زبان و هویت اتنیکی (قومی، ملی)
هویت اتنیکی بیش از آن که مفهومی ابژکتیو و عینی باشد، مفهومی سوبژکتیو و نوعی ساختمان بندی اجتماعی برخاسته از “حس تعلق” گروهی است که در متن (کنتکست) و شرایط متفاوت می تواند کمرنگ یا پررنگ گردد.
امروز تعریف اتنیک بر پایه “ویژگی” بیولوژیک (خونی و خویشاوندی) بیاعتبار شده و به جای آن بر “وِیژگیهای فرهنگی” تأکید میشود. بسیاری بر این باورند که تکیه بر “ویژگیهای بیولوژیک” برای تفکیک موهوم نژادی بهقصد فاصلهگذاری و توجیه برتری نژادی به کار رفته است. درحالی که در قوم شناسی، از “فرهنگ مشترک” همچون عنصری در تحکیم روابط درون گروهی یاد می شود.
پرسش این جا است که تا چه حد میتوان بر حس تعلق مشترک گروهی تأکید کرد، بدون آنکه مرز خود با “دیگری” را پررنگ نمود. علاوه بر آن، فرهنگ پدیدهای ایستا نیست و گروههای اتنیکی نیز گروههای یکدستی نیستند که بتوان اشتراک فرهنگی را یکسره مبنای هویتیابی قومی برشمرد.
زبان مشترک شاید تنها عنصر ابژکتیو در تعریف هویتهای اتنیکی است که نقش مهمی در فعال نگه داشتن روابط درونی گروه اتنیکی ایفا میکند؛ هرچند برخی دراین مورد نیز تردید دارند.
گروههای اتنیکیای وجود دارند که به زبانهای متفاوت سخن میگویند، حال آنکه برخی دیگر بهرغم تمایز اتنیکی به زبان واحدی سخن می گویند.
مهرداد درویشپور (جامعهشناس)
گرجی تباران ایران
در بین اقوام گوناگون ساکن ایران شاید گرجی های فریدن، در نزدیکی اصفهان، یکی از ناشناخته ترین آنها هستند. گرجی ها در زمان سلسله صفویه به اسارت گرفته شده و پس از انتقال به ایران در نواحی مرکزی کشور اسکان داده شدند.
براساس نوشته های مورخین و سیاحان آن زمان حدود دویست هزارگرجی اسیر با پای پیاده از گرجستان تا ناحیه اصفهان رانده شدند. بخشی از گرجی ها که ابتدا در شهر اصفهان، سپس در شهر تازه تاسیس نجف آباد ساکن بودند، بعد ها روانه نواحی غربی تر یعنی فریدن و فریدون شهر امروزی شدند.
به نظر می رسد که گرجی ها، نه همچون ارامنه که با حفظ دین خود بیشتر به حرفه های ساده پرداختند، بيشتر به امور نظامی علاقه مند بودند. برخی از آنها پس از پذیرش اسلام به شغل های بالای نظامی و حتی فرماندهی و حاکمیت استان های کشور رسیدند.
گفته می شود که در زمان صفویه بیش از چهل حاکم گرجی الاصل وجود داشته است. سهیم بودن گرجی ها در قدرت تا زمان افشاریه و زندیه و حتی تا دوره قاجاریه ادامه داشته است. به نظر می رسد که گرجی های اولیه هویت خود را بیشتر در شراکت در قدرت سیاسی با صفویان ترک تبار یافتند.
ظاهرا با شکستی که گرجی های سرکش از لشکر کریم خان زند خوردند، موقعیت اجتماعی سیاسی خود را ازدست داده و از آن پس در روستاهای اطراف فریدون شهر امروزی به کارهای ساده کشاورزی و دامداری مشغول شدند.
شناخته شده ترین گرجی ساکن ایران الله وردی خان است. وی که از خاندان اوندیلادزه، از ثروتمندان و زمین داران آن زمان بود در جوانی دربرابر سی سکه طلا به فروش رسید و بعد از اینکه چندین بار در معرض خرید و فروش واقع شد به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت.
الله وردی خان نه تنها بعنوان جنگجو و فرمانده نظامی شناخته شده، بلکه خدمات فرهنگی و عمرانی او نیز با تاریخ ایران رقم خورده است. پل مشهور سی و سه پل در اصفهان که یکی از شاهکارهای معماری ایران است به دستور و با هزینه وی ساخته شد.
گرجی های امروز فریدن و فریدون شهر عمدتا در هفت روستا پراکنده اند که تعداد آنها هر روزبه دلیل مهاجرت به شهرها کمتر می شود. یزدان شهر در اطراف شهر نجف آباد نیزازمناطق مهم گرجی نشین امروز محسوب می شود.
علاوه بر آن گرجی ها در شهرهای دیگر ایران بخصوص اصفهان و تهران بطور پراکنده زندگی می کنند و برخی از آنان از تحصیل کردگان و متخصصین برجسته هستند. گفته می شود که تعداد با سوادان و تحصیل کردگان گرجی به نسبت جمعیت آنها بسیار بالاست.
از فرهنگ قدیم گرجی ها امروز تنها زبان آنهاست که هویت قومی آنان را مشخص می سازد. نوعی سقف خانه و نوعی فرش که در ناحیه فریدون شهر و بخصوص در چغیورت به طرح گرجی معروفند، امروز دیگر به ندرت ساخته و بافته می شوند.
کوشش برای آموزش زبان و الفبای نیاکان که با زبان و خط گرجی متداول در فریدن متفاوت است نیزدر این روزها طرفدارانی دارد. در فریدون شهر مغازه هایی یافت می شوند که تابلو آنها به دو خط فارسی و گرجی نوشته شده است.
گرجی تباران ایران آخرین جمعه اردیبهشت ماه را بعنوان سالروز تسیخه (ციხეს დღე) برگزار می نمایند،
از نظر آنها روز تسیخه روزی است که یادآور دلاورمردی اجدادشان در گوشه ای از تاریخ پر فراز و نشیب انها است؛
آنها معتقدند اجدادشان در کوه دژ مانند تسیخه مقابل ظلم ایستادگی کردند و شکست دردناک و دلاورانه آنان ، باعث سربلندی گرجیان و پیروزی امروز انهاست. نام تسیخه در فرهنگ گرجیان منطقه فریدون شهر غنی از تعصب، فرهنگ، و احساس گرجیست.
دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی با دادن هشدار درباره وضعیت زبان فارسی و تنفر از کلاسهای آن، به معرفی این انجمن میپردازد و میگوید: ویراستاران میتوانند حامی فعالان اقتصادی جدید باشند، حامی همه فعالیتهایی باشند که از زبان استفاده میکنند؛ از تابلو سردر یک مغازه گرفته تا کلمات یک کتاب و … .
مهدی صالحی درهبیدی در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه زبان فارسی فقط در کتابها نیست که کاربرد دارد میگوید: ویراستاران کشور ما خودشان نمیدانند چه توانمندیهایی دارند؛ آنها میتوانند اولین منتقد و معرفیکننده یک کتاب، ترویجکننده آن و برگزارکننده حلقههای کتابخوانی باشند و علاوه بر این جلو آمدن جنس نامرغوب به عرصه فرهنگ را بگیرند.
او میافزاید: در عرصههای جدید، تولید محتوا نقش مهمی دارد، اما ویراستاران در آن هیچ جایگاهی ندارند و کسانی که در حوزههای کسب و کار فعالیت میکنند اغلب کلیشهوار کار میکنند؛ مثلا در اغلب سایتهای فروش نوشته شده «سبد خرید»، در حالی که اولا دیگر کسی سبد به دست نمیگیرد، بعد هم در فضای مجازی چنین چیزی وجود ندارد و همین کلیشهها باعث میشود تا زبان از حرکت بایستد.
دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی در ادامه درباره این انجمن میگوید: این انجمن یک ان جی او فرااستانی است که با مجوز وزارت کشور در عرصه زبان فارسی فعالیت میکند و اهداف مختلفی دارد؛ مهمترین راهبردی که در نظر دارد شناسایی و پیگیری حوزههایی از زبان فارسی است که به آنها بیاعتنایی شده یا اینکه اگر هم به آنها اعتنا شده در قالب مجموعههای دولتی بوده و درست عمل نکردهاند. به طور کلی برنامه انجمن، شناسایی ویراستاران، طبقهبندی و معرفی آنها، ایجاد آموزشهای منسجم و کارهای ترویجی است.
«نشست زبانکاران»
از نشستهایی است که این انجمن برگزار میکند و صالحی درباره آن میگوید: آنچه بهصورت نشستهای زبانکاران انجام میشود، بحث حضور زبان فارسی در کسب و کار است و اینکه چطور میشود از زبان پول درآورد و کسب و کار راهاندازی کرد و چه کسانی تا حالا در دنیا در این زمینه تلاش کردهاند و چگونه از سرمایه هویتشان کسب درآمد میکنند؛ اما متاسفانه در ایران زبان فقط روی آموزش و پژوهش متمرکز شده که کفایت نمیکند، چون زبان راهبرد، سیاستگذاری، نظارت مستمر، تبلیغ و بازاریابی جهانی میخواهد.
او سپس با بیان اینکه تعصب نسبت به زبان فارسی دارد از بین میرود اظهار میکند: بررسیهایی که در بعضی مدرسهها انجام شده نشان میدهد ۹۵ درصد تنفر از کلاسهای زبان و ادبیات فارسی در بین دانشآموزان وجود دارد.
صالحی درهبیدی در ادامه با معرفی بازی «آمیرزا» به عنوان ابزاری که به گفته او دارد برای زبان فارسی فعالیت ریشهای انجام میدهد بیان میکند: این بازی از قبل به عنوان یک سرگرمی بوده اما ما آن را شناسایی و معرفی کردیم. بازی «آمیرزا» که ۱۲ میلیون نصب فعال دارد، هر بار چهار حرف برای واژهسازی ارائه میکند و این واژه ساختن باعث یادآوری یا ثبت واژگان فارسی در ذهن مردم میشود.
او میافزاید: تعداد واژههای پایه و کاربردی ما هر روز در حال کاهش است، و در حالی که تعداد واژههای پایه باید حدود سههزارتا باشد امروزه در حدود هزارتاست. البته فرهنگستان زبان و ادب فارسی با صرف هزینه دارد در زمینه واژهسازی فعالیت میکند، در حالی که مردم هم باید دخیل باشند و خودشان واژهسازی کنند. اگر بخواهیم بسنجیم که در عرصه عمومی در حال حاضر بازی «آمیرزا» دارد به زبان فارسی خدمت میکند یا فرهنگستان یا صدا وسیما، باید گفت که «آمیرزا»؛ چون یک کار ریشهای و با دخالت مردم انجام میدهد.
دبیر انجمن ویرایش و درستنویسی در پایان وضعیت زبان فارسی را در مرز هشدار میداند و میگوید: در ایران بسیاری از گویشها و لهجهها از بین رفته است. در اروپا عدهای از زبانشناسان ایرانی انجمن زبانهای ایرانی در حال انقراض را تشکیل دادهاند اما در ایران هیچکس حواسش به زبان فارسی نیست.
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ علی عزیزی، فعال ترک (آذربایجانی) بدون ارائه حکم از سوی ماموران امنیتی در منزل پدری خود بازداشت شد.
از دلایل بازداشت و موارد اتهامی این فعال ترک آذربایجانی اطلاعی در دست نیست.
آقای عزیزی پیش تر در جریان اعتراضات سراسری به گرانی ناگهانی بنزین در آبان ماه سال جاری در محل کار خود بازداشت و به بازداشتگاه اطلاعات نیروی انتظامی ارومیه منتقل شده بود.
این فعال ترک آذربایجانی شنبه ۲ آذرماه ۱۳۹۸، با تودیع قرار وثیقه تا زمان پایان دادرسی به صورت موقت آزاد شده بود.
این شهروند ساکن ارومیه در روز شنبه ۱۱ خردادماه، به صورت تلفنی به شعبه ۶ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ارومیه احضار شدهبود.
آقای عزیزی روز یکشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۸، در شعبه ۶ بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان ارومیه برای ارائه دفاعیات خود حاضر شدهبود که بازپرس شعبه پس از تفهیم اتهام جدید “اقدام علیه امنیت ملی” قرار وثیقه آقای عزیزی را به ۱۵۰ میلیون تومان افزایش داد و پس از اتمام وقت اداری او را روانه بازداشتگاه کرد.
این فعال ترک آذربایجانی روز شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸، با سپردن وثیقه ۱۵۰ میلیون تومانی، به صورت موقت، تا پایان مراحل دادرسی، از زندان مرکزی ارومیه آزاد شدهبود.
علی عزیزی، پیشتر در خرداد ۱۳۹۴ از سوی ماموران امنیتی در ارومیه بازداشت و با سپردن وثیقه، بهصورت موقت تا پایان مراحل دادرسی آزاد شدهبود.
پیش از این اتهام “تبلیغ علیه نظام” در زمان بازداشت در سال ۱۳۹۴ به آقای عزیزی تفهیم شده بود.
در سال ۱۳۹۵ از سوی بازپرسی شعبه ۶ دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان اورمیه در خصوص این پرونده قرار منع تعقیب صادر شده بود که معاون دادستان از صدور قرار منع تعقیب ممانعت کرده و خواستار جریان یافتن دوباره پرونده شدهبود.
آقای عزیزی، به دفعات و طی سالهای گذشته با حضور در شعبه مربوطه نسبت به تعلل در روند رسیدگی به این پرونده اعتراض خود را نشان دادهاند.
مارکوس گروبل، مسئول دولت آلمان در امور آزادی ادیان در جهان نسبت به سرکوب مسلمانان اویغور ابراز نگرانی کرده است. گروبل خواستار تحقیق مستقل درباره نقض حقوق اقلیت دینی ایغور در چین از سوی سازمان ملل متحد شده است.
هر روز اسناد و شواهد بیشتری پیرامون سرکوب مسلمانان اویغور در چین منتشر میشود. دولت چین به رغم اعتراضات گسترده جهانی، در راستای نفی هویت این اقلیت دینی حرکت میکند و مسلمانان اویغور را سرکوب کرده و به زندان میاندازد.
روز چهارشنبه، ۳۰ بهمن (۱۹ فوریه) مارکوس گروبل، مسئول دولت آلمان در امور آزادی ادیان در جهان، گفتوگویی با خبرنگار دویچه وله داشته است. لازم به یادآوری است که نائومی کنراد، خبرنگار دویچه وله اخیرا گزارش مبسوطی پیرامون وضعیت اویغورها در چین منتشر کرده است
گزارشی که دویچه وله در ارتباط با بدرفتاری و سرکوب اقلیت اویغور در چین منتشر کرده متکی بر سندی است که اخیرا در اختیار رسانههای بینالملل و از جمله دویچه وله قرار گرفته است. در همین رابطه، دویچه وله گفتوگویی با مارکوس گروبل داشته است.
ابراز نگرانی عمیق
مارکوس گروبل در گفتوگوی خود با دویچه وله ضمن اشاره به وضعیت اسفناک اقلیت اویغور در چین، چنین گفته است:
«وضعیت حاکم بر زندگی ایغورها باعث نگرانی عمیق من شده است. آزادی ادیان عملا در چین برچیده شده است. من همه روزه گزارشهایی درباره اوضاع اسفناک شینجیانگ دریافت میکنم. ما نمیبایست در برابر نفی خشن هویت اویغورها و تلاش برای یکسانسازی اجباری آنها از سوی دولت چین سکوت کنیم. بسیاری از انسانها در چین تنها به خاطر باورهایشان به زندان میافتند، کودکان را از والدینشان جدا میکنند و دولت چین بر همه شئون زندگی کنترل و نظارت میکند. یک زندگی توام با عزت در سایه چنین سیاستهایی غیرممکن شده است. ما به تحقیق مستقل اوضاع اقلیت ایغور در چین از سوی سازمان ملل متحد نیاز داریم. و این دقیقا همان چیزی است که دولت چین تا کنون مانع از اجرای آن شده است.»
تازه به تهران آمده بودم. سال دوم دانشکده مدیریت که آن زمان خارج از محوطه دانشگاه تهران بود؛ در خ پهلوی، چهار راه تخت جمشید. سال ۵۰ بود به گمانم. البته حالا هم خارج از دانشگاه تهران است در گیشا. در همان سال اول با دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی آشنا شدم. استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و شاید هنوز هم باشد. علقه مشترک ما، عربی دانی او بود. گاه نزد او می رفتم و در باره شعر و ادبیات عرب و مساله فلسطین و دنیای عرب و حتی عرب های خودمان گپ می زدیم.
یک بار به من گفت برویم به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران. مناسبتی ادبی بود و مجتبی مینوی در سالن بزرگ کتابخانه سخنرانی داشت. کتابخانه – که اکنون یکی از بزرگترین کتابخانه های ایران است – تازه افتتاح شده بود.
مینوی در صحبت های خود به نیما اشاره کرد و به تمسخر لباس طبری اش پرداخت. او که در باره مناسبتی و دیداری با نیما صحبت می کرد گفت : « نیما لباس محلی طبری پوشیده بود و با آن شکل و شمایل مسخره آمده بود که من به او گفتم این چیست که پوشیده ای، برو و از تن بیرون کن» و کلی در این باره سخن گفت و به تحقیر جامه طبری پدر شعر نو فارسی پرداخت. شفیعی که آن هنگام حدود سی ویک دو سال داشت رو به من کرد و لبخندی زد. اما من این تعرض و تحقیر نیما یوشیج را فراموش نکرده ام. شفیعی هم هنوز شاش اش نگرفته بود تا به روی زبان ما غیر فارس ها بشاشد. این کار پارسال صورت گرفت.
بعدها در باره سخنان تحقیر آمیز مینوی نسبت به نیما که شامل شعرش هم می شد بسیار تامل کردم. یک زمانی طبرستانی ها – مازندرانی های مناطق کوهستانی – که دارای زبان، فرهنگ و جامه خاص خود هستند، گاه شورش هایی علیه حکومت مرکزی پهلوی اول می کردند که جنبه اتنیکی داشت. حتی احسان طبری نیز در جوانی در آنها شرکت کرده بود.
نیما یوشیج به فرهنگ بومی و ملی خود دلبستگی داشت و این را می توان هم در اشعار طبری و هم فارسی اش دید. این خصلت باعث شده بود تا بر خلاف شاعران ملیت چیره، در آثارش از فعل زشت عرب ستیزی، ترک ستیزی و دیگر ستیزی دور باشد. او از این بابت با نویسندگان ترک فارسی نویس همانند غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی مشابهت دارد.
در سال ۲۰۱۲ که محمود دولت آبادی به لندن آمده بود و در جایی سخنرانی داشت، من هم به هوای دوستی گذشته به آنجا رفتم. پس از پایان سخنرانی و خوش و بش و پرسیدن احوال دوستان اهل قلم در تهران، ناگاه از من پرسید: « آن دستار چیه که گاهی به سرت می کنی». چفیه را می گفت که گاه به گاه در مناسبت های مختلف می پوشم. گفتم: « این لباس محلی و ملی ما عرب هاست». ساکت شد و دیگر چیزی نگفت. من هم خداحافظی کردم و رفتم. گرچه دولت آبادی را نسبت به دیگر هم قلمان، کمتر عرب ستیز می دانستم اما حس کردم، این پدیده در جامعه ایران در سال های اخیر رشدی شگفت انگیز داشته اشت.
برگردیم به مجتبی مینوی (۱۲۸۲-۱۳۵۵ش) که بزرگ شده سامرای عراق و پدرش در آنجا طلبه علوم دینی بود، عربی را خوب می دانست اما از تحقیر هویت ملی نیما یوشیج و دیگر آثار و کارهای ادبی اش فهمیدم گرفتار عقده خودبرتر بینی پارسی است. او از موسسان رادیو بی بی سی فارسی در سال های پس از جنگ جهانی دوم در لندن بود. پوشش رادیویی تاجیکستان و افغانستان – به رغم وجود برنامه مستقل به زبان دری – توسط رادیو بی بی سی فارسی میراث مجتبی مینوی است. هم اکنون وقتی می بینم که رادیو- تلویزیون بی بی سی فارسی به حوادث این دو کشور بیش از برخی مناطق پیرامونی ایران اهمیت می دهد یا در اعلان اخبار هواشناسی، کابل و دوشنبه وهرات را بعد از تهران و اصفهان و مشهد و شیراز اعلام می کند و اهواز و زاهدان و سنندج و بوشهر را زیر سبیلی در می کند یاد او می افتم.( عكس نيما يوشيج در زادگاه اش يوش مازندران)
نویسنده:
یوسف عزیزی بنی طرف
شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران کیانوش اصلانی و توحید امیر امینی دو فعال ترک (آذربایجانی) را مجموعا به ۱۲ سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد. این شهروندان پیشتر توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ترتیب به ۹ سال حبس و ۵ سال حبس محکوم شده بودند.
براساس این حکم که توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر استان تهران به ریاست قاضی زرگر صادر شده است، توحید امیر امینی به ۷ سال و شش ماه حبس تعزیری و کیانوش اصلانی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شدهاند. همچنین کیانوش اصلانی به مدت دو سال از عضویت در گروهها و دستهجات سیاسی محروم شده است.
این شهروندان تیرماه امسال توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری مجموعا به ۱۴ سال حبس محکوم شده بودند. توحید امیر امینی از بابت اتهامات “اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی” و “فعالیت تبلیغی علیه نظام” جمعا به ۹ سال حبس و کیانوش اصلانی از بابت اتهام “اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی” به ۵ سال حبس و دو سال محرومیت از عضویت در گروهها و دستهجات سیاسی محکوم شده بودند. همچنین کیانوش اصلانی از بابت اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام” که در جلسه دادگاه علیه وی مطرح شده بود، تبرئه شد.
توحید امیر امینی و کیانوش اصلانی، اوایل اسفند ۹۷ به دلیل پخش تراکت تبریک روز جهانی زبان مادری در تهران بازداشت و به بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شدند.
سپیده قلیان، فعال سیاسی و کارگری و زندانی سیاسی در ادامه افشاگریهایش از مشاهداتش در زندان، گفت که زندانیان عرب حتی در زیر شکنجه اجازه سخن گفتن به عربی نداشته، «نجس» خوانده شده و ضمن تهدید شدن به مرگ، مجبور بودند فارسی صحبت کنند.
روایت دهم از ۹۰روایت از اهواز: سپیده قلیان در رشته توئیتی که آن را «روایت دهم از ۹۰روایت از اهواز» نامیده از زندانی عربی به نام اسماعیل نام برده که در زیر «ضربههای باتوم و کابل» بازجویانش و در پاسخ به آنها که از او نام «عملیات» را پرسیدند، به عربی پاسخ داده که نمیداند و این امر سبب بیشتر شدن شکنجهها شده و «شکنجهگران» به او گفتند: « نجس فارسی صحبت کن ».
نیمه شب پنجشنبه است، امشب از کمر درد خواب به چشمم نیامد، خاموشی شد و حالا با خودم میگویم خب امشب تا صبح کسی شکنجه نمیشود کمی مانده تا چشمانم سر شود، یکهو با داد و فریاد از خواب میپرم: ها! دیگه زنده بیرون نمیری. ها! دیگه تموم شد.
میکشیمت نجس!
او توصیف کرد که در ادامه بازجویی مادهای سوزان و احتمالا آب جوش روی تن این زندانی عرب ریخته تا او را وادار به اعتراف کنند. قلیان نوشت: «انگار که بر تن اسماعیل عرب که بلد نبود درست فارسی صحبت کند آب جوش ریخته باشند، یکهو داد و فریادش جوری میشود که من پلک چپم شروع به پریدن میکند: «سوختم، سوختم، سوختم!» اخ من هم سوختم، «شما بگو چه عملیاتی من انگشت میزنم اما من فقط به خدا ایمان دارم.»
سپیده قلیان پیش از این نیز از وجود صدها زن عرب زندانی در زندانهای اهواز خبر داد که تنها به دلیل «زن بودن» و «عرب بودن» زندانی شدهاند.
این فعال کارگری که تاکنون بارها بازداشت و زندانی شده است، در یک مجموعه توئیت از زندانیان زن عربی نام برد که در دوره حضورش در زندانهای اهواز با آنها آشنا شده و با «خواهر عرب» خواندن یکی از آنها، نوشت: «زهرا یکی از صدها زن عربیست که در اهواز تحت بازداشت/شکنجه/ستم است، به دو دلیل : یک زن است، دو عرب است.»
شادی صدر، وکیل، فعال حقوق زنان و مدیر اجرایی سازمان عدالت برای ایران با بازنشر توئیت سپیده قلیان، او را «صدای بیصدایان» خواند.
مونا سیلاوی، فعال حقوق زنان نیز پیشتر درباره اهمیت آنچه سپیده قلیان فاش کرده، به العربیه گفته بود: «سابقه مبارزاتی خانم قلیان و با در نظر گرفتن اینکه او شاهد عینی اتفاقات زندانهای اهواز بوده، اهمیت اخباری که او درباره زندانیان زن عرب منتشر کرده را دو چندان میکند. به بیان دیگر او یک منبع دست اول از آن چیزی است که روایت میکند.»
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به اینکه چرا دانش آموزانی را در مناطق دوزبانه داریم که تا پایههای چهارم و پنجم ابتدایی درس میخوانند اما هنوز به زبان فارسی مسلط نیستند، گفت: متاسفانه زمانی که دانشآموزان نتوانند به زبان برنامه درسی که زبان ملی است تسلط پیدا کنند، امکان فراگیری و موفقیت تحصیلی را از دست میدهند.معاون وزیر آموزش و پرورش گفت: “در برخی مناطق دانشآموزانی داریم که با وجود حضور در مدرسه مهارتهای زبانی لازم را ندارند تا زبان فارسی را خوب متوجه بشوند. اینها در معرض آسیبهای جدی برای ترک تحصیل قرار دارند”.
وی همچنین افزود: “متاسفانه زمانی که دانشآموزان نتوانند به زبان برنامه درسی تسلط پیدا کنند، امکان فراگیری و موفقیت تحصیلی را از دست میدهند”.
با این توضیحات بسیاری از کودکان که از تحصیل به زبان مادری محروم هستند به اجبار ترک تحصیل میکنند
🔹 ساختار قدرت شؤوونیستی حاصل تکاپوی روشنفکران و باستانگرایان فارس با ماهیت پنهان و آشکار اهمیت به زبان فارسی در محتوا و بازنمایی آن در اشکال نمادین ساختارهای قدرت بروکراتیک و فرهنگی در امر بیرونی پان ایرانستی خیزش خود را در قبضه قدرت و مالکیت مطلق ممالک محروسه، از یک طرف ساختار ائتنیکی و فرهنگی را به فارسگرایی تقلیل، از سویی دیگر آن را به ایرانشهری و پان ایزانیزم با تمسک به انواع امکانات بروکراتیک و برنامه ریزیهای فرهنگی، اجتماعی در سراسر ممالک محروسه به پان ایرانیزم تعمیم و بسط داد.
🔹 در ايران اعمال سياست هاى شوونيستى عليه مليت هاى غيرفارس بويژه رويه شوم نابودى عناصر و مؤلفه هاى فرهنگى ملت تورک را نبايد صرفا با روى كار آمدن سلسله پهلوى موازى دانست زيرا در پشت تمامى افكار آنتى تركى رضاشاه (که بعد ها بر خلاف تمامی خاندان خاقانهای تورک، هیچگونه پشتوانه ایلی و مقبولیت محبوبیت و مشروعیت برگرفته مؤلفههایی نظیر مذهبی سیاسی نداشت با شناسایی یک افسر انگلیسی به مقام شاهی رسانده شد) قبل از قبضه قدرت و سلطنت، نخبگان راسيست فارس قرار داشت كه با انتشار نشريه هايى با محوريت پان آريانيستى، نظير مجله آينده و محافل باستانگرایانه فارسی و لژهای فراماسونری به تبليغ افكار ضد توركى مى پرداختند بعد از دسيسه انحلال سلطنت قاجار و انتقال قدرت به رضا شاه هر كدام از اين شؤونيست های اکثرا ماسون، در دولت پهلوى به مناصب و مقام هاى دولتى گماشته شدند.
و خود رضاشاه نيز از آبشخور فكرى همین شؤوونیستها تغذيه ميكرد و با وضع قوانين و ايجاد نهادهايى نظير سازمان پرورش افكار متشكل از كميته هاى تاريخ (جعل و تاريخ سازى)، جغرافيا (تغيیر اسامى جغرافیايى توركى به فارسى)، فرهنگ (بزرگنمايى اغراق فرهنگ مادى و معنوى، تحقير فرهنگ توركى) و… به رياست احمد متين دفترى و تأسيس فرهنگستان زبان فارسى، اين برنامه ها با سرعت و شدت هر چه بيشتر عملياتى مى شد. اکنون نیز با اینکه نظام سلطنتی پهلوی با مجاهدت تمام اقشار اجتماعی و ملتهای ممالک محروسه سرنگون شده است ولی از منظر زیر ساختهای تشکیل دهنده دولت- ملت، و بنیان های فرهنگی و سیاسی آن با محوریت زبان بواسطه سیاستهای واضعان و نظریه پردازان پان ایرانیستی باز نمایی و تکثیر میشود. اگر در دوره پهلوی تکلم دانش آموزان به زبان تورکی در مدارس با استفاده از قوه قهریه قدغن و یا جریمه دار میشد اکنون با تغییر روش قوه قهریه به عبارتی علاج قبول از وقوع کرده و طرح ضد انسانی (بسندگی فارسی) را در قبل از ورود دانش آموز غیرفارس به مدرسه اجرا میکنند یعنی زبان را نطفه خفه کردن!
🔹 تمام نظریههایی که روزگاری امثال جواد شیخ الاسلامی ها، افشارها و ورجاوندها میدادند اکنون روح و اندیشه نژادپرستی آنها در بطحاییها و جواد طباطبائیها به قول معروف (دوْن به دوْن) شده و برای از بین بردن فرهنگ و زبان ملل غیر فارس از هیچ دسیسهای فرو نمی گذارند. اگر قبلا پان ایرانیستهای باستانگرا در سایه و نهادهای مطالعاتی برنامه می دادند هم اکنون آشکارا در بدنه دولت حضور دارند.
🔹 واضح و مبرهن است كه زبان گنجينه، و نماد هويت فرهنگى و ملي است. انتقال و فهم مواريث فرهنگى و ادبي از طريق زبان امكانپذيراست. يكي از ويژگي هاي هويت تداوم است زبان هم عامل و هم مصداق «تداوم هويت ملى» و فرهنگى در گذر زمان است. كتابت و نوشتار به عنوان رسانه اى مكتوب؛ كه واسطه انتقال و آموزش زبان است؛ يكي از مؤلفه ها و نهاد اصلى جامعه پذيرى و فرهنگ پذيرى به شمار مى رود. تدوام هویت تورکی ما را در این قرن اخیر بریده- بریده کردند حافظه تاریخی ما را در بین نسل امروز و گذشته مخدوش و یا آلوده کردند.
🔹 خط و نوشتار زبان مادري و آثار مكتوب به آن زبان در نهاد و سرشت آحاد يك ملت سبب انگيزش خود بالندگي، حس برتري جويى، احساس غرور و فخر به نياكان، ايجاد ارتباط نسل حال با پيشينيان و آيندگان و در نهايت به تحريك احساسات ملي گرايانه مى انجامد.
🔹 و از آنجا كه وسايل ارتباط جمعي خصوصا مطبوعات به اندازه مدرسه و نهادهاى آموزشى داراي كاركردهاى مهم اجتماعي است، زبان مورد استعمال اين رسانه ها موجب افزايش پديده هايى تحت عنوان «تحرك روانى» و «يگانگى عاطفى» ميان همزبانان آن ملت ميشود.
🔹 یگانگی عاطفی ما را در این قرن اخیر خواستند بگسلند چنانکه یک تورک از میانه با یک تورک از ساوه خاطره و حافظه تاریخی و ملی و فرهنگی مشترکی نداشته باشد در حالیکه خودشان سعی کردند از اقوامی که سنن، آداب زبان، فولکلور، موسیقی و دیگر مؤلفههای مشترک یک ائتنیک، را اشتراکا دارا نبودند با تعمیم زبان فارسی پروژه ملت سازی را آغاز کنند تا مارا به زبان خودشان وابسته و پیوستگی فرهنگی ما را منقطع نمایند.
🔷 علت اصلی تبعیضهای اقتصادی و سیاسی ائتنیکی ریشه در تبعیض زبانی دارد.
سخن سردبیر