مرگ کوروش بزرگ در حدود سال ۵۲۹ پیش از میلاد، در سال بیستوهشتم (به روایت هرودوت) یا سیام سلطنت او بر انشان (به روایت کتزیاس، دینن و تروگ پومپهای) و بیست ودوم پس از فتح پادشاهی ماد (بر اساس کتیبهٔ نبونید پادشاه بابل) اتفاق افتاد. روایات مختلفی دربارهٔ مرگ کورش وجود دارد. بیشتر مورخینی که در مورد مرگ او نوشتهاند آن را در جنگ با یکی از طوایف سکایی در شمال شرق ایران گزارش کردهاند. اما در مورد نام قومی که کورش در جنگ با آنان کشته شده یا زخمی و بر اثر جراحت آن کشته شد، اختلاف است. هرودوت آن را ماساژت نامیده، کتزیاس دربیک و برس کلدانی هم دها، که هر سه از اقوام سکایی بوده که در فاصلهٔ گرگان تا ورای دریای آرال و رود سیحون سکونت داشتهاند. نتیجهٔ جنگ هم مشخص نیست. به گفتهٔ هرودوت سپاه کوروش شکست خورد، به گفتهٔ کتزیاس با کمک یکی از اقوام سکایی پیروز شد و به گفتهٔ استرابون هم پیروز شدند.
روایت هرودوت:
هرودوت مینویسد، راجع به در گذشت کوروش روایات مختلف است اما من شرحی را که بیشتر در نظرم معتبر مینماید نقل میکنم. کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب قوم ماساگت (ماساژت) قومی از سکاها که با حمله به نواحی مرزی ایران به قتل و غارت میپرداختند، به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد، میان مرز ایران و سرزمین سکاها رودخانهای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور میکردند. هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تهمرییش (تومیریس) ملکهٔ سکاها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین سکاها به نبرد بپردازند یا اجازه دهند که لشگریان سکا از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند. کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدیه و دایی مادر کوروش که تا پایان عمر، به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین سکاها را پیشنهاد کرد. کوروش نظر کرزوس را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. نخست عدهای از جنگاوران ماساگتها به رهبری سپارگاپیس فرزند ملکه، به دستهای از سربازان لشکر کوروش که از بقیه جدا افتادهبودند، حمله کرده و همه را به خاک هلاکت انداختند. بعد از آن پیروزی آنها بر سفرهٔ طعام بازمانده از لشکر کوروش نشسته و با اشتیاق فراوان انقدر خوردند و نوشیدند که مست و بیهوش شدند. پارسیان در این هنگام وقت را غنیمت شمرده بر سر آنها ریختند و سپارگاپیس را اسیر کردند. سپارگاپیس وقتی به هوش آمد و خود را اسیر دید، از کوروش استدعا کرد که غل و زنجیر از او بردارند. کوروش این تقاضا را اجابت کرد. وقتی دستان او آزاد شد، از شدت ننگ و عار خود را درجا کشت. پس از این جریان، قسمت اعظم نیروهای ماساگت تحت فرماندهی ملکه تومیریس، شکست سنگینی بر ایرانیان وارد آوردند و کوروش کشته شد. سر بریدهٔ کوروش در یک پوست خیک که پر از خون انسانی بود انداخته شده تا وی عطش خونآشامی خود را تسکین دهد. هرودوت مینویسد این نبرد، خونینترین جنگی بود که توسط «بربرها» صورت گرفته بود. [1]
روایت بروسوس:
بروسوس (مورخ کلدانی) در ۲۸۰ پیش از میلاد آوردهاست که کوروش در جنگ با طوائف داهه (دها، یکی از عشایر سکایی) کشته شدهاست. [2]
روایت کتزیاس:
کتزیاس پزشک یونانی دربار هخامنشی آوردهاست که کوروش در اثر جراحاتی که در جنگ با دربیکها (Derbike) به او وارد آمده بود، کشته شدهاست.کتزیاس مورخ دیگر یونانی جنگ کورش را با قومی به نام دِربیک به پادشاهی آمُرّایوس گزارش کردهاست. دربیکها توانستند با فیلهای جنگی خود سوارهنظام ایرانیان را محاصره کرده و کوروش بزرگ از اسب به زیر افتاده و یک جنگجوی هندی – که از متحدین دربیکها بودند- او را با زوبینی که به رانش میخورد، مجروح میکند. روز بعد «آمورگِس» پادشاه سکائی به کمک ایرانیان آمده و آنها فاتح شده و دربیکها مطیع میشوند اما کورش چند روز بعد پس از وصیت به اطرافیان خود و تعیین کمبوجیه به عنوان جانشین خود میمیرد.
روایت گزنفون:
گزنفون مورخ یونانی مرگ کورش را در کتاب کوروشنامه به شکل طبیعی و در پارس گزارش داده. به گفتهٔ او کورش در خواب از مرگ خود مطلع میشود و پس از نیایش و وصیتهایی به نزدیکان و دوستان و بزرگان کشور از دنیا میرود. روایت گزنفون در مورد مرگ کورش به داستانهای اساطیری مربوط به مرگ کیخسرو پادشاه کیانی شباهت دارد. [3]
نقاشان بسیاری بر مبنای روایت هرودوت اقدام به ترسیم صحنه قرار گرفتن سر بریده کوروش در ظرف خون نموده اند. لینک اثاربعضی از هنرمندان در این زمینه تقدیم می گردد.
Peter Paul Rubens (1577-1640)
https://bit.ly/2yHGKzz
Gerard Hoet (1648-1733)
https://bit.ly/2PuJIkw
Antonio Zanchi (1631-1722)
https://bit.ly/2zcjHMG
Mattia Preti (1613-1699)
https://bit.ly/2DdCMlX
Pietro Ricchi (1606-1675)
https://bit.ly/2AD5WZk
Thomas Sully (1783-1872)
https://bit.ly/2ET3KBh
Jean-Simon Berthélemy (1743-1811)
https://bit.ly/2Jr8PiB
Victor Wolfvoet (1612-1652)
https://bit.ly/2RrfYCy
پانویس ها:
1. Histories of Herodotus Book 1, Section 214
2. A political history of the Achaemenid empire, By M. A. Dandamaev, BRILL, 1989, p. 67
3. Xenophon, Cyropaedia VII. 7; M.A. Dandamaev, “Cyrus II”, in Encyclopaedia Iranica, p. 250. See also H. Sancisi-Weerdenburg “Cyropaedia”, in Encyclopaedia Iranica, on the reliability of Xenophon’s account.