واکنش افغانستان به ستایش خامنهیی از جنگجویان لشکر فاطمیون
واکنش افغانستان به ستایش خامنهیی از جنگجویان لشکر فاطمیون
حکومت افغانستان میگوید که ایران از مهاجران افغانستان سو استفاده کردهاست و این مهاجران هم ازبهر مشکلات اقتصادی مجبور شدهاند در سوریه بجنگند
علی خامنهیی رهبر مذهبی ایران از جنگجویان لشکر فاطمیون که شهروندان افغانستان استند، ستایش میکند و میگوید که جنگجویان افغان در میدانهای نبرد بیشتر از دیگران پایداری داشتهاند. خامنهیی، این اظهاراتش را در دیدار با شماری از خانوادههای افغان که نزدیکان شان را در جنگ سوریه از دست دادهاند بیان کردهاست.لشکر فاطمیون که متشکل از مهاجران افغانستان در ایران است که در سوریه به حمایت از بشارالاسد، رییسجمهور سوریه با داعش میجنگیدند. در این نبردها، دهها تن از این جنگجویان افغانستان کشته شدند.رهبر مذهبی ایران میگوید: «افغانستانیها (فاطمیون) در میدانهای جهاد و دفاع آنطور که به من اطلاع دادند از دیگران استقامت بیشتری داشتند و پایدارتر بودند. هرچه استقامت در راه خدا بیشتر باشد اجر و ثواب بیشتری دارد. خدا درجات شهدای ایشان را عالی کند.»حکومت افغانستان اما میگوید که ایران از مهاجران افغانستان سو استفاده کردهاست و این مهاجران هم ازبهر مشکلات اقتصادی مجبور شدهاند در سوریه بجنگند.ملالی شینواری، مشاور رییس جمهور افغانستان در این باره گفت: «آنها از مشکلات اقتصادی افغانها استفاده سوء میکنند، آن مشکلاتی که در کشور خود شان دست و گریبان استند بخاطر منافع خود شان (ایرانیها) استفاده نادرست میکنند
انجلینا جولی خواستار سهمگیری بیشتر زنان در روند صلح افغانستان شد
انجلینا جولی خواستار سهمگیری بیشتر زنان در روند صلح افغانستان شد
انجلینا جولی، بازیگر نامدار سینمای هالیود و فعال امور پناهندگی سازمان ملل متحد میگوید که زنان افغان بخاطر پایان بخشیدن به جنگ این کشور، باید در روند گفتوگوهای صلح دخیل شوند. خبرگزاری رویترز گزارش داده است که جولی در جریان نشست وزرا و دیپلوماتها در مقر سازمان ملل در ایالات متحده امریکا، روز جمعه این موضعگیری خود را اعلام کرد.
مذاکرات صلح میان ایالات متحده و برخی از نمایندگان گروه طالبان در سال گذشته آغاز گردید. شماری از زنان افغان هراس دارند که مبادا آزادیهای چند سال گذشته در این تعاملات سیاسی متاثر شود. زنان افغانستان همچنان شاکی اند که صدای آنان در حاشیه گذاشته شده است.انجلینا جولی در جریان نشست وزرا که روی تداوم صلح، در سازمان ملل برگزار شده بود گفت در این اواخر هزاران زن افغان از هراس این که [زندگی شان با خطر مواجه نشود] گرد هم آمده و خواسته اند که حقوق خود و کودکان شان در مذاکرات صلح باید تضمین شود در حالی که برای آنان تا حال هیچ حق سهمگیری داده نشده است نجلینا جولی، سفیر سازمان ملل متحد در امور پناهندگان که از ۱۸ سال به این طرف، کار با این نهاد بین المللی را آغاز کرده اظهار نمود که “خاموشی جامعه
تجارت زنان و خرید و فروش آنان در آسیا به اوج خود رسیده است
تجارت زنان و خرید و فروش آنان در آسیا به اوج خود رسیده است
تجارت زنان و خرید و فروش آنان در آسیا به اوج خود رسیده است. به ویژه عروسانی که به چینی ها به فروش می رسند. در گزارشی از فعالان حقوق بشر به گوشه هایی از این مشکل پرداخته شده است
یک دختر ۱۶ ساله از شهر کاچین در شمال میانمار یکی از قربانیان تجارت زنان است. او در مورد آنچه بر سرش آمده به سازمان دیدبان حقوق بشر گفته است: “آن خانواده من را به یک اتاق بردند. هر باری که مرد چینی برای من غذا می آورد، به من تجاوز می کرد.” این دختر نوجوان را زن برادرش به عنوان “عروس” به یک مرد چینی فروخته بود.زن ۳۶ ساله دیگری با یک فرزند دو ساله اش از کاچین نیز قربانی تجارت انسان است. او گفت: «پس از سه روز من را به محوطه ای بردند که اطراف آن را حصار گرفته بودند. این حصار آنقدر بلند بود که از عقبش نمی شد دید که در داخل محوطه چه رخ می دهد. آنان مرا از فرزندم جدا کرده و نزد مردانی بردند. وقتی گفتم من هیچ یک از این مردها را نمی خواهم، دلال آن مردان، مرا لت و کوب کرد.»در یک گزارش ۱۱۲ صفحه یی دیدبان حقوق بشر از سرنوشت ۳۶ زنی حکایت می شود که هر یک آنان قربانی همین گونه رویدادها بوده اند. اما در کل آمار واقعی زنان قربانی تجارت انسان روشن نیست. به گزارش دیدبان حقوق بشر به ویژه زنان شهر کاچین توسط دلالان به چینی ها به فروش می رسند. تعدادی به عنوان عروس، تعدادی برای روسپی گری و شماری هم به عنوان ماشین “زاییش” برای تولد فرزند به چینی ها به فروش می رسن
نظرسنجی: افغانستان با بیشترین تبعیض قومی، زبانی و مذهبی روبروست
نظرسنجی: افغانستان با بیشترین تبعیض قومی، زبانی و مذهبی روبروست
نظر سنجی تازه کمیسیون مستقل حقوق بشر نشان می دهد که افغانستان با بیشترین تبعیض قومی، زبانی و مذهبی روبرو است
در این نظر پرسی بیش از سه هزار تن شرکت داشته اند که بیش از 25 درصد این افراد گفته اند که پیوسته با این سه نوع تبعیض استخدام در کار، برنامه های انکشافی، نهادهای عدلی و قضایی و دسترسی به عدالت و دیگر خدمات عامه روبرو بوده اند سیما سمر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان می گوید متاسفانه چیزی را که ما دریافتیم 25.4 درصد مردم افغانستان به یک شکلی گفته اند که با تبعیض مواجه می شوند، حال این تبعیض حتمی نیست که از طرف ادارات دولتی باشد و یا از طرف مسولین بلند پایه دولتی، در هر سطحی که باشد، آنان ادعا کرده اند که با تبعیض مواجه بوده اند در این نظرسنجی، مصاحبه شونده گان گفته اند که عاملان تبعیض قومی، زبانی و مذهبی بیشتر کارمندان پایین رتبه ادارات دولتی و خصوصی بوده اند که آنان تاکنون در زیر سایه معافیت به سر می برند خانم سمر در مورد می افزاید تبعیض در هر کشوری که باشد باعث ایجاد تشنج و خشونت ها میشود و باعث ادامه منازعات می شود و متاسفانه یکی از دلایل ادامه منازعه در افغانستان هم همین موضوع است
مقام های دولتی ولایت هرات در غرب افغانستان از تلفات سنگین در پی جاری شدن سیل در ولسوالی های مختلف این ولایت خبر دادند
در خبرنامه دفتر والی هرات که امروز (سهشنبه، ۲۸ حوت/اسفند) به رسانهها فرستاده، آمده که سیل روز گذشته در این ولایت جان دستکم ۱۳ نفر از جمله چهار زن و سه کودک را گرفته است.
قربانیان این رویداد اهالی ولسوالیهای رباط سنگی، غوریان، زنده جان، زاول و کوه زور بودند عبدالقیوم رحیمی، والی هرات از مسئولان این ولسوالیها خواسته تا کمکهای لازم را به خانوادههای آسیب دیده فراهم و توزیع کنند.سیل در ولایت هرات افزون بر تلفات جانی، سبب از بین رفتن هزاران جریب زمین زراعتی و دهها منزل مسکونی نیز شده استدر همین حال، برف و باران شدید در زمستان سال جاری در ولایات مختلف افغانستان تلفات زیادی به جا گذاشت.حدود دو هفته پیش وزارت دولت در امور رسیدگی به حوادث افغانستان اعلام کرد که در پی بارانهای شدید و جاری شدن سیل در ولایتهای قندهار، هلمند و فراه در جنوب افغانستان دستکم ۲۰ نفر کشته شدهاند.پیش از آن نیز مسئولان این نهاد اعلام کرده بودند که در زمستان امسال به دلیل برفباری و باران، ۷۵ نفر در سراسر افغانستان کشته، ۴۳ نفر زخمی شدند. همچنین بیش از هزار منزل مسکونی تخریب شده و یا آسیب دیدهاند.
آشنایی با مراسم عروسی ترکمن ها!
ترکمن ها مانند دیگر گروه های مسلمانان، ازدواج با محارم را حرام می دانند. مرد ترکمن می تواند با دختر یا زن غیر ترکمن پیوند زناشویی ببندد اما زن یا دختر ترکمن نمی تواند با مرد یا پسر غیر ترکمن تشکیل خانواده دهد. داماد به زبان ترکمن ها «کورک / کوراکن» و عروس «گِلین» می شود. زنانی که بیوه می شوند باید به مدت یک سال به سوگ شوهرشان بنشینند. پس از آن، پدر و مادر یا برادران، حق دارند که او را دوباره شوهر بدهند. پسران مجرد اجازه ی ازدواج با زنان بیوه را ندارند، مگر اینکه زن بیوه، زن برادر مرد باشد یعنی به عقد برادر شوهرش در بیاید. ترکمن ها مهریه را به صورت نقدی در روز عروسی پرداخت می کنند. گاو و گوسفند و شتر و اسب معادل نیز قبول است. این میزان به پدر و مادر یا برادر آن دختر پرداخت می شود و تمام آن از آن پدر و مادر است. نکته ی جالبی که در آداب و رسوم ترکمن ها برای ازدواج وجود دارد این است که جهزیه روال نیست و بسته به تمایل پدر و مادر عروس داده می شود و معمولا محدود و شامل قالی، قالیچه، پشتی، صندوق و پوشاک است.
مراحل عروسی ترکمن ها:
ثوزآتماق
مرحله اول برای ازدواج در بین ترکمن ها توزآتماق است که پسری، دختری را برای زندگی مشترک می پسندد و بعد دختر و خانواده او تحقیق می کند و در ادامه چند تن از بانوان فامیل نزدیک پسر که بیشتر مادر، خواهر، عمه و یا خاله او هستند به خانه خانواده دختر می روند.
ثوزآلماق
بعد از گذر از اولین مرحله خانواده دختر کار تحقیق را شروع خواهند کرد که تقریبا این تحقیقات چند هفته تا چند ماه طول می شود. هر از گاهی یک نماینده خانواده پسر نظر خانواده دختر را جویا می شود و سرانجام در صورت رسیدن به جواب مثبت به خانواده پسر مژده می دهد و می گوید: ‘ثوزیمی آلدیلار’ سخنم یعنی سخن خواستگاری پذیرفته شد.
قاپی آچماق
مرحله سوم مربوط به آشنایی مادر، خواهر زن، زن عموها و زن برادرهای داماد با خانواده عروس است. معمولا خانواده داماد با شیرینی های رنگارنگ به خانه پدری عروس می روند و تاریخ بله برون و نامزدی را تایین می کنند. که به این مرحله قاپی آچماق می گویند.
دوزدادشماق
مرحله بعدی دوزدادشماق است که در آن فقط زن های فامیل دور هم جمع می شوند و هدایایی برای عروس آینده خودشان می آورند و به اصطلاح خودشان نون و نمک یکدیگر را می خورند.
آداماق
یک مراسم دیگری به نام آداماق وجود دارد که در آن زنان هر دو خانواده حضور دارند و بزرگتر خانواده داماد نخی باریک و سیاه و سفید به هم تابیده اند به گردن دختر می آویزد. این نخ نیز نشانه یکی شدن دو شخصیت متضاد یعنی پسر و دختر است و نیز نشانه توافق آنها برای زندگی مشترک با حذف تضادهای رفتاری می باشد. بعد از این مرحله دختر را “آداقلی” یعنی دختری که نامزد دارد، می گویند.
مال کثشمک
یکی از مهمترین مراسم مال کثشمک است که در آن خانواده داماد به خانواده عروس اطلاع می دهند که در فلان شب برای تعیین مهریه به نزد آنان خواهند آمد. در این مراسم معمولا بزرگترهای حضور دارند تا به یک عدد توافقی برسند.
قودابولماق
یک مرحله مانده به جشن عروسی قودابولماق است که در آن عده ای از زنان خانواده داماد با قرار قبلی برای اجرای مرحله دوم نامزدی به خانه ی پدر عروس آینده خود می روند و با این عمل قرابت سببی را صورتی رسمی تر می دهند. هدایایی که در “مراسم قودابولماق” از طرف خانواده داماد به عروس داده می شوند نیز عبارتند از: ۱۲ عدد مجمه (سینی) بوده و در هریک چهار قرص نان قاتلاما است و به وسیله یکی از زنان فامیل حمل می شود. همچنین ۴ عدد کله قند، دؤش (قسمتی از گوشت سینه و راسته گوسفند است که به شکل مثلث از بدن گوسفند جدا می شود و معمولا به وسیله زن برادر داماد ) حمل می شود، گوشواره و گردن بند طلا، ساعت مچی، و هدایایی از قبیل روسری، چارقد، کفش، پارچه پیراهنی و حلقه نامزدی
اوربا یایراتماق
یک مراسم که درست قبل از قودابولماق است که در این مراسم مادر داماد جشن کوچکی با حضور زنان فامیل و همسایه ها ترتیب می دهند که در آن ها می خواهد تا او را در پختن نان روغنی قاتلاما یاری دهند.
ثاغت بل لِ مک
مراسم های ترکمن ها تمامی ندارد و یکی مراسم کوچک هم در خانه پدری عروس برگزار می شود که به آن ” ثاغت بل لِ مک ” می گویند. افرادی که در این مراسم حضور دارند نیز عبارتند از زنان دو خانواده که بیشتر مادر، خواهر، زن برادر عروس و زن برادر داماد هستند تاریخ و روز عروسی را تعیین می کنند و این روز حتما باید یکی از روزهای سعد باشد. اعداد سعد اعدادی هستند که به ۷ یا ۹ ختم می شوند به عقیده ی آنان این روزها شکوم دارد.
کارت نویسی
مراسم کارت نویسی ۲ هفته قبل از جشن عروسی است داماد دوستان بسیار نزدیک خود را برای صرف شام دعوت می کند و بعد از صرف شام با همکاری مهمانان لیستی از اسامی کسانی که باید به عروسی دعوت شوند تهیه می شود و براساس آن کارت عروسی را می نویسند. این کارت ها، حدود یک هفته قبل از جشن عروسی توزیع می شود، در قدیم که صنعت چاپ وجود نداشت، کار دعوت حضوری بود.
ب وورچی
ب وورچی اصطلاحا به زنی می گویند که معتمد خانواده عروس و داماد بوده، وی در گوشه ی از آلا چیق ترکمنی یا اتاق می نشیند در حالی که صندوق چوبی پیش رو دارد و ضمن تحویل گرفتن هدایای مدعوین، متقابلا هدایایی تقدیم می کند.
کُجه وه یا کجاوه
در زمان گذشته کجه وه یا کجاوه اتاقک هایی از جنس پارچه های رنگین بوده که معمولا از چهل تکه تشکیل می شدند و بر روی شتر یا گاری نصب می شد و برای انتقال عروس استفاده می شد. همچنین بر سقف این کجاوه ها زنگی هم آویزان می کردند که با صدای خود خبر عروسی را در شهر پخش کند. البته امروز اغلب از اتومبیل های شیک و گل زده استفاده می شود و کمتر کجاوه را در مراسم عروسی مشاهده خواهید کرد.
عروس کشان
در این روز، دوستان و آشنایانی که مایل به شرکت درکاروان عروس کشان هستند در ساعت مقرر در محل خانه داماد حاضر می شوند و هر یک وسیله خاص خود را دارند.
یاقدان آلماق
در گذشته وقتی زنان همراه کاروان داماد به خانه عروس رسیدند، زنان طرف عروس با گرفتن پای زنانی که حامل هدایا هستند جنگی مصلحتی بر پا می کردند که در اصطلاح ‘آیاقدان آلماق’ خوانده می شود و با شادی و هلهله همراه بود اما امروزه این مراسم در کمتر عروس دیده می شود.
کجه وه کؤیمز
در کشاکش مراسم آیاقدان آلماق زنی با بسته های شیرینی وارد می شود، به این بسته ها “کجه وه کؤیمز” می گویند و بیانگر این مفهوم است که عروس خانم از این وصلت راضی بوده و پشیمان نخواهد شد. بعد از این مرحله، هدایای طرف داماد و بقچه های رسیده بررسی می شود و سپس در همراه با جهیزه ی عروس به خانه خودشان فرستاده می شود.
دالاشماق
بعد از مراسم پذیرایی و رخصت ریش سفیدها نوبت به عروس کشان می رسد تا عروس را به خانه داماد منتقل کنند، در این مراسم، یکی از زن های طرف داماد (زن برادر او) به جانب عروس می رود، در حالی که یک قواره چاشو، چادر شبی ابریشمین یا قرمز مجلل به دست دارد و مجادله ای لفظی و مصلحتی بین او و یکی از زنان طرف عروس روی می دهد و در پایان این مجادله ساختگی نیز مثل مراسم دیگر با شادی و هلهله به پایان می رسد پس از آن طرف داماد چاشو یا دون را بر سر عروس خانم می اندازد که نشانه پیروزی بر طرف عروس است.
اوون ثپمک
وقتی که کاروان عروس به خانه داماد رسید، مادر داماد با کاسه ای آرد آن را متبرک می کند که نشانه سفیدبختی و برکت بوده و این مرحله را اوون ثپمک می گویند.
پول ثچمک
پس از مراسم اوون ثپمک نزدیکان داماد بر سر عروس پول، نقل و نبات، می ریزند و گروهی نیز که معمولا مرد و از اقوام و دوستان نزدیک هستند بر یک بلندی می روند و چیزی را در اندازه توپ تنیس در بین جمعیت حاضر در صحنه می اندازند و به آورنده شیء پرتاب شده، مبلغی پول که قبلا اعلام شده می دهند. در عروسی های امروزی این رسم کمتر دیده می شود.
کُشتی – گورشمک
در گذشته های یک رسم دیگری بین ترکمن ها به نام کشتی بوده است که در آن شخصی که زانوی رقیب یا کتف او را به خاک برساند، برنده مسابقه است و از دست ریش سفیدان محل جایزه می گیرد؛ به این جایزه “بایراق” گفته می شود.
اسب دوانی
یکی دیگر از مراسم دیدنی در عروسی ترکمن ها، اسب دوانی است که در گذشته های دور معمول بود و امروزه خیلی به ندرت، آن هم در روستاها و در سطحی ابتدایی برگزار می شود.
الدش دیرمک
بعد از روز بعد از مراسم عقد عروس در حضور جمعی از زنان دست عروس را در دست داماد می گذارند و در ضمن این مراسم، زنی از نزدیکان داماد اشعاری را با صدای بلند و آهنگین می خواند که مضمون این اشعار مسئولیت های دو طرف (عروس و داماد) در زندگی مشترک است.
اوجه آش
بعد از الدش دیرمک، مراسم اوجه آش برگزار می شود و آن صرف چکدرمه غذای سنتی ترکمن است که با برنج و گردن گوسفند تهیه می شود و مخصوص عروس و داماد است. در پایان اوجه آش عروس و داماد مقداری پول داخل ظرف می گذارند و به آشپزباشی می دهند.
قایتارما
فردای مراسم عروسی طبق سنتی قدیمی عروس را به خانه پدری باز می گردانند که به آن قارینارما می گویند، گفته می شود این بازگشت و ماندن در خانه پدر در گذشته های دور گاهی تا ۲ سال طول می کشید، اما امروزه تقریبا این مراسم به بوته فراموشی سپرده شده است.
آشکار است که کسی نمیتواند نژادپرست باشد مگر اینکه باور داشته باشد چیزی به اسم نژاد وجود دارد لذا برای درک نژادپرستی ابتدا لازم است مفهوم نژاد را بدرستی درک کنیم. بطور عمومی دو مفهوم از نژاد وجود دارد: ۱-مفهوم زیستشناختی نژاد ۲-مفهوم عامیانه نژاد.
مفهوم زیستی نژاد تقریبا هیچ ارتباطی با مفهوم مدنظر ما از نژادپرستی ندارد زیرا زیستشناسان عموما از مفهوم نژاد برای اشاره به جمعیتهایی استفاده میکنند که از لحاظ ژنتیکی شباهت زیادی بهم دارند. نژاد در این معنا مفهومی بسیار محدود، ایزوله و ذاتی است. همچنین از آنجائیکه این برداشت از نژاد بر اساس شباهت ژنتیکی است و مفهوم شباهت نیز نسبی و تدریجی است، در این تعریف تقسیمبندی صفر و صدی بین نژادها وجود ندارد. در حقیقت مفهوم زیستی نژاد سهلالوصولترین روش برای صحبت کردن درباره تفاوتهای ژنتیکی است زیرا اگر میخواستیم بالفرض انسانها را نیز مانند سایر جانداران بر اساس رسته و گونه طبقهبندی کنیم کار کردن با آن بسیار سخت میشد.
با اینحال وقتی افراد از نژاد صحبت میکنند اغلب منظورشان مفهوم عامیانه نژاد است. مفهوم عامیانه نژاد تفاوتهای عمدهای با مفهوم زیستی آن دارد. در زبان عامیانه وقتی کسی به نژاد شخص دیگری اشاره میکند، کاری به ساخت ژنتیکی او ندارد بلکه از نظر عوامانه ” وقتی میگوییم دو نفر از یک نژاد هستند یعنی آنها بهم شبیهند”. این تعریف از نژاد بسیار شایع اما اشتباه است. چرا؟ زیرا دو نفر وقتی شبیه خوانده میشوند که از هر لحاظ بهم شباهت داشته باشند (چگالی بدنی یکسانی داشته باشند، وزن یکسانی داشته باشند، قد یکسانی داشته باشند، رنگ چشمان، موها و پوست یکسانی داشته باشند، صدای مشابهی داشته باشند و …). اگر منظور ما از شباهت همین باشد، بله این تعریف از نژاد هم درست است. لذا بنظرم منظور افراد از شباهت اینست که “افراد با نژاد یکسان نسبت به افراد با نژادهای یکدیگر بهم شبیهترند” اما این تعریف نیز نادرست است. بعنوان مثال نقض به این مسئله فکر کنید که میشل اوباما – همسر باراک اوباما رئیس جمهور سابق ایالات متحده – و بری وایت–خواننده رنگین پوست آمریکایی – از یک نژادند، درست است؟ اما بمن بگویید میشل اوباما بیشتر شبیه بری وایت است یا آن رامنی –همسر سابق میت رامنی فرماندار سابق ماساچوست؟!
وقتی تمام ویژگیهای این سه شخص را در نظر بگیریم متوجه میشویم میشل اوباما بیش از اینکه شبیه بری وایت باشد شبیه آن رامنی است اما اگر بصورت شهودی احساس میکنید میشل اوباما بیشتر شبیه بری وایت است باید بدانید همه موارد را در نظر نگرفتهاید و در حقیقت تنها ویژگیهای اندکی مثلا رنگ پوست را در نظر گرفتهاید. لذا می توان نتیجه گرفت شباهت ظاهری شاید یکی از عوامل تمییز بین نژادها باشد ولی همه آن نیست.
اگر شباهت مبنای تفاوتهای نژادی نیست پس چه چیزی منجر به تشکیل باورهای مروبط به تفاوتهای نژادی میشود؟
در چند دهه اخیر روانشناسان پی بردهاند انسان ذاتا “ماهیتگرا” است یعنی ما برای اینکه درک بهتری از جهان داشته باشیم، را به “انواع” تقسیم میکنیم (چیزی که در فلسفه به آن “انواع طبیعی” میگویند) و فرض میکنیم چیزی که یک شیء را به یک نوع ربط میدهد نوعی جوهره (Essence) مشترک است که بین تمام اعضای آن نوع وجود دارد و آنها را عضوی از آن نوع میکند.
تفکرات نژادی نیز دقیقا از همین اصل تبعیت میکنند. ما فکر میکنیم تمام اعضای یک نژادی یک جوهره مشترک دارند لذا از این دیدگاه سیاهپوست بودن ( یا آسیایی یا یهودی بودن) اساسا در مورد این نیست که یک نفر چگونه بنظر میرسد بلکه در مورد اینست که یک نفر اساسا چیست.
البته این توجیه هم یک توهم فانتزی است. هیچ گونه و نژادی جوهره مرموز مشترکی ندارند که معینکننده هستی و ذات آنها باشد. اگر بدن یک یهودی یا یک سیاهپوست یا یک آسیایی را تا سطح اتم بشکافیم به چیزهای ذاتاً متفاوت بر نمیخوریم (هر چند ممکن است تفاوتهای فردی وجود داشته باشد ولی چیزی نیست که مثلا همه سیاهپوستان داشته باشند ولی سفیدها نداشته باشند).
ریشه اصلی نژادپرستی چیست؟
قانعکنندهترین دلیلی که تا کنون برای ریشه نژادپرستی ارائه شده دلیل روانشناختی است. از دیدگاه روانشناختی نژادپرستی اساسا نتیجه ترکیب یک سوگیری شناختی شدید که روانشناسان اجتماعی به آن سوگیری “خارج از گروه” میگویند و ماهیتگرایی است. افراد تحت تاثیر این سوگیری ذهنی در ذهنشان افراد دیگر را به دو دسته “ما و آنها” تقسیم میکنند و طبعا بعد از این تقسیمبندی، گروه “آنها” نه یک گروه همتراز گروه ما بلکه “گروه مخالف ما” و البته پستتر از ما تلقی میشود.
این سوگیریهای شناختی در نتیجه تربیت شکل میگیرد. البته نه تنها تربیت والدین بلکه جامعه، مدرسه، تاریخ، رسانهها و حتی ساختارهای زبانی و دقیقا بهمینخاطر است که نژادپرستی و باورهای متعلقه آن بسختی قابل زدودن هستند.
بنظر من برای زدودن نژادپرستی نیازی نیست تفاوتهای نژادی را جشن بگیریم بلکه باید تلاشمان را در جهت تشخیص تعریفمان از نژاد و تغییر آن بگذاریم. در ضمن هرچند ماهیتگرایی بخشی از طبیعت انسانی ماست ولیکن تمایلات طبیعی نیز قابل تغییرند.
نویسنده: دکتر دیوید لیوینگستون اسمیت
استادیار فلسفه دانشگاه نیوانگلند
منبع: PSYCHOLOGY TODAY
مترجم: حمید ابراهیمی زاده
آیا وطن پرستی و میهن دوستی همان نژاد پرستی است؟
در روزهای گذشته، پس از انتشار بعضی از مقاله های نگارنده که در آن ها از ایرانیان، رک و پوست کنده درخواست شده بود تا تکلیف شان را ابتدا با خودشان و هویت شان مشخص کنند سپس قدم های بزرگ را برای آزادی وطن بردارند، عده ای معلوم الحال که بسیار روشن است که سیل اعتراضات شان از کجا آب می خورد، نگارنده را متهم به نژاد پرستی کردند و اعلام کردند که نباید میهن پرستی را با سایه نژاد پرستی لکه دار کرد.
حال در پاسخ به این گونه انسان های سطحی نگر و زود قضاوت کن، نگارنده را بر آن داشت تا چند نکته را یادآور شود و تفاوت های میان نژاد پرستی و میهن دوستی را برای آن دوستان مشخص کند تا بیش از این، این دو واژه و صفت کاملا جدا از هم را، به یکدیگر ربط ندهند و یک فرد وطن پرست را با یک دیوانه نژاد پرست اشتباه نگیرند.
ا
نژاد پرستی چیست؟
نژادپرستی نوعی تبعیض بسیار مخرب میان انسانها و یک رفتار بسیار تند و خشن و پر قدرت بر اساس نژادشان است. باوری را میتوان نژادپرست نامید که ادعا کند یک گروه از انسانها بصورت ذاتی و درونی و غیر اکتسابی نسبت به بقیه انسانها والاتر یا پست ترند و لذا شایسته احترام و برخورداری از حقوق برابر با سایر انسانها نیستند. این طرز تفکر از نظر نگارنده بسیارعقب افتاده و مشمئز کننده است و تنها می تواند میان انسان ها و به خصوص میان مردمان کشوری همانند ایران که از اقوام گوناگونی تشکیل شده است اختلاف و جدایی بیاندازد و منجر به تجزیه کشور و از بین رفتن دوستی، عشق و اتحاد میان مردمان یک سرزمین شود.
هیچ کسی نمی تواند به خاطر نژادش، رنگ پوستش،زبان مادری اش و کشوری که در آن متولد شده است، از شخص دیگری بالاتر و بهتر باشد، اینگونه تفکرات دیوانگی محض است و کسی که اینگونه می پندارد باید بدون لحظه ای درنگ خود را به تیمارستان معرفی کند چرا که مغز او ذره ای قدرت فکر کردن و سبک – سنگین کردن مسائل را ندارد.
وطن پرستی چیست؟
برای دانستن معنای وطن پرستی نخست به معنای وطن پرداخته شود؛ معنی واژه وطن در لغت نامه دهخدا: جاباش مردم ، جای باشش مردم، جای باشش، محل اقامت ، مقام و مسکن و … .
معنای آمده در فرهنگ فارسی معین نیز به معنای مقیم شدن در جایی، اقامت در جایی، محل اقامت، جای باش، شهر زادگاه و نیز کشوری که شخص در یکی از نواحی آن متولد شده و نشو و نما کرده آمده است. همچنین در جایی برای وطن ریشهای ایرانی را قائل شده و آن را بهتر از تن معنا کرده بودند.
اما برای دانستن معنای واژه پرستش نباید به ریشه آن توجه شود، این واژه مشتق از واژه پرستار و آن نیز مشتق از پرسیتار میباشد. حال باید دید پریستار چیست و به چه معنایی است:
پرسیتار از دو جزء تشکیل شده است، جزء نخست آن پرسی که معنای پیرامون و دورا دور را می دهد و جزء دوم ایستار، همان ایستادن یا ماندن هست.
منظور از این واژه پرستش یعنی دورا دور هستی یک چیزی گشتن و آنرا به تمامی حفظ کردن است، بسان پرستاری که دورا دور بیمارش میگردد تا از هستی او دفاع کند، بنابراین وطن پرستی به معنای دورادور هستی وطن گشتن و آنرا حفظ کردن و آن را از هر گونه گزند و زخمی دور ساختن و محافظت کردن است.
حال باید دید وطن فقط مشتی خاک است که باید دورا دورش چرخید و از چهارگوشه آن مراقبت کرد و یا وطن را باید خاکی فرا انسانی، فرا مذهبی و فرا معنوی دید که با هستی و نیستی و گوشت و پوست و خون یک انسان گره خورده است؟ نگارنده بر این باور است که وطن را باید ورای همه چیز و همه کس دید، وطن برای یک انسان باید مهم ترین و با ارزش ترین دارایی باشد.
حال آیا محافظت از وطن فقط به معنای دفاع از آن در برابر هر گونه تجاوز بیگانگان است و یا وطن در خود هویت، تاریخ، فرهنگ و هنر و ادبیات کهن و غنی و بی نظیری دارد که باید بسان تخم چشم از آنان در مقابل هجمه اجنبی ها و بیگانگان محافظت کرد و دست نخورده و ناب و تحریف نشده، آن را تقدیم نسل های آینده کرد؟
ایران بدون تاریخ چند هزار ساله معنایی دارد؟ آیا ایران بدون کوروش و خشایار و داریوش و اردشیر و یا ایران بدون فردوسی و حافظ و سعدی و یا ایران تهی از قهرمانانی چون آرش و رستم و سیاوش، فقط و فقط مشتی خاک همانند همه دیگر نقاط دنیا نیست؟
این فرهنگ و هنر و تاریخ ماست که ایران را از دیگر کشورهای جهان متمایز می کند و احترام و ستایش جهانیان را بر می انگیزد و اگر نه که یک فرد خارجی به خاطر دریای مازندران و یا طبیعت غرب ایران، قدم بدین کشور نمی گذارد چرا که می تواند دریایی با ساحلی بهتر و یا طبیعتی بکر تر و زیباتر را در جاهای دیگر دنیا بیابد.
حال، یک انسان وطن پرست کیست؟
یک انسان وطن پرست، حاضر است جان خود را برای حفظ و زنده نگاه داشتن فرهنگ، هنر، تاریخ و هویت ملی کشور خود که هزاران سال است نسل به نسل چرخیده و سینه به سینه به حال منتقل شده است، بدهد. یک انسان وطن پرست، تاریخ مملکتش را از بر است و سعی می کند راجع به تاریخ کشورش و آنچه که بر سرش آمده بیشتر مطالعه کند تا بتواند دوست را از دشمن و حقیقت را از دروغ تشخیص دهد.
یک انسان وطن پرست بر این باور نیست که نژادش برتر و بهتر از نژادهای دیگر است و انسان هایی از نژادهایی دیگر شایسته احترام نیستند، بلکه یک انسان میهن دوست ضمن احترام به تمامی انسان های دیگر با هر نژاد و رنگ و زبانی، به داشته های تاریخی، فرهنگی و هنری سرزمینش افتخار کرده و در نگهداری و زنده نگاه داشتن آن ارزش های بی نظیر کوشاست.
حال، اگر از نظر دوستان، میهن پرستی و عشق به سرزمین مادری و تلاش برای حفظ و زنده نگاه داشتن فرهنگ اصیل ملی و هویت راستین ایرانی و کوشش برای جلوگیری از تخریب و تحریف تاریخ گوهربار خانه و کاشانه اش، نژاد پرستی است، لطفن نام نگارنده را به عنوان نژادپرست ترین ایرانی، در لیست نژادپرستان خود ثبت کنید.
استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران با اشاره به «نفرت» به عنوان هیجانی که در افراد منفعل، ترسو و درونگرا وجود دارد، ریشه عشق و نفرت را به رابطه مادر و کودک نسبت داد.
نفرت یکی از هیجانات و احساسات است که همه انسانها کمابیش آن را تجربه میکنند.
وقتی انسان در مواجهه با مکان، شیء یا شخصی دچار احساس ناخوشایند میشود و این احساس موجب دوری او از آن موقعیت میشود، به آن نفرت میگویند.
در مورد ریشه نفرت بین روانشناسان تربیتی و سایر روانشناسان و روانپزشکان اختلاف نظر وجود دارد اما اکثر آنها نفرت را هیجانی میدانند که مقابل عشق است.
اگر در دوران کودکی به ویژه 2 تا 3 سالگی عشق و محبت بین مادر و فرزند برقرار نشود، میتواند نقطه مقابل آن یعنی نفرت شکل بگیرد.
مادر موضوع اساسی علاقه کودک است و این علاقه بعد از او نسبت به سایر اعضای خانواده و همسر تا پایان عمر ادامه پیدا میکند.
تصویربرداریهای پیشرفته حاکی از تحریک بیش از حد نقاط خاصی از مغز به ویژه هیپوتالاموس و قسمتهایی از لب و پیشانی در انسانهایی است که دچار نفرت میشوند.
مطالعات بر روی حیوانات نیز این یافته را تأیید میکند چرا که تحریک نقاط یاد شده در مغز آن ها موجب احساس نفرت شده است.
هرچند برخی معقتدند که نفرت همان اجتناب است اما باید گفت تفاوتی میان نفرت و اجتناب وجود دارد.
عمدهترین تفاوت آنها این است که در اجتناب فرد عمداً و با اراده خود از موقعیت خاصی که قبلاً برایش ناخوشایند بوده دوری میکند. بنابراین نقش اراده فرد پیش از مواجهه با موقعیت مورد نظر وجود دارد، اما در نفرت زمانی که فرد با موقعیت نفرتانگیز مواجه شود دچار علائم خاصی میشود.
این علائم به لحاظ روحی، احساس ترس، عصبانیت، خجالت و فرار از آن موقعیت خاص به شکل ناخودآگاه است.
همچنین برخی علائم فیزیولوژیکی در سیستم قلب مانند تپش قلب، افزایش ضربان قلب و فشار خون وجود دارد. در مورد نفرت همچنین با علائمی در سیستم تنفسی همراه است. در این حالت فرد دچار احساس تنگی نفس،افزایش تعداد تنفس و احساس خستگی مفرط میشود.
به لحاظ گوارشی نیز تهوع، اسهال، دلپیچش، خشکی دهان، لرزش ، تعریق و استفراغ به ویژه در کودکان از علائم شایع نفرت است.
اگر نگوییم علل روانشناسی تنها عامل نفرت است باید بگویم بیشترین نقش را در این هیجان ایجاد میکند. اگر انسان همزمان با پدیده خاصی دچار حالت اضطراب و ترس شدید و در پی آن نفرت شود، بر اثر شرطی شدن، در مواجهه مجدد با همان موقعیت دچار اضطراب میشود.
موجود زنده در مواجهه با ترس، به یکی از دو راه جنگ و فرار میپردازد. چنانچه استرس بسیار شدید باشد و فرد نتواند از آن فرار کند یا با آن بجنگد، در او احساس تنفر شکل میگیرد.
تنفر در انسانهایی ایجاد میشود که به لحاظ شخصیتی منفعل،ترسو و درونگرا هستند. مثلاً کودکی که تنهایی را ترجیح میدهد، در موقعیتهای مختلف سریع میترسد. این کودکان معمولاً وابستگی افراطی به یکی از افراد خانواده به ویژه مادر دارند.
این کودکان حتی وقتی در موقعیتهایی که به لحاظ استرس متوسط هستند قرار میگیرند دچار نفرت میشوند.
برخی مسائل از نظر فرهنگی و اجتماعی نیز موجب احساس نفرت در افراد جامعه می شود. همچنین از نظر اجتماعی ممکن است دیدن یک سوسک توسط خانمی موجب ایجاد نفرت در او شود.
گاهی نفرت در زندگی لازم است اما اگر تا حدی باشد که فرد قادر به کنترل آن نباشد آن وقت مشکلزا میشود.
انسان طبیعی باید بتواند با روشهای مقابلهای بر اضطرابش غلبه کند. نفرت در موارد غیر عادی که بر جسم، روابط اجتماعی بین فردی و ذهن فرد تأثیر میگذارد.
نفرتهایی که گاهی بین همسران و همچنین والدین و فرزندان ایجاد میشود ناشی از سوءتفاهمات است که باید توسط فرد شناسایی شده و سپس با کمک سایر اعضای خانواده و بعد مشاور و روانپزشک برطرف شود.
بهترین راه درمان این گونه سوءتفاهمات داشتن جلسات متوالی و طولانی برای حل مشکلات است.
اختلاف بین عروس و خانواده همسر نمونهای از این سوءتفاهمات است که موجب حسادت می شود. دلیل این حسادت عدم دانستن جایگاه افراد است. مثلاً عروس انتظار دارد همسرش همه محبت خود را متوجه او کند. البته نمیتوان گفت که همه این حالات موجب نفرت میشود اما در صورتی که علائم ذکر شده را داشته باشد نفرت است.
برخی روانشناسان از نفرت به عنوان درمانی برای برخی اختلالات روانشناختی مانند سوءمصرف مواد و الکل استفاده میکنند. در این حالت با تزریق آمپول به فردی که مواد مصرف کرده موجب نفرت او نسبت به مواد مخدر میشوند.
نفرت گاهی به عنوان یک علامت است. مثلاً در افسردگی فرد از خودش نفرت پیدا میکند و این موضوع میتواند موجب خودکشی او شود.
در برخی اختلالات روانی مانند جنون جوانی، فرد دچار سوءظن نسبت به اطرافیانش میشود که این موضوع می تواند نفرت و صدمه زدن به آنها را در پی داشته باشد.
اگر نفرت شدید و با سایر علائم اختلالات روانپزشکی همراه باشد، باید فرد را به روانپزشک ارجاع داد تا تحت درمان قرار گیرد.
نفرت هیجانی است که باید آن را شناسایی کرده، نسبت به رفع آن اقدام کنیم. آموزش روشهای تطابق یکی از راهکارهای درمان نفرت است.
منبع:سلامت نیوز