریم شخصی و انتشار تصاویر خصوصی، بهویژه زنان، تقریبا در همه جوامع اتفاق میافتد. حتی در جوامع پیشرفته که در این زمینه آموزش هم دیدهاند یا قانونگذار این موضوع را جرمانگاری هم کرده، دستبهدست کردن این شکل از ویدیوها اتفاق میافتد. چراکه هم موجب شکلی از ارضای حس کنجکاوی است، و هم و دربردارنده لذت جنسی برای برخی افراد. اما آنچه که در جوامع پدرسالار مثل ایران متفاوت است، یعنی جوامعی که دستگاه سیاسی، نظام اجتماعی و فرهنگی مبتنیبر جنسیتزدگی است و بخشی از باورهای شهروندان بر همین موضوع فرهنگ ناموس و غیرت و صیانت از آن استوار است، در پس این دستبهدست شدنها، تنبیه و مجازاتی نهفته است.»
این جامعهشناس اضافه میکند افراد در جامعهای نظیر جامعه ایران چنین ویدیوهایی را میبینند و همزمان خشمگین هستند که چرا این زن بهعنوان «ناموس»، از بدن خود محافظت نکرده و حق مالکیت پدر و برادر و همسر بر این بدن را به رسمیت نشناخته، بنابراین مستحق بیآبرو شدن و مجازات به بهای جانش است. چیزی که در دستبهدست شدن ویدیوهای خصوصی در جوامع دیگر اصلا مطرح نمیشود.»
بررسی کامنتهای پست اینستاگرامی فاتیما باباخانی در خصوص کشتهشدن مریم سلیمانی بهدلیل خشونتهای مبتنیبر جنسیت، نشان میدهد که غالب افراد برای اینکه بدانند ویدیوهای منتشر شده از این زن دقیقا چه محتوایی داشته، کنجکاوند.
خانم باباخانی با تاکید بر اینکه حریم خصوصی در مورد زنانی که در برخی نواحی ایران از جمله برخی شهرهای آذربایجان غربی زندگی میکنند درست مانند مالکیت بر بدن و عاملیت آن در زندگی به رسمیت شناخته نمیشود، نوشته است: «اهمیتی ندارد ویدیوها چه محتوایی داشته، مهم این است که برای جلوگیری از خشونت علیه زنان باید از خانهها شروع کرد. از بهکار بردن مفاهیمی چون ناموس و غیرت برای سرکوب و تحقیر و یا تحریک و تشویق دیگران استفاده نکنیم. روایتگر هیچ شکلی از مسائل خصوصی افراد و اشخاص دیگر نباشیم. هر شکل از مشارکت ما در روایت مسائل شخصی، ابعاد خصوصی زندگی افراد، و یا روابطشان، اشتباهات و یا خطاها و یا رفتارهای عامدانه و غیرعامدانهشان، میتواند سبب آسیب دیدن کسی باشد.
از به اشتراک گذاشتن و یا تماشای فیلم و عکس و یا گوش دادن به صوت و یا خواندن پیامها و گرفتن اسکرینشات از محتوای خصوصی و شخصی اشخاص و افراد دیگر بهشدت بپرهیزیم. حقیقتا دانستن و اطلاع از برخی اخبار درباره زندگی شخصی دیگران و یا اشتباهات و یا رفتارهای فردی آنها و انتشار آن، سودمندی در زیست روزمره ما ندارد، لطفا از هرگونه نقل سینهبهسینه مطالبی که روایت آنها جان و حیثیت اجتماعی افراد را به خطر میاندازد بپرهیزید، زیرا ممکن است مقدمات خودکشی و یا کشتهشدن آنها را فراهم کنید.
به کودکان خود بیاموزیم که همواره و در هر حالی حریم شخصی خود و دیگران را محترم شمارند. از اظهارنظر درباره روابط خانوادگی و شخصی دیگران، بهویژه چالشهای خانوادگی زنان دست برداریم. عاملیت زنان در تمام ابعاد خصوصی و اجتماعی را به رسمیت بشناسیم.»
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانههای ایران، در بهار ۱۴۰۱، حداقل ۷۶۶۹ مورد ازدواج و ۱۷۹ مورد طلاق دختران کمتر از ۱۵ سال ثبت شده است؛ مرکز آمار ایران، ازدواج ۳ کودک پسر زیر ۱۵ سال و صفر مورد طلاق را برای آنها گزارش کرده است.
ازدواج در کودکی، حقوق ابتدایی و انسانی یک زن را به کمک قانونهای زنستیزانه و قیممحور از دختران کمسن و سال میگیرد و بخت ورود آنها به اجتماع بهعنوان یک انسان مستقل را تقریبا به صفر میرساند.
بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران، تنها در پنجسال گذشته، نزدیک به ۱۳۱ هزار دختر زیر ۱۵ سال در ایران به ازدواج مردان بالغ درآمدهاند.
به تأیید کارشناسان، در سطوح کلان تصمیمگیری در ایران، مقامهای عالیرتبه که تقریبا همه مرد هستند، در راستای افزایش جمعیت از ازدواج دختران خردسال موسوم به «کودکهمسری» دفاع میکنند و برای آنها این فاجعه انسانی، مساله مهمی تلقی نمیشود.
زن کشی در ایران یک چالش جدی است که به وجود حقوق بشری و جنسیتی زنان زیان میرساند. برای مقابله با این مشکل، لازم است تلاشها در جهت تغییر نگرشها و فرهنگ از جامعه، اصلاح قوانین و مقررات، افزایش آگاهی عمومی و پشتیبانی مالی و روانی به خانوادههای زنان کشته شده، افزایش اجرای عدالت و ایجاد مکانیسمهای گزارشگیری مستقل و محرمانه برای گزارش موارد زن کشی تقویت شود. با این تدابیر، میتوان به پیشگیری از زن کشی، حفظ حقوق زنان و تعزیز برابری جنسیتی در جامعه ایران کمک کرد.
اما همچنان باید توجه داشت که رفع چالشهای مرتبط با زن کشی در ایران نیازمند تلاشهای گسترده و مستدام در سطوح مختلف اجتماعی، قانونی و سیاسی است. جامعه باید درک کند که زن کشی ناقض حقوق بشری است و به عنوان یک جامعه، باید تمامی تلاشهای لازم را برای جلوگیری از این پدیده ناپذیر و نادیدهگرفتنی بکند.
زن کشی زیر سایهٔ حکومت جمهوری اسلامی ایران، به معنای کشتار و قتل زنان به دلیل جنسیتشان و با تأکید بر تفسیرهای سنتی و اسلامی شریعت، به عنوان یک مسئلهٔ جدی حقوق بشری و نقض اصول بینالمللی حقوق بشر محسوب میشود. در چند دهه اخیر، گزارشها و شواهد متعددی از موارد زن کشی در ایران به چشم میخورد که نشاندهندهٔ وجود این مشکل و نقض حقوق زنان در این کشور است.