پخش میان برنامهای در مجموعه کلاهقرمزی در صداوسیما، جنجالی در شهرهای استان خوزستان ایجاد کرد. در برنامه مزبور عروسکهایی با لباس محلی ساکنان نقاط گوناگون ایران بر روی نقشه کشور الصاق میشود اما بر روی استان خوزستان عروسکی با لباس عربی قرار نگرفته بود و این مساله باعث اعتراضات پرشور و نسبتا گستردهای در شهرهای مختلف استان خوزستان شد. با توجه به شناخت از مسئولان برنامه کلاهقرمزی احتمال تعمدی بودن این اتفاق ضعیف است، اما در اشتباه و خطا بودن آن تردیدی نیست. مردم عرب از شریفترین اعضاء خانواده اقوام ایرانی هستند که دههها است از مشکلات و محرومیتهای متعددی رنج میبرند.
در نگاه اول تصور میشود که اعتراضات تناسبی با خطای احتمالا سهوی رخ داده در صدا و سیما که با عذرخواهی مسئولان و برنامه کلاهقرمزی همراه شده است، ندارد. اما آنچه ایرانیان عربتبار خشمگین را به خیابانها و درگیری با نیروی انتظامی کشانده است، تصور و برداشت ذهنی آنها از نقض حقوق شهروندیشان است. نادیده گرفتن تنوع قومی ایران و تقابل با آن دسته از خواستههای موجه هویتطلبان قومی یکی از سیاستهای مرکزگرایانه صدا و سیما و نهادهای حاکمیتی و امنیتی است. استمرار این سیاستها در چهار دهه گذشته، سرکوب حرکتهای هویتطلبانه اعراب و عدم تحقق مطالبات قومیتی باعث انباشت نارضایتیها شده که مترصد جرقه و فرصتی است تا فوران پیدا کند.
نارضایتی گسترده در بین اعراب ایرانی عوامل مختلفی دارد اما عنصر کانونی آن شاید به نزاع تاریخی عرب- فارس نیز برگردد که در پی تحولات تاریخ معاصر و بخصوص عملکرد منفی جمهوری اسلامی و ناکامی حکومت دینی و تحمیل مشکلات مختلف بر مردم و کشور ابعاد آن را گسترش داده است. این بستر در کنار رویارویی ناسیونالیسم عرب و ناسیونالیسم ایرانی در تاریخ معاصر که یکی از نمودهای آن نزاع بر سر نام خلیج فارس است و برخورد منفی مطلق گرایانه بخشی از مردم ایران که در برخی موارد رنگ و بوی نژادپرستانه به خود میگیرد باعث شده تا زیست ایرانیان عربتبار موقعیت بحرانی پیدا کند.
حل مشکلات ایرانیان عرب بیش از هر چیز نیاز اصلاح نگرش نسبت به اعراب است. دستگاه تبلیغاتی در دوران حکومت پهلوی با پروپاگانداهای خاص خود و تاریخ سازی از یک سو و جمهوری اسلامی نیز با الگوی خاص تاریخ سازی خود و ناکارامدیاش در تحمیل الگوی مورد نظرش باعث شدهاند تا اعراب ایرانی در منگنه قرار بگیرند.
نظریهها و دیدگاهها پیرامون چگونگی تحولات تاریخی در استان خوزستان و دگرگونی در بافت جمعیتی آن مختلف و بعضا متعارض است. نظریه دقیق و معتبری که به صورت جامع واقعیتها را بیان کند نیز وجود ندارد. اما آنچه مشخص است نادرستی تصور غالب است که اعراب در قلمرو تاریخی ایران بزرگ و مصداق کنونی آن خوزستان بعد از تسخیر ایران توسط مسلمانان، حضور یافتهاند. قدمت حضور آنها به پیش از اسلام برمیگردد و بر اساس اسناد معتبر تاریخی دستکم از زمان ساسانیان اعراب در جنوب و مرکز عراق کنونی و بخشهایی از خوزستان زندگی میکردند. پادشاهان لخمی که از حکام زیردست ساسانیان بودند و برای مدتی هم حکومت مستقلی در مناطق پیش گرفته برقرار کردند، بزرگان اعرابی بودند که در قلمرو ایران آن زمان زندگی کرده و متحد امپراطوری وقت ایران بودند .علاوه بر این نزاعهای و تعاملاتی هم بین اعراب ساکن در بحرین و یمن و جزیره العرب با پادشاهان ساسانی وجود داشته است. این ذهنیت که اعراب بعد از حضور اسلام در ایران در استان خوزستان و یا دیگر استانهای جنوبی ایران سکنی گزیدهاند و بخشهای دیگر ایران فاقد حضور کسانی است که اجداد آنها در ۱۴ قرن گذشته عرب بودهاند، یک افسانه و صورت بندی کاذب با اهداف سیاسی بیش نیست.
حل مشکلات ایرانیان عرب و تحقق مطالبات موجه آنها و درهمتنیدگی مناسب آنها با دیگر اقوام ایرانی نیازمند اصلاح فرهنگی و تغییر ذهنیت غالب در خصوص اعراب است. ناراحتی و یا مخالفت با تصمیمات و مواضع برخی از حکومتهای عربی از جمله آل سعود باعث نمیشود تا کلیت مردم عرب مورد حمله قرار بگیرند. همانطور که انتظار نمیرود که مردم خارجی قربانی سیاستهای غلط جمهوری اسلامی، همه ایرانیان را نکوهش کنند.
از جمهوری اسلامی و نهادهای تبلیغی و ترویجی آن انتظاری نیست، اما از اپوزیسیون، نیروهای جامعه مدنی و روشنفکران ایرانی انتظار میرود در این خصوص تلاش کرده تا عربستیزی با توجه به پیامدهای مخرب آن در زیست اعراب ایرانی و همچنین تعامل با کشورهای همسایه و ملل خاورمیانه، کنار گذاشته شود. این کار نیازمند زمان و فرهنگسازی است اما تعلیق آن و بیتفاوتی اوضاع را بغرنجتر ساخته و تهدیدات در خصوص همبستگی ملی و تمامیت ارضی را افرایش میدهد.