تطبیقجنسیت در ایران و تبعیض مضاعف برای ترنسها
تا همین یکی دودهه پیش، الگوی تشکیل خانواده در ایران نسبتا ثابت بود. دختر و پسر همدیگر را از طریق معرفی یا بهشکل مستقیم میدیدند و میپسندیدند، سپس خانواده پسر برای خواستگاری به منزل دختر مراجعه میکردند و با گرفتن توافق پدر و مادر عروس، مراسم نامزدی و بعد هم عقد و ازدواج برگزار میشد.
پسرها یاد میگرفتند که وقتی ازدواج کردند باید به همسرشان متعهد بمانند و چشمشان دنبال دیگران نچرخد. دخترها هم جوری تربیت میشدند که با خوب و بد شوهرشان بسازند و توقع زیادی نداشته باشند.
آنوقتها زندگی چندان دشوار نبود، مردِخانه یک لقمه نان درمیآورد و زن، بچهها را بزرگ میکرد. نه از ازدواج سفید خبری بود و نه از داستانهای رنگارنگ خیانت و آمار بالای طلاق.
اما در حالحاضر فشار اقتصادی بیشتر شده است و جوانها دیگر بهسادگی نمیتوانند مخارج لازم برای ازدواج را تأمین کنند. همچنین در سالهای اخیر به دلایلی مانند استفاده از موادغذایی آکنده از هورمونها و دسترسی به ماهواره و اینترنت، بسیاری از کودکان دچار بلوغ زودرس میشوند. به اینترتیب فاصله میان سنبلوغ و سنازدواج بیشتر و بیشتر خواهدشد که این موضوع بهخودی خود کنترل نیازجنسی را دشوارتر میکند. از سوی دیگر با افزایش سرعت انتقال اخبار و اطلاعات و آشنایی با سبکهای متفاوت زندگی در گوشه وکنار دنیا، جوانان ایرانی هم دلشان میخواهد تجربههای متفاوتی داشته باشند.
تغییر ارزشها در ایران
جامعه در گذار از سنت به مدرنیته، تغییراتی گاه بنیادین را در تمامی نهادهای خود تجربه میکند و خانواده نیز بهعنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، دستخوش این تغییرات قرار میگیرد. جامعهشناسان سعی دارند که با رصدکردن این تغییرات، آمادگی مواجهه با پدیدههای جدید اجتماعی را در جامعه ایجاد کنند.
نشست تخصصی آسیبهای حوزه خانواده که در جریان سومین همایش ملی آسیبهای اجتماعی ایران در دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، نتیجه تلاش گروهی از جامعهشناسان برای تعریف و تحلیل پدیدههای جدید اجتماعی ایران در حوزه خانواده بود.
در این نشست، دکتر رسول صادقی، عضو هیأتعلمی گروه جمعیتشناسی دانشگاه تهران، در سخنرانی خود با عنوان «نگرشی به اشکال نوپدید در حوزه ازدواج و تشکیل خانواده» میگوید: با ورود مدرنیته و ارتباطات و تغییر در ارزشها و اخلاق آرمانی، تغییرات در حوزه خانواده در جوامع مختلف بررسی شده است. بهعنوان مثال طی این تغییرات در ایران سن ازدواج در مردان از ۲۴ به ۲۹ سال و در زنان از ۲۰ به ۲۵ سال رسیده است. گرایش به همباشی یا زندگی بدون ازدواج در میان برخی گروههای خاص مانند تحصیلکردههای دانشگاهی، جوانان و ساکنان شهرهای بزرگ بهچشم میخورد. بر اساس پیمایشی در شهر تهران، نگرش مثبت به این نوع زندگی تا ۱۸ درصد میرسد و در مردان دوبرابر زنان است.
هرچه سطح دینداری بیشتر باشد، گرایش به زندگی بدون ازدواج کمتر میشود و کسانی که از ماهواره و رسانههای فرا مرزی بیشتر استفاده میکنند، نگرش مثبتتری به این شکل از زندگی دارند.
بهطور کلی براثر تغییرات اجتماعی و مدرنیزهشدن و تغییرات جمعیتی و متابولیسم جمعیتی(کوهورتی) شاهد تحولاتی در ابعاد مختلف در حوزه خانواده هستیم. احساس ناامنی و نابسامانی اقتصادی در کشور، تشدیدکننده اشکال جدید روابط و زندگی خانوادگی خواهد شد.
روابط فرازناشویی اینترنتی
امروزه بسیاری از زوجها زمان قابلتوجهی از روز را به استفاده از شبکههای اجتماعی میگذرانند. این پرسش وجود دارد که آیا روابط مجازی با روابط حقیقی تفاوتی دارند یا نه و آیا میتوانند معنای خیانت پیدا کنند یا نه. سیده ریحانه حسینی در سخنرانی خود تحتعنوان «رابطه بین ابعاد تعهدزناشویی و روابط فرازناشویی اینترنتی» میگوید: باید دید که سه عامل سبک زندگی، دلبستگی و تعهد و رضایت از رابطه در تعامل با یکدیگر چگونه میتوانند روی رابطه تأثیر بگذارند. در رابطه عاشقانه بزرگسالان، عواملی مانند دلبستگی، مراقبت و ارتباطجنسی موثرند. کششجنسی آغازگر رابطه و دلبستگی عاطفی، تداومبخش آن است. از ویژگیهای فضای مجازی این است که ارتباطات آن میتواند مانند روابط رودررو باثبات و عمیق شود و حتی با سرعت بیشتری رشد کند.
سه ویژگیِ دردسترسبودن، ناشناسبودن و قابلیتاستفاده میتواند کیفیتخاصی به ارتباطات مجازی بدهد. ویژگیهای شخصیتی افراد نیز میتواند کاربردهای مختلفی در فضای مجازی ایجاد کند. با این تعریف، برخی ارتباطات مجازی میتوانند بهاندازه روابط خیانتآمیز واقعی، خیانتآمیز تلقی شوند. زنها نسبت به فعالیت شریکشان در فضای مجازی واکنشهای عاطفی شدیدتری نشان میدهند.
وی میافزاید: تعهد واژهای گسترده است اما شباهت همه تعاریف آن با هم، قصدِ ماندن در رابطه با یکنفر و تصور آینده مشترک با اوست که میتواند تحتتأثیر مسایل مختلفی مانند علاقه، اخلاق و پایبندی و رواج قبح طلاق (بُعد ساختاری قضیه و اینکه فرد چه هزینهای باید برای جدایی بپردازد) باشد. آدامز و جونز (مهمترین نظریهپردازان نظریه تعهد) از بعد ساختاری بهعنوان گیرافتادن در ازدواج یاد میکنند.
عوامل موثر بر افزایش تعهد
سیده ریحانه حسینی با بیان اینکه عوامل فرهنگی و مذهبی در عوامل ساختاری و شخصیتی دخیل هستند، میگوید: دلبستگی، سازهای ابتدایی و ژنتیکی در انسان است، مثل رفتار چسبندگی نوزاد به مادر که کارکرد تکاملی دارد و برای بقای نوزاد مفید است. کودک اگر با نگاه مهرآمیز و توجه مادر مواجه شود، حس میکند دنیا جای خوب و قابل اطمینانی است وگرنه مکانیزم دلبستگی خود را غیرفعال یا برعکس، بیشفعال میکند. به همین ترتیب برخی افراد با تعدد روابط خود، عمق دلبستگیها را کم میکنند. بیشفعالان چسبندگی بسیاری نشان میدهند و طرد میشوند.
این جامعهشناس با اشاره به نتایج پژوهش خود در یک جامعه آماری ۲۲۰ نفره از افراد متأهلی که دستکم در یک شبکه اجتماعی عضو بودهاند، میافزاید: سبک دلبستگی بهطور مستقیم روی پیشروی روابط اینترنتی تأثیر دارد. هرچه این سبک ناایمنتر باشد، گرایش به روابط اینترنتی بیشتر میشود. افزایش صمیمیت در روابط اینترنتی، تعهد را کم میکند ولی با افزایش تعهد نمیتوان میزان صمیمیت اینترنتی را تعیین کرد. روابط فرازناشویی اینترنتی و غیراینترنتی از نظر ماهیت تفاوت چندانی ندارند. البته مدل من سوگیری داشت و این موضوع میتواند در یک نمونه دقیقتر بررسی شود تا بهتر دریابیم عوامل موثر بر افزایش تعهد در جامعه ایرانی چه چیزهایی میتواند باشد.
ازدواج سفید یا سیاه؟
بخشی از مباحث مطرح شده در نشست آسیبهای حوزه خانواده به مسأله ازدواج سفید یا زندگی زیر یک سقف بدون ازدواج رسمی اختصاص داشت. دکتر باقر ساروخانی، جامعهشناس، بهعنوان یکی از اعضای هیأت مدیره نشست میگوید: من نام ایننوع از رابطه را رابطه چمدانی میگذارم که در آن فرد به طرف مقابلش میگوید یا تو به خانه من بیا یا من به خانه تو میآیم. ازدواج سفید واژه درستی نیست، این یک نوع رابطه است که در آن شرع، عرف، مددکاری و تعهدات خانوادگی وجود ندارد و با تعریف ازدواج اساسا متفاوت است. پس در این شکل از همخانگی با نوعیرابطه مواجهیم نه نوعیازدواج، درحالیکه ما معتقدیم نوعی خانواده جدید بهنام خانوادهمدنی در جامعهجدید بهوجود آمده که در آن زن تنها یک موجود بیولوژیکی و صرفا برای تولید بچه و غذا نیست، بلکه ذخایر ارتباطی زن و مرد بالاتر است و هردو تصمیمات را با یکدیگر اتخاذ میکنند.
وی میافزاید: عرف میتواند معنای فراوانی یک امر را داشته باشد اما تعریف دیگری هم دارد. شما ازدواج را چگونه تعریف میکنید؟ آیا صحه گذاشتن جامعه در آن مطرح است؟ آیا ازدواج تنها وقتی به رسمیت شناخته میشود که در مراسمی با صدای بلند اعلام میشود و خانوادهها با یکدیگر ارتباط پیدا میکنند؟ با این تعریف، همبالینی عرف نیست، هرچند فراوان شود.
اما دکتر سیدحسن حسینی، عضو دیگر هیأت رئیسه نشست، در جمعبندی سخنرانیهای ایراد شده میگوید: علیرغم بحثی که همباشی را عبور ازدواج از نهاد به رابطه مینامد، من معتقدم این روابط مطابق با عرف شده و چهبسا در این نوع روابط، رابطهعاطفی میان زن و مرد بیشتر باشد، بهویژه در جوامعی که اختلاط زن و مرد از دوران کودکی وجود دارد.
وی درباره سخنرانی خانمحسینی نیز میگوید: فضای مجازی فضایی آزاد است و قطعا تبعات آن در یک جامعه آزاد با یک جامعه بسته متفاوت است. در جامعهآزاد نیازی به سرککشیدن برای وارسی آرایش دخترها یا رفتار پسرها وجود ندارد.
تطبیق جنسیت
یکی دیگر از پدیدههایی که درسالهای اخیر بیشتر موردتوجه قرار گرفته است، مسایل مربوط به ترنسهاست؛ کسانی که هویت جنسیتی متناقض دارند و روح مردانهای در کالبد زنانه آنها پنهان است یا برعکس٫
تطبیقجنسیت در ایران بر خلاف دیگر کشورهای اسلامی مجاز محسوب میشود و این پیشگامی مدیون فتوای امام خمینی(ره) است. ایشان سالها پیش در سال ۱۳۴۳ به روا بودن اصل تطبیقجنس فتوا دادند اما اظهارنظر از سوی فقها درباره آن همچنان مسکوت بود تا اینکه «فریدون ملکآرا» در سال ۱۳۶۴ نزد امام خمینی(ره) رفت و با بیان این استدلال که از نظر روانی خود را یک زن میداند، از او برای تطبیقجنس کسب تکلیف کرد و امام خمینی (ره) پس از تأیید پزشکان متخصص مورد اعتمادش به او اجازه چنین کاری را داد. از آن پس مساله تطبیقجنس از نظر فقهی در ایران تسهیل و باب گفتوگوی حقوقی و فقهی درباره آن باز شد.
سپیده یادگار درباره «تجربه ترنسسکشوالی در خانواده ایرانی» تحقیق کرده است. وی میگوید: مرکزثقل جنسیت در ذهن است و مفهوم آن با مفهوم جنس متفاوت است. گرایش جنس مفهومی کاملا متفاوت با جنس و جنسیت است. جنسیت یک طیف است که گروههای مختلفی را دربر میگیرد و در اینمیان ترنس جندرها کمتر موردمطالعه قرار گرفتهاند. ترنسجندر طیف وسیعی از حالات جنسى را شامل میشود که جنسیت مبهمى دارند. این ابهام ممکن است در اثر رفتار، پوشش، هویت جنسى یا استانداردهاى جنسیتى باشد و نمیتوان به راحتى این افراد را به گروه زن یا مرد تقسیم کرد. مثلا افرادی که بهعنوان مبدلپوشها معروفند، از جنسشان راضیهستند ولی دنبال پوشیدن لباس جنسمخالفند. برخی افراد در گذار میان دو جنس هستند. دراینمیان دوجنسیها از نظر فیزیکی مشکل دارند و در نگاه اول نمیتوان تشخیص داد زن هستند یا مرد. ترنسکشوالها به لحاظ جسمی سالماند اما هیچ تطابقی بین جنسیت و جنسشان وجود ندارد. ترنسسکشوال دیگر یک بیمار تلقی نمیشود.
تبعیض مضاعف برای ترنسهای زن
تهران رتبه بسیار بالایی در تعداد عمل جراحی تطبیقجنس (نه تغییرجنس) دارد. باوجود این متأسفانه آمار نشان میدهد از هر هشت ترنس، یکنفر از خانواده طرد میشود و از هر پنج ترنس، یکنفر تجربه بیخانمانی دارد. ۵۰درصد از آنها مورد تجاوز قرار میگیرند و آمار خودکشی و افسردگی در میانشان بسیار بالا بوده که البته در سالهای اخیر خیلی بهتر شده و احتمال اقدام به خودکشی از ۵۷درصد به ۴درصد رسیده است.
سپیده یادگار با بیان این موضوع میگوید: زندگی این افراد به سه مرحله تقسیم میشود که لزوما نباید هرسه مرحله را بگذرانند اما این مراحل با یکدیگر رابطه دیالکتیک دارند. مرحله اول زمانی است که شکافی بین عینیت و ذهنیتخودشان حس میکنند. مرحله دوم آشنایی با مفهوم ترنس و سایر همدردان آنهاست. مرحله سوم مرحله درمان است.
معمولا اول در مدرسه و بعد در خانواده متوجه مشکل افراد ترنسکشوال میشوند. خانواده میتواند یک حلقه محافظتی دور فرد ایجاد کند تا از تحقیرها، توهینها و آسیبهای روانی اجتماعی اقتصادی در امان بماند اما از آنجا که جامعه اغلب بهسختی این پدیده را قبول میکند، خانواده هم به سمت خشونت و طرد فرد ترنس میرود. مشکل اینجاست که اگر خانواده رضایت ندهد، این افراد نمیتوانند به سمت درمان بروند.
این جامعهشناس میافزاید: تفاوت معناداری میان وضعیت مردانی که میخواهند زن شوند و زنانی که میخواهند مردشوند وجود دارد. جامعه و خانواده عموما ترنسهای زن را نمیپذیرد و آنها تبعیضمضاعفی را تجربه میکنند.
خانواده در مراحل درمان، عمل و هورمونتراپی نیز بسیار موثر است تا فرد بتواند با نقش جدیدش کنار بیاید و هویت خود را بازیابی کند. اکثر ترنسهای زن ترکتحصیل میکنند و این اتفاق روی اشتغالشان تاثیر میگذارد، بهطوریکه اغلب بالاجبار به سمت روسپیگری میروند و کیفیت زندگیشان بسیار متفاوت از یک زن روسپی است.
طلاق، مسأله یا آسیب؟
دکتر سیدحسن حسینی، جامعهشناس، در سخنرانی خود با عنوان «طلاق به مثابه مسأله اجتماعی، نه آسیب اجتماعی» میگوید: جامعه ما طی دهههای قبل همواره با پدیده مد مواجه بودهاست. مد پدیدهای نوآورانه و متفاوت از پدیدههای قبلی خود است اما مدشدن و مدکردن موضوعات در حوزه آکادمیک جای سوال بیشتری دارد. ما دائما در سخنان مسئولان سیاسی و برنامهگذاران و رسانهها فریاد وامصیبتا از آسیبهای اجتماعی بهویژه بحث طلاق میشنویم.
وی میافزاید: آسیبشناسی یک نگاه انداموارانه به جامعه انسانی دارد. امیل دورکیم، جامعهشناس بنام فرانسوی، به مطالعه پدیدهها میپردازد و آنها را به دو نوع نرمال و پاتولوژیک(آسیبشناختی) تقسیم میکند اما از دهه ۶۰ ـ۵۰ میلادی با یک نگاه فرهنگی و نسبیتگرا به پدیدهها مواجهیم. از هر دو منظر پاتولوژیک و انحرافاتاجتماعی، طلاق یک آسیب یا انحراف بهشمار نمیرود و یک پدیده نرمال است زیرا چه در نگاه ادیان و چه از نظر قانونگذاران بهصورت یک حق برای افراد در نظر گرفته شده است، چنانکه در اولین قانون مدنی ایران (مصوب ۱۳۱۳) درباره طلاق و حق حضانت فرزند مباحثی داریم. وقتی پدیدهای اجتماعی در قوانین مطرح میشود یعنی حقی مدنی برای افراد قائل شده است. بعدها در سال ۱۳۴۶ قانون مکمل حمایت از خانواده مطرح میشود و برابریهایی به زنان میدهد.
در سال ۱۳۷۲ مجمع تشخیصمصلحت نظام، مجموعه بندهایی به قانون حمایت از خانواده اضافه میکند و در سال ۱۳۹۲ قانون خانواده وضع میشود. نگاه این قوانین نگاهی آسیبشناختی است و هرگز نشده که ما ازدواج و طلاق را امری طبیعی بدانیم و فاصله میان این دو را مدنظر قرار بدهیم و مشکلات پیوند زن و مرد را حل کنیم یا بدانیم با مردان و زنان و کودکان بازمانده از طلاق چگونه باید برخورد کرد. اگر خودِ طلاق را یک مشکل یا انحراف بدانیم قادر به حل این مسایل نخواهیم بود. طلاق برای جامعهای مانند جامعه ما که به ماقبل و مابعد زندگی زناشویی زن و مرد توجه نکرده، یک مسأله اجتماعی است.
پرسش و پاسخ
یکی از حضار که خود را استادیار دانشگاه آزاد اراک معرفی میکند از دکتر حسینی میپرسد آیا اگر میزان طلاق در جامعهای بالاتر از حد معمول رفت بازهم آسیب تلقی نمیشود؟
دکتر حسینی پاسخ میدهد: از نظر من طلاق یک حق اجتماعی است و قانون این حق را به شهروند میدهد که اتفاقا وقتی تحقق پیدا کند از جنبههای فسادبرانگیزش دور میشود. خودِ طلاق فساد نیست ولی وقتی رابطهعاطفی زن و مرد مختل شده باشد، امکان ایجاد ارتباطات خارج از ازدواج بیشتر میشود و فساد میآورد.
نگار چایچی از دانشگاه تبریز میپرسد: چرا دادگاه پدری را که فرزند خود را میکُشد محکوم نمیکند ولی زن حتی اگر به فرزندش سیلی بزند محکوم است؟ در چنین جامعهای چقدر میتوان جلوی خشونتهای خانگی را گرفت؟
دکتر تقی آزاد ارمکی، مدیر نشست، در پاسخ به این پرسش میگوید: جامعهشناسی به ما میآموزد که به موقعیتها توجه کنیم. شما با طرح این مسایل به نمایندگان تغییر در نظام حقوقی خانوادگی تبدیل میشوید. باید به دگردیسی حوزه حقوقی و قضایی توجه کرد، زیرا چیزهایی اتفاق میافتد که معنای حقوقی پیدا کرده اما جنبه حقوقی برایشان تعریف نشده است، مانند همباشی که درحال فراگیر شدن است اما قانونی برای ساماندهی آن وجود ندارد.
منع: شفقنا