آیا ایران کشوری کثیرالملله است؟ هر گاه کسی ایران را کشوری کثیرالملله قلمداد کرده و صحبت از ملل ساکن در ایران و ملیت های ایرانی نموده با حملات سهمگین عده ای مواجه گردیده که گوینده مطلب را با انگ تجزیه طلبی، پانیسم و … تخطئه نموده و ایران را کشوری دانسته اند با یک ملت، ملتی به نام ایران! البته اصرار بر اینکه ما ملت ایرانیم و ایران متشکل از اقوام مختلف، بدون ارائه کوچکترین تعریفی از واژه ملت، موضوع تازه ای نیست.
ابتدا متذکر می شویم که عمر واژۀ ملت که نخستین بار در معنی مُدرن آن به کار رفته است تقریباً ۲۳۱ ساله است (از تالیف کتاب دوران ساز ” ثروت ملل” آدام اسمیت) که همزمان بود با نوشته شدن اعلامیۀ استقلال آمریکا به وسیلۀ جفرسون و همکاران درسالِ ۱۷۷۶، که سیزده سال بعد، با آغاز انقلاب کبیر فرانسه در ۱۷۸۹ به نگارش “اعلامیۀ حقوق بشر” منجر شد. در اعلامیۀ استقلال آمریکا: “ما ملت آمریکا ” به کاررفته است. حال تعاریف متفاوتی برای واژه ملت ارائه گردیده که نظر شما به چند تعریف جلب نموده و قضاوت را به شما واگذار می نماییم.
۱. ارنست رنان (Ernest Renan)، نویسنده، باستانشناس، پژوهشگر ادیان، شرقشناس و عضو اكادیمی علمی فرانسه طی بیانیۀ معروفش به تاریخ یازدهم مارچ ۱۸۸۲ تحت عنوان «ملت چیست؟» در دانشگاه سوربون پاریس چنین می گوید: ”ملت عبارت است از اجتماع گروه بزرگ مردمی با منافع و مصالح مشترك .این اجتماع دارای احساس عاطفی برای قربانیان فداكار خویش می باشد و آماده است تا درین راه باز هم قربانی بدهد. هر ملت دارای گذشتۀ می باشد كه با دوران معاصرش توسط واقعیت های ملموس و روشنی همچون اصل رضایت و خواست صریح و مؤكد برای تمدید تشكیل این اجتماع درمی آمیزد. موجودیت یك ملت مربوط به رأی مداوم همگان می باشد، چنانكه هستی و حیات فرد تصدیق و تأیید هموارۀ اوست نسبت به زندگی. ملت ها هرگز جاودانه نیستند، همچنانكه تحت شرایطی به وجود آمده اند ، میتوانند از بین نیز بروند.”
بنا به این نظر رنان، ملت، نتیجۀ یك همه پرسی می باشد كه همه روزه تكرار می گردد. سه عنصر دولت، ملت و كشور در روزگار ما، بُعد سیاسی ـ قومی به مفهوم ملت بخشیده است. به باورِ ارنست رنان، مجموعۀ مردم یک ملت حتما باید یک گذشتۀ تاریخی مشترک داشته باشند ؛ دوش به دوش هم فداکاری نمایند و در زمان حال حتما با احساس همدلی ، میل زیستن در کنار یکدیگر را هم اظهار دارند و عیان سازند.
Ernest renan ;Was ist eine Nation?, Rede am 11. März 1882 an der Sorbonne. Mit einem Essay von Walter Euchner, Europische Verlagsanstalt, Hamburg 1996; ISBN 3-434-50120-7.
۲. آنتونی اسمیت (Anthony D. Smith) متولد ۱۹۳۳ میلادی متفكر و پژوهشگر علوم بشری بر هویت ملی، ملت و پویایی ملتها تأكید میكند و می گوید، ملت عبارتست از یك جمعیت انسانی كه اعضای آن دارای سرزمین تاریخی، اسطورهها، خاطرههای تاریخی، فرهنگ عمومی، اقتصاد و حقوق و وظایف قانونی مشتركی هستند. فقدان هر یك از این پدیدهها پایههای ملت را سست مینماید. «هویت ملی» حاصل تداوم تاریخی یك ملت میباشد. به عبارتی دیگر هویت ملی به وسیلۀ تاریخ و روایت تداوم پیدا میكند، اساساً در گذر زمان به واسطه روایتگری ساخته و پرداخته میشود و سپس به صورت خاطره جمعی در میآید که بعد از آن تثبیت میگردد. وی چهار اصل را در زمینۀ ملت و ملی گرایی مهم دانسته است:
اول: انسان ها ذاتاً و در اصل خود را به تبارها تقسیم میكنند كه هر یكی از آنها، مشخصه های خود را دارا می باشند. تنها توسط توسعه و شكوفایی این ویژگیهای ملتهاست كه میتوان به جامعۀ همآهنگ و پرثمری بنام همزیستی ملل دست یافت.
دوم: برای رسیدن به تحقق خواستههای خویش، انسان بایستی هویت ملی و تباریاش را بشناسد. این والاترینِ همۀ صداقت هاست.
سوم: ملت ها می توانند تنها در كشور و حكومت مربوطۀ خود، خویشتن را كاملاً رشد بدهند. به همین دلیل تعیین سرنوشت، حق مسلم هر ملت می باشد.
چهارم: منبع اصلی همۀ قدرت سیاسی را ملت می سازد. سلطۀ دولتی، تنها بر مبنای خواست ملت، رفتار می نماید، در غیر اینصورت، مشروعیتش را از دست می دهد.
Anthony D. Smith: Nationalism. Theory, ideology, history. Polity Press, Cambridge 2001, ISBN 0-7456-2659-9.
۳. روپرت امرسون (Rupert Emerson) پژوهشگر علوم سیاسی درباره مفهوم ملت در اندیشۀ اروپایی كه به سایر مناطق دنیا كشیده شده است می نویسد: مدل آرمانی ملت كه در اندیشه اروپایی سابقه دارد، با وجود كاستی هایش، عبارت است از یك قوم واحد كه بر حسب سنت، در مرز و بوم معینی زندگی می كند، به یك زبان سخن می گوید، فرهنگ خاصی را دارا می باشد و از یك تجربۀ مشترك تاریخی كه از نسل های بسیار به ارث رسیده است، بهره می برد. تجربۀ تاریخی مشتركی كه آنان را در یك قالب ریخته و همانند ساخته و از روحیات یكسانی برخوردار گردانیده است. در سال ۱۹۶۰میلادی روپرت امرسون ملت را «گروهی از مردم که احساس می کنند از دو جهت به یکدیگر وابسته اند: نخست اینکه آنان در عناصر بسیار مهمی از یک میراث مشترک سهیم بوده اند و دوم اینکه در آینده سرنوشت مشترکی دارند.» تعریف نموده است.
امرسون می گوید: ملت جماعتی است از مردم كه حس می كنند از دو وجه به یك دیگر تعلق دارند، یكی آن كه از عناصر مهم و ژرف یك میراث مشترك سهم می برند، و دیگر این كه سرنوشت مشتركی در آینده دارند. وی در ادامه می افزاید: “ساده ترین بیانی كه از ملت می توان كرد این می باشد كه آنان جماعتی از مردمند كه احساس كنند یك ملت هستند”. آشوری داریوش، دانش نامه سیاسی، ص ۳۰۷ تا ۳۰۸ .
Rupert .Emerson, Form Empire to Nation, Cambridge, Harvard University Press, 1960.
۴. ویلهلم فون هومبولت (Wilhelm von Humboldt) زبان را یكی از اساس های نخستین تشكیل یك ملت میداند و طی نظریه های خویش در مورد زبان و ملت چنین مینگارد: “زبان های مختلف، صدای ویژگی های اندیشه و احساس منحصر به ملت خویش هستند. ابزار زیادی، تنها پس از نامگذاری خویش توسط ملت مربوطه ساخته شده و موجودیت یافته اند. زبان در واقعیت امرخود، همان ملت میباشد. زبان است كه با حضور سرزنده و پر تحركش و وحدت بیرونی و درونیاش، اندیشیدن را ممكن میگرداند و بدینگونه ملت را میآفریند. همه جا، تأثیر زمان با ویژگی های منحصر به یك ملت در زبان شان پیوند یافته است. صراحت، قاطعیت و تحرك زبان است كه ملتش را زنده نگه می دارد، روح و روانش را مُمَثّل می گردد و آنرا از خود متأثر میسازد.”
Wilhelm von Humboldt, Schriften zur Sprachphilosophie, Über den Einfluss des verschiedenen Charakters der Sprachen auf Literatur und Geisteshaltung
und Über die Verschiedenheit des menschlichen Sprachbaus und ihren Einfluss auf die geistige Entwicklung des Menschengeschlechts. 1836