در حالی که رسانههای حکومتی و بازوهای رسانهای سپاه تروریستی پاسداران به تبلیغات برای «بخشش عمومی» که دستور آن در روزهای اخیر از سوی علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی صادر شد مشغولاند، شبکه های حقوق بشری در ایران گزارش کرده اند که «ابراهیم نارویی» ۲۵ ساله فرزند گل خان، پس از ۷۳ روز بازداشت همچنان در زندان مرکزی زاهدان تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار دارد.
گفته می شود مسئولان زندان مرکزی زاهدان، ابراهیم نارویی را با زدن «شلاق» و «تزریق آمپول در مثانه» مورد شکنجه قرار دارند.
یک منبع موثق در این باره می گوید: “مسئولان زندان مرکزی زاهدان از ملاقات خانواده با او جلوگیری کردند.”
این منبع افزوده که حکم اعدام آقای نارویی که پیشتر بابت اتهامات «تخریب اموال عمومی و آتش زدن بانک صادرات در منطقه رجایی زاهدان» به صورت کتبی به وی صادر شده بود؛ لغو شده است. اما وی همچنان تحت شکنجه قرار دارد.
آقای نارویی در تاریخ ۱۱ آذر ماه ۱۴۰۱ توسط نیروهای نظامی در زاهدان بازداشت و پس از گذشت ۷۳ روز، همچنان تحت شکنجه و آزار جسمی و روحی است.
طی اعتراضات اخیر تصاویر و ویدئوهایی که در تاریخ ۱۱ آذرماه ۱۴۰۱، منتشر شده، نیروهای نظامی شخصی عامل تخریب اموال عمومی و آتش زدن بانک ها و مغازه ها در اعتراضات بودند.
پس از رسانه ای شدن خبر تجاوز فرمانده انتظامی چابهار به یک کودک دختر ۱۵ ساله بلوچ به نام ماهو، اعتراضات در مناطق مختلف بلوچستان برپا شد و همزمان با اعتراضات سراسری، تعدادی بازداشتی ها به یکباره افزایش پیدا کرد. در مجموع ۳۰۷ شهروند بلوچ در سال ۲۰۲۲ میلادی توسط نیروهای نظامی بازداشت شدند.
براساس تصاویر و ویدیوهای منتشر شده از اعتراضات مردمی زاهدان، نشان می دهد که نیروهای نظامی عامل تخریب اموال عمومی و آتش زدن بانکها و مغازهها در اعتراضات هستند و حکومت از طریق سو استفاده از این تخریب ها تلاش میکنند با وارد کردن اتهامات سنگین به بسیاری از جوانان و کودکان بلوچ علیه آنها حکم اعدام صادر کنند تا شهروندان معترض بلوچ را وادار به عقبنشینی کنند.
یک شهروند ۲۳ ساله ی کُرد به نام داریا میکائیلی که هفته گذشته در اثر تیراندازی نیروهای انتظامی در محله کشتارگاه ارومیه مجروح شده بود، بە دلیل شدت جراحات در بیمارستان خمینی این شهر جان خود را از دست داد.
یکی از نزدیکان این شهروند در گفتوگو با شبکه حقوق بشر کردستان اعلام کرد: «روز چهارشنبه ۱۲ بهمن، خودروی داریا میکائیلی، شهروند اهل سلماس و ساکن محله کشتارگاه ارومیه، به بهانه حمل کالای قاچاق از سوی نیروهای انتظامی مورد تعقیب و گریز قرار گرفت. خودروی وی با تیراندازی نیروهای انتظامی پنچر و متوقف شد. وی ابتدا سعی کرد از دست آنان فرار کند اما بە دلیل ادامە تیراندازی خود را تسلیم این نیروها کرد.»
به گفته این منبع،«بر اساس شهادت دهها شهروند دیگر که از نزدیک شاهد ماجرا بودەاند، علیرغم این که دارا میکائیلی به نشانه تسلیم شدن دست خود را بالا برده و میایستد، اما مورد ضرب و شتم شدید نیروهای انتظامی قرار میگیرد. یکی از مامورها در کمال ناباوری با کلت کمری دو گلوله به گردن و پای این شهروند شلیک میکند و با وجودی کە وی دچار خونریزی شدید شده بود، این مامور پای خود را بر گردن او قرار میدهد.»
این منبع در پایان افزود: «داریا میکائیلی روز چهارشنبه ۱۹ بهمن بە دلیل شدت جراحات در بیمارستان جان خود را از دست داد. خانواده این شهروند در دادسرای نظام ارومیه از ماموران انتظامی اعلام شکایت کرده و اعلام کردهاند که این نیروها فرزندشان را اعدام کردهاند. تا کنون جسد وی در پزشکی قانونی ارومیه بوده و به خانوادەاش تحویل داده نشده است.»
قابل ذکر است که جسد داریا میکائیلی تاکنون به خانوادهاش تحویل داده نشده است.
«داریا میکائیلی» شهروند ۲۳ ساله ی کُرد، اهل سلماس، پدر دو فرزند و ساکن محله کشتارگاه ارومیه بود.
طی جهار دهه حکومت دیکتاتوری در نتیجه استفاده نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از سلاحهای کشنده، به کرات شاهد کشتار شهروندان توسط نیروهای جمهوری اسلامی هستیم.
بر اساس آمار به ثبت رسیده، طی حدودا پنج ماه از انقلاب مهسا (ژینا) امینی، بیش از ۴۰۰ دانشآموز در شهرهای مختلف کُردستان توسط نهادهای حکومتی مورد ربایش قرار گرفته که تاکنون صرفاً هویت ۱۸۶ نفر از آنها احراز شده است.
از مجموع ۱۸۶ کودکی که هویت آنها احراز شده است ۳۲ نفر دختر و ۱۵۴ نفر نیز پسر بودهاند.
بر اساس این آمار بیشترین موارد ربایش گزارش شده کودکان مربوط به شهر جوانرود با ۲۸ مورد است. همچنین در شهر سنندج ۲۱ مورد و در سقز نیز ۱۴ مورد گزارش شده است.
بر اساس آخرین اطلاعات شماری از این کودکان متعاقب چند روز و چند هفته بلاتکلیفی و بی خبری تحت عناوین غیر قانونی نظیر دادن تعهد و یا بعضاً با وثیقه آزاده شدهاند. لیکن بر اساس آنچه که گزارش شده است، این کودکان در وضعیت بحرانی بسر برده به نحوی که عموماً با کسی صحبت نمیکنند و بهشدت دچار گوشهگیری و تالمات روحی میباشند. همین مسئله مصاحبه با این کودکان و خانوادههایشان را با دشواری زائدالوصف مواجه ساخته است.
شایان ذکر است کودکان به دلیل شرایط حساس همواره در سیستمهای حقوقی حتی در صورت ارتکاب جرم از استانداردهای حمایتی ویژه در رسیدگی برخوردار هستند.
این استانداردها قضایی حمایتی عبارتند از محدود کردن بازداشت قبل از محاکمه، دسترسی فوری به خانواده، ممنوعیت فشار جسمی و روانی و دسترسی به مشاوره حقوقی و وکیل مناسب با وضعیت کودک.
بر اساس اطلاعات بدست آمده در عمده موارد کودکان ربوده شده توسط نهادهای حکومتی، مورد بازجویی خشن قرار گرفته و هیچ یک از حقوق حمایتی کودکان مورد توجه قرار نگرفتهاند.
این کودکان حتی از الزامات عمومی ناظر بر زمان بازداشت نظیر یک بزرگسال نیز نظیر اطلاع به خانواده، معاینه پزشکی و دسترسی به خدمات حقوقی نیز محروم بودهاند.
به موجب کنوانسیون حقوق کودک که دولت ایران نیز به آن ملحق شده و بر اساس ماده ۹ قانونی مدنی در حکم حقوق داخلی است، بازداشت قبل از محاکمه بایستی به عنوان آخرین اقدام و در صورت ضرورت مورد استفاده قرار بگیرد. در همین راستا حقوق داخلی جمهوری اسلامی نیز چنین امری را در ماده ۲٨۷ قانون آیین دادرسی کیفری پیش بینی نموده است. بر این اساس اصل بر سپردن کودک یا نوجوان به والدین یا سرپرست قانونی است و بازداشت در زمان تحقیقات مقدماتی با احراز ضرورت طی شرایط کاملا استثنایی امکان پذیر است.
نقض دادرسی ویژه کودکان توسط نهادهای حکومتی محدود به مرحله پیش از محاکمه نبوده بلکه به موضوع دادگاه صالح و امتیازات پیش بینی شده برای کودکان و نوجوانان در مرحله دادگاه هم تسری یافته است.
بر اساس رصد انجام شده تا کنون پرونده تعدادی از این کودکان به شعب دادگاه انقلاب ارجاع شده است.
برابر قوانین جمهوری اسلامی، کودکان در مظان اتهام جرایم موضوع صلاحیت دادگاه انقلاب بایستی در دادگاه کیفری ۱ با برخورداری از کلیه امتیازات پیشبینی در دادگاه اطفال محاکمه گردند. لیکن در عمده موارد پرونده به صورت غیر قانونی به دادگاه انقلاب که یک دادگاه استثنایی فاقد حداقلهای رسیدگی عادلانه است، ارجاع داده شده است.
با استناد به آمار به ثبت رسیده، تاکنون دستکم ۴ نفر از این نوجوانان دستگیر شده توسط نهادهای حکومتی، از طرف دستگاه قضایی به جریمه، حبس و شلاق محکوم شدهاند. سوران سلیمانپور و پیشوا احمدی هر دو اهل سردشت هر کدام به پرداخت مبلغ دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان جریمه، کورش گراوند اهل سرابله به ۷ ماه حبس و ارشیا برزین اهل جوانرود به ۳ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شدهاند.
اسامی کودکان بازداشت شده توسط نهادهای حکومتی بر طبق استانها:
استان کُردستان (سنندج) ۷۸ مورد (۱۵ دختر و ۶۳ پسر)
سنندج؛
۱ـ پارسا زلیخاپور ۱۶ ساله ۲- نیما ساعدی ۱۷ ساله ۳ـ متین اسدی ۱۸ ساله ۴ـ آتوسا حسینی ۱۸ ساله ۵ـ هدیه میهمی ۱۸ ساله ۶ـ راحله جعفری ۱۸ ساله ۷ـ آلان حسینی ۱۶ ساله ۸ ـ هورام حسینی ۱۵ ساله ۹ـ ماردین پردک ۱۴ ساله ۱۰ـ بیتا قاسمی ۱۸ ساله ۱۱ـ رامان حمزه ۱۷ ساله ۱۲ـ متین مرادی ۱۸ ساله ۱۳ـ آزاده پورصمد ۱۶ ساله ۱۴ـ آلا دستی ۱۵ ساله ۱۵ـ قانع لطفی ۱۷ ساله ۱۶ـ کاروان محمدی ۱۷ ساله ۱۷ـ دیاکو نیازی ۱۷ ساله ۱۸ـ روزا گویلیان ۱۸ ساله ۱۹ـ هدیه سبحانی ۱۶ ساله ۲۰ـ احمد اسدی ۱۸ ساله ۲۱ـ ریبوار نجفیان ۱۸ ساله
سقز؛
۱ـ آرین مجیدی ۱۷ ساله ۲ـ میدیا رحیمی ۱۷ ساله ۳ـ ریباز رضایی ۱۷ ساله ۴ـ آریا مجیدپور ۱۸ ساله ۵ـ میلاد میرزایی ۱۸ ساله ۶ـ کیهان هاشمی ۱۷ ساله ۷ـ آرین عبداللهزاده ۱۷ ساله ۸ ـ محمد محمدزاده ۱۶ ساله ۹ـ دیار آزموده ۱۷ ساله ١٠ـ زانا صابری ١٧ ساله ۱۱ـ کارو امینی ۱۷ ساله ۱۲ـ الیاس سلیمانی ۱۷ ساله ۱۳ـ فرزاد رحیمی ۱۷ ساله ۱۴ـ سینا قادرپور ۱۷ ساله
سروآباد؛
۱ـ پروا حسینی ۱۷ ساله ۲ ـ شنیا حسینی ۱۷ ساله ۳ـ اشکان ابراهیمی ۱۷ ساله ۴ـ آریا مرادی ۱۷ ساله ۵ ـ مبین مرادی ۱۷ ساله ۶ـ کارو فتحی ۱۷ ساله ۷ـ پیشوا احمدی ۱۷ ساله ۸ـ اشکان دوستی ۱۷ ساله ۹ـ هلویست رضایی ۱۸ ساله ۱۰ـ میلاد عزیزی ۱۸ ساله ۱۱ـ ماهان نساجی ۱۸ ساله
کامیاران؛
۱ـ مبین سلیمینژاد ۱۶ ساله ۲ـ مبین فیضی ۱۷ ساله ۳ـ هژیر ساعد موچشی ۱۷ ساله ۴ـ احسان جواهری ۱۶ ساله ۵ـ دیاکو اسدی ۱۷ ساله ۶ـ زانیار اسدی ۱۶ ساله ۷ـ سیامک احمدی ۱۵ ساله ۸ـ کیانوش ابراهیمی ۱۷ ساله ۹ـ فرزاد احمدی ۱۷ ساله ۱۰ـ سیروس ابراهیمی ۱۷ ساله ۱۱ـ نیما ابراهیمی ۱۷ ساله
دهگلان (دیولان)
۱ـ دلنیا خانی ۱۷ ساله ۲ـ سوران مبارکی ۱۷ ساله ۳ـ سارو مرادی ۱۷ ساله ۴ـ یاسین سیفپناهی ۱۸ ساله ۵ـ بیتا اسدی ۱۷ ساله ـ۶ـ پارسا محمدی ۱۷ ساله ۷ـ کیژان کریمی ۱۷ ساله ۸ـ آیدا لطفی ۱۷ ساله ۹ـ شنو احمدیان ۱۶ ساله ۱۰ـ محمد حسینپناهی ۱۷ ساله
مریوان؛
۱ـ ماردین قربانی ۱۷ ساله ۲ـ اسامه پناهی ۱۸ ساله ۳ـ شاخوان خاوری ۱۶ ساله ۴ـ مبین پاتینی ۱۸ ساله ۵ـ کارو نصیری ۱۷ ساله ۶ـ ساسان ایرانی ۱۸ ساله
بیجار؛
۱ـ حسین احمدی ۱۷ ساله ۲ـ دانیال کبودوند ۱۷ ساله ۳ـ امیر عباس قنبری
قروه؛
۱ـ ماهان خدادوست ۱۷ ساله
بانه؛
۱ـ میلاد عزیزی ۱۷ ساله
استان کرمانشاه ۵۰ مورد (۸ دختر و ۴۸ پسر)
جوانرود (جوانرو)
۱ـ برزان مصطفایی ۱۷ ساله ۲ـ سوران عزیزی ۱۶ ساله ۳ـ آمانج قاسمی ۱۶ ساله ۴ـ کیمیا علیمرادی ۱۷ ساله ۵ـ سندوس یعقوبی ۱۷ ساله ۶ـ هیرو نوری ۱۷ ساله ۷ـ الینا رنجبر ۱۷ ساله ۸ـ رها صبوری ۱۷ ساله ۹ـ سارا کرمی ۱۷ ساله ۱۰ـ محمد محمدزاده ۱۶ ساله ۱۱ـ فرساد قادری ۱۷ ساله ۱۲ـ آرش عزیزی ۱۳ ساله ۱۳ـ اسامه عزیزی ۱۶ ساله ۱۴ـ مبین کریمی ۱۶ ساله ۱۵ـ کاردو محمدی ۱۶ ساله ۱۶ـ پویا گلمحمدی ۱۷ ساله ۱۷ـ شاهین خدامرادی ۱۸ ساله ۱۸ـ بردیا عزیزی ۱۸ ساله ۱۹ـ حسام محمدیتبار ۱۸ ساله ۲۰ـ رامسین رحیمی ۱۶ ساله ۲۱ـ نوید مرادی ۱۸ ساله ۲۲ـ سهند آقایی ۱۶ ساله ۲۲ـ زانا صحراگرد ۱۵ ساله ۲۳ـ آلان ویسی ۱۶ ساله ۲۴ـ ماهان بابایی ۱۴ ساله ۲۵ـ مانی نوری ۱۷ ساله ۲۶ـ معید حسینی ۱۷ ساله ۲۷ـ سهیل قنبری ۱۷ ساله ۲۸ـ ارشیا برزین ۱۷ ساله
پاوه؛
۱ـ سینا نادری ۱۶ ساله ۲ـ انس ولدبیگی ۱۷ ساله ۳ـ ماهان فتحی ۱۷ ساله ۴ـ آکار سلیمی ۱۶ ساله ۵ ـ آیدا درویشی ۱۷ ساله ۶ـ سوران اسدی ۱۶ ساله ۷ـ ماردین قادری ۱۷ ساله ۸ـ محمد ولدبیگی ۱۶ ساله ۹ـ آرین محمودی ۱۶ ساله ۱۰ـ هیژا سلیمانی ۱۶ ساله
روانسر؛
۱ـ متین محمدی ۱۶ ساله ۲ـ بهمن مرادی ۱۵ ساله ۳ـ کیان خرمی ۱۷ ساله ۴ـ سروش شریفی ۱۷ ساله ۵ـ آرین پیری ۱۷ ساله ۶ـ متین محمدی ۱۷ ساله
کرمانشاه؛
۱ـ شاهو گودرزی ۱۵ ساله ۲ـ سینا کرمی ۱۵ ساله ۳ـ نازنین جمالوندی ۱۸ ساله
قصرشیرین؛
۱ـ آرین رضایی ۱۷ ساله
سنقر و کلیائی؛
۱ـ سامان کماسی ۱۶ ساله
استان آذربایجانغربی (ارومیه) ۳۸ مورد (۴ دختر و ۳۴ پسر)
مهاباد؛
۱ـ مهدی قبادی ۱۵ ساله ۲ـ هاوار حقپرست ۱۵ ساله ۳ـ آرتین محمدنژاد ۱۴ ساله ۴ـ شیما سیده ۱۶ ساله ۵ـ امیر محمودی ۱۷ ساله ۶ـ کیان زینالی ۱۶ ساله ۷ـ زکریا خضرپور ۱۵ ساله ۸ـ هویا ذهابی ۱۷ ساله
پیرانشهر؛
۱ـ زانیار نصیری ۱۶ ساله ۲ـ میلاد الهی ۱۸ ساله ۳ـ کاویان پیروتی ۱۱ ساله ۴ـ دانیار قادری آذر ۱۶ ساله ۵ـ آرمان پایدار ۱۷ ساله ۶ـ زانیار حسینی ۱۷ ساله ۷ـ کاران فیروزی ۱۴ ساله
سردشت؛
۱ـ عبدالرحمن خضرپور ۱۷ ساله ۲ـ سوران سلیمانپور ۱۷ ساله ۳ـ پیشوا احمدی ۱۶ ساله ۴ـ آرمین مولانی ۱۸ ساله ، ۵ـ متین رحمانی ۱۷ ساله ۶ـ سیاوش امینی ۱۶ ساله
اشنویه (شنو)؛
۱ـ امین خالقی ۱۴ ساله ۲ـ متین میهنخواه ۱۴ ساله ۳ـ وهاب رسولی ۱۷ ساله ۴ـ هیوا شیخاحمدی ۱۸ ساله ۵ـ احسان محمدی ۱۶ ساله ۶ـ کومار شابویی ۱۴ ساله
بوکان؛
۱ـ هانیه عزیزی ۱۲ ساله ۲ـ محمد بهرامی ۱۵ ساله ۳ـ پویا محمدزاده ۱۷ ساله ۴ـ محمد ناصری ۱۷ ساله ۵ـ دیار شیخه ۱۶ ساله ۶ـ روژان کاظمی ۱۸ ساله
نقده؛
۱ـ کیان عبداللهپور ۱۶ ساله ۲ـ فرهاد میلانی ۱۶ ساله ۳ـ ماردین احمدی ۱۷ ساله
ارومیه؛
۱ـ سمانه فتحی ۱۵ ساله
شاهیندژ؛
۱ـ میلاد کریمی ۱۷ ساله
استان ایلام ۱۹ مورد (۴ دختر و ۱۵ پسر)
آبدانان؛
۱ـ سنیا شریفی ۱۷ ساله ۲ـ امیر رضا موسوی ۱۶ ساله ۳ـ امیر حسین موسوی ۱۶ ساله ۴ـ محمد مهدی محمدی ۱۷ ساله ۵ـ مهدی جوشن ۱۷ ساله ۶ـ اشکان احمدی ۱۸ ساله ۷ـ محمد یوسف محمدزاده ۱۶ ساله ۸ـ اشکان نصرتیان ۱۵ ساله ۹ـ یزدان حاصلی ۱۵ ساله ۱۰ـ علی برفی ۱۸ ساله
ایلام؛
۱ـ الاهه مومنی ۱۶ ساله ۲ـ نیلوفر قاضی ۱۷ ساله ۳ـ سارا شیردل ۱۸ ساله ۴ـ امیر محمد غلامی ۱۷ ساله ۵ـ محمد کمیل زندخانی ۱۶ ساله
درهشهر؛
۱ـ فرزاد اسدی ۱۸ ساله ۲ـ محمد امین فریدی ۱۸ ساله
دهلران؛
۱ـ امیر محمد بیگپور ۱۷ ساله
سرابله؛
۱ـ کورش گراوند ۱۷ ساله
دیگر شهرهای ایران ۱ مورد (۱ دختر)
۱ـ هلیا برخی ۱۸ ساله اهل اسلام آبادغرب در تهران بازداشت شده
حمله نهادهای حکومتی و امنیتی جمهوری اسلامی به تجمع شهروندان از یک اتفاق موردی به جریان مداومی از اعتراض و سرکوب تبدیل شده است. نیروهای سرکوب نه تنها به اعتراض شهروندان را با گلوله پاسخ میدهند که برای عزاداران کشتهشدگان اعتراضات هم لشکرکشی میکنند.
این شکل از برخورد نهادهای حکومتی برای بخشهایی از کشور، به خصوص محل زندگی اقلیتهای اتنیکی مانند خوزستان، سیستان و بلوچستان، کردستان، ترکمن صحرا و استانهای آذربایجان شرقی و غربی سابقه طولانیتری دارد و سرکوب و برخوردهای نظامی و امنیتی با شهروندان این مناطق، بخشی از خاطره جمعی آنها، به خصوص شهروندان کرد، عرب، بلوچ، ترک و ترکمن شده است.
کودکان اقلیتهای اتنیکی، برخلاف پیماننامه حقوق کودک، به شکلی تبعیضآمیز از مجموعهای از امکانات و حقوق خود محروم بودهاند (نقض ماده ۲ پیماننامه حقوق کودک)، اما در برخورد خشن نهادهای امنیتی و نظامی نیز سهم بیشتری دارند. از سوی دیگر در بسیاری از تحلیلهایی که به مجموعهای از حقوق نقض شده شهروندان، از حقوق انسانی آنها گرفته تا حقوق اجتماعی و غیره در جریان سرکوب اعتراض یا تجمع میپردازند، کودکان یا جای خاصی ندارند یا تنها به عنوان بخشی از قربانیان دیده میشوند، به خصوص وقتی جانشان را از دست دادهاند.
ماجرای «افراد بی شناسنامه» در ایران، ماجرای شهروندانی است که در تاریکی زندگی میکنند. آنان حق تحصیل ندارند و امکان استفاده از بیمه درمانی و خدمات اجتماعی نیز برایشان فراهم نیست.
به سختی میتوان باور کرد که با گذشته بیش از یک قرن از صدور اولین «سند هویتی» در سال ۱۲۹۷ در ایران، هنوز کسانی هستند که هویتشان مشخص نیست و با وجود ایرانی بودن، هر لحظه ممکن است از کشور خود اخراج شوند و از حقوق اولیه محروم هستند. حقی که در اصل ۴۱ قانون اساسی، الزام برخورداری از آن برای همه شهروندان تصریح و در مورد آن گفته شده است: «تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی است و دولت نمیتواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او یا درصورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید.»
بنا بر آمارهای رسمی، بیشترین تعداد شهروندان بدون شناسنامه، در استان سیستان و بلوچستان ساکن هستند. چندین هزار بلوچ در سراسر ایران، به دلیل نداشتن شناسنامه، بدون برخورداری از حقوق شهروندی زندگی میکنند. به این ترتیب، سیستان و بلوچستان را میتوان «پایتخت محرومیت ایران» دانست.
هزاران شهروند بلوچ بدون اوراق هویت، مجبور به امرار معاش از طریق مشاغل خطرناک هستند و اگر نیروهای انتظامی و نظامی آنان را دستگیر کنند و نتوانند ایرانی بودن خود را به اثبات برسانند، احتمالا به کشورهای پاکستان یا افغانستان اخراج میشوند.
سیستان و بلوچستان با توجه به وسعت، پراکندگی و جمعیت بالایی که در آن ساکن هستند و همچنین همجواری با ۲کشور ناآرام و آسیبزا که در طول سالیان متمادی کانون درگیری و جنگهای داخلی بوده است و مهاجران بسیاری از ساکنان این کشورها را در خود جای داده، در سالهای اخیر با سیل جمعیت فاقد شناسنامه مواجه شده است.
مشکل افراد فاقد شناسنامه در مناطق محروم چه به طور متمرکز و چه پراکنده بیش از دیگر شهرهای سیستان و بلوچستان مشهود است اما براساس آمارهای کارشناسان ثبت احوال، در همه شهرهای مرزی استان، افراد بسیاری را میتوان یافت که شناسنامه ندارند.
نداشتن مدارک شناسایی از جمله شناسنامه سبب شده است این افراد از لحاظ رفاهی و سازمانی در سختی و به امکانات دسترسی نداشته باشند و در زمینههای مختلف از جمله سوادآموزی، ازدواج و کار دچار مشکل شوند.
شهروندان فراموششدهی بدون هویت در بلوچستان از موقعیتها و خدمات هرچند محدودی که دیگر شهروندن دارند محروم هستند. بعلاوه، برخورد بعضی از مأموران ثبت احوال با بلوچها همراه با بیاعتنایی و تحقیر است
حال باید پرسید با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلابی که رهبرانش نام «انقلاب مستضعفان» را برای آن برگزیدند و قرار بود فقر و فلاکت را از جامعه ایرانی پاک کند، چگونه شهروندانش نه تنها همچنان مستضعف هستند که در دورترین نقاط ایران از حق تابعیت و داشتن شناسنامه نیز محروم ماندهاند.
در شرایطی که مدیران استانی و کشوری ادعا میکنند حجم زیادی غذا، چادر و وسایل گرمایشی برای زلزلهزدگان در خوی و روستاهای اطراف آن در آذربایجان غربی ارسال شده است، تصاویر منتشرشده در رسانههای اجتماعی نشان میدهد بسیاری از زلزلهزدگان بامداد دوشنبه دهم بهمن را نیز در خیابانها و بدون دسترسی به چادر و وسایل گرمایشی گذراندهاند.
انتشار ویدیو و تصاویری از حمله نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی با خودرو آبپاش به مردمی که در انتظار دریافت اقلام حمایتی بودهاند، موجی از عصبانیت و انتقاد سایر مردم ایران را برانگیخته و در رسانههای اجتماعی هم بازتاب یافته است. خبرگزاری ایسنا با تایید حمله به زلزلهزدگان با خودرو آبپاش پلیس مقابل ساختمان هلالاحمر خوی، مدعی شد که درگیری برخی از مردم با کارمندان اداره هلالاحمر و حمله به سمت اقلام گرمایشی باعث شده است تا پلیس برای متفرق کردن مردم از خودرو آبپاش استفاده کند؛ اما ویدیوها و همچنین مصاحبههای زلزلهزدگان با خبرنگاران مستقل نشان میدهد که مردم معترض جز دریافت عادلانه پتو، چادر، بخاری و غذا درخواستی نداشتهاند.
یکی از زلزلهزدگان مقابل دوربین خبرنگاران محلی گفت: «ما چادر نداریم، وسایل گرمایشی نداریم، مردم گرسنهاند. در شبکه خبر گفتند دو هواپیما چادر به خوی فرستادند، اما شما اینجا اثری از چادر میبینید؟ به فرماندار خوی گفتیم چادر بده، گفت به من ربطی ندارد! اگر زلزله مردم را نکشت، نگذارید نبود چادر مردم را بکشد.»
بر اساس آخرین آماری که وزیر کشور جمهوری اسلامی ارائه کرد، بر اثر زلزلهای به بزرگی ۵.۹ که شامگاه شنبه رخ داد، هزاران خانه در خوی و روستاهای اطراف این شهرستان از ۲۰ تا ۸۰ درصد دچار آسیبدیدگی و تخریب شدند.
شماری از مردم که دیوار منازل آنان به صورت سطحی ترک خورده است نیز از ترس تکرار زلزله و پسلرزهها، هنوز به منزل خود بازنگشتند. بر اساس آخرین اعلام مرکز پایش زمینلرزه دانشگاه ارومیه، از زمان وقوع زلزله تا ساعت ۲۴ یکشنبه ۹ بهمن، ۶۶ زمینلرزه و پسلرزه در خوی ثبت شده که قویترین آن به بزرگی ۴.۵ بوده است.
سازمان حقوق بشری ههنگاو از مردم شهرهای اطراف خوی تقاضا کرد به یاری زلزلهزدگان بشتابند چرا که «ارگانهای حکومتی برای کمک کافی و فوری اساسا برنامه مشخصی ندارند».
استاندار آذربایجان غربی صبح دوشنبه دهم بهمن اعلام کرد شمار مصدومان زلزله خوی به یک هزار و ۷۵ نفر رسیده است که از این تعداد ۷۶ نفر در مراکز درمانی خوی و ۱۱۵ نفر در بیمارستانهای سلماس، ارومیه، مرند و تبریز بستری شدهاند. تعداد جانباختگان زلزله خوی نیز همچنان سه نفر اعلام شده است.
دیگر ویدیوهای تازه از وضعیت زلزلهزدگان در خوی نشان میدهد که بامداد دوشنبه دهم بهمن، خودروهای زیادی در خیابانها به صورت روشن پارک شدهاند و مردم در آنها خوابیدهاند. خبرنگاری محلی که روی یکی از ویدیوها صحبت میکند، میگوید: «مردم زلزلهزده در ماشین میخوابند اما پمپ بنزینها هم بنزین ارائه نمیدهند. پسلرزهها همچنان ادامه دارد و مردم نمیتوانند به خانهها بروند. مردم از نبود ارائه امکانات از جمله از تعلل ارتش و هلالاحمر در ارائه چادر به زلزلهزدگان گله دارند.»
در شرایطی که حکومت جمهوری اسلامی هرساله بودجههای هنگفتی را به سازمانها و نهادهای دینی، تبلیغاتی و حکومتی اختصاص میدهد، کمبود بودجه نهادهای خدماتی مانند جمعیت هلالاحمر ایران، سازمان مدیریت بحران کشور و بیمارستانها، از جمله انتقادهای همیشگی خبرنگاران و مددکاران حوزه اجتماعی بوده است.
براساس گزارشات منتشر شده در شبکه های اجتماعی، «نیروهای امنیتی لباس شخصی» از ساعتهای پایانی هفدهمین جمعه اعتراضی، دهها تن از شرکت کنندگان در تظاهرات هفتم بهمن زاهدان به ویژه نوجوانان و جوانان را در مسیر بازگشت به منازلشان به «شکل خشونتآمیزی» بازداشت کردهاند.
سایت حالوش که اخبار سیستان و بلوچستان را پوشش میدهد، شامگاه جمعه با اشاره به «تشدید جو امنیتی طی هفتههای گذشته و مخصوصا از روز جمعه هفتم بهمن ماه»، نوشت: «بازداشتهای گسترده و فلهای شهروندان بلوچ در سطح شهر زاهدان توسط نیروهای نظامی و امنیتی به شدت افزایش یافته است.»
این سایت همچنین با انتشار تصویر بازداشت یک معترض بلوچ به دست چند نیروی امنیتی لباس شخصی که عصر و شامگاه جمعه بازتابهای گستردهای در شبکههای اجتماعی داشت، افزود: هویت این شهروند بلوچ «عبدالمالک سنجرانی ۲۵ ساله فرزند خدانظر خان» و اهل زاهدان احراز شده است.
به نوشته حالوش، عبدالمالک سنجرانی در خیابان آزادگان شهر زاهدان به همراه دو نفر دیگر در حال رفتن به خانهاش بود که به دست چهار نیروی لباس شخصی که سرنشینان یک خودروی زانتیای سفید بودند بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد اما تاکنون از هویت دو شهروند دیگر که همراه او بازداشت شدند، اطلاعی در دست نیست.
در همین حال کانال تلگرامی رصد بلوچستان نیز از بازداشت گسترده معترضان به دست نیروهای لباس شخصی در زاهدان خبر داد و تاکید کرد که هفتم بهمن ماه و در ساعتهای پایانی تظاهرات مردم در هفدهمین جمعه اعتراضی زاهدان «ده ها جوان بلوچ به دست نیروهای نظامی در حین بازگشت به منزل از مسجد مکی بازداشت شدهاند».
کمپین فعالین بلوچ نیز با انتشار ویدیویی از لحظات بازداشت جوانان معترض در زاهدان، تاکید کرد که عصر جمعه «شماری از شهروندان بلوچ حین بازگشت به منزل از نماز جمعه مسجد مکی زاهدان توسط نیروهای نظامی» بازداشت شدند.
در این ویدیو، نیروهای امنیتی لباس شخصی در منطقهای دورتر از محل حضور جمعیت معترض، در حال بازداشت خشونتآمیز تعدادی از جوانان معترض زاهدان هستند و پس از بازداشت آنها را به سمت خودروهای نیروهای امنیتی منتقل میکنند.
در جریان تظاهرات گسترده هفدهمین جمعه اعتراضی در زاهدانموج تازه بازداشت جوانان و نوجوانان در محلات زاهدان پس از برگزاری شانزدهمین جمعه اعتراضی همچنین گزارشهای متعددی از «تیراندازی و شلیک گاز اشکآور توسط نیروهای نظامی به سوی معترضان زاهدانی و منازل مسکونی در تقاطع خیابانهای توحید و مدنی و نزدیک منزل مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی» منتشر شد.
نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از روز چهارشنبه پنجم بهمن ماه و در آستانه هفدهمین جمعه اعتراضی زاهدان، اقدامات گستردهای را در سطح این شهر به اجرا گذاشتند و از جمله در بسیاری از مناطق زاهدان اقدام به استقرار نیروهای امنیتی و برپایی ایست بازرسی کردند.
با وجود فضای به شدت امنیتی اما روز جمعه هفتم بهمن ماه بار دیگر هزاران تن از مردم زاهدان بعد از شرکت در نماز جمعه اهل سنت در مصلای مسجد مکی و شنیدن سخنان مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی، در خیابانهای زاهدان تظاهرات کرده و شعارهای ضد حکومتی سردادند.
جمعههای اعتراضی زاهدان از هشتم مهر ماه شکل گرفت، روزی که مردم این شهر پس از نماز جمعه اهل سنت قصد اعتراض مسالمتآمیز به «کشته شدن مهسا امینی و تجاوز به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ توسط فرمانده انتظامی چابهار» را داشتند اما با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی از داخل یک کلانتری مواجه شدند که به کشته شدن نزدیک به صد تن از جمله چندین کودک منجر شد.
نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی هفته گذشته، جمعه سیام دی ماه، نیز پس از برگزاری شانزدهمین جمعه اعتراضی زاهدان، در موجی از بازداشتهای محله به محله اقدام به دستگیری شماری از مردم به ویژه نوجوانان و جوانان زاهدان کردند اما تاکنون در متوقف کردن روند برگزاری جمعههای اعتراضی ناکام ماندهاند.
اعتراضات در زاهدان پس از آن صورت گرفت که عبدالغفار نقشبندی، امام جمعه موقت راسک در استان سیستان و بلوچستان، با انتشار بیانیهای خبر تجاوز یک فرمانده نیروی انتظامی به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ را تأیید کرد.
این روزها ویدئوهایی از زنان بلوچ در فضاهای عمومی و یا بسته و در شبکه های اجتماعی همرسان میشود که نشان میدهد زنان حجاب از سر برمیدارند و گیس میبرند. همچنین شاهد افزایش بازداشت زنان و دانش آموزان دختر بلوچ در شهرهای مختلف هستیم که البته در بسیاری موارد نامی از آنان نامی نمیدانیم؛ زنان و دخترانی که یا در تظاهرات دستگیر شدهاند، یا در #مدرسه دست به اعتراض زدهاند، و یا به دلیل فعالیت در شبکههای مجازی در شهرهای بسیار کوچک دستگیر شدهاند. این اخبار تعجب همگان را برانگیخته و از آن به عنوان «مبدا» بیداری زن بلوچ یاد میشود. این زن دیگر در حاشیه خبرها نمانده، به متن آمده و رویای او برای رهایی همه جا ستوده میشود.
هر جمعه در زاهدان صدای فریادهای بلند شهروندان معترض شنیده میشود. مردم زاهدان، سراوان، خاش، چابهار و ایرانشهر تصویرهایی تازه از چهره سیستان و بلوچستان خلق کردهاند؛ تصویرها و صداهایی که تا پیش از کشته شدن «مهسا(ژینا) امینی» دیده و شنیده نشده بودند.
همزمان با خیزش سراسری «زن، زندگی، آزادی» در ایران، گروههای مختلفی از زنان بلوچ در داخل و خارج از کشور شروع به فعالیت کردند. اعضای یکی از این گروهها که خود را «بلوچ زالبولانی زرمبش» معرفی کرده، پیشتر در گفتوگویی اختصاصی عنوان کردند که در میانه معمولی بودن متوجه شده بودند برخی چیزها در مورد زنان بلوچ عادی نیستند.
نماینده بلوچ زالبولانی زرمبش که به فارسی معنای آن «جنبش زنان بلوچ» است، میگوید: «یکی از ابزارهای مهم برای سرکوب ملتهای فرودست و ارایه تصویر نادرست از آنها، رسانهها هستند. رسانهها عموما تصاویری که محدودند به کلیشههای سنتی، تحریف شده و نادرست از جامعه سیستان و بلوچستان نشان دادهاند که همسو با سیاستهای تفرقهاندار بین ملتهای جغرافیای #سیاسی ایران، هرگز به چالش کشیده نشدهاند و تلاشی هم برای انعکاس یک نسخه عینیتر انجام نشده است.»
این اتفاق امروز به مدد شبکههای اجتماعی و به دست زنان معمولی دارد رخ میدهد.
به گفته نماینده جنبش زنان بلوچ، در اغلب تصاویر ارائه شده در رسانهها و تولیدات تصویری، اعم از داستانی یا مستند، مردان بلوچ اعلب خشن، سنگدل و مرجع قدرت تصویر و زنان از حوزه عمومی حذف شدهاند.
او میگوید: «ما گمان میکنیم به دلیل نبود بستر و زیرساختهای مناسب و نبود رسانه کافی، بیطرف حرف زدن از ما به اندازه فضا دادن به ما مهم است.»
این زن فعال در توضیح، شرح میدهد که جامعه امروز نیازمند اصلاح نگاه فرادستانه مرکز به حاشیه و تصویر نادرستی است که از زن بلوچ به عنوان زنی که به حقوحقوق خود آشنایی ندارد، است: «به این معنا که فضایی که باید متعلق به زن بلوچ باشد، توسط دیگران به بهانه صدای او بودن، گرفته نشود تا بتواند از موضع درست و برابر، به قضایایی که در حال اتفاق هستند، نگاه بیندازد و در مورد آنها صحبت کند.»
«ما زنان بلوچ در زیست روزانه خود هرگز دست از مبارزه بر نداشتیم.»
این جمله را نماینده جنبش زنان بلوچ مینویسد. او میگوید: «در تمامی سالهای گذشته، زنان بلوچ همیشه فعالیت داشتهاند؛ چه به صورت انفرادی، چه گروهی. اما توجه زیادی به آنها نمیشد. ولی بعد از جمعههای خونین، توجهها به سیستان و بلوچستان معطوف شدند.»
نام و تصویر «صنوبر»، مادر «خدانور لجهای»، آهستی نارویی»، «فائزه براهویی» و «پارمیس همنوا»، زنانی که بعد از جمعههای خونین زاهدان، یکی پس از دیگری مقابل چشم شهروندان جهان دیجیتال نقش میبستند، اثر شگفتی در همراهی مردم با اعتراضات سیستان و بلوچستان داشتند.
نماینده جنبش زنان بلوچ در ادامه میگوید: «تصاویری که از بلوچستان به مرکز ایران رسیدند، تبعیض سیستماتیک را به وضوح نشان دادند. اما مقاومت ما زنان بلوچ به یکباره به وجود نیامده است. سالها ما با تفکرات ارتجاعی و جامعه مذهبی سنتی جنگیدهایمٰ با سیاستهای زنسیتز جمهوری اسلامی و مذهبیهایی که بر مسند قدرت هستند، علیه کودک همسری، چندهمسری و اعدام مبارزه کردهایم اما دیده نشدهایم.»
تصویر زن بلوچی پیچیده در چادر سیاه، پشت به دوربین، رو به دیواری کاهگلی و دستی که با زغال روی دیوار مینویسد «زن، زندگی، آزادی»، یکی از درخشانترین عکسهای ثبت شده در مبارزات این روزها در ایران است.
این زن که حتی شاید توان و امکان خرید ابزار نوشتن بر دیوار را ندارد اما با آنچه در توان دارد، آزادی، برابری و رفع تبعیض را ستایش میکند.
نماینده صفحه بلوچ زالبولانی زرمبش تایید میکند که زنان آزادیخواه استان سیستان و بلوچستان با دیوارنویسی اعتراضی و انتشار ویدیوهای متعددی، در جمعههای اعتراضی با شعارهای مترقی حضور داشتند: «بسیاری از زنان فعال به دلیل فعالیت مجازی، دستگیر و روانه زندان و شکنجه شدند با روایتهای تکان دهندهای که شاید هیچگاه جزییات آنها افشا نشودٰ دختران جوان معترضی که دزدیده میشوند و بعد از آزار و اذیت، از بالای ساختمان پرت میشوند، بخشی از برخورد با معترضان است که بدون دادگاه به شکلی غیرانسانی مجازات شدهاند.»
پای صحبت زن بلوچ دیگری مینشینم؛ زنی از اهالی زاهدان و ساکن همین شهر که از کودکی ستمی که بر زنان بلوچ رفته را دیده، فقری که بخش عمدهاش را سیاستهای حکومت مرکزی رقم زده، تجربه کرده و بر این باور است: «آدمی که غم نان دارد، دیگر دنبال حق و حقوقش نمیگردد.»
ترجیح میدهد از نامی مستعار و پرتکرار استفاده کند: «مریم خوب است. توی هر خانهای، یکی بلکه هم دو تا مریم هست و خیالم راحت است که شناسایی نمیشوم.»
مریم به عنوان زنی که از امتیاز داشتن خانواده همراه و غیرسنتی در زاهدان برخوردار بوده است، میگوید: «اگر چه سایه سنگین مذهب در سیستان و بلوچستان زندگی بخشی از زنان این منطقه را با دشواریهای زیادی همراه کرده است اما زنانی هم هستند که به واسطه داشتن خانوادههای غیرمذهبی و سکولار، توانستهاند تحصیل کنند و سبک زندگی متفاوتی داشته باشند. من زنی هستم ۳۱ ساله که همینجا به دنیا آمده و بزرگ شده، درس خوانده، کار کرده و مستقل شدهام. تصمیم گرفتم زود ازدواج نکنم. مستقل زندگی کرده و برای آزادی خود جنگیدهام. شانس داشتن پدری تحصیل کرده و روشنفکر را داشتهام، اگر چه مادرم بسیار مذهبی بود و من برای همه تصمیمهایم باید به او جواب میدادم. اما من هم مثل خیلی از دختران دیگر در ایران، مبارزه را از حریم خانه آغاز کرده بودم.»
مریم نیز بازنمایی تصویر کلیشهای از زن بلوچ به واسطه تولیدات فرهنگی رسانهها را تایید میکند و میگوید: «خیلی از زنانی که برای سفر به سیستان و بلوچستان میآمدند، با دیدن من، متعجب میپرسیدند مگر بلوچستان هم دخترها مستقل میشوند؟ این برای من خیلی آزار دهنده بود، چون زن مستقل مبارز در این منطقه نه تنها کم نیست که بسیار است و امروز دارد دیده میشود.»
این زن جوان مستقل با تاکید بر این که محرومیت در سیستان و بلوچستان موضوعی عیان و غیرقابل انکار است، میگوید: «بله! من از خیلی چیزها محروم بودهام ولی این دلیل نمیشود که آدمی ناتوان قلمداد شوم و نگاه از بالا به پایین به ما وجود داشته باشد. ما زنان این منطقه توقعمان در تمامی این سالها همین بوده است که مثل امروز که در جنبش زن، زندگی، آزادی، عمل و کنش و تصویر و صدای واقعیمان دیده و شنیده میشود، دیده و شنیده میشدیم.»
مریم به همراهی زنان با جنبش زن، زندگی، آزادی باز میگردد؛ به مهسا که نامش رمز اتحاد زنان ایران شد: «زنان بلوچ هم در این جنبش دست به نافرمانیهای مدنی زدند. از سر برداشتن حجاب یا حذف چادر مشکی که بعد از انقلاب تحمیل شد و پوشیدن لباسهای بلوچی، یکی از این اقدامات بود. حتی جمعهایی هم شکل گرفتند که زنان دور هم باشند و درباره مطالباتشان کمی دقیقتر و با برنامهتر با هم صحبت کنند.»
وی تایید میکند که «مسجد مکی» یکی از مکانهای کلیدی برای متحد کردن مردم بوده است اما در ابتدا کسانی که چندان اعتقادات مذهبی سفت و سختی ندارند و به ویژه جامعه فمینیستی بلوچ با اعتراضاتی که کانون آنها مسجد مکی بود، زاویه داشتند و در آن شرکت نمیکردند: «در واقع صدای زن بلوچ یکبار توسط حکومت مرکزی حذف میشد و یکبار هم جامعه مذهبی خود زاهدان تلاش میکرد صدای زن برابریخواه غیرمذهبی را به حاشیه ببرد. اما با اینهمه، زنان برابریخواه و غیرمذهبی ساکت ننشستند و مسجد مولوی و شیوه برخوردشان با زنان را نقد کردند. خوشبختانه فضا به سمتی رفت که نقدها شنیده شدند و شرایطی فراهم شد که همه زنان در اعتراضات شرکت کنند.»
حالا زنان بلوچ گاه شانه به شانه و گاه پیشگام در اعتراضات، با شعار زن، زندگی، آزادی به خیابان میآیند. شاید بازنمایی زن بلوچ در جریان این جنبش با آنچه در دیگر شهرها دیده میشود، اندکی متفاوت باشد. شاید کمتر ببینیم که زنان بلوچ روسری بسوزانند یا در خیابان برقصند اما با وجود این که ممکن است از تجمع به خانه بازنگردند، با شلیک گلوله بیمحابای تکتیراندازها یا حتی به دست مردان طایفه کشته شوند اما زندگی و آزادی را فریاد میزنند.
فرایند مقاومت و درافتادن با نظامهای درهمتنیده سرکوب میان زنان در سیستان و بلوچستان مانند هر کجای دیگر جغرافیای ایران فرایندی خطی، ساده و همسان نبوده و نیست. همانگونه که عصیان زنان در خیابانهای تهران و سنندج و تبریز و… تنها ناشی از تحولات این چند هفته اخیر نیست، مقاومت و مبارزه در سیستان و بلوچستان نیز در فضای خلا و به یکباره ایجاد نشده است.
زنان بلوچ در حالیکه جا در پای زنان و مبارزان پیش از خود گذاشتهاند با نظامهایی ارتجاعیتر و سختگیرانهتر از مادران خود جنگیدهاند. بیباکی امروز میوه مبارزات فردی و اجتماعی پیدا و پنهان زنان بلوچ است. البته این موضوع فقط مختص بلوچستان نیست؛ شهرهای زیادی در سراسر ایران هنوز به اعتراضات نپیوستهاند، یا پیوستهاند ولی صدایشان را نشنیدهایم. اینکه نمیدانیم و نمیبینیم نشان از بیتفاوتی، سکون، جهل و ناآگاهی آنها نیست.
پس از آن که روز جمعه سیام دی ماه با وجود محدودیتها و استقرار گسترده نیروهای امنیتی در زاهدان، بار دیگر مردم معترض پس از نماز جمعه به خیابان آمده و شعارهای ضد حکومتی سردادند، موج دیگری از بازداشتهای محله به محله در این شهر آغاز شده است. براساس گزارشات منتشر شده، این بازداشتها در مناطق بعث، شیرآباد و کریمآباد زاهدان ابعاد گستردهتری داشته است.
بنابر گزارشات، نیروهای امنیتی و نیروهای لباس شخصی، در مناطق مختلف این شهر شهروندان بلوچی را مدارک هویتی نداشته و یا این مدارک را در هنگام بازرسیهای خیابانی همراه نداشته باشند، بازداشت کرده و آنها را به همراه مهاجران افغان و ازبکستانی مقیم در زاهدان «رد مرز» میکنند.
«رد مرز» در ایران معمولا برای اتباع خارجی غیرمجاز به ویژه آن دسته از شهروندان افغانستان استفاده میشود که بدون اخذ ویژه و به شکل غیرمجاز وارد ایران میشوند.
به نوشته حالوش در بازداشتهای عصر و شامگاه جمعه سیام دی ماه، نیروهای کلانتری در مناطق بعث، شیرآباد و کریمآباد تعدادی از جوانان بلوچ را بازداشت کردند که خانوادههای این جوانان در مقابل کلانتریهای این مناطق تجمع اعتراضی کرده و خواستار آزادی فرزندان خود شدند.
این سایت افزود که شمار زیادی از مهاجران افغان و ازبکستانی مقیم زاهدان هم با وجود داشتن مجوز اقامت توسط نیروهای انتظامی و امنیتی بازداشت شدهاند.
نیروهای امنیتی در منطقه بازار مشترک زاهدان اقدام به بازداشت این اتباع افغانستانی و ازبکستانی مقیم زاهدان و به مالکان مغازهها و کسبوکارها را تهدید کردهاند که «نباید به این افراد سنی مذهب» با وجود داشتن کارت اقامت، مغازه اجاره داده و یا از آنها خرید کنند.
از آغاز اعتراضات در زاهدان و دیگر شهرهای استان سیستان و بلوچستان تاکنون تعداد زیادی از نوجوانان و کودکان در این استان بازداشت شدهاند که به گفته کمپین فعالین بلوچ از سرنوشت و وضعیت بسیاری از این کودکان و نوجوانان زیر ۱۸ سال اطلاعی در دست نیست.
موج دیگری از بازداشتها نیز از دوشنبه دوازدهم دی ماه در شهر زاهدان آغاز شد که خبرگزاری دولتی ایرنا آن را عملیات مشترک وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و فرماندهی انتظامی سیستان و بلوچستان عنوان کرد و به نقل از یک «منبع آگاه که خواسته نامش ذکر نشود»، بازداشت شدگان را «اراذل و اوباش و سارقان مسلح زاهدان» خواند.
شمار بازداشت شدگان در این موج از دستگیریها طی چند روز در زاهدان به ۱۱۳ تن رسید و کمپین فعالین بلوچ روز شانزدهم دی ماه هشدار داد که بسیاری از این کودکان و نوجوانان بازداشت شده در معرض فشار برای «اخذ اعترافات اجباری» و احکام سنگین قرار دارند.
از هنگام «جمعه خونین زاهدان» در هشتم مهر ماه که در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به سوی مردم و نمازگزاران اهل سنت، «نزدیک به یکصد نفر از مردم کشته شدند» تاکنون شهر زاهدان شاهد برگزاری شانزده جمعه اعتراضی با جمعیت چندین هزار نفری بوده است.
کمپین فعالان بلوچ گزارش سالانه خود در مورد نقض حقوق بشر در سال ۲۰۲۲ در مناطق بلوچنشین ایران را منتشر کرد. در این گزارش، به ۸۵۰ مورد نقض حقوق بشر در مناطق بلوچنشین ایران شامل ناحیه جنوبی استان سیستان و بلوچستان، جنوب استان کرمان، شرق استان هرمزگان و استان گلستان اشاره شده است. این در حالی است که بسیاری از موارد نقض حقوق بشر در ایران به علت فشار نهادهای امنیتی، فاش نمیشوند.
بر اساس گزارش سالانه کمپین فعالان بلوچ، در سال ۲۰۲۲ جمعا ۱۳ گزارش از نقض حقوق زنان به دست کمپین رسیده که هشت مورد آن مربوط به اختلافهای خانوادگی بوده که به کشته شدن سه زن و شش مرد منجر شده است و دو نفر هم زخمی شدهاند. همچنین یک زن بلوچ اعدام و چهار زن نیز بازداشت شدهاند و برای آنها احکام سنگین صادر شده است. به یک دختر ۱۵ ساله بلوچ هم تجاوز شده است.
با وجود گذشت بیش از یک قرن از شروع صدور شناسنامه در ایران، دستکم ۵۰۰ هزار نفر از مردم سیستان و بلوچستان کماکان از این حق محروماند. نداشتن شناسنامه ایرانی به یکی از معضلات زندگی در سیستان و بلوچستان تبدیل شده است و جمعیت قابلتوجهی از مردم این استان به دلیل محروم بودن از این حق، از بسیاری حقوق و امکانات اولیه نیز محروم ماندهاند.
در یک سال گذشته، مجموعا ۱۹ گزارش از حمله و یورش نیروهای نظامی به منزل شهروندان بلوچ منتشر شده که برخی از این یورشها همراه با درگیری و تیراندازی به سمت ساکنان و فرزندانشان بوده است.
این گزارش جمعا ۷۵ مورد نقض حقوق کودکان بلوچ را ثبت کرده که بر اساس آن، دستکم ۳۶ کودک کشته، ۱۲ کودک زخمی، ۴۹ کودک غرق و پنج کودک بازداشت شدهاند و هشت کودک هم مورد تجاوز نیروهای نظامی قرار گرفتهاند. آنها همچنین از حق آموزش به زبان مادری و برخی نیز به خاطر نداشتن شناسنامه، از حق تحصیل محروماند.
در یک سال گذشته، ۱۷۹ بلوچ اعدام شدهاند. این آمار نشان میدهد که بیش از یکسوم اعدامشدگان در ایران بلوچ بودهاند. حکم اعدام این زندانیان در حالی اجرا شده که این افراد از روند محاکمه عادلانه محروم بودهاند و برخی احکام اعدام هم با استناد به اعترافهایی که احتمال میرود زیر شکنجه یا دیگر رفتارهای بیرحمانه غیرانسانی و تحقیرآمیز به دست آمده باشد، صادر شده است. از طرفی، خانوادههای برخی اعدامشدگان سیاسی به کمپین فعالان بلوچ اطلاع دادند که فرزندان آنها در هیچ گروه سیاسی عضو نبودهاند و صرفا به دلیل انتقام و تحت فشار قرار دادن یکی از اعضای خانواده که عضو گروه سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ایران است، اعدام شدهاند.
کمپین فعالین بلوچ به زندانهای این استان هم اشاره و تاکید کرد که سیستم قضایی جمهوری اسلامی به دلیل شرایط آبوهوایی، دور بودن از مرکز و دشواری رفتوآمد، از زندانهای سیستان و بلوچستان معمولا به عنوان تبعیدگاه استفاده میکند. علاوه بر اینها، زندانیان با مشکلات مضاعفی از جمله نبود امکانات حداقلی مواجهاند که شرح آنها در این گزارش آمده است.
فعالان بلوچ پیشتر از تسریع روند اجرای احکام اعدام زندانیان بلوچ که با اتهامات مرتبط با مواد مخدر و قتل در زندان هستند، همزمان با گسترده شدن اعتراضات سراسری در ایران ابراز نگرانی کرده بودند.
افزایش دستکم دوبرابری شمار اعدامشدگان شهروندان بلوچ در سال 2022 در حالی صورت میگیرد که مردم این کشور در خیزشی سراسری مخالفت خود را با جمهوری اسلامی اعلام کرده و آن را فاقد مشروعیت برای حکمرانی دانستهاند.
روز ۲۷ دی ماه ۱۴۰۱ «منصور هرمزی» یکی از مجروحین بدون شناسنامه جمعه خونین زاهدان پس از ۱۰۸ روز، بر اثر شدت جراحت ناشی از تیراندازی ماموران حکومتی جان خود را از دست داد.
براساس گزارشات منتشر شده، هویت این جوان «منصور هرمزی» ۲۴ ساله فرزند نوراحمد، اهل زاهدان عنوان شده است. منصور در تمام این مدت در بیمارستان خاتم زاهدان در کما بستری بوده و صبح روز گذشته بر اثر شدت جراحات وارده به شهادت رسیده است.
منصور در طی این مدت در بیمارستان خاتم زاهدان در کما بسر می برده است.
طبق اطلاعات منتشر شده «منصور هرمزی ۲۴ ساله فرزند نوراحمد فاقد شناسنامه ساکن منطقه شیرآباد زاهدان در شامگاه ۹مهرماه ۱۴۰۱ در ورودی خیابان پیربخش در جریان اعتراضات توسط نیروهای نظامی مورد شلیک مستقیم گلوله جنگی قرار گرفته که بخاطر اصابت گلوله جنگی از پشت به ناحیه کمر در بیمارستان خاتم زاهدان در کما بسر می برده و ساعاتی پیش در اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست داده است».
گفتنی است نیروهای امنیتی از تحویل جسد منصور به خانواده تا لحظه تنظیم گزارش خوداری کرده اند.
در جمعه ی خونین زاهدان، نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی تنها در یک روز با تیراندازی بهسوی مردم، دهها معترض را کشتند و زخمی کردند و «مرگبارترین سرکوب سال» را طی یک روز رقم زدند.
در آن روز ماموران امنیتی از پشتبامهای اطراف مصلای بزرگ زاهدان و مسجد مکی (مسجد اهل سنت زاهدان) بهسوی معترضان تیراندازی کردند و حتی خودرویی که مجروحان را به بیمارستان منتقل میکرد، هدف قرار دادند.
لازم به ذکر است پس از تجمعات مسالمتآمیز اعتراضی مردم بلوچ نسبت به تجاوز فرمانده انتظامی چابهار به”ماهو بلوچ” دختربچه زاهدانی، بیش از صدها معترض بلوچ با گلولههای جنگی در جمعه خونین زاهدان و خاش کشته و بالغ بر ۴۰۰ نفر مجروح شدهاند. جمعه خونینی که با خدانور لجعهای در اذهان ثبت شده است، همچنان شهید میدهد. شهیدانی درست مثل خدانور بدون شناسنامه و با دستان خالی.