سرکوب شورش مهاجران افغان در اردوگاه سفیدسنگ ایران و کشتار ۶۳۰ نفر از آنان
«کارگر افغانی» موجودیست که جان او همچون مزدش ارزان است. کسی که کلیت فضای جغرافیایی ایران برایش به معنای دقیق کلمه یک اردوگاه کار اجباریست و نهایت آن، نابودسازی. او نگاه خیرهای است که هویت ایرانی چشم در چشم آن باید ویران و بر مبنای شرم از نو ساخته شود؛ و البته چه طعنهای تلختر از آنکه او را نه به نام ملیتش، افغانستانی، که به نام واحد پول کشورش، «افغانی» میخوانیم. آیا هیچ «کارگر افغانی»ای را میشناسید که ورای پردههای نجابت و کرامت، خاطرات دوران آوارگیاش در ایران را جز ذیل عناوین تحقیر و استثمار به یاد آورد؟
مکان: اردوگاهی در ۱۵ کیلومتری شرق مشهد به نام سفیدسنگ، با گنجایش احتمالی ۱۰هزار نفر و دیوارهای سیمانی شش متری و سیم خاردار و کابل برق فشار قوی که بیرون را از درون و زندگی را از مرگ جدا میکند.
زمان: سال ۱۳۷۷در سپیدهدم اصلاحات، در کوران قتلهای زنجیرهای
این مختصات زمانی و مکانی ماجرای هولناکی است که پس از گذشت نزدیک به دو دهه، تشخیص مرزهای آن با افسانه وشایعه به آسانی ممکن نیست. یک معمای حل نشده، اتفاقی ورای شکنجه و آزار و تحقیر روزمره، ماجرایی که در چین و تاهای تاریخ کاملا نهان مانده است: سرکوب شورش مهاجران زندانی در اردوگاه و کشتار ۶۳۰ نفر از آنان به دست پلیس ایران و خاک کردن آنان در گوری دستهجمعی. گفته شده در واکنش به برخوردهای بد و شرایط غیرانسانی، مهاجران دست به شورش میزنند و نیروی انتظامی همه را به رگبار میبندد.
در زیر سایه سنگین سکوت مصلحت سیاسی دولتها، پس از گذشت دو دهه، هنوز هیچ گزارش دقیقی از کشتار سفیدسنگ موجود نیست. چه اتفاقی در سال ۱۳۷۷ در اردوگاه سفیدسنگ افتاده است؟ هیچ ابهام و تردیدی در مورد شرایط اسفناک و غیرانسانی اردوگاه سفیدسنگ وجود ندارد، همچنان که در مورد برخوردهای نژادپرستانه نیروی انتظامی با مهاجران افغانستانی نمیتوان تردید کرد.
امروز تنها سند موجود از ماجرای سفیدسنگ فیلمی داستانی است به نام «همسایه»، به کارگردانی زیبر فرغند؛ فیلمی که نخستین بار ایندیپندنت گزارشی از ساخت آن منتشر کرد و رسانههای ایرانی خبر آن را با عنوان «تولید فیلم ضد ایرانی قربانیان ازلی با بودجه آمریکایی» بازتاب دادند.
پرسش سفیدسنگ دیر یا زود مرکز ثقل این روایتهای اردوگاهی خواهد بود. عاملان این فاجعه چه کسانی بودند؟ چرا این فاجعه مسکوت مانده است؟ چه چیز آن را ممکن ساخته؟ چه کسی در پی انکار یا توجیه آن است؟ و دست آخر عدم طرح پرسش از این فاجعه ضامن چه چیز و در خدمت کدام گفتارهاست؟
باید از هر نوع تقلیلگرایی تاریخی اجتناب کرد. باید ورای احساسات آنی و زودگذر، با فاجعه سفیدسنگ همچون مسألهای حی و حاضر و در عین حال فوری و اضطراری روبهرو شد. مساله سفیدسنگ نه پسمانده یا پیامدی تاریخی، بلکه تا اطلاع ثانوی، «حال حاضر»ی تام و مطلق و استیضاحی ابدی است.